< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی مقتدایی

95/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه (اثبات ولایت ائمه معصومین علیهم السلام)

تذکر اخلاقی: به یاد سالار شهیدان:

بحث فقهی: اثبات ولایت ائمه معصومین علیهم السلام:

بحمدالله امسال مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان با یک شکوه بالاتر و بیشتر و گستردگی وسیع‌تر در داخل و خارج از کشور برپا شد که از عنایت‌های ویژه پروردگار نسبت به اباعبدالله الحسین(ع) است. با وجود تمام کارشکنی‌ها و تهدیدهایی که دشمنان برای جلوگیری از این عزاداری‌ها انجام می‌دهند مردم با شور و عشق شرکت می‌کنند و این مراسم را برپا می‌کنند امیدواریم انشاءالله خداوند به همه اجر و پاداش نیک هم در دنیا و هم در آخرت عطا بفرماید و انشاءالله مورد قبول حضرت حق باشد و توفیق بیشتر برای انجام تکالیف و وظایف بدهد.

ما امسال (بعد از عاشورا) یک مقدار دیرتر شروع کردیم و الاّ خود من نظرم این بود که روز یکشنبه بعد از عاشورا شروع کنیم. امیدواریم خداوند توفیق بدهد بتوانیم با علاقه و جدیت درس را ادامه بدهیم. و این مختصر تأخیر جبران شود.

بحث فقهی: اثبات ولایت ائمه معصومین علیهم السلام:

بحث در ولایت فقیه بود و گفتیم ولایت مورد بحث به معنای ولایت امر و سرپرستی جامعه و تدبیر امور جامعه و حق جعل زمامداری برای مردم و جعل تکلیف برای مردم و بالاخره اداره امور جامعه است. ولایت به این معنی به دلیل عقل و نقل در اصل مختص به خداوند متعال است.

و بعد این پرسش مطرح شد که آیا این حق کلی ولایت که ذاتا متعلق به خداوند است آیا به کسی از بنی آدم تفویض شده یا خیر؟

گفتیم دلیل از آیات داریم که به بعضی از پیامبران این ولایت داده شده از جمله؛

    1. حضرت داود سمت «خلیفه الله» داشت که فرمود ﴿يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ﴾[1]

    2. حضرت ابراهیم امام بود که فرمود ﴿وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً﴾[2]

    3. پیامبر گرامی اسلام برتر از همه بود که فرمود ﴿النَّبِيُّ أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم﴾[3]

پس ثابت شد که ولایت ذاتا برای خداوند است و به بعضی از پیامبران تفویض شده است.

بحث جدید این است که برای ائمه ما این ولایت ثابت است یا خیر؟ که بعد از اثبات آن باید ببینیم آیا به فقیه هم تفویض شده یا خیر که در این صورت قائل به ولایت فقیه خواهیم شد و همان کلام حضرت امام خمینی(ره) است که می‌فرمود ولایت فقیه ادامه ولایت انبیاء است.

در آیات مفصل قرآن دلیل داریم که علاوه بر پیامبر اسلام، ولایت برای ائمه هم ثابت است. آیات را در دو دسته بررسی می‌کنیم.

دسته اول: آیاتی که ولایت را برای خصوص امیرالمومنین(ع) ثابت می‌کند.

1- آیه‌ای که دلالت بر ثبوت ولایت برای پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) می‌کند

1) ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ وَ مَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَلِبُونَ﴾[4]

«إِنَّمَا» در اول آیه برای حصر است یعنی تنها ولیّ شما سه نفر هستند:

1- خدا. 2- رسول خدا. 3- کسانی که ایمان آوردند.

بررسی مفردات آیه:

ولیّ:

اولاً: می‌گوییم ظاهر این است که «ولیّ» همان معنی تکفل و تصدی امور است و عرفا هم به همین معنی است مثلا وقتی گفته فلانی ولیّ یتیم است یا ولی مرئة است یعنی سرپرستی و اداره امور او در دست اوست یا ولیّ میت و غیره

ثانیا: مضافا بر اینکه این را انتساب به خداوند هم می‌دهد پس منظور ولایت کلی است.

ثالثا: علاوه بر اینها در روایات هم دلالت بر این دارد که ولایت در اینجا تصدی امور و رهبری جامعه است.

مصادیق ولیّ در آیه:

    1. «الله» که روشن است ولایت خدا بر بندگان.

    2. رسول هم مشخص است. و روشن است که ولایت بر بندگان دارد.

    3. سوم را می‌خواهیم منحصر در امیرالمومنین نماییم زیرا قیدی دارد مبنی بر اینکه مؤمنینی ولیّ شما هستند که نماز می‌خوانند و زکات می‌دهند در حالی که در حال رکوع هستند یعنی مومنی که متصف این وصف است ولیّ است.

برای دریافتن اینکه کدام مؤمن بود که متصف به چنین صفتی شده است باید به روایات مراجعه نماییم.

مرحوم طبرسی[5] در تفسیر آیه ابتدا می‌فرماید «تدل الآیة الکریمة علی ان الذی یتولی تدبیر امور المخلوق و القیام بامورهم و تجب طاعة علیهم» ولیّ مورد اشاره در آیه کسی است که؛

اولا: متصدی تدبیر امور مخلوق شود.

ثانیا: به امور مردم رسیدگی کند.

ثالثا: اگر دو شرط قبلی را داشت بر مردم واجب است از او اطاعت کنند.

و در ادامه در شأن نزول آیه می‌فرماید بسنده المفصل[6] من «عبایة بن ربعی قال بينا عبد الله بن عباس جالس على شفير زمزم يقول قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم إذ أقبل رجل متعمم بعمامة فجعل ابن عباس لا يقول قال رسول الله أ لا قال الرجل قال رسول الله فقال ابن عباس سألتك بالله من أنت فكشف العمامة عن وجهه و قال يا أيها الناس من عرفني فقد عرفني و من لم يعرفني فأنا أعرفه بنفسي أنا جندب بن جنادة البدري أبو ذر الغفاري سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بهاتين و إلا فصمتا و رأيته بهاتين و إلا فعميتا يقول علي قائد البررة و قاتل الكفرة منصور من نصره مخذول من خذله أما إني صليت مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم يوما من الأيام صلاة الظهر فسأل سائل في المسجد فلم يعطه أحد شيئا فرفع السائل يده إلى السماء و قال اللهم اشهد أني سألت في مسجد رسول الله فلم يعطني أحد شيئا و كان علي راكعا فأومأ بخنصره اليمني إليه و كان يتختم فيها فأقبل السائل حتى أخذ الخاتم من خنصره و ذلك بعين رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فلما فرغ النبي صلی الله علیه و آله و سلم من صلاته رفع رأسه إلى السماء و قال اللهم إن أخي موسى سألك فقال (رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي هارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي)[7] فأنزلت عليه قرآنا ناطقا (سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُما)[8] اللهم و أنا محمد نبيك و صفيك اللهم فاشرح لي صدري و يسر لي أمري و اجعل لي وزيرا من أهلي عليا اشدد به ظهري قال أبو ذر فو الله ما استتم رسول الله الكلمة حتى نزل عليه جبرائيل من عند الله فقال يا محمد اقرأ قال و ما أقرأ قال اقرأ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا)[9] الآية»

عبایة بن ربعی گوید با ابن عباس در کنار زمزم نشسته بودیم و عبدالله بن عباس برای مردم حدیث می‌گفت و مرتب نقل می‌کرد قال رسول الله قال رسول الله در این هنگام شخصی که عمامه‌ای به سر و صورت پیچیده بود وارد شد و نشست و معلوم بود فرد عادی نیست ابن عباس در هر مورد که می‌گفت قال رسول الله؛ او هم بالفور می‌گفت قال رسول الله کذا و یک روایت نقل می‌کرد به گونه‌ای که همه تعجب کردند که کیست؟! ابن عباس او را قسم داد که بگو کیستی؟ آن شخص عمامه را از سر و صورت برداشت و گفت ای مردم هر کس مرا می‌شناسد چه بهتر اما آنها که مرا نمی‌شناسند بدانند من جندب بن جنادة البدری ابوذر الغفاری هستم و این روایت را نقل کرد که من با این دو گوشم از پیامبر شنیدم که اگر اینگونه نباشد کر شوم و با این چشمانم دیدم که اگر اینگونه نباشد چشمانم کور باد که پیامبر فرمود امیرالمومنین پیشوای مردم نیکوکاران است و نابود کننده کافران است هر که او را یاری کند پیروز است و هر کس که او را خوار شمارد خوار و ذلیل شده است.

و بعد از نقل این روایت فرمود یک روز با پیامبر آمدیم مسجد و نماز ظهر خواندیم و بین صف‌های جماعت سائلی سوال کرد و کسی چیزی به او نداد و سائل دست‌هایش را بلند کرد و گفت خدایا من در مسجد پیامبر بودم و کسی چیزی به من نداد. و امیرالمومنین مشغول نماز مستحبی و در حال رکوع بودند (در جای دیگر روایت داریم که نماز مستحبی بوده) و با انگشت کوچک دست راستشان اشاره کردند و امیرالمومنین انگشترشان را در انگشت کوچک می‌کردند و سائل هم اشاره را فهمید و انگشتر را از دست امیرالمومنین برداشت و در حضور پیامبر این قضیه اتفاق افتاد و بعد از پایان نماز پیامبر صورتشان را به آسمان کردند و فرمودند خدایا حضرت موسی برادرم گفت خدایا وزیر و جانشینی برای من تعیین کن و اسم برد که پشتوانه من باشد و حضرت موسی از تو یک چنین سوالی کرد و تو هم قبول کردی و در قرآن جوابی که به او دادی به ما نازل کردی و فرمودی من کمکت می‌کنم به برادرت و همان ولایتی که تو داری را به او هم می‌دهیم و پیامبر می‌فرماید خدایا موسی چنین درخواستی داشت و تو اجابت کردی خدایا من هم محمد نبی تو هستم انتخاب شده تو هستم خدایا پس به من هم شرح صدر عنایت کن و امورم را آسان کن و از اهل بیت من علی را وزیر و جانشین من قرار بده که پشتوانه من باشد.

ابوذر گفت به خداوند قسم هنوز کلام پیامبر تمام نشده بود که جبرائیل نازل شد و گفت یا محمد «اقرأ» پیامبر گفت چه بخوانم جبرئیل گفت این آیه را بخوان «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا»

این شأن نزول آیه بود که ابوذر با این صراحت نقل کرده است.

پیامبر در مورد ابوذر می‌فرمود آسمان سایه نینداخت بر سر راستگویی چون ابوذر و زمین بار برنداشت راستگویی چون ابوذر را[10] .

نتیجه: سوم کسی که در ردیف خدا و پیامبر ولایت بر خلق دارد شخص امیرالمؤمنین(ع) است.

مرحوم طبرسی در ادامه می‌فرماید «رواه جمع من العلما و قال الطبری و الرمانی نزلت فی علی حین تصدق بخاتمه و هو راکع»[11]

روایات دیگری هم هست که علامه امینی در الغدیر با طرق مختلف از شیعه و سنی نقل می‌کند.

علاوه بر این روایات هم داریم که مراد از ولیّ را مطلق ائمه می‌دانند.

نکته: در تفسیر نمونه[12] آیت الله مکارم 8 شبهه را که در این آیه کردند نقل می‌کنند که اگر رسیدیم می‌خوانیم و یکی همین است که لفظ جمع بکار برده و چرا منحصر به شخص می‌کنید.


[6] «حدثنا السيد أبو الحمد مهدي بن نزار الحسني القائني قال حدثنا الحاكم أبو القاسم الحسكاني (ره) قال حدثني أبو الحسن محمد بن القاسم الفقيه الصيدلاني قال أخبرنا أبو محمد عبد الله بن محمد الشعراني قال حدثنا أبو علي أحمد بن علي بن رزين البياشاني قال حدثني المظفر بن الحسين الأنصاري قال حدثنا السدي بن علي الوراق قال حدثنا يحيى بن عبد الحميد الحماني عن قيس بن الربيع عن الأعمش عن عباية بن ربعي».
[10] تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج ‌۱، ص۵۲، دارالکتاب.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo