< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

96/09/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه: ضرورت تأسیس حکومت اسلامی در عصر غیبت(بررسی روایات معارض):

بحث اخلاقی: سبک زندگی اسلامی: تکبر:

در بحث اخلاقی در سبک زندگی اسلامی و برخورد مسلمین با یکدیگر مطالبی صحبت شد در بحث قبلی راجع به تواضع صحبت کردیم که باید نسبت به یکدیگر رعایت تواضع را داشته باشند و با محبت نسبت به یکدیگر و سهل گرفتن کار برای یکدیگر باشند. براساس روایات و آیاتی درباره تواضع که چه صفتی است بحث کردیم.

در مقابل تواضع صفت تکبر است که از صفات بسیار مذموم و رذیله است و در قرآن در جهنم بدترین جای‌ها را قرار داده است ﴿بِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ﴾[1] ،[2] ،[3]

تکبر همان خودخواهی و خودبرتربینی است که عجب هم این‌گونه است فرق این دو این است که در عجب مقایسه‌ای در کار نیست و خودش اعمال خودش را خوب می‌بیند و از اعمالش خوشش می‌آید و فکر می‌کند تنها بنده صالح خداست منتهی در تکبر مقایسه وجود دارد و خود را با بقیه مقایسه می‌کند در نتیجه با تحقیر به بقیه نگاه می‌کند و انتظار دارد که دیگران به او احترام نمایند.

در تکبر سه عنصر وجود دارد؛ عنصر اول: متکبر. عنصر دوم: متکبر علیه. عنصر سوم: متکبر به.

عنصر اول روشن است انسانی است که اهل تکبر است و متکبر علیه هم همان کسی که متکبر در برابرش تکبر می‌ورزد و خود را از او بالاتر می‌بیند و متکبر به این است که مثلا صفت علم را در زید ملاحظه می‌کند و همین صفت را در خودش ملاحظه می‌کند و می‌گوید وجود این صفت در من بیشتر از وجود همین صفت در زید است.

اقسام تکبر:

    1. تکبر در برابر خدا.

    2. عدم پذیرش خدایی خدا؛

این تکبر گاهی در مقابل خداوند است و زیر بار فرمان خدا نمی‌رود و اصل خدایی خدا را انکار می‌کند مانند نمرود که می‌گوید ﴿أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى﴾[4]

    3. عدم اطاعت از خدا؛ در چنین مورد متکبر زیر بار امر حق نمی‌رود و خدا را اطاعت نمی‌کند مثل تکبر شیطان، به شیطان خطاب شد که چرا سجده نکردی گفت هرگز سجده نخواهم کرد[5] و یا می‌گوید آیا به چیزی که از گل خلق کردی سجده کنم من بهتر از او هستم[6] .

و الان هم اگر کسی اینگونه باشد می‌گوییم نسبت به خداوند متکبر است.

    4. ایستادگی در برابر دعوت پیامبران؛ و گاهی تکبر نسبت به دعوت انبیاء است که دعوت را قبول نمی‌کنند مثل قوم موسی(ع) که می‌گفتند آیا به دو نفر ایمان بیاوریم که مثل ما هستند درحالی‌که بنی اسرائیل ما را پرستش می‌کنند[7] .

    5. تکبر نسبت به بندگان خدا؛ و گاهی تکبر نسبت به برادران دینی است که این قسمت بیشتر محل بحث ماست. در این مورد روایاتی قرائت می‌کنیم.

    1. در روایتی می‌فرماید «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ‌: الْكِبْرُ أَنْ تَغْمِصَ النَّاسَ وَ تَسْفَهَ الْحَقَّ.»[8] حضرت امام صادق(ع) می‌فرماید کبر دو ویژگی دارد یکی اینکه مردم را حقیر بپندارد یعنی به مردم بی اعتنا است و حق را رد می‌کند و زیر بار حق نمی‌رود یعنی می‌داند حرفی که طرف مقابل می‌زند حق است اما آن حرف را رد می‌کند، همین زیر بار حق نرفتن علامت تکبر است.

    2. «عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ فِي جَهَنَّمَ لَوَادِياً لِلْمُتَكَبِّرِينَ‌ يُقَالُ لَهُ سَقَرُ شَكَا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شِدَّةَ حَرِّهِ وَ سَأَلَهُ أَنْ يَأْذَنَ لَهُ أَنْ يَتَنَفَّسَ فَتَنَفَّسَ فَأَحْرَقَ جَهَنَّمَ.»[9]

عبدالله بن بکیر از امام صادق(ع) نقل می‌کند که در جهنم یک وادی وجود دارد که مخصوص متکبرین است و اسم آن سقر است و این وادی از جهنم به خداوند شکایت کرد از شدت گرمی و حرارتش و از خداوند خواست اجازه دهید نفسی بکشیم و شعله‌ام آزاد شود و از حرارتم کم شود و خداوند اجازه داد و این شعله‌ها بالا رفت و این حرارت جهنم را سوزاند.

انسان و ما باید سعی کنیم که متواضع باشیم و زیر بار امر خداوند و انبیاء برویم و نسبت به برادران دینی خودمان تواضع داشته باشیم و از تکبر دوری کنیم.

بحث فقهی: ولایت فقیه: ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت: بررسی روایات معارض:

بحث در روایاتی بود که تمسک شده که قبل از قیام امام زمان(عج) هر قیام و خروجی حرام و غیر جایز است که چهار روایت را خواندیم که همه چهار روایت مضمون آن‌ها یکی می‌باشد روایت اول صحیحه می‌باشد که در وسائل ذکر شده و سه روایت بعدی در وسائل نیامده ولی در مستدرک الوسائل مرحوم نوری از غیبت نعمانی آن‌ها را نقل نموده است. اکنون مجددا به آن روایات اشاره می‌کنیم.

    1. صحیحه ابی بصیر: «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ‌ قَبْلَ‌ قِيَامِ‌ الْقَائِمِ(عج) فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مَنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»[10] ،[11] ،[12] هر پرچمی برافراشته شود و به هر انگیزه‌ای که باشد قبل از قیام امام زمان(عج) صاحب آن پرچم طاغوت است و به منزله پرستش غیر خداوند است.

ملاحظه می‌کنید وقتی می‌فرماید به منزله پرستش غیر خداست یعنی به منزله کفر است و روایت صحیحه است و مالک بن اعین جهنی از امام صادق(ع) نقل کرده است.

و چنانچه دیروز گفتیم سه روایت[13] [14] [15] [16] دیگر وجود دارد که همین مالک بن اعین جهنی هر سه را از امام باقر(ع) نقل کرده است.

ویژگی این سه روایت این است که اولا: راوی از امام یک نفر است. ثانیا: هر سه روایت را مالک از امام باقر(ع) نقل می‌کند. ثالثا: عبارت و محتوی روایات هم یکی است. لذا احتمال داده می‌شود که روایات یکی باشند پس می‌گوییم روایات به این مضمون دو روایت است یکی روایتی که کلینی از ابوبصیر نقل می‌کند و دیگری روایتی که مالک بن اعین از امام باقر(ع) نقل می‌کند.

اکنون روایات را از نظر سند بررسی کنیم.

    1. بررسی سند روایت ابوبصیر از امام صادق(ع):

کلینی[17] از ابی بصیر نقل کرده است و ابی بصیر شخص بسیار معتبر و مورد احترام است مرحوم شیخ در فهرست در حالات ابی بصیر می‌فرماید «لیث المرادی یکنی ابابصیر روی عن ابی عبدالله(ع) و عن ابی الحسن موسی(ع) له کتاب»[18] هم از امام صادق(ع) و هم امام موسی کاظم(ع) روایت نقل می‌کند و دارای کتاب هم هست.

مرحوم کشی در کتابش از ابن ابی عمیر نقل می‌کند «عن جمیل بن دراج قال سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول بشّر المخبتین بالجنة بريد بن معاوية العجلي و أبو بصير ليث بن البختري المرادي و محمد بن مسلم و زرارة أربعة نجباء أمناء الله على حلاله و حرامه لو لا هؤلاء انقطعت آثار النبوة و اندرست.»[19] که در قرآن هم آمده است ﴿فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتينَ﴾[20] «مخبتین»[21] را بشارت به بهشت بدهید در ادامه می‌فرماید این کسانی که باید بشارت به بهشت داده شوند؛ اول: برید بن معاویه العجلی. دوم: ابوبصیر لیث بن المرادی. سوم: محمد بن مسلم. چهارم: زراره که اینان چهار نفری هستند که امین احکام الهی هستند و احکام الهی در دستان اینان به امانت است اگر این‌ها نبودند آثار نبوت از بین می‌رفت و مندرس می‌شد.

یعنی اینان همان کسانی هستند که نزد امام(ع) حاضر می‌شدند و روایت را می‌شنیدند و ثبت می‌کردند و می‌نوشتند و نگهداری می‌کردند.

و نیز کشی نقل می‌کند «ان ابابصیر الاسدی احد من اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح من هؤلاء و تصدیقهم لما یقولون و أقروا لهم بالفقه»[22]

یعنی ابابصیر کسی است که تمام علما و اصحاب اجماع دارند بر تصدیق او و او را فقیه می‌دانند.

قبل از ابوبصیر هم افراد دیگری در سلسله سند هستند که در حالات همگی آمده است که ثقه هستند و اشکالی در آن نیست.

اما آن سه روایت دیگر که برگشت آن‌ها به یک روایت می‌شود یکی از آن سه روایت را انتخاب و بررسی می‌کنیم. در یکی از آن سه روایت که از امام باقر(ع) نقل شده است «عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ رَبَاحٍ الزُّهْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ عِيسَى الْحُسَيْنِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ الْجُهَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع)‌» فیهما ما فیه.

اول: عبدالواحد را می‌گویند ثقه است. دوم: که احمد بن محمد بن رباح است در حالات او می‌گویند ثقه است. سوم: محمد بن عباس بن عیسی الحسینی در حالات او هم می‌گویند ثقه است. چهارم: حسن بن علی بن ابی حمزه که این حسن از پدرش ابی حمزه بطائنی نقل می‌کند که این چهارم و پنجم دو تا فیهما ما فیه یعنی عجیب و غریبند یکی علی بن ابی حمزه است که می‌فرماید از واقفیه است مرحوم شیخ در فهرست[23] می‌فرماید «احد عمد الواقفة»[24] یکی از ارکان واقفیه است.

از یونس بن عبدالرحمن نقل می‌کند که «مات ابوالحسن و لیس من قوامه احد الا و عنده المال الکثیر و کان ذلک سبب وقفهم و جهودهم موته»[25] امام(ع) در زندان بودند و وکلای امام موسی کاظم(ع) که وجوهات را جمع می‌کردند امام(ع) در دسترس نبودند که به امام(ع) برسانند و امام(ع) شهید شدند و هر کدام از این وکلا اموال زیادی نزدشان مانده بود و این سبب وقوفشان شده بود و می‌گفتند موسی بن جعفر(ع) شهید نشده بلکه غائب شده و بعدا ظاهر می‌شود و امامت امام رضا(ع) را منکر شدند «و کان عند علی بن ابی حمزه ثلاثون الف دینار»[26] یعنی سی هزار دینار نزد این ابی حمزه مانده بود و منکر شهادت امام(ع) شدند و توقف کردند و اعتقاد به امامت امام رضا(ع) پیدا نکردند.

حضرت امام رضا(ع) درباره همین ابی حمزه فرمودند «أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ بَعْدَ مَوْتِ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ إِنَّهُ أُقْعِدَ فِي‌ قَبْرِهِ‌ فَسُئِلَ عَنِ الْأَئِمَّةِ(ع) فَأَخْبَرَ بِأَسْمَائِهِمْ حَتَّى انْتَهَى إِلَيَّ فَسُئِلَ فَوَقَفَ فَضُرِبَ عَلَى رَأْسِهِ ضَرْبَةً امْتَلَأَ قَبْرُهُ نَاراً.»[27]

بعد از اینکه مردم خبر مرگش را به امام(ع) دادند؛ امام(ع) فرمود وقتی او را در قبرش گذاشتند ملکین نکیرین آمدند و او را در قبرش نشاندند و از او سؤال کردند که امامان را یکی یکی بشمارد او یکی یکی شمرد تا موسی بن جعفر شمرد و توقف کرد از او پرسیدند امام بعد از امام موسی(ع) کیست گفت امامی نیست و توقف کرد و برای چند بار که پرسیدند جوابی نداد در این حال امام(ع) می‌فرماید ضربتی به سرش زدند که قبرش مملو از آتش شد.

و باز در حالاتش دارد که اشد اعداء امام رضا(ع) بود در زمان حیاتش و این شخص راوی این حدیث است.

و باز شخص دیگری که در سند روایت وجود دارد حسن بن علی بن ابی حمزه است که حسن هم از واقفیه است.

پس سه روایتی که به یک روایت منتهی می‌شد اعتباری از نظر سند ندارد.

بنابراین می‌ماند یک روایت ابوبصیر که از نظر سند صحیحه است و از نظر دلالت روشن است که چهار روایت تبدیل به یک روایت شد. حالا با این روایت که سند آن صحیح است و دلالت آن روشن است باید چکار کنیم آیا درست است یعنی واقعا باید بپذیریم که هر پرچمی برافراشته شد و هرکس قیام کرد از زمان امام صادق(ع) تا زمان امام زمان(عج) هیچکس حق قیام ندارد ولو قیام حق باشد آیا درست است یا خیر؟

از جهاتی به این روایت اعتراض داریم. حالا جواب به این روایت و بیان اعتراض برای بعد انشاءاله.


[13] سه روایت در ذیل می‌آید:.
[14] الغيبة للنعماني، النعماني، محمد بن إبراهيم، ج1، ص196«عَنْ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ الْجُهَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(ع) أَنَّهُ قَالَ: كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ رَايَةِ الْقَائِمِ(عج) صَاحِبُهَا طَاغُوتٌ‌.».
[15] مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج11، ص34، کتاب الجهاد، ابواب جهاد العدو، باب12، ح2، آل البیت. عن مالک بن أعین الجهنی سمعت اباجعفر الباقر(ع) یقول «كُلَّ رَايَةٍ تُرْفَعُ أَوْ قَالَ تُخْرَجُ قبل قیام الحجه صاحبها طاغوت».
[16] مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج11، ص34، کتاب الجهاد، ابواب جهاد العدو، باب12، ح1، آل البیت. «مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ النُعْمَانِيُّ فِي كِتَابِ الْغَيْبَةِ، عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ رَبَاحٍ الزُّهْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ عِيسَى الْحُسَيْنِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ الْجُهَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) أَنَّهُ قَالَ: كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ رَايَةِ الْقَائِمِ(عج) فَصَاحِبُهَا طَاغُوت‌».
[19] رجال، کشی، ص170، رقم 286.
[21] مخبت یعنی کسی که تواضع و فروتنی دارد.
[22] رجال، کشی، ص375، رقم 705.
[23] الفهرست، طوسی، ص161: «418 - علي بن أبي حمزة البطائني واقفی المذهب. له اصل. رویناه بالاسناد عن احمد بن عبدالله و احمد بن محمد بن عیسی عن ابن ابی عمیر و صفوان بن یحیی جمیعا عنه.».
[24] رجال النجاشی، ص250: « 656 - علي بن أبي حمزة و اسم أبي حمزة سالم البطائني أبو الحسن مولى الأنصار كوفي و كان قائد أبي بصير يحيى بن القاسم و له أخ يسمى جعفر بن أبي حمزة روى عن أبي الحسن موسى عليه السلام و روى عن أبي عبد الله عليه السلام ثم وقف و هو أحد عمد الواقفة. و صنف كتبا عدة منها: كتاب الصلاة كتاب الزكاة كتاب التفسير و أكثره عن أبي بصير كتاب جامع في أبواب الفقه. أخبرنا محمد بن جعفر النحوي في آخرين قال: حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد قال: حدثنا محمد بن عبد الله بن غالب قال: حدثنا علي بن الحسن الطاطري قال: حدثنا محمد بن زياد عنه. و أخبرنا محمد بن عثمان بن الحسن قال: حدثنا جعفر بن محمد قال: حدثنا عبيد الله بن أحمد بن نهيك أبو العباس النخعي عن محمد بن أبي عمير و أحمد بن الحسن الميثمي جميعا عنه بكتبه.».
[25] رجال الکشی، ص405، رقم759.
[26] رجال الکشی، ص405، رقم759.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo