درس خارج فقه استاد مقتدایی
96/09/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه: تتمه: حقوق متقابل رهبر و مردم:
بحث اخلاقی: سبک زندگی اسلامی: آداب معاشرت:در بحث اخلاقی در سبک زندگی اسلامی و اینکه هر انسانی در معاشرتها و رفت و آمدها با برادران دینی چگونه باید باشد مطالبی گفتیم از جمله بررسی کردیم که تواضع از صفات متقین است و در مقابل تواضع گفتیم تکبر است که از رذائل اخلاقی است و شاید ام الرذائل است و تکبر این است که انسان خود را بهتر از دیگران میداند.
در روایتی از امام صادق(ع) خواندیم که دو شاخصه مهم برای متکبر بیان کرد و فرمود: «الْكِبْرُ أَنْ تَغْمِصَ[1] النَّاسَ وَ تَسْفَهَ الْحَقَّ.»[2] کبر آن است که 1) با مردم بطور تحقیر آمیر رفتار میکند. 2) زیر بار حق نمیرود با اینکه حق را تشخیص هم میدهد و این بخاطر حالت تفرعنی است که در او وجود دارد.
کفار نزد پیامبر(ص) میآمدند و وقتی ادله توحید برایشان روشن میشد لجاجت میکردند و میگفتند که اگر اینکه میگویی حق است ﴿اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ﴾[3] سنگی از آسمان بفرست بر سر ما یا اینکه عذابی دردناک برایمان بفرست چون شنیده بودند در انبیاء قبلی که عذاب برایشان نازل میشد.
حاضر است کشته شود اما حق را قبول نکند در مجمع البیان[4] ذیل همین آیه آمده است امام صادق(ع) فرمود: نضر بن حارث یکی از منافقین بعد از واقعه غدیر که پیامبر(ص) حضرت علی(ع) را به عنوان امیرالمؤمنین معرفی نمود با شترش آمد جلو و شترش را کناری خواباند و نزد پیامبر(ص) آمد و گفت ای پیامبر شما گفتید ایمان بیاور ایمان آوردیم گفتی نماز و روزه بجای بیاور انجام دادیم قانع نشدی حالا آمدی و پسر عمویت علی بن ابیطالب را بر گردن ما سوار کردی و گفتی «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»[5] آیا این از طرف خداست و یا از طرف خودت است پیامبر(ص) قسم خورد و فرمود از طرف خداوند است این شخص ناراحت شد و در حال برگشت گفت خدایا اگر این قضیه از طرف توست سنگی از آسمان بفرست و مرا بکش که من طاقت دیدن آن را ندارم در همین حال هنوز به شترش نرسیده بود که سنگریزهای از آسمان افتاد و به سرش خورد و از دبرش خارج شد و در جا خاکستر شد.
شاخصه متکبرین همین است.
در جریان موسی(ع) و فرعون هم اینگونه بود قرآن میفرماید که وقتی مذاکرات فرعون با موسی(ع) تمام شد و قضیه برایش روشن شد که خدایی هست در آسمان که خالق زمین و آسمان است قرآن میفرماید ﴿وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا هَامَانُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَّعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ ﴿36﴾ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ كَاذِبًا وَكَذَلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَصُدَّ عَنِ السَّبِيلِ وَمَا كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِي تَبَابٍ﴾[6]
فرعون به وزیر خود میگوید ای هامان یک سرح و ساختمان بلند و آسمانخراش برایم بساز شاید به این اسباب به آسمان برسم و بر خدای موسی(ع) اطلاع پیدا کنم و حتی میگویند تیر و کمان را برداشت که خدای موسی(ع) را بکشد و این از تکبر است و میگفت ﴿وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ كَاذِبًا﴾[7] اصلا فکر میکنم دروغ میگوید و خدایی نیست ولی اگر باشد برویم کار را تمام کنیم
و باز در قرآن دارد که نمرود با حضرت ابراهیم(ع) احتجاج میکرد ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذي حَاجَّ إِبْراهيمَ في رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّيَ الَّذي يُحْيي وَ يُميتُ قالَ أَنَا أُحْيي وَ أُميتُ قالَ إِبْراهيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذي كَفَرَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ﴾[8]
در قرآن اسمش نیامده ولی از قرائن پیداست که نمرود بوده و با ابراهیم(ع) بحث میکرد که پروردگار من میمیراند و زنده میکند فرعون در جواب گفت این که کاری ندارد من هم میتوانم زنده کنم و بمیرانم دستور داد یک زندانی که محکوم به مرگ بود را آزاد کردند و یک بیگناهی را گردن زد و در ادامه ابراهیم(ع) گفت خدای من خورشید را هر روز از شرق میآورد و از غرب میبرد اگر میتوانی تو این کار را برعکس بکن و خورشید را از غرب بیاور و حتی دارد که از امام(ع) پرسیدند اگر نمرود به ابراهیم(ع) میگفت اگر راست میگویی خودت به خدای خودت بگو اینکار را بکند و خورشید را از مغرب طالع کند آیا چنین میشد؟ امام(ع) فرمود اگر نمرود چنین پیشنهادی میکرد و ابراهیم(ع) هم از خداوند میخواست خداوند برای اثبات حق و پیامبرش(ع) این کار را میکرد. به هر حال میخواهیم بگوییم غرور و تکبر این است که خودش را از همه بالاتر و بهتر میبیند و دیگر اینکه در مقابل حق میایستد و حق را قبول نمیکند.
«عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِيطَالِبٍ(ع) قَالَ: مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلَى جَمَاعَةٍ فَقَالَ عَلَى مَا اجْتَمَعْتُمْ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا مَجْنُونٌ يُصْرَعُ فَاجْتَمَعْنَا عَلَيْهِ فَقَالَ لَيْسَ هَذَا بِمَجْنُونٍ وَ لَكِنَّهُ الْمُبْتَلَى ثُمَّ قَالَ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِالْمَجْنُونِ حَقِّ الْمَجْنُونِ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِنَّ الْمَجْنُونَ حَقَّ الْمَجْنُونِ الْمُتَبَخْتِرُ فِي مِشْيَتِهِ النَّاظِرُ فِي عِطْفَيْهِ الْمُحَرِّكُ جَنْبَيْهِ بِمَنْكِبَيْهِ يَتَمَنَّى عَلَى اللَّهِ جَنَّتَهُ وَ هُوَ يَعْصِيهِ الَّذِي لَا يُؤْمَنُ شَرُّهُ وَ لَا يُرْجَى خَيْرُهُ فَذَلِكَ الْمَجْنُونُ وَ هَذَا الْمُبْتَلَى.»[9]
امام صادق(ع) فرمود پیامبر(ص) در حال عبور بودند دیدند جمعی جمع شدند، فرمودند «علی ما اجتمعتم» چرا جمع شدید و به چه چیزی نگاه میکنید گفتند این شخص مجنون است و در حالت صرع است پیامبر فرمود «لیس هذا بمجنون هذا مبتلی» این شخص مجنون نیست بلکه مریض است «الا اخبرکم بالمجنون حق المجنون» آیا میخواهید مجنون واقعی را به شما بشناسانم گفتند بله پیامبر فرمودند 1) «المتبختر[10] فی مشیه» کسی که در حال راه رفتن با تبختر و تکبر راه میرود 2) «الناظر فی طرفیه» نگاه به چپ و راستش میکند 3) «المتحرک بمنکبیه» در راه رفتن شانهها را به چپ و راست میاندازد 4) «یتمنی علی الله الجنة» و فکر میکند تنها کسی که به بهشت میرود خودش است در حالی که در حال معصیت است انسانی است که مردم از شر او در امان نیستند و امید به خیر و نیکی از او ندارند و این شخص مجنون است.
به هرحال پیامبر(ص) از متکبر تعبیر به مجنون میکند.
از خداوند میخواهیم که ما را از شر این صفت محفوظ بدارد و مخصوصا برای علما که خیلی ممکن است پیش بیاید یک مقدار علم و کمالاتی که پیدا میکنند خودشان را بالاتر و بهتر از بقیه میدانند خداوند انشاءاله از شر این صفت ما را محفوظ بدارد.
بحث فقهی: ولایت فقیه: تتمه: حقوق متقابل رهبر و مردم:روایتی که جامعترین روایت راجع به حقوق متقابل بین امام و امت بود که چهار حق امام به گردن امت دارد و چهار حق هم امت به گردن امام دارند. امیرالمؤمنین(ع) در بیان تفصیل حقوق فرمودند اما حق شما بر گردن من.
1. اول نصحیت است که شما را موعظه و پند دهم و آنچه صلاح دنیا و آخرتتان است به شما بگویم.
2. دوم حق شما از غنائم و بیت المال و زکوات را به شما برسانم.
میتوان توسعه داد حتی اینکه مرحوم امام کمیته امداد درست کردند تساوی یعنی همه به حقشان میرسند و نه اینکه تقسیم به مساوات شود اگر فقیر و یتیم است باید ادارهاش کنند اینجا مساوات نیست بلکه تقسیم حق به عدالت است.
3. سوم تعلیم احکام دین است که احکام دین را یاد بگیرد که گفتیم الأن عمل میشود در نمایندگیهایی که رهبری دارند و یا امور مساجد و یا تبلیغی که انجام میشود و حوزههای علمیه به این مقدار تأکید میشود که احکام را به مردم برسانند.
4. چهارم تأدیب و آموزش آداب و رسوم شرع و اخلاق و برادری و اخوت است که امام این مقدار روی اخوت و برادری بین شیعه و سنی تأکید میکردند و یک مطلب مهمی هم است با این سیاستهای مغرضانهای که میخواهند ایجاد جنگ بین شیعه و سنی بکنند و خیلی باید مواظب باشیم حتی اوائل انقلاب امام خیلی دقت میکردند.
در اوائل انقلاب در قصر فیروزه مرکز فرماندهی سپاه در شبهای دهه آخر ماه صفر سخنرانی داشتیم و راجع به جنگ در اسلام دو شب صحبت میکردیم و در ضمن آیه ﴿وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا في دينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ﴾[11] را خواندم و این روایت را خواندم که حضرت امیر(ع) فرمود این آیه در زمان پیامبر اجرا نشد ولی من اجرا کردم و جنگ جمل را مثال زدند و روایتی بود که در المیزان[12] هم آمده است.
تقریبا بعد از ماه صفر در هفته وحدت این سخنرانی را در رادیو پخش کردند و خیلی سروصدا کرد از جمله نمایندگان اهل تسنن که در مجلس بودند و دیگران و آقای رسولی به من زنگ زد و گفت امام میفرمایند به ایشان بفرمایید که مگر نمیدانید که در ایران حدود 5 میلیون سنی هستند که عایشه را ام المؤمنین میدانند؟ امام سخنرانی مرا گوش کرده بودند و تعریف کرده بودند که مطالب خوب بود اما این موقع چرا؟ گفتم که این سخنرانی در رادیو یا تلویزیون نبود بلکه در جمع پاسداران بود و قرار نبود پخش شود آقای رسولی گفتند مسؤول رادیو را هم توبیخ کردیم که اگر این صحبت را میخواستید بگذارید باید آن قطعه را حذف میکردید حتی یک وقت آقای ابطحی سرپرست وقت رادیو به من گفته بود که به خاطر اینکه سخنرانی شما را در رادیو گذاشته بودیم از دفتر امام مرا توبیخ کردند گفتم بجا هم بود شما باید مراعات میکردید و در هفته وحدت خوب یک جمله را حذف میکردید علی ایحال امام این مقدار مواظب بودند و بعد تذکر میدهند مقام معظم رهبری هم الأن تأکید بالایی روی همین وحدت شیعه و سنی دارند.
نقل میکنند که یک روحانی در مسجدی چندین سال صبح به صبح هر روز یک روضه فاطمه زهرا(س) را میخواند و هر روز لعن بر عایشه میخوانده و هر روز هم همین مصیبت را میخوانده بعد از مدتی چند سال تحقیق کردند قضیه چیست گفت که یک پولی به من میدهند که من این روضه را بخوانم دیدند از انگلستان مبلغ بالایی پول میرسیده که این روضه خوانده شود و باعث ایجاد تشنج شود و به این بنده خدا هم فقط روزی یک تومان میرسیده.
الأن هم واقعا همین است سیاست است میخواهند ایجاد دو دستگی بکنند و باید خیلی مواظب باشیم.
حقوق رهبر بر مردم: و اما حقوقی که من به گردن شما دارم.1. اول: وفای به بیعت است یعنی حمایت از آن امام و پیشوا بکنید و ملتی که پذیرفتهاند او را تنها نگذارند.
2. دوم: نصیحت من است چه در حضور و چه در غیاب و باید ایراد و اشکالی میبینید تذکر دهید.
3. سوم: اینکه هر وقت از شما کاری خواستم اجابت نمایید.
برای نمونه در عصر حاضر همین مطالبات رهبری است که حدود پنجاه مورد احصاء شد و همگان پیگیر هستند که مطالبات رهبری را اجراء کنند.
باید دقت شود این شبهاتی که در فضای مجازی میآورند که چرا همه تابع یک نفر باشند و امثال اینگونه تشکیکها که ایجاد میکنند باید به نوعی پاسخ داده شود و اگر بی پاسخ است و قابل پاسخ نیست نباید به آن اعتناء کرد.
4. چهارم: اینکه اطاعت از امر امام نمایند.
در روایتی مرحوم کلینی در کافی نقل میکند که تقریبا مشابه روایت قبلی است. البته از هر کدام دو مورد را بیان کرده است.
«سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ وَ يُطِيعُوا قُلْتُ فَمَا حَقُّهُمْ عَلَيْهِمْ قَالَ يَقْسِمَ بَيْنَهُمْ بِالسَّوِيَّةِ وَ يَعْدِلَ فِي الرَّعِيَّةِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فِي النَّاسِ فَلَا يُبَالِي مَنْ أَخَذَ هَاهُنَا وَ هَاهُنَا.»[13]
راوی میگوید سوال کردم از امام باقر(ع) که حق امام بر مردم چیست؟ امام(ع) فرمود حقی که امام بر گردن مردم دارد این است که؛
1) بشنوند و 2) گوش دهند.
راوی میگوید پرسیدم و مردم چه حقی بر امام دارند امام(ع) فرمود: 1) تمام امور را بینشان بالسویه تقسیم نماید. 2) و با عدالت بین مردم رفتار نماید.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.