< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

95/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه (بررسی اجمالی مباحث گذشته در ولایت فقیه)

بحث اخلاقی: سبک زندگی اسلامی؛‌ نمامی ‌(وظیفه استماع کننده نمامی)

در بحث اخلاقی راجع به نمامی و گناه بزرگ نمام و اینکه گناه نمامی یک شر عظیمی است و یک خطر بالایی است صحبت کردیم. گفتیم در مقابل نمام که سخنی را به قصد افساد برای شما نقل می‌کند وظیفه این است که ترتیب اثر به این کلام داده نشود و کلام موثقی نداند و شنونده نمامی باید سعی کند که نمام را تشویق نکند چه اینکه اگر مثلا بگوید مرحبا که این سخن را به من رساندی خطر ادامه نمامی خطر عظیم‌تری است. و در این زمینه هم روایاتی داریم.

1- مرحوم مجلسی[1] [2] [3] از امالی[4] صدوق نقل می‌کند که «قَالَ الصَّادِقُ(ع) لَا تَقْبَلْ فِي ذِي رَحِمِكَ وَ أَهْلِ الرِّعَايَةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ قَوْلَ‌ مَنْ‌ حَرَّمَ‌ اللَّهُ‌ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ جَعَلَ مَأْوَاهُ النَّارَ فَإِنَّ النَّمَّامَ شَاهِدُ زُورٍ وَ شَرِيكُ إِبْلِيسَ فِي الْإِغْرَاءِ بَيْنَ النَّاس وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‌ ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا﴾[5] »

حضرت امام صادق(ع) فرمود در مورد بستگانت و دوستانت قبول نکن قول کسی را که خداوند بهشت را بر او حرام کرده است و آتش جهنم را جایگاه او قرار داده است. زیرا نمام شهادت به ناحق می‌دهد و شریک شیطان است در گمراه کردن مردم. و خداوند فرموده اگر فاسقی حرفی برای شما نقل کرد تحقیق و تبیّن کنید.

2- مرحوم مجلسی در بحار نقل می‌کند «قَدْ رُوِيَ عَنْ عَلِيٍّ(ع) أَنَّ رَجُلاً أَتَاهُ يَسْعَى إِلَيْهِ بِرَجُلٍ فَقَالَ يَا هَذَا نَحْنُ نَسْأَلُ عَمَّا قُلْتَ فَإِنْ كُنْتَ صَادِقاً مَقَتْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ كَاذِباً عَاقَبْنَاكَ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ نُقِيلَكَ أَقَلْنَاكَ قَالَ أَقِلْنِي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ.»[6] [7]

شخصی نزد امیرالمومنین(ع) آمد تا سعایت شخص دیگری را بکند امام فرمودند ای شخص ما سؤال می‌کنیم ببینیم راست می‌گویی یا خیر اگر بعد از تحقیق دیدیم انسان راستگویی هستی و این حرفی که نقل کردی واقعیت داشت با تو دشمن می‌شویم و اگر دیدیم دروغ می‌گویی کیفر خواهی شد و اگر دوست داری که ما اغماض کنیم و چشم پوشی کنیم عذرت را می‌پذیریم آن شخص گفت عذر مرا بپذیرید و هم اکنون من توبه کردم.

ملاحظه می‌فرمایید: امیرالمؤمنین(ع) سه راه پیش پای کسی که در حضورش به سعایت از دیگران و نمامی پرداخت قرار داد؛

راه اول: اگر ثابت شود که آنچه که نقل شد راست است علی(ع) با نقل کننده دشمن می‌شود.

پس بر فرض نمام راست بگوید نتیجه‌اش دشمنی علی(ع) با اوست و پناه بر خدا از اینکه علی بن ابیطالب(ع) با کسی دشمن شود.

راه دوم: اگر آنچه نقل کرد دروغ باشد مجازاتش بر عهده علی(ع) است.

و پناه بر خدا اگر علی(ع) بخواهد عدالت را اجراء کند که ذره‌ای خطا ندارد.

راه سوم: شخص نمام در جا از کرده‌اش پشیمان شود و توبه کند که در این مورد علی(ع) فرمود پشیمانی او را تأیید می‌کند. و خوشا به حال کسی که توبه کند در پیشگاه خدا و علی(ع) توبه‌اش را تأیید کند.

از یکی از بزرگان هم مرحوم مجلسی کلامی نقل می‌کند که کلام خوبی است به اینکه می‌فرماید «وَ قَالَ الْحَسَنُ‌ مَنْ نَمَّ إِلَيْكَ نَمَّ عَلَيْكَ.»[8]

کسی که به سوی شما می‌آید و نمامی می‌کند بدانید که علیه شما هم نمامی می‌کند چگونه انسان با چنین نمامی برخورد نکند و منفک از کذب و خیانت و حسد و نفاق و افساد و خدعه نیست بنابراین چنین انسانی قابلیت اینکه انسان قول او را قبول کند ندارد.

مرحوم مجلسی در آخر می‌فرماید این حرف خوبی است و هشدار است که باید نمّام را مبغوض بدانید و می‌فرماید «كيف لا يبغض و هو لا ينفك من الكذب و الغيبة و الغدر و الخيانة و الغل و الحسد و النفاق و الإفساد بين الناس و الخديعة و هو ممن سعى في قطع ما أمر الله تعالى به أن يوصل‌»[9]

و متاسفانه در کشور ما امروزه این عمل زیاد انجام می‌شود و رواج پیدا کرده و بعد هم می‌آیند تکذیب می‌کنند ولی فایده‌ای ندارد.

بحث فقهی: بررسی اجمالی مباحث گذشته در ولایت فقیه:

روایاتی که دلالت می‌کرد برای اثبات ولایت فقیه تقریبا 9 روایت خواندیم مناسب است که دوره‌ای بکنیم تا نتیجه بگیریم.

ولایت ذاتی خدا: از ابتدا وارد در معنای ولایت در قرآن و روایات شدیم و گفتیم که مراد از ولایت تصدی امور و زعامت امر و حکومت کردن است و این معنی ولایت کلی اختصاص به خداوند دارد و هم عقلاً و هم نقلاً برای خداوند ثابت است.

عقلاً به این دلیل است که خداوند خالق است و مالک است و می‌تواند امر و نهی کند و تکلیف کند و اداره کند و بعد از ولایت بر ایجاد؛ در بقاء هم خداوند مالک است و هستی نیازمند فیض الهی است. پس این ولایت عقلاً از آن خداست.

شرعاً هم از قرآن کریم آیاتی خواندیم که ولایت را مختص خداوند می‌داند.

ولایت پیامبران: و گفتیم خداوند می‌تواند این ولایت را تفویض کند و بیان کردیم که به بعضی از انبیاء داده شد از جمله به داود(ع) فرمود: ﴿يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ﴾[10] و به حضرت ابراهیم فرمود ﴿إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً﴾[11] این ولایت تفویض شده است و به پیامبر اکرم فرمود ﴿النَّبِيُّ أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾[12] منتهی فرقی که بین این ولایت‌ها وجود دارد این است که ولایت خداوند ذاتی است و ولایت انبیاء عرضی است.

ولایت امیرالمؤمنین(ع): در مورد امیرالمؤمنین(ع) قرآن کریم فرمود ﴿إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا﴾[13] که دلالت می‌کرد این ولایت به امیرالمؤمنین(ع) هم تفویض شده است و گفتیم از روایات استفاده می‌شود ولایت امیرالمؤمنین(ع) با ولایت رسول الله(ص) از یک سنخ است.

ولایت ائمه(ع): و نسبت به دیگر ائمه(ع) هم روایات داشتیم که همین سنخ ولایت پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) را دارند. و در مورد آیه ﴿أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم﴾[14] گفتیم چون امر به طور مطلق بر اطاعت از اولی الأمر شد پس اولی الأمر باید حتما معصوم باشند و عدالت تنها شرط نیست چون ممکن است خطا نماید.

ولایت فقیه: بعد از این بحث گفتیم آیا این ولایت برای فقیه هم ثابت است یا خیر؟ اینجا صاحب جواهر[15] و بعضی استدلال به اجماع هم کردند که به اجماع فقهاء این ولایت برای فقیه هم ثابت است و نقل هم می‌کند که چه افرادی قائل به این قول هستند حتی بعد از نقل قول محقق کرکی[16] که عموم ولایت را قبول دارد عبارت خوبی داشت و می‌فرمود «فمن الغريب وسوسة بعض الناس في ذلك، بل كأنه ما ذاق من طعم الفقه شيئا، و لا فهم من لحن قولهم و رموزهم أمرا، و لا تأمل المراد من قولهم (إني جعلته عليكم حاكما)[17] و قاضيا و حجة و خليفة و نحو ذلك مما يظهر منه إرادة نظم زمان الغيبة لشيعتهم في كثير من الأمور الراجعة إليهم، و لذا جزم فيما سمعته من المراسم بتفويضهم عليهم السلام لهم في ذلك، نعم لم يأذنوا لهم في زمن الغيبة ببعض الأمور التي يعلمون عدم حاجتهم إليها، كجهاد الدعوة المحتاج إلى سلطان و جيوش و أمراء و نحو ذلك مما يعلمون قصور اليد فيها عن ذلك و نحوه»

عجیب است که برخی از افراد در مورد ردّ ولایت فقیه به وسوسه می‌پردازند بلکه گویا این افرادی که مخالفت می‌کنند مثل این است که طعم فقه را نچشیده‌اند و لوازم فرمایشات ائمه و رموز آن را نفهمیده‌اند و تأمل در قول ائمه نکرده‌اند که مراد از «فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ‌ عَلَيْكُمْ‌ حَاكِما»[18] یا «قاضیا» و یا «حجة» و یا «خلیفة» و غیر این کلمات چیست؟ در حالیکه از این تعبیرات به دست می‌آید که مقصود امام معصوم(ع) ایجاد نظم امور شیعیان در زمان غیبت است و فقهاء در زمان غیبت باید زمامدار امور شیعیان باشند. صاحب جواهر[19] در ادامه می‌فرماید آنگونه که به من رسیده است سلار در المراسم[20] همین شؤون پیامبر و امام معصوم را برای فقیهان پذیرفته است.

البته این نکته را می‌پذیریم که در زمان غیبت فقهاء برای برخی از شؤون مثل جهاد ابتدائی که احتیاج به لشگر دارد مجاز نیستند و این عدم اجازه از بابت قصور ید و عدم بسط ید فقیه است وگرنه از جهت اقلّ شؤون؛ فقیه همه شؤون اجتماعی پیامبر را دارد.

و استدلال به روایات هم شده بود و مرحوم امام هم یکی یکی نقل کردند که؛

    1. روایت اول توقیع مبارک بود که فرمود رجوع کنید به روات «فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي‌ عَلَيْكُمْ‌ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِم»[21] [22] .

    2. روایت دوم مقبوله عمر بن حنظله بود که فرمود مراجعه کنند به کسی که «قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي‌ حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَارْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً»[23] [24] [25] [26] [27]

    3. روایت سوم مشهوره ابی خدیجه بود که فرمود «فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ‌ قَاضِياً»[28] [29]

    4. روایت چهارم صحیحه قداح که فرمود «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ»[30]

    5. روایت پنجم موثقه ابوالبختری که گفتند «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ»[31] [32]

    6. روایت ششم روایت فقه الرضوی که فرمود «مَنْزِلَةُ الْفَقِيهِ فِي هَذَا الْوَقْتِ كَمَنْزِلَةِ الْأَنْبِيَاءِ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ»[33]

و گفتیم یکی از انبیاء بنی اسرائیل حضرت موسی(ع) بود که حکومت و ولایت داشت.

    7. روایت هفتم روایت تحف العقول که فرمود «أَنَّ مَجَارِيَ‌ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي الْعُلَمَاءِ بِاللَّه»[34]

    8. روایت هشتم روایت «إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ ... ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ‌ ثُلْمَةٌ ... لِأَنَّ الْمُؤْمِنِينَ الْفُقَهَاءَ حُصُونُ الْإِسْلَامِ...»[35]

    9. روایت نهم موثقه سکونی بود که فرمود «الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ»[36]

ملاحظه می‌فرمایید که در مجموع 9 روایت خواندیم که همه از نظر سند معتبر بودند و از نظر دلالت هم محکم بودند و دلالت بر اثبات ولایت برای فقیه داشتند منتهی در مورد فقیه گفتیم چون معصوم نیستند اگر خطا کند می‌گوییم جبران می‌کند و اما در مورد معصومین چون منصوب خداوند هستند اگر اشتباه کند مانند این است که خداوند امر کند که اشتباه را بپذیر پس باید معصوم باشند و اشتباه نکنند.

نتیجه: از مجموع روایات استفاده شد سنخ ولایت پیامبر و امامان(ع) و فقهاء یکی است و لذا می‌بینیم که امام خمینی فرمودند ولایت فقیه ادامه ولایت رسول الله(ص) است.

بحث بعدی در مورد شرائط است برای فردا انشاءاله.


[4] الامالی، صدوق، ص612 متن، کتابچی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo