< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

96/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه (ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت: بیان ادله(:

گفتیم یکی از ادله اثبات ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت یک صغری و کبری و نتیجه از شکل اول است و پس از آن به روایاتی استناد کردیم که دلالت بر یک کبری کلی می‌کرد.

صغری: در هر زمانی امت اسلامی احتیاج دارد به حکومت عادله‌ای که در بین مردم حکومت نماید و امور آنان را انجام دهد.

کبری: دین مقدس اسلام تمام آنچه که امت اسلامی به آن نیاز دارد را تأمین کرده و مهمل نگذاشته است.

روایت صحیحه محمد بن مسلم[1] ، [2] ، موثقه مزارم[3] ، [4] ، [5] عمر بن قیس[6] و سلیمان بن هارون[7] را خواندیم. اکنون روایت پنجم را می‌خوانیم.

5- موثقه ابی حمزه ثمالی: «عن ابی جعفر قال خطب رسول الله فی حجة الوداع فقال یا ایها الناس والله ما من شیئ یقربکم الی الجنة و یباعدکم من النار الا و قد امرتکم به و ما من شیئ یقربکم الی النار و یباعدکم من الجنة الا و قد نهیتکم عنه»[8]

ابوحمزه ثمالی از امام باقر(ع) نقل می‌کند که در سفر آخر عمر پیامبر(ص) که به حج رفتند فرمودند قسم به خداوند؛ به هر چیزی که شما را به بهشت نزدیک می‌کند امر کردم و از چیزی که شما را از آتش و انحراف دور می‌کند را نهی کردم.

یعنی آنچه را که در زندگی نیاز دارید برای اینکه در صراط مستقیم قرار بگیرید امر کردم و هرآنچه که نیاز دارید تا از انحراف جدا شوید را نهی کردم.

ملاحظه می‌فرمایید روایت در یک بیان کلی همان کبرای کلی را بیان می‌کند.

6- صحیحه عبدالله بن سنان: «عن ابی عبدله قال سمعته یقول ان عندنا صحیفه طولها سبعون ذراعا املاها رسول الله و خطه علی بیده و ان فیها لجمیع ما یحتاج الیه الناس حتی»[9]

عبدالله بن سنان می‌گوید شنیدم از امام صادق(ع) که فرمود نزد ما صحیفه‌ای است که طول آن 70 ذراع است و از پوست هم هست که آن را پیامبر(ص) املاء کرده و امیرالمؤمنین(ع) با دست مبارکشان انشاء کردند و در این صحیفه آنچه را که مردم به آن احتیاج دارند مطرح شده حتی ارش خراشی که به پوست وارد شده در آن ثبت شده است. این روایت هم در یک بیان کلی همان کبرای کلی را بیان می‌کند و این صحیفه نزد امام(ع) موجود است.

7- «عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) لَمَّا حَضَرَهُ الَّذِي حَضَرَهُ دَعَا ابْنَتَهُ الْكُبْرَى فَاطِمَةَ بِنْتَ الْحُسَيْنِ(ع) فَدَفَعَ إِلَيْهَا كِتَاباً مَلْفُوفاً وَ وَصِيَّةً ظَاهِرَةً وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) مَبْطُوناً مَعَهُمْ لَا يَرَوْنَ إِلَّا أَنَّهُ لِمَا بِهِ فَدَفَعَتْ فَاطِمَةُ الْكِتَابَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) ثُمَّ صَارَ وَ اللَّهِ ذَلِكَ الْكِتَابُ إِلَيْنَا يَا زِيَادُ قَالَ قُلْتُ مَا فِي ذَلِكَ الْكِتَابِ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ فِيهِ وَ اللَّهِ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَى أَنْ تَفْنَى الدُّنْيَا وَ اللَّهِ إِنَّ فِيهِ الْحُدُودَ حَتَّى إِنَّ فِيهِ أَرْشَ الْخَدْشِ.»[10]

ابی الجارود از امام باقر(ع) نقل می‌کند که حضرت فرمود زمانی که آن قضایا برای امام حسین(ع) پیش آمد و خواستند از مدینه حرکت کنند. دختر بزرگشان فاطمه را خواستند و یک کتاب و دفتری که پیچیده در چیزی بود و نیز یک وصیت نامه‌ای که ظاهر بود و در چیزی پیچیده نشده بود را نزد او امانت گذاشتند و علی ابن حسین(ع) در این زمان مبطون بود و دچار اسهال شدید بود و انتظار از دست رفتن او می‌رفت و نتوانستند به ایشان بدهند لذا به فاطمه دادند و بعد از قضایای عاشورا فاطمه امانت‌ها را به علی بن حسین(ع) داد سپس امام باقر(ع) فرمود به خدا قسم آن کتاب الآن پیش ماست راوی گفت از امام پرسیدم فدایت شوم در آن نامه چه بود؟ امام فرمود در آن هر چیزی که فرزندان آدم به آن نیاز دارند از آن وقتی که آدم خلق شده تا انقراض دنیا در آن وجود داردو تمام حدودی که باید اجرا شود حتی ارش خراشی که به پوست وارد می‌شود هم در آن آمده است.

بنابراین از این روایات حکم کلی استفاده می‌کنیم که آنچه که مردم به آن احتیاج دارند در اسلام وجود دارد و برای مردم بیان می‌کنند.

تقریب استدلال به روایات: بالاخره هر امتی در هر عصری در زندگی و ادامه حیاتشان احتیاجاتی دارند و هر حکم و موضوعی که برای مردم پیش بیاید و محتاج آن هستند در شریعت اسلام مهمل گذاشته نشده و بطور کلی از آدم تا انقراض عالم احکام آن بیان شده از این استفاده می‌شود یعنی این حکم موجب تأمین نیازشان می‌شود و نیازشان برطرف می‌شود و یک از مسائلی که مورد احتیاج است صغری قضیه است که احتیاج به یک حکومت ضروری است تا جلوی تفرقه و هرج و مرج گرفته شود حتی در دراسات[11] می‌گوید حتی یک کدخدایی که از روستا بیرون می‌رود یکی را جای خودش می‌گذارد و این روایات هم می‌گوید آنچه مردم به آن احتیاج دارند بیان شده است و حکم آن آمده لذا ما می‌گوییم یکی از احتیاجات هم احتیاج به حکومت است پس مردم سرگردان نیستند و در زمان رسول الله(ص) این احتیاج برطرف شد و پیامبر پس از هجرت به مدینه حکومت را تشکیل دادند و بعد از پیامبر(ص) هم این وظیفه به عهده حضرت امیرالمؤمنین(ع) قرار داده شد در روز غدیر آیه نازل شد که ای پیامبر آنچه را که به تو نازل کردیم ابلاغ کن[12] و به اتفاق جمیع علمای شیعه و کثیری از بزرگان علمای اهل تسنن تصریح شده که این آیه برای برگزیدن حضرت امیر به خلافت در روز غدیر نازل شده است و بعد حضرت امیر را روی دست گرفتند و فرمودند «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ‌ مَوْلَاهُ‌»[13] و این روایت هم از کتب اهل تسنن نقل می‌شود: خبر عمران بن حصین «مَا تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ؟ مَا تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ؟ مَا تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ؟ إِنَّ عَلِيًّا مِنِّي وَأَنَا مِنْهُ، وَهُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي»[14] ، [15]

از علی چه می‌خواهید سه مرتبه تکرار کرد و بعد فرمودند من از علی هستم و علی از من است و او ولی هر مؤمنی بعد از من است.

دقت کنید، بر فرض برخی در مورد «من کنت مولاه» تردید کنند و معنای دیگری برای مولی پیشنهاد کنند در مورد روایت فوق نمی‌توانند ایراد بگیرند چون آمده است ولیّ هر مؤمنی بعد از من است زیرا کلمه «ولیّ» صراحت در ولایت و سرپرستی دارد چون پیامبر که ولیّ بود یعنی سرپرست بود و کسی نگفته پیامبر ولیّ است یعنی دوست است.

روایات دیگر هم بنحو متواتر داریم مانند حدیث ثقلین که عترت را کنار قرآن قرار داده تا روز قیامت که از یکدیگر جدا نمی‌شوند.

اگر امام ظاهر است که زمام امور را بدست می‌گیرد ولی اگر غائب شد و دسترسی به ایشان نبود باید چه کرد؟ این‌جا هم ادله و روایات متعددی را برای جعل ولایت فقیه بر زعامت امور بیان کردیم که حکم آن هم آمده مانند توقیع مبارک که فرمود «أَمَّا الْحَوَادِثُ‌ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا»[16] وقتی امام ظاهر نیست باید یک نفر به جای او اداره امور مردم را به دست بگیرد و چون روایات می‌گوید نیاز مردم تأمین شده است پس نیاز به حکومت هم تأمین شده است که این «قَدْ جَعَلْتُهُ‌ عَلَيْكُمْ‌ حَاكِماً»[17] می‌گوید فقیه جامع شرائط را حاکم بر شما قرار دادم.

البته ممکن است در بیان و رسیدن روایات اختلالاتی پیش آمده که باعث احتیاط در مقام فتوی شده باشد. اما جواز و حتی لزوم پذیرش زعامت مورد تردید نیست تا احتیاط مطرح شود برای نمونه مرحوم صاحب جواهر موقع فوتشان علما را جمع کرد و صحبت‌هایی کرد و می‌دیدند که منتظر است کسی بیاید بعد تصریح کرد که شیخ مرتضی کجاست؟ دنبال شیخ انصاری فرستادند و دیدند رفته در حرم حضرت امیرالمؤمنین و توسل پیدا کرده برای شفای صاحب جواهر دعا می‌کند بعد از آمدن شیخ انصاری صاحب جواهر رویشان را به شیخ انصاری کردند و فرمودند جانشین من و مرجع تقلید بعد از من شما هستی ولی توصیه من این است که احتیاطات خود را کم کن گویا می‌خواست بگوید در زعامت بر مردم و اداره امور مردم با شجاعت بیشتری عمل کن. در این‌جا آنچه مسلم است این است که حکم اسلام در آن نقصی نیست ولی اینکه کسی لازم است شجاعتی بخرج بدهد و اینکار را انجام بدهد مانند حضرت امام خمینی ولی کسی هم هست شهامت این‌گونه را نداشتند مانند امثال آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری و یا امثال آقای بروجردی که توانایی قطعا داشتند ولی می‌گفتند باید صبر کنیم مردم بیایند جمع شوند تا اینکار را انجام دهیم ولی حضرت امام خودشان مردم را جمع کردند به هر حال از جهت احکام اسلام نقصی نیست لکن بعضی مواقع موانعی پیش می‌آید.

پس در هر زمانی نیاز به یک حکومت وجود دارد و این روایات هم با اثبات کبرای شکل اول ثابت کرد که این نیاز برطرف شده است؛ یعنی نتیجه یک صغری و کبرای قیاس در شکل اول، دستور برپا کردن حکومت اسلامی‌در عصر غیبت صادر شده است و احکام اسلامی هم بیان شده است که اگر کسی زمینه عمل به آن‌ها را با برپا کردن حکومت اسلامی فراهم کند مشکلات مردم حل می‌شود انشاءاله.

وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.


[2] در قضیه اخرس است و ادعایی علیه او شد و بینه هم نداشت و در این‌جا قاعدتا اخرس باید قسم بخورد و نمی‌تواند نزد امیرالمؤمنین آوردند و فرمود ولی او را بیاورید که زبان اشاره او را می‌فهمد امیرالمؤمنین هم قرآن آوردند و به او گفتند که به او بفهماند که به این قرآن قسم بخورد که این شخص از من طلب ندارد و کیفیت تحلیف اخرس را بیان نمودند و در ادامه این روایت را فرمودند «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُخْرِجْنِي‌ مِنَ‌ الدُّنْيَا حَتَّى بَيَّنْتُ لِلْأُمَّةِ جَمِيعَ مَا تَحْتَاجُ إِلَيْهِ».
[4] کلینی در عنوان باب می‌گوید هیچ حلال و حرامی و هیچ چیز مورد نیاز مردم نیست مگر اینکه در کتاب و سنت آمده است.
[8] مرآة العقول، علامه مجلسی، ج6، ص195.
[11] دراسات فی ولایة الفقیه، منتظری، ج1، ص3، تفکر.گفتنی است با توجه به اهمیت اثبات ضرورت تشکیل حکومت اسلامی‌در زمان غیبت متن بخشی از کتاب دراسات در محل بحث در ذیل می‌آید.«ضرورة الحكومة: اعلم أن من أهم الأمور الضرورية للبشر وجود النظام الاجتماعي و الحكومة العادلة الحافظة لحقوق المجتمع، فإن الإنسان مدني بالطبع، لا يحصل على حاجاته و طلباته إلّا في ظل الاجتماع و التعاون، و كثيرا ما تعرض له قضايا عامّة تمسّ مصالح المجتمع و يطلب فيها قرار و رأي واحد يجمع القاطعية و قابلية التنفيذ و القدرة عليه، و لا يحصل ذلك الّا تحت لواء حكومة قاطعة، و لأجل ذلك ترى أنه لم تخل حياة الإنسان في جميع مراحلها و أدوارها حتى في العصور الحجرية و في الغابات من حكومة و دويلة.و هنا ملاحظة أخرى، و هي ان الإنسان قد جبل في طبعه و كيانه على شهوات و ميول مختلفة: من حبّ الذات، و حبّ المال و الجاه، و الحرية المطلقة في كل ما يريده و يهواه. و كثيرا ما يستلزم ذلك كلّه التّزاحم و التضارب في الأفكار و الأهواء، و يستعقب الجدال و الصراع. فلا محالة تقع الحاجة الى قوانين و مقررات، و الى قوة منفذة لها مانعة من التعدّي و الكفاح، و لا نعني بالحكومة إلّا هذه القوة المنفذة.بل الحيوانات أيضا لا تخلو من نحو من النظام، كما يشاهد ذلك في النمل و النحل و نحوهما.و حتى لو فرضنا محالا أو نادرا تكامل المجتمع و تحقق الرشد الأخلاقي لجميع أفراده، و حصول الإيثار و التناصف بينهم فالاحتياج الى نظام يجمع أمرهم في المصالح العامة و يسدّ حاجاتهم في الأرزاق و الأمور الصحّيّة، و التعليم و التربية، و المواصلات و المخابرات، و الطرق و الشوارع و غير ذلك من الأمور الرفاهية، و جباية الضرائب و صرفها في هذه المصارف العامة، مما لا يقبل الإنكار. و لا يختصّ هذا بعصر دون عصر أو ظرف دون ظرف.فما عن الأصمّ من عدم الاحتياج الى الحكومة اذا تناصفت الأمّة و لم تتظالم، و ما عن ماركس من عدم الاحتياج اليها بعد تحقق الكمون المترقي و ارتفاع الاختلاف الطبقي واضح الفساد.و أما ما تراه من استيحاش أكثر الناس في بلادنا و تنفرهم من اسم الحكومة و الدولة فليس الّا لابتلائهم طوال القرون المتمادية بأنواع الحكومات المستبدّة الظالمة أو غير اللائقة التي لم تملك البصيرة و الكفاية. و إلّا فالحكومة الصالحة اللائقة الحافظة لحقوق الأمّة الآخذة بيدها المدافعة عن منافعها و مصالحها، مما تقبلها الطباع السليمة و يحكم بضرورتها العقل السليم.بل ان الحكومة الجائرة أيضا مع ما فيها من الشرّ و الفساد خير من الفتنة و الهرج، كما عن اميرالمؤمنين(ع): «وال ظلوم غشوم خير من فتنة تدوم.» و في نهج البلاغة في رد كلام الخوارج: «هؤلاء يقولون: لا إمرة الّا للّه، و انه لا بدّ للناس من أمير برّ أو فاجر يعمل في إمرته المؤمن و يستمتع فيها الكافر.» و لا يريد هو(ع) تبرير امارة الفاجر و بيان مشروعيتها، بل يريد بيان تقدّمها عقلا على الفتنة و الهرج اذا دار الأمر بينهما.
[12] سوره مائده، آیه67: ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo