< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

95/12/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه (شرائط ولی فقیه: بررسی کلام آقای خویی – ضعف روایات داله بر اعلمیت)

کلمات بزرگان را نقل کردیم که قائلند که در ولی فقیه اعلمیت معتبر نیست بلکه علم و اجتهاد کافی است.

مرحوم صاحب جواهر[1] می‌فرماید عدم اعتبار از قطعیات است و جای وسوسه و تردید و شکی در آن نیست.

مرحوم سید[2] نیز فرمود «لا یعتبر الأعلمیه فیما یرجع فیه الی المجتهد» یعنی در اموری که مربوط به مجتهد است – مثل تقلید و یا ولایت غیّب، قصّد، اوقاف، مجهول المالک و غیره - اعلمیت معتبر نیست و همین مقدار که صاحب فتوی باشد کفایت می‌کند.

مرحوم حکیم در مستمسک[3] بعد از فرمایش صاحب عروه می‌فرماید «مما لا اشکال فیه» این مطلب عاری از هر اشکالی است.

کلامی هم مرحوم آقای خویی دارند در تنقیح[4] در شرح عروه می‌فرماید «المشهور بین الاصحاب عدم اعتبار الاعلمیه فیمن یرجع».

مشهور علماء قائلند در اموری که مربوط به مجتهد است و از مجتهد نظرخواهی و استظهار می‌شود که به امور حسبه تعبیر می‌شود یعنی اموری که لا یرضی الشارع بترکه؛ که حتما باید اجراء شود و شارع راضی به ترک آن نیست و کسی هم متصدی آن نیست که این امور مربوط به مجتهد است و مشهور می‌گویند در این امور اعلمیت معتبر نیست.

استدلال مرحوم آقای خویی همان استدلالی است که مرحوم سید در عروه دارند که اگر ما دلیل لفظی داشتیم برای اثبات ولایت فقیه و آن دلیل مطلق بود –برای نمونه «أَمَّا الْحَوَادِثُ‌ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا»[5] دلیل لفظی است و اطلاق هم دارد- و شک می‌کردیم که آیا در این مجتهد اعلمیت هم شرط است یا خیر می‌توانستیم به اطلاق همان دلیل تمسک کنیم پس به دلیل اطلاق شرط اعلمیت را کنار می‌گذاریم و می‌گوییم اگر شرط بود باید بیان می‌شد.

کیفیت استدلال آقای خویی:

و لذا با توجه به بیان آقای خویی می‌گوییم شما می‌فرمایید اگر دلیل لفظی داشتیم می‌توانستیم به اطلاق دلیل لفظی تمسک کنیم ما می‌گوییم اکنون دلیل لفظی که همان ادله نصب است پس از اطلاق ادله نصب استفاده می‌کنیم. البته این بحث که آقای خویی در ادله لفظی گاهی از نظر سند و گاهی از راه دیگر تشکیک می‌کند مطلب دیگری است.

در نتیجه می‌گوییم در چنین مسأله‌ای که آیا اعلمیت شرط است یا خیر مثل مرحوم صاحب جواهر[6] می‌فرماید عدم اعتبار این قید از قطعیات غیر قابل شک است و در روایاتی مثل توقیع شریف فرمود «فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا»[7] که به آن‌ها استناد می‌شود بدیهی است مراد از روات کسی نیست که حدیث را بشنود و نقل کند بلکه مراد کسی است که عالم به احکام است مثل زراره و غیره. و نیز مراد کسانی است که مستقیم از امام نشنیدند اما احادیث را بررسی می‌کنند یعنی مجتهدین در هر عصری که باشند. و صاحب جواهر می‌فرماید اگر اعلمیت معتبر بود باید قید اعلمیت ذکر می‌شد و شک هم با اطلاق دفع می‌شود. و نیز روایت مقبوله عمر بن حنظله[8] بود که می‌فرمود مراجعه به قضات جور مراجعه به طاغوت است و دستور این بود که به یکی از خودتان که عالم به احادیث ماست مراجعه کنید. ملاحظه می‌فرمایید نفرمود افضل و اعلم پس اعلمیت معتبر نیست.

تا اینجا این دو روایت که مرحوم صاحب جواهر برای اثبات به آن استناد کرد مرحوم آقای حکیم[9] هم علاوه بر این دو روایت به بقیه ادله نظیر «عُلَمَاءُ أُمَّتِي كَأَنْبِيَاءِ بَنِي‌ إِسْرَائِيلَ»[10] یا «اللَّهُمَّ ارْحَمْ‌ خُلَفَائِي‌ قِيلَ‌ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُكَ قَالَ الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِي يَرْوُونَ حَدِيثِي وَ سُنَّتِي»[11] که خواندیم تمسک می‌کند البته در تقلید دلیل خاص داریم که باید اعلم باشد و دو نظریه مطرح است بعضی می‌گویند باید اعلم مطلق باشد یعنی از بین همه علماء باید اعلم باشد و بعضی می‌گویند اعلم در محل و بلد باشد و نیز در کلمات ائمه و فقها در قضاوت هم که برخی گفته‌اند اعلمیت شرط است بحث جدایی دارد. ولی در نصب ولی فقیه قیدی نیامده و روایات مطلق است.

نتیجه: قطعی بودن عدم اعتبار اعلمیت:

در چنین مسأله‌ای شخصی مثل صاحب جواهر فرمود «من القطعیات»[12] از قطعیات است و صاحب عروه اجماعی بودن عدم اعتبار اعلمیت را فرمود. مرحوم حکیم نیز فرمود «فالعمدة اذاً فی عدم اعتبار الأعلمیة ظهور الاجماع علیه»[13]

3- مشهور بودن عدم اعتبار اعلمیت: مرحوم خویی[14] می‌فرماید مشهور عدم اعتبار اعلمیت است.

4- پذیرش دیگران: دیگر محشین عروه[15] مثل مرحوم شیخ عبدالکریم حائری و امام و بروجردی و نائینی و غیرهم که پانزده نفر هستند همه عدم اعتبار را قبول دارند لذا نمی‌توان شک کرد.

در نتیجه می‌گوییم روایاتی که اعلمیت را شرط می‌دانست اشکال دارد زیرا؛

اولاً: منظور فیه است از باب اینکه در مرئی و منظر بزرگان بوده و دیده‌اند در عین حال اعتنا نکردند و اعراض کردند.

ثانیاً: بعضی از این روایات از نظر سند ضعیف است و در مورد آن‌ها که معتبر است می‌گوییم تعبیر امام معصوم به اعلم، یک وصف است که گرچه از نظر لغوی دلالت بر افضلیت می‌کند ولی اگر قرائنی داشته باشیم که دلالت بر اصل وصف بکند نه افضلیت مانند جایی که امیرالمؤمین(ع) برای احق بودن بر خلافت فرمود؛ قرینه اراده وصف داریم و چون قرینه داریم افضل به معنای این نیست که معاویه هم حق دارد و حق حضرت علی(ع) بالاتر است بلکه به این معنی است که اصل حق برای حضرت علی(ع) است. در مورد ولایت فقیه هم قرینه می‌خواهد که در بعضی روایات موجود است و قرینه دارد که مراد از اعلم یعنی عالم در دو سه روایت که از نظر سند صحیحه است این قرینه وجود دارد. از جمله در صحیحه عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عُتْبَةَ الْهَاشِمِيِّ آمده است: «قَالَ: ... إِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي وَ كَانَ‌ خَيْرَ أَهْلِ‌ الْأَرْضِ‌ وَ أَعْلَمَهُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ(ص) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ مَنْ ضَرَبَ النَّاسَ بِسَيْفِهِ وَ دَعَاهُمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ فِي الْمُسْلِمِينَ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ ضَالٌّ مُتَكَلِّفٌ.»[16]

جمعی از معتزله بودند که خدمت امام صادق(ع) آمده بودند که امام صادق(ع) بپذیرد آن شخصی را که آن‌ها او را به عنوان امام خود انتخاب کرده بودند امام(ع) در ابتدا از آن‌ها از جمله همان کسی که انتخاب شده بود سؤالاتی پرسید و نتوانستند جواب دهند، امام(ع) در نهایت فرمودند پیامبر(ص) فرمود کسی که مردم را به پیروی از خودش دعوت کند در حالی که در بین مردم اعلم از او وجود دارد، آن شخص ضالّ متکلف است.

ملاحظه می‌فرمایید مراد امام(ع) از اعلم در این روایت خود امام صادق(ع) است و بدیهی است منظور این نیست که آن شخص صلاحیت دارد ولی صلاحیت امام صادق(ع) بیشتر است بلکه امام می‌خواهند بفرمایند که شخصی که شما به عنوان امام انتخاب کرده‌اید و می‌خواهید من هم از او پیروی کنم اصلا صلاحیت ندارد نه اینکه او خوب باشد و من از او خوبتر باشم.

نتیجه اینکه امام(ع) می‌فرماید با وجود من هیچ کس حق ولایت ندارد. و بدیهی است که افعل تفضیل نیست بلکه همان افعل تعیین است. پس مذاکره بین امام(ع) و آن‌ها قرینه است که مراد از اعلم وصف علم است.


[4] التنقیح فی شرح العروة الوثقی، خویی، کتاب التقلید، ص355، لطفی.
[14] التنقیح فی شرح العروة الوثقی، خویی، کتاب التقلید، ص355، لطفی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo