< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

96/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه: تتمه: حقوق متقابل رهبر و مردم:

گفتیم وقتی حکومتی اسلامی تشکیل شد بلاشک رهبر و مردم حقوقی متقابل دارند و قرار شد حقوق رهبر بر مردم را به تناسب ولایت فقیه بررسی کنیم.

حق اول: حق الطاعة: اولین حقی که رهبر به گردن امت دارد اطاعت مردم از رهبر است و آیه شریفه ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[1] را بررسی کردیم و گفتیم ﴿أَطيعُوا اللَّهَ﴾ امر مولوی الله تعالی است یعنی اینکه الله تعالی می‌فرماید ﴿اُعْبُدُوا اللَّهَ﴾[2] امر مولوی است اما وقتی پیامبر(ص) یا امامان(ع) می‌گویند «اُعْبُدُوا اللَّهَ» یا «صلوا» ارشاد به امر خداوند است اما نوعی دیگر از امر پیامبر(ص) و امامان(ع) اوامر مولوی است و آن، جایی است که پیامبر(ص) و امامان(ع) به عنوان اولی الأمر به استانداران دستوراتی می‌دهند و یا هر دستوری نظیر مولوی است و ولی فقیه از این جهت که نائب امام زمان(عج) است و از طرف امام زمان(عج) دستور می‌دهد دو نوع دستور دارد وقتی می‌گوید «صلّ» ارشاد است و اگر دستوراتی برای اداره حکومت می‌دهد مولوی است و از آیه استفاده کردیم و در معنای اولی الأمر گفتیم اولی الأمر به معنی حکومت و قدرت است چون قوام حکومت به امر است و اگر حق امر نداشته باشد حاکم نیست لذا می‌گوییم اولی الأمر و این صاحب الحکومه گاهی در عصر حضور است و ولو حکومت ظاهری در دست آنان نبوده ولی در واقع صاحب امر آنان بودند کما اینکه الان هم می‌گوییم امام زمان(عج) صاحب امر است و هرکس در مقابل آنان قصد تصدی داشته باشد غاصب است و باطل است. البته گاهی در عصر غیبت است که گفتیم کسی که صلاحیت این امر را دارد فقیه جامع شرائط است که ولایت را به عهده می‌گیرد و اطاعت و پیروی از او واجب است.

یک برداشت دیگر از اطلاق آیه:

در ادامه بحث از این آیه می‌گوییم اولی الأمر اطلاق دارد و هم شامل عصر حضور و هم شامل عصر غیبت می‌شود این اطلاق را بعضی استدلال دیگری برایش آوردند به این‌که این‌جا حکم به وجوب اطاعت معلق شده بر صاحب الأمر بودن و این از باب تعلیق حکم بر وصف است و این تعلیق مشعر علیت است. وقتی گفت اکرم العلماء وجه اینکه یجب الاکرام عالم بودن است بنابراین هرکس عالم باشد وجوب اکرام دارد. یعنی وجه اینکه می‌گوییم علت وجوب اطاعت صاحب الأمر بودن است و این اطلاق دارد و هرکسی که صاحب الأمر شد و واجد شرایط هم بود اطاعت از او واجب است پس ملاک معصوم بودن نیست چون تعلیق حکم بر وصف شده ملاک صاحب امر بودن است خواه معصوم باشد خواه غیر معصوم باشد.

ان قلت: در ادامه اشکالی مطرح شد که گفتند اگر ما قبول کنیم که اطلاق دارد مخالف با بعضی روایاتی است که صریحا می‌فرماید مراد از اولی الأمر ما ائمه(ع) هستیم.

«بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ‌ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‌ أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ﴾[3] قَالَ إِيَّانَا عَنَى أَنْ يُؤَدِّيَ الْأَوَّلُ إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ الْكُتُبَ وَ الْعِلْمَ وَ السِّلَاحَ‌ ﴿وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ﴾[4] الَّذِي فِي أَيْدِيكُمْ ثُمَّ قَالَ لِلنَّاسِ ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[5] إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِي أَمْرٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ كَذَا نَزَلَتْ وَ كَيْفَ يَأْمُرُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ وُلَاةِ الْأَمْرِ وَ يُرَخِّصُ فِي مُنَازَعَتِهِمْ إِنَّمَا قِيلَ ذَلِكَ لِلْمَأْمُورِينَ الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‌﴾[6] »[7]

برید عجلی می‌گوید از امام باقر(ع) در مورد تفسیر آیه شریفه 58 و 59 سوره نساء پرسیدم. امام(ع) فرمود: خداوند قصد کرده از این اولی الامر فقط ما را و مراد از ادای امانت این است که امام اول علم و دانش کتاب و سلاح را به امام بعد از خودش تحویل دهد تا از طریق آنچه در اختیار دارد بین مردم حکم کند. تا اینجا برای بیان بود و محل شاهد آیه بعدی است و در این آیه که فرمود: ای مؤمنین از خدا و رسول و اولی الأمر اطاعت کنید قصد پروردگار از اولی الأمر ماییم و جمیع مؤمنین را تا روز قیامت به اطاعت از ما دستور داده است پس گرفتار هر مشکلی شدید به خدا و رسول و اولی الأمر مراجعه کنید مگر می‌شود خداوند نزاع مردم را به دیگران واگذار کند بلکه مربوط به ماست که آیه در مورد ما نازل شده است.

قلت: در جواب می‌گوییم روایت درستی است و می‌پذیریم مضمون آن را منتهی این حصر و اختصاصی که امام(ع) مطرح می‌کند و می‌فرماید: خداوند تنها ما را قصد کرده است حصر اضافی است نه حقیقی یعنی در آن عصر عده‌ای اعم از بنی امیه و بنی عباس تصدی امر را داشتند و امام(ع) در مقابل آنان این کلام را می‌فرماید وگرنه آیه عموم دارد و این زمان را هم می‌گیرد و آن زمان را هم شامل می‌شود یعنی در همان زمان اگر پیامبر(ص) غیر معصومی را والی شهری قرار می‌داد اطاعت از او واجب بود؛ اما نه فقط از باب اینکه منصوب پیامبر(ص) است بلکه از باب اینکه والی است بنابراین شک نکنید و مطمئن باشید که حصر اضافی است و اگر حصر حقیقی بود باید شامل امثال مالک اشتر نشود درحالی‌که قطعا شامل آن‌ها می‌شود چون حضرت علی(ع) خطاب به مردم مصر می‌فرماید مالک فرماندار شماست و والی شماست و چون والی شماست باید از او اطاعت کنید. پس اولی الأمر اطلاق دارد و شامل غیر معصوم هم می‌شود یعنی وقتی می‌گوید فقط ما هستیم یعنی بنی امیه و بنی عباس نیستند نه اینکه نائبان امام(ع) مثل مالک اشتر و یا نائب عام امام زمان(عج) را شامل نشود. منتهی در مورد غیر معصوم می‌گوییم در اینجا ممکن است غیر معصوم اشتباه کند و دستوری خلاف بدهد در صورتی که از راه‌های شرعی خلاف عمدی او ثابت شود و روی هوای نفس امر به معصیت کرد اطاعت از او واجب نیست و دلیل عدم وجوب اطاعت از ولی در صورت خلاف بین عمدی هم قرآن و هم روایات است.

قرآن: سه آیه قابل استدلال است:

آیه اول: ﴿فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ وَ لَا تُطِيعُواْ أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا يُصْلِحُونَ﴾[8]

تقوی داشته باشید و از من اطاعت کنید و از اسراف کنندگان یعنی کسی که حکم خلاف می‌دهد اطاعت نکنید هم آنان که در زمین فساد می‌کنند.

آیه دوم: حکایت اهل جهنم است ﴿وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ﴿67﴾ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبِيرًا﴾[9]

برخی جهنمی‌ها می‌گویند خدایا ما در جهنم هستیم ولی معذور هستیم چرا که از بزرگان خود پیروی کردیم و آنان ما را گمراه کردند زیرا خود هم گمراه بودند به آنان دو برابر عذاب بده و آنان را مورد لعنت بزرگ خود قرار ده.

لسان آیه نشان می‌دهد کسی که از مسرف و گمراه کننده اطاعت کند جهنمی می‌شود در نتیجه نباید از مسرف اطاعت کرد.

آیه سوم: «وَ لَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَئهُ وَ كاَنَ أَمْرُهُ فُرُطًا»[10]

آن کسی که قلبش را از یاد خود غافل کردیم اطاعت نکنید و کسی که امر به معصیت می‌کند معلوم است که از یاد خدا غافل است و از روی هوای نفس امر می‌کند و افراط می‌نماید.

پس سه آیه در قرآن نهی می‌کند از اطاعت ولی‌ای که خلاف حکم خدا و به معصیت امر می‌کند.

اما روایات:

روایت اول: صاحب وسائل از مرحوم صدوق در فقیه[11] نقل می‌کند قال من الفاظ رسول الله «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ‌ فِي‌ مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ»[12]

حق ندارد مخلوقی امر نماید و اطاعت از او لازم نیست در موردی که امر به معصیت خداوند و خالق می‌نماید این روایت نشان می‌دهد هرجا صدق معصیت می‌کند نباید اطاعت نمود.

نکته: اگر در معصیت بودن مورد امر شک کند وجوب اطاعت برطرف نمی‌شود و یا اگر دستور ولی فقیه با فتوی مرجع تقلید یک مقلد موافق نباشد دلیل عدم لزوم اطاعت از ولی فقیه نمی‌شود فقط در صورتی که از راه‌های قانونی و شرعی ثابت شود که کسی که ولی امر است از روی هوی و هوس حکم داده است در این صورت دستورش لزوم اطاعت ندارد.

در هر حال هر کسی که تحت ولایت آن ولی امر است اگر تشخیص داد معصیت است حق اطاعت ندارد هرچند این نکته فرض است و الاّ در مورد ولی امری که عادل است شاید چنین فرضی مصداق پیدا نکند. روایت دیگری هم هست انشاءاله برای فردا.

وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo