درس خارج فقه استاد مقتدایی
96/07/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت: بررسی ادله (نیاز به امیر و حاکم):
تذکر: توضیحی پیرامون روال بحث:دیروز در آخر درس گفته شد باید ببینیم کیفیت طرح بحث چگونه است گفتند شاید بهتر بود از اول ضرورت وجود حکومت بررسی میشد و بعد دیگر مطالب را بررسی میکردیم و دیروز چون آخر وقت بود نشد توضیح دهیم. اکنون، در توضیح سلسله بحث میگوییم مبنای ما این است که از اول در بحث ولایت فقیه ابتدا معنای ولایت فقیه را گفتیم که عبارت است از تصدی امر و اداره امور امت اسلامی و ساز و کارهایی که برای اصلاح جامعه دارد که مختص ذات پروردگار است چون خالق است و مالک است و میتواند به هر صورتی تصرف نماید پس حق جعل تکلیف با خداوند است و گفتیم میتواند این ولایت را به بعض از بندگان خاصش تفویض نماید کما اینکه به بعضی از پیامبران مانند حضرت داوود(ع) اعطا کرد که امر حکم کردن هم را گفتیم دلالت بر وجوب ندارد بلکه منع آن برداشته شد و امر در مقام حظر دلالت بر اباحه دارد. یا خطاب به پیامبر اسلام(ص) میفرماید ﴿النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾[1] این جمله نیز در مقام خبر نیست بلکه انشاء است یعنی اینکه پیامبر این ولایت را دارد و این ولایت نیز بر اساس آیات و روایاتی که خواندیم بعد از پیامبر اسلام(ص) به ائمه(ع) رسیده تا زمان غیبت و در مورد زمان غیبت هم گفتیم با ادله ولایت فقیه مانند مقبوله عمر بن حنظله[2] و توقیع مبارک[3] و دیگر ادله که دلالت میکند که این ولایت در زمان غیبت برای فقیه با همان کیفیت ثابت است کما اینکه امام خمینی(ره) مکرر میفرمودند ولایت فقیه ادامه ولایت انبیاء(ع) و ائمه(ع) است.
رسیدیم به این بحث که وقتی ثابت شد ولی فقیه برای اداره و نظم امور جامعه ولایت بر مردم دارد در مقام عمل؛ اگر حکومتی دینی وجود داشته باشد؛ ولی بر اساس همان ساز و کار دینی اداره امور را بدست میگیرد مثل اینکه بعد از زمان امام خمینی(ره) نظام اسلامی بود اما ولی امر لازم داشت و خبرگان نشستند و نظام اسلامی را در اختیار فقیه جامع الشرائط قرار دادند و همچنین امام خمینی بود بود ولی حکومت نبود و امام خمینی حکومت را تأسیس کرد و الا اگر حکومت وجود ندارد بر مجتهد جامع الشرائط واجب است که همانند رسول الله(ص) که بعد از آمدن به مدینه حکومت تشکیل دادند حکومت اسلامی تشکیل دهد و بعد وارد بحث ادله لزوم تشکیل حکومت اسلامی توسط فقیه جامع الشرائط شدیم و تاکنون سه مورد از روایاتی که دلالت میکند در هر عصری وجود حکومت اسلامی برای اداره جامعه لازم و ضروری است را خواندیم. الان در ادامه روایت چهارم را میخوانیم.
روایت چهارم: دلیل چهارم بر ضرورت تأسیس حکومت اسلامی روایتی است که کلینی در کافی در کتاب الایمان و الکفر باب دعائم الاسلام ح5 نقل میکند «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ فَقَالَ الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ قُلْتُ ثُمَّ الَّذِي يَلِي ذَلِكَ فِي الْفَضْلِ فَقَالَ الصَّلَاةُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ الصَّلَاةُ عَمُودُ دِينِكُمْ قَالَ قُلْتُ ثُمَّ الَّذِي يَلِيهَا فِي الْفَضْلِ قَالَ الزَّكَاةُ لِأَنَّهُ قَرَنَهَا بِهَا وَ بَدَأَ بِالصَّلَاةِ قَبْلَهَا وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الزَّكَاةُ تُذْهِبُ الذُّنُوبَ قُلْتُ وَ الَّذِي يَلِيهَا فِي الْفَضْلِ قَالَ الْحَج»[4]
علی بن ابراهیم از پدرش و نیز عبدالله بن صلت نقل کرده است که آن دو از حماد بن عیسی نقل کردهاند که گفت حریز بن عبدالله از زراره نقل کرده است که حضرت امام باقر(ع) فرمود: دین اسلام بر پنج پایه بنا شده است نماز و زکات و حج و روزه و ولایت؛ زراره از امام پرسید از این پنج پایه کدامیک افضل است؟ امام فرمودند ولایت افضل از این موارد است زیرا ولایت کلید نماز و روزه میشود و پشتوانه آنها قرار میگیرد و به این جهات افضل است و بعد از ولایت نیز میفرماید نماز افضل است و بعد از نماز هم زکات افضل است و بعد از آن حج و بعد از آن صوم بیان شده است یعنی والی این احکام را برنامهریزی میکند.
در پایان روایت امام فرمودند «ذِرْوَةُ[5] الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً﴾[6] أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِي ثَوَابِهِ وَ لَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ ثُمَّ قَالَ أُولَئِكَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ يُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ.»[7]
آن چیزی که بالاترین رتبه را دارد و به منزله کوهان شتر است برای شتر و کلید و درب اشیاء است و رضایت رحمان در آن است طاعت امام بعد از معرفت و شناخت امام است که از بقیه بالاتر است و در ادامه استشهاد به آیه شریفه میکند که فرمود «هر کسی اطاعت رسول کند اطاعت از خدا کرده و هر کسی اطاعت نکند تو مسؤولیتی نسبت به آنها نداری.»
به هر حال میخواهند به این روایت استدلال کنند که وجود حکومت اسلامی ضرورت دارد و یک حاکم مجتهد جامع الشرائط در عصر غیبت لازم است اداره امور مردم را در دست بگیرد.
بررسی سند روایت:روایت صحیحه است و در سلسله راویان آن هم اولین نفر؛
1) علی ابن ابراهیم است که مرحوم کلینی احادیث زیادی از او نقل میکند.
در مورد حالات پدر علی بن ابراهیم یعنی ابراهیم بن هاشم قمی میگویند «انه اول من نشر حدیث الکوفیین بقم و ذکروا انه لقی الرضا و هو تلمیذ یونس بن عبدالرحمن»[8] اول کسی که بحث روایت را به قم آورد و نشر داد یعنی ابراهیم بن هاشم در کوفه نزد کسانی که روایت از امام معصوم شنیده بودند و در کوفه ساکن بودند روایتها را شنید و به قم آمد و در قم برای مردم نقل کرد. و باعث نشر حدیث در قم شد و کسی است که امام رضا(ع) را درک کرده و شاگرد یونس بن عبدالرحمن بوده است.
مرحوم شیخ در فهرست[9] همان حرف را در موردش نقل میکند که اولین نفر برای نشر حدیث در قم بود. از این نقل نجاشی و فهرست طوسی برداشت کردهاند و گفتهاند کسی که در قم با آن شأنی که قم داشته و در آن شرائط خاص قم حدیث نقل میکرد معلوم میشود که در غایت وثوق است زیرا وقتی برقی حدیث ضعیف نقل کرد او را از قم بیرون کردند یعنی بزرگان قم به هر کسی اعتماد نمیکردند. اینکه علی بن ابراهیم وسیله نشر حدیث در قم میشود نشان میدهد که ثقه و مورد اعتماد علمای قم بود لذا معلوم میشود که انه کان فی غایة الوثوق.
در برخی کتب رجال آمده است که جمعی هم روایات او را از صحاح دانستهاند علی ای حال آنچه که گفته شده تایید اوست دلیل بر وثوق اوست.
تا اینجا مربوط به خود ابراهیم بن هاشم قمی بود.
اما در مورد پسرش علی بن ابراهیم میگویند «انه ثقه فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب و له کتب»[10] علی بن ابراهیم ثقه در حدیث است. شخصیت روایی او ثابت شده بود و مورد اعتماد و امامی بود و کتابهایی هم نوشته بود. ایشان از علمای کوفه بوده نه از مردم عادی که از کذابون باشند.
2) نفر بعدی حماد بن عیسی است که نجاشی[11] میگوید «انه کان ثقه فی حدیثه صدوقا» یعنی حماد مورد اعتماد و بسیار راستگو است و روایات فراوانی هم دارد که صحیح است.
حماد بن عیسی از حریز نقل میکند.
مرحوم شیخ طوسی در فهرست در مورد حریز بن عبدالله که میگویند «انه ثقه کوفی له کتب»[12] مورد اعتماد است و اهل کوفه است و کتابهای زیادی هم تألیف کرد.
و حریز از زراره نقل میکند و وضع زراره هم معلوم و روشن است نجاشی[13] میگوید «انه شیخ اصحابنا فی زمانه و مقدمهم و کان قاریا فقیها متکلما شاعرا ادیبا قد اجتمعت فیه خلال الفضل و الدین صادقا فیما یرویه» زراره بزرگ اصحاب امامیه بود در زمان خودش و شخص اول قوم بود.
قاری قرآن و مفسر و فقیه و متکلم و شاعر و ادیب بوده ثقه بود هم اهل فضیلت و تقوا و هم عالم و دانشمند بود و در آنچه که روایت میکرد صادق بود.
کیفیت استدلال به روایت:در دراسات[14] استدلالی نقل میکند و میگوید این روایت ظاهر در این است که امام در مقام بیان فرائض و واجباتی است که واجبات عملی هستند و جزء اعتقادیات نیستند بلکه احکام عملی را بیان میکنند لذا مثلا توحید یا نبوت یا معاد را نفرموده و به قرینه (نماز، حج، زکات، صوم) چهار واجبی که عملی است میفهمیم که ولایت هم جزء واجبات عملی است لذا منصب ولایت و حکومت یک واجب عملی میشود و افضلیت آن هم به این علت است که ضامن بقاء و اجرای بقیه احکام همین ولایت است. چنانچه در زیارت امام حسین میخوانیم «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ»[15] یعنی با ولایتی که داشتی منشأ برپایی نماز شدی و بقیه احکام در پرتو نمازی که بپا داشتی اجرا میشود.
پس روایت به معنای محبت نیست بلکه به معنای تکلیف عملی است و شاهد آن هم این است که امام بعد از آن میفرماید والی راهنمایی میکند معلوم میشود این ولایت ولایتی است که والی دارد.
پس معنای ولایت عملی همان حکومت اسلامی است اما اینکه این ولایت عملی و تشکیل حکومت آیا شامل ولی فقیه هم میشود یا خیر آن بحث دیگری است که بعدا مطرح میکنیم ضمن اینکه فعلا ما استدلال مرحوم آقای منتظری را نقل میکنیم و گفتیم ایرادی به این استدلال داریم لکن فعلا کلام ایشان را مطرح میکنیم که مراد از ولایت در اینجا یک تکلیف عملی است نه محبت که قلبی و مراد از تکلیف عملی همان حکومت است که بقیه احکام هم تحت آن حکومت اجرا میشود.