< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

96/06/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه (مرور بحث های گذشته)

بیان اخلاقی: فلسفه قربانی و استحباب آن برای همه در عید قربان:

عید قربان را پشت سر گذاشتیم که یک سنت عظیمه الهی و تشریع برای کل مؤمنین شده است و یک استحباب و سنتی است. این سنت به تبع اقدامی است که حضرت ابراهیم(علی نبینا و آله و علیه السلام) در قربانی کردن فرزندش اسماعیل انجام داد و این سنت از آن موقع باقی ماند.

حضرت ابراهیم که سنشان بالا بود و فرزندی نداشتند طی درخواستی در درگاه خداوند عرض کرد ﴿رَبِّ هَبْ لي‌ مِنَ الصَّالِحينَ﴾[1] درخواست فرزند صالح کرد ﴿فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ﴾[2] و دعایش مستجاب شد و ملائکه بشارت دادند که فرزند بردبار و نیکویی به او داده خواهد شد که همان اسماعیل بود. در تفاسیر آمده است وقتی اسماعیل را خداوند به ابراهیم داد سن حضرت ابراهیم 99 سال بود و بعد هم اسحاق را به او داد، سیزده سال بعد در حالی که در سن 112 سالگی بود. و حضرت ابراهیم گفت ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي وَهَبَ لي‌ عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَميعُ الدُّعاءِ﴾[3] خداوند را شاکر بود که در پیری دو فرزند به نام‌های اسماعیل و اسحاق به او داد.

مادر اسماعیل هاجر کنیز ساره همسر حضرت ابراهیم بود و ساره چون خود فرزندی نداشت به امید اینکه ابراهیم از این کنیز فرزنددار شود؛ هاجر را به ابراهیم بخشید. اما بعد از به دنیا آمدن اسماعیل از هاجر و پس از چند سال و به دنیا آمدن اسحاق از ساره پس از یک جریانی که به وجود آمده بود ساره گفت باید هاجر را از خانه دور کنی ابراهیم هم هاجر و اسماعیل را به وادی مکه آورد که بی آب و علف بود و فقط آثاری از خانه کعبه باقی مانده بود که از طوفان حضرت نوح مانده بود و گفت ﴿رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي‌ بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ﴾[4] خدایا من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای بی کشت و زرع نزد خانه محترمت سکونت دادم. دعا کرد ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ﴾[5] خدایا چنان کن که افرادی بیایند و آبادی بشود و فرزندانم از میوه‌ها و ثمرات روزی بخورند. و همین هم شد و زیر پای اسماعیل چشمه‌ای جوشید که همین چشمه زمزم است و باعث آبادانی این سرزمین شد.

بیان یک خاطره:

در سال اول تبعید امام به نجف در سفری که به مکه مشرف شده بودیم با حضرت امام خمینی روبرو شدیم جریان از این قرار است که در جده با ایشان برخورد کردم که گویا گذرنامه حاج آقا مصطفی گم شده بود و با هم دنبال کردیم و در نهایت مسأله حل شد و در راه با هم صحبت می‌کردیم. به مناسبت گفتند در مکه که بود غذاها و میوه‌ها را که می‌دیدیم، انگورهای روشنی بودند که گویا با انسان حرف می‌زند، حاج آقا مصطفی همین آیه شریفه ﴿وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ﴾[6] را خواند که ابراهیم درخواست کرد برایشان بفرست و نه اینکه خودشان کشت کنند و دعای حضرت ابراهیم مستجاب شد لذا مکه خودش میوه ندارد.

حضرت ابراهیم پس از اسکان دادن هاجر و اسماعیل در سرزمین مکه گاهی اوقات سری می‌زد تا مکه رونق پیدا کرد ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ﴾[7] تا اینکه اسماعیل قدرت این را پیدا کرد که همراه پدر باشد و کار و زندگی بکند می‌گویند در آن ایام حضرت اسماعیل 13 ساله بود که ابراهیم در شب هشتم ذیحجه در مکه خواب دید که از طرف خداوند به او امر شده که فرزندت را در راه خدا قربانی کن و شب نهم باز همان خواب را دید و دفعه سوم هم همان خواب را دید در شب عید و در روز عید قربان اسماعیل را برداشت و به منی برد و با اسماعیل مطرح کرد که به من اینگونه امر شده است ﴿فَانْظُرْ ما ذا تَرى‌﴾[8] نظر خودت چیست؟ اسماعیل گفت ﴿يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ﴾[9] پدرجان آنچه که امر شده را انجام بده و از ناحیه من مطمئن باش که ناراحتی نمی‌کنم و فرار نمی‌کنم.

نکته ظریفی در کلام اسماعیل دارد که نگفت مرا ذبح کن چون شنیدن چنین جمله‌ای از ناحیه پسر ممکن است برای پدر ناگوار باشد لذا گفت دستور خدا را انجام بده و ابراهیم خوشحال شد و هر دو تصمیم گرفتند که تسلیم امر خداوند شوند و این کار را انجام دهند.

مقایسه سختی اجراء دستور برای ابراهیم یا اسماعیل:

در بین مفسرین بحث است که برای کدام یک این امر مشکل‌تر است بالاتفاق می‌گویند که اجراء دستور برای ابراهیم مشکل‌تر بوده است.

حضرت ابراهیم اسماعیل را به طرف صورت راست به زمین خواباند که خواسته خود اسماعیل بود که خدای ناکرده چشمت به چشمم بیفتد و کار خدا به تاخیر بیفتد و ابراهیم آماده شد که کار را با یک ضربه تمام کند ولی کارد نبرید تعجب کرد کارد به صحبت آمد که «الخلیل یأمرنی و الجلیل ینهانی» معلوم شد که مقدر این بود که اسماعیل ذبح نشود خطاب شد ﴿قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا﴾[10] و فقط خواب را به مصداق آورد و برای آزمایش و امتحان بود که انجام شد ﴿وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ﴾[11] جبرئیل گوسفندی را آورد که ذبح شد و ﴿وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرينَ﴾[12] این عمل از ابراهیم باقی ماند تا روز قیامت که در روز عید قربان گوسفندی را قربانی کنند که برای حجاج در مکه واجب است و برای بقیه مستحب است.

خداوند ان شاء الله توفیق بدهد که در برابر امتحان و آزمایش خداوند سربلند بیرون بیاییم.

و خداوند هم جزای محسنین را اینگونه می‌دهد و اختصاص به ابراهیم و اسماعیل ندارد و هر کسی اینگونه باشد این جزا را خواهد داشت.

قرآن می‌فرماید ﴿وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ﴾[13] و خداوند ابراهیم را به موارد مختلف آزمایش کرد که آخرین آن و کامل آن این آزمایش بود که در آتش افتاد که برایش گلستان شد. بعد از آن همه آزمایش‌ها وحی آمد ﴿إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً﴾[14] حالا که در این امتحانات پیروز شدی تو را امام مردم قرار دادیم. و خلیل الرحمان و پیامبر اولوالعزم بود و بالاتر از آن امام شد.

بحث فقهی: ولایت فقیه: مرور بحث های گذشته:

در اواخر سال گذشته بحث ولایت فقیه را شروع کردیم که از بحث‌های مهم فقهی است و بحث آن بسیار مفید می‌تواند باشد انشاءاله امسال هم همان را ادامه خواهیم داد.

در ابتدای بحث اگر آقایان تشریف داشتند گفتیم سعی می‌کنیم روشمان این باشد که به متن بپردازیم و از حواشی اجتناب کنیم.

لذا ابتدا ولایت را معنی کردیم در آیات و روایات و لغوی و اصطلاحی و اقسام و انواع ولایت را گفتیم و گفتیم اولا و بالذات مختص خداست چون خالق است و مالک است و در عین حال ولایت به همین معنی را خداوند می‌تواند به هرکس که خواست تفویض نمایند مانند داود که فرمود ﴿يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ﴾[15] خلیفه خداوند بود و یا پیامبر اسلام که ﴿النَّبِيُّ أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾[16] خطاب شده بود و نسبت به امیرالمؤمنین در عید غدیر فرمود ﴿مَنْ كُنْتُ‌ مَوْلَاهُ‌ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ﴾[17] همان ولایت پیامبر(ص) به امیرالمومنین(ع) داده شد و ادله آن را خواندیم و اینکه به ائمه تفویض شد. و در زمان غیبت که ولی امر غائب است آیا آن ولایت از بین رفته یا خیر؟ گفتیم همان ولایت به عهده ولی فقیه است و ولی فقیه جانشین پیامبر است و نتیجه بحث این است که در زمان غیبت، ولایت و تصدی امور به دست فقیه جامع الشرایط باید باشد و شرایط را هم ذکر کردیم.

نتیجه بحث این بود که این ولایت کلی الهی تصدی امور بالاصالة برای خداوند است و بعد برای ائمه و در زمان غیبت برای فقیه است. چنانچه حضرت امام خمینی(ره) بارها فرمودند ولایت فقیه ادامه ولایت انبیاء است.

اگر یک چنین حکومتی در زمانی باشد تصدی آن را ولی فقیه به عهده می‌گیرد و اگر نباشد وظیفه و تکلیف واجب ضروری بر امت اسلامی است که یک چنین حکومتی را تشکیل دهند کما اینکه رسول گرامی تا در مکه بودند امکان تشکیل حکومت را نداشتند ولی وقتی به مدینه آمدند اولین کاری که کردند تشکیل حکومت بود و امیرالمومنین(ع) هم در زمان خلفای سه گانه کاری نکردند ولی بعد از اینکه مردم آمدند و زمینه تشکیل حکومت فرآهم شد این کار را کردند.

همانطور که امام در سال 42 که نهضت را شروع کردند تا سال 57 که امکان تشکیل حکومت را یافتند با حمایت و پشتوانه ملت؛ دولت و حکومت تشکیل دادند.

بنابراین بحث ما این است که، ضرورت تشکیل حکومت چیست؟ و دلیل مسأله چیست؟ خود امام در بحث ولایت فقیه در مکاسب این مطلب را بیان می‌کنند.

اولین مسأله که در کتاب بیع در مورد ولایت فقیه بحث می‌کند عنوان «ضرورة الحکومة الاسلامیة» است.

در دراسات[18] هم مرحوم آقای منتظری در ادامه همین بحث در فصل سوم از باب سوم استدلال می‌کند و ده استدلال ذکر می‌کند که ادامه می‌دهیم انشاءاله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo