درس خارج فقه استاد مقتدایی
95/12/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه (شرائط ولی فقیه: چهارم: شرطیت علم)
در استدلال به روایات برای اثبات اشتراط علم در ولی امر که باید عالم و فقیه باشد و فقاهت در او شرط است سه روایت را خواندیم. و اکنون به اجمال اشاره میکنیم.
1- «حَنَان عَن اَبِیهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلم لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ يَلِي حَتَّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ.» [1] حضرت امام باقر(ع) از جدشان رسول الله(ص) نقل کردند که فرمود در امام و ولی امر شدن سه خصلت شرط است که یکی از آنها حسن الولایه بود یعنی کسی که دارای حسن ولایت باشد، یعنی ولایتی که از طرف خداوند به عهدهاش گذاشته شده طبق همان موازین عمل کند و باید عالم به احکام باشد تا بتواند عمل نماید یعنی لازمه حسن ولایت عالم بودن است.
2- روایت دیگر از امیرالمؤمنین(ع) بود که فرمودند «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّهُ لَا يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ الْوَالِي عَلَى الْفُرُوجِ وَ الدِّمَاءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ الْأَحْكَامِ وَ إِمَامَةِ الْمُسْلِمِينَ الْبَخِيلُ فَتَكُونَ فِي أَمْوَالِهِمْ نَهْمَتُهُ وَ لَا الْجَاهِلُ فَيُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ وَ لَا الْجَافِي فَيَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ»[2] بعد از توضیحاتی فرموده بود در آخر گفتند دانستید اگر کسی که جاهل است زمام امور را بدست بگیرد امت را گمراه میکند.
3- روایت سوم را از نهج البلاغه خواندیم «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ فَإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ اسْتُعْتِبَ فَإِنْ أَبَى قُوتِلَ»[3] کسی سزاوار به این امر ولایت است که از نظر جسمی و توانایی اعلی و از نظر علمی اعلم باشد و گفتیم احق که میگوید افعل تفضیل نیست بلکه افعل التعیین است یعنی آنکه بالاترین توانایی را دارد متعینا ولی امر است.
این سه روایت قبلا خوانده شد و اکنون روایت چهارم را مورد بررسی قرار میدهیم.
4- «عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: كُنَّا مَعَ الرِّضَا علیه السلام بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِي الْجَامِعِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي بَدْءِ مَقْدَمِنَا فَأَدَارُوا أَمْرَ الْإِمَامَةِ وَ ذَكَرُوا كَثْرَةَ اخْتِلَافِ النَّاسِ فِيهَا فَدَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي علیه السلام فَأَعْلَمْتُهُ خَوْضَ النَّاسِ فِيهِ فَتَبَسَّمَ علیه السلام ثُمَّ قَالَ يَا عَبْدَالْعَزِيزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ آرَائِهِمْ ... وَ الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا يَجْهَلُ وَ رَاعٍ لَا يَنْكُلُ ...»[4]
عبدالعزیز بن مسلم میگوید ما جماعتی بودیم که در مرو خدمت امام رضا(ع) بودیم و در همان ابتداء ورود به مرو در یکی از روزهای جمعه در مسجد جامع جمع شدیم و بحث امامت شد و مطرح شد که در آن اختلاف فراوان است. و من (بعداً) خدمت امام هشتم(ع) رسیدم و به امام خبر دادم که جمعیت امروز درباره امامت چنین و چنان بحث میکردند امام تبسمی کردند سپس فرمودند ای عبدالعزیز این قوم جاهل هستند و این آرائی که در آنجا مطرح کردند خدعه در آن وارد شده و با این آراء خودشان را گول میزنند و بعد امام(ع) سزاوارتر بودن ائمه اثنی عشر(ع) را برای امامت بیان کردند و صفات کثیرهای را درباره امامت بیان کردند و فرمودند اینان امامان اثنی عشر و سزاوار امامت هستند نه دیگران و مطالبی که آنان در جلسه در مسجد جامع گفتهاند خلاف است.
روایت مفصل است و صفاتی را امام برای ولی امر مسلمین بیان میکنند و محل شاهد ما این جمله است که فرمودند: «وَ الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا يَجْهَلُ وَ رَاعٍ لَا يَنْكُلُ» امام عالمی است که جهالت در او راه ندارد البته جمله «و لا یجهل» را به تأکید قرار میدهند.
مرحوم مجلسی[5] میفرماید یعنی دارای یک وصف علمی است به گونهای که هیچ چیزی که در امامت به آن نیاز دارد را جاهل نیست و یک رعایت کنندهای است که ضعف در او نیست و ترس در او نیست هر آنچه که وظیفه اوست که انجام بدهد را انجام میدهد.
گرچه این روایت در مقام توصیف ائمه اثنی عشر(ع) است ولی علیایحال ملاک به دست میدهد که هرکس که ولایت امر به عهدهاش قرار میگیرد باید این اوصاف را دارا باشد.
تذکر: در این مقام روایات متعددی داریم که اعلمیت هم در آن شرط شده است که به همین روایات هم تمسک میکنیم برای عالم بودن زیرا کسی که اعلم است پس علم هم دارد.
بنابراین روایاتی را که بر اعلمیت دلالت دارد را میخوانیم برای استفاده این است که حداقل عالم بودن را میرساند. بعداً مطرح میکنیم که آیا برای ولی امر شدن اعلمیت شرط است یا خیر؟ که آراء مختلف است و بعداً بحث میکنیم اما اکنون روایات داله بر اعلمیت را میخوانیم برای این است که میخواهیم بگوییم گرچه روایت اعلم بودن را مطرح کرده است اما لااقل عالم بودن قدر متیقن است.
5- «عن سلیم بن قیس هلالی عن امیر قال فَيَنْبَغِي أَنْ لَا يَكُونَ الْخَلِيفَةُ عَلَى الْأُمَّةِ إِلَّا أَعْلَمَهُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ ﴿أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[6] وَ قَالَ ﴿وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ﴾[7] وَ قَالَ ﴿أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ﴾[8] وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَا وَلَّتْ أُمَّةٌ قَطُّ أَمْرَهَا رَجُلًا وَ فِيهِمْ أَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا لَمْ يَزَلْ أَمْرُهُمْ يَذْهَبُ سَفَالًا حَتَّى يَرْجِعُوا إِلَى مَا تَرَكُوا فَمَا الْوِلَايَةُ غَيْرَ الْإِمَارَةِ عَلَى الْأُمَّةِ وَ الدَّلِيلُ عَلَى كَذِبِهِمْ وَ بَاطِلِهِمْ وَ فُجُورِهِمْ أَنَّهُمْ سَلَّمُوا عَلَيَّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ هِيَ الْحُجَّةُ عَلَيْهِمْ وَ عَلَيْكَ خَاصَّةً وَ عَلَى هَذَا الَّذِي مَعَكَ يَعْنِي الزُّبَيْرَ [وَ عَلَى الْأُمَّةِ رَأْساً]»[9]
سلیم بن قیس هلالی گوید حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمود: آیا سزاوار است کسی که خلیفه بر امت است الا اینکه اعلم الناس به کتاب الله و سنت نبی او باشد.
ملاحظه میفرمایید به صورت استفهام انکاری است که اگر اعلم نباشد نمیتواند خلیفه شود. امام بعد از بیان این استفهام به آیاتی از قرآن کریم استشهاد میکند.
1- به آیه شریفه 35 سوره یونس که فرمود «آیا کسی که هادی به حق است لایق پیروی کردن است یا کسی که حتی خودش هم هدایت نمیشود مگر اینکه دیگری او را رهبری کند؟» استشهاد میکند.
2- به آیه شریفه 247 سوره مبارکه بقره که فرمود «به طالوت وسعت در علم و جسم داده است» استشهاد میکند.
3- به آیه شریفه 4 سوره مبارکه احقاف که فرمود «اگر راست میگویید اثر علمی (از بتهایتان) معرفی کنید» استشهاد کرده است.
امیرالمؤمنین(ع) در ذیل بیان میکنند که رسول الله(ص) فرمود «در حالیکه اعلم در جامعه باشد اگر غیر اعلم متصدی امور شود همواره رو به ضعف هستند و سقوط میکنند مگر اینکه برگردد به آنچه که ترک کردند یعنی مجدداً همان اعلم را انتخاب کنند.
کیفیت استدلال: ابتدا امیرالمؤمنین(ع) تأکید میکنند که ولی امر باید اعلم باشد و بعد به آیات استشهاد میکنند و بعد کلام پیامبر(ص) را شاهد میآورند. نتیجه این است که ولی امر باید اعلم باشد پس قدر متیقن علم است.
همین روایت را در دراسات[10] نقل میکند از کتاب سلیم بن قیس[11] و عین همین را شیخ طوسی در امالی[12] از پیامبر(ص) نقل میکند.
به هر حال گرچه روایت به دو طریق نقل شده است اما در دلالت یکسان است.
6- روایت دیگری که دلالت بر اعلمیت دارد دوما از آن حداقل برای اثبات علم استفاده میکنیم. مرحوم مجلسی نقل میکند عن الصادق فی صفات الامام «فَإِنَّهُ يَجِبُ أَنْ يَكُونَ أَزْهَدَ النَّاسِ وَ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَكْرَمَ النَّاسِ .... وَ أَمَّا إِذَا لَمْ يَكُنْ عَالِماً بِجَمِيعِ مَا فَرَضَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ وَ غَيْرِهِ قَلْبُ الْفَرَائِضِ فَأَحَلَّ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَضَلَّ وَ أَضَلَّ وَ إِذَا لَمْ يَكُنْ أَشْجَعَ النَّاسِ سَقَطَ فَرْضُ إِمَامَتِهِ لِأَنَّهُ فِي الْحَرْبِ فِئَةٌ لِلْمُسْلِمِينَ فَلَوْ فَرَّ لَدَخَلَ فِيمَنْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى ﴿وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ﴾[13] »[14]
باید امام امت زاهدترین مردم و عالمترین مردم و شجاعترین مردم و کریمترین مردم باشد تا آنجا که میفرماید اما اگر عالم به جمیع احکام نباشد ایمن نیستیم زیرا ممکن است فرائض را جابجا کند و ممکن است حلالی را حرام و حرامی را حلال بکند که اگر اینگونه بکند گمراه میشود و دیگران را هم به گمراهی میکشاند.
ملاحظه میکنید امام در ذیل نمیگوید اگر اعلم نباشد چه میشود. بلکه میفرماید اگر عالم نباشد چنین و چنان میشود. پس روایت میرساند که عالم بودن برای ولی امر شرط است.
تذکر: مرحوم مجلسی در بحار این روایت را نقل میکند و بعد مشابه همین را چند صفحه بعد به بیان دیگر نقل میکند[15] «وَ أَمَّا حُدُودُ الْإِمَامِ الْمُسْتَحِقِّ لِلْإِمَامَةِ ... وَ الثَّانِي أَنْ يَكُونَ أَعْلَمَ النَّاسِ بِحَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ ضُرُوبِ أَحْكَامِهِ وَ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ وَ جَمِيعِ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ فَيَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ يَسْتَغْنِي عَنْهُمْ» شرائط امام برای استحقاق امامت چند چیز است .... دوم این است که خود امام بینیاز از مردم باشد و اینکه میگوییم باید اعلم باشد به دلیل این است که اگر عالم نبود ایمن نیستیم که احکام را زیرورو کند و نتواند جواب دهد.
و وقتی گفتیم باید عالم به جمیع احکام باشد عرفا اینگونه است که باید اعلم باشد و لذا برای عالم بودن به این روایت میتوان استدلال کرد.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.