< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

95/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه (ادله ولایت فقیه)

تذکر اخلاقی: شکرگزاری از تجلیل نسبت به آیة الله هاشمی رفسنجانی

الحمدلله ربّ العالمین جای شکرگزاری دارد که در این جریان فقدان آیةالله هاشمی رفسنجانی هم از طرف مقام معظم رهبری تکریم مهمی شد و هم مردم قدرشناس تکریم و تجلیل کردند. معلوم شد که مردم نظام و انقلاب را دوست می‌دارند و خدمتگزاران به انقلاب را دوست می‌دارند و تشخیص دادند که ایشان کسی است که از اول خدمتگزار انقلاب بود و وجودش را وقف انقلاب کرد و در طول دوران زندگی از روزی که امام انقلاب را شروع کردند تا آخر یک کلمه در مورد نظام یا امام و یا رهبر از زبان ایشان شنیده نشد از عیب نظام بگوید و منفی گویی کند چون با این کنجکاوی که صدا و سیما از مصاحبه‌ها و سخنان ایشان داشت و صحبت‌هایی از ایشان پخش کرد که تاکنون پخش نشده بود اگر حتی یک جمله از ایشان علیه انقلاب وجود داشت آن‌ها که در صدد سوءاستفاده از ایشان علیه انقلاب بودند یقینا آن کلمه را پیدا می‌کردند و پخش می‌کردند اما پیدا نکردند و واقعا هم نبود چون عقیده‌اش حمایت از انقلاب بود و به عقیده من ویژگی ایشان کار با خلوص بود و این تجلیل از ایشان کار خدا بود. و این تجلیل مردم پاسخ آن بی‌مهری‌های یک عده نسبت به ایشان شده بود. مثلا در همین جلسه که در مسجد اعظم برگزار شد معمولا جامعه مدرسین در این‌گونه مناسبت‌ها وقتی تصمیم می‌گیرد شورای عالی و مدیریت همراهی می‌کند و از طرف این سه ارگان اعلان برنامه می‌شود اما وقتی ما تصمیم گرفتیم برخلاف انتظار ما نهادهای حوزوی دیگر مراجعه کردند که ما هم می‌خواهیم شریک باشیم و تا چهارده امضاء پیش رفت. مجلس خبرگان رهبری، آستانه مقدسه حضرت معصومهسلام‌الله‌علیها، شورای سیاستگذاری حوزه‌های علمیه خواهران، مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران، مجمع نمایندگان طلاب، دفتر تبلیغات اسلامی، جامعة المصطفی، حتی استانداری هم مراجعه کردند که ما همه می‌خواهیم مشترکا یک جلسه داشته باشیم و جمعیت عظیمی که ما تاکنون ندیده بودیم و بی نظیر بود و تجلیل سنگینی شد و از اینجا ما کشف می‌کنیم همان خلوصی که در کارها داشت این پاداش دنیای ایشان بود و این زمینه نشان می‌دهد در آن دنیا هم مورد لطف و عنایت پروردگار است انشاءاله.

بحث فقهی: ادامه بررسی روایت علی بن ابی حمزه بطائنی- بررسی شبهات در مورد ولایت فقیه و پاسخ آن:

بحث در روایت علی بن ابی حمزه بطائنی[1] بود. از نظر سند گفتیم معتبر است در دلالت روایت گفتیم امام تشبیه کرد فقیه را به سور بلد یعنی همین‌طور که برای بلد سوری است و حصن است برای بلد؛ فقیه هم حصن است برای مردم. و این را بعنوان یک تعلیل آوردند که اگر فقیهی از دنیا برود ثلمه‌ای در اسلام وارد می‌شود؛ زیرا مؤمنین فقهاء حصن برای اسلام هستند.

مرحوم امام در مورد این عبارت از تعلیل فرمودند «لایبقی شک فی ان الفقیه لایکون حصنا لأسلام كسور البلد له إلّا بأن يكون حافظاً لجميع الشؤون؛ من بسط العدالة، و إجراء الحدود، و سدّ الثغور، و أخذ الأخاريج و الضرائب، و صرفها في مصالح المسلمين، و نصب الولاة في الأصقاع، و إلّا فصرف الأحكام ليس بإسلام»[2] شکی نیست که حصن بودن فقیه برای اسلام به این است که حافظ جمیع شؤون مردم باشد مانند بسط عدالت، سد ثغور، دفع دشمن و غیره و دلالت می‌کند که ولی فقیه ولایت امر بر همه شئون دارد.

در توضیح بیشتر فرمایش امام خمینی می‌گوئیم؛

وقتی دقت می‌کنیم می‌بینیم می‌فرماید در اسلام ثلمه‌ای وارد می‌شود و اسلام تقسیم می‌شود به احکامی که احکام عبادی بخشی از آن است و یک بخش هم احکام اقتصادی است و بخشی دیگر از آن احکام حکومتی است که برای اداره امور حکومت لازم است. و اینکه ثلمه‌ای وارد می‌شود یعنی در همه بخش‌ها ثلمه وارد می‌شود پس احکام اسلام سه قسم است: عبادی، اقتصادی، حکومتی. و «ثلم فی الاسلام» یعنی هر سه بخش و در مقام تعلیل هم که می‌فرماید زیرا فقیه حصن اسلام است یعنی حصن همه این اقسام است و حصن بودن در این اقسام هم یعنی فقیه باید در همه این اقسام وارد شود پس وقتی می‌فرماید حصن است فقیه ناچار است که در این امور دخالت نماید و این عبارت اخری این است که برای فقیه ولایت است.

اشکال: ممکن است گفته شود در حال حاضر می‌بینیم مرجع تقلیدی از دنیا می‌رود و هیچ مشکل خاصی پیش نمی‌آید پس چگونه مرگ فقیه ثلمه می‌شود؟

جواب: شما زمان را زمانی فرض می‌کنید که حکومت در دست فقیهی باشد یا خیر؟ اگر فرض این باشد که فقیهی در رأس حکومت نیست در این صورت بدیهی است که ثلمه‌ای پیش نیاید برای نمونه؛ بزرگی چون آیةالله بروجردی وقتی از دنیا رفت آن ثلمه مد نظر پیش نیامد که باعث هرج و مرج شود چون ایشان در رأس حکومت نبود هر چند در آنجا هم به تناسب بسط ید آقای بروجردی اختلالاتی پیدا شد و اگر فرض را بر این بگیرید که فقیهی که در راس حکومت است از دنیا برود بدیهی است ثلمه در حکومت هم وارد می‌شود و به هیچ وجه قابل جبران نیست مگر اینکه فقیهی دیگر در رأس حکومت قرار گیرد که جبران شود.

بیان دو شبهه در مورد محدوده ثلمه با مرگ فقیه:

شبهه اول: گفته‌اند وظیفه فقیه بیان و ذکر احکام است و راه آنان راه انبیاء است و اگر ثلمه‌ای هم وارد می‌شود ثلمه در بیان احکام وارد شده است. پس ربطی به حکومت و ولایت ندارد و همین‌که یک بخشی از اسلام باشد با مرگش صدق ثلمه می‌کند.

جواب شبهه اول: می‌گوییم خیلی روشن است که وظیفه فقیه را تنها بیان احکام نمی‌دانیم بلکه یکی از وظائف فقیه بیان احکام است و روایت نفرمود «ثلم فی الاحکام» پس اشکال وارد نیست.

شبهه دوم: برخی مقداری قوی‌تر اشکال کردند و گفتند امام فقیه را به سور بلد تشبیه می‌کند و تاثیر سور بلد این است که دفاع از دشمن می‌شود و فقیه هم وقتی حصن است وظیفه‌اش دفاع است ولی وظایف ولایت امر تنها دفاع نیست بلکه جلب منافع و بسط عدالت و غیره است و این دلیل اخص از مدعاست و این روایت نمی‌تواند مراد ما از ولایت فقیه را اثبات کند بلکه با این روایت فقط حق دفاع از مردم برای فقیه به اثبات می‌رسد نه زعامت در تمام امور.

جواب شبهه دوم: همانطور که گفتیم امام تشبیه کردند و فرمود «ثلم فی الاسلام... لأن الفقهاء» به سور بلد تشبیه شد بر فرض قبول کنیم که سور بلد برای دفاع است و فقیه تشبیه به سور شد فقط برای دفاع است اما این را می‌گوییم این ولی فقیه که می‌خواهد در برابر ابرقدرت‌ها از اسلام دفاع کند دفاعش لوازمی دارد چون دفاع تنها این نیست که یک لشگر آماده کند که اگر دشمن آمد ایستادگی کند بلکه طبق آیه قرآن که می‌فرماید ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾[3] باید آماده برای دفاع شود و مقدمات آن را آماده نماید و دشمن هم ترس در دلش ایجاد شود و کسی که می‌خواهد حصن باشد باید این مقدمات را فراهم کند و این معنی همان ولایت امر است که برای فقیه ثابت است.

نکته: ممکن است کسی بگوید که پرداختن به امور حکومت از منزلت فقیه می‌کاهد و دون شأن فقیه است.

در پاسخ این ایراد می‌گوییم آن وقتی که امام خمینی در قم بودند و درس می‌گفتند گاهی این شبهه مطرح می‌شد و امام می‌گفتند این اعتراض، اعتراض مستقیم به شخص رسول الله(ص) است که رسول الله(ص) در امور حکومت دخالت می‌کرد و حکومت اسلامی تشکیل داد و این‌گونه نبود که به سادگی برای پیامبر حکومت اسلامی تشکیل شود.


[1] الکافی، کلینی، ج1، ص38، اسلامیة: «عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ‌ إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ بَكَتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ بِقَاعُ‌ الْأَرْضِ الَّتِي كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَيْهَا وَ أَبْوَابُ السَّمَاءِ الَّتِي كَانَ يُصْعَدُ فِيهَا بِأَعْمَالِهِ وَ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‌ءٌ لِأَنَّ الْمُؤْمِنِينَ الْفُقَهَاءَ حُصُونُ الْإِسْلَامِ كَحِصْنِ سُورِ الْمَدِينَةِ لَهَا.».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo