درس خارج فقه استاد مقتدایی
95/07/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه (تفویض ولایت به پیامبر و ائمه)
بحث این بود که ولایت به معنای ولایت امر و سرپرستی جامعه و اداره جامعه و حق جعل تکلیف و حق جعل امر و نهی بر مردم، به دلیل عقلی و نقلی مختص خداوند است و گفتیم همانطور که مختص پروردگار است میتواند به دیگری تفویض کند و گفتیم از روایات استفاده میشود که خداوند این ولایت و سرپرستی را به بعض از انبیاء تفویض کرده است یکی داود(ع) بود که فرمود ﴿يَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ﴾[1] یعنی همان شأنی که خداوند در بین مردم دارد همان شأن را به تو دادیم و تو جانشین و خلیفة الله در بین مردم هستی.
آیه دیگر راجع به حضرت ابراهیم(ع) بود که قرآن فرمود ﴿وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[2] و گفتیم مراد از کلمات، قتل فرزند و ابتلا به آتش نمرود بود و ابراهیم(ع) به حد تمام وفا کرد و به خوبی اجرا کرد که خداوند در مورد امتحان برای ذبح اسماعیل فرمود ﴿إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبين﴾[3] و بعد از این فرمود ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً﴾[4] ما تو را بعد از امتحان امام و پیشوا قرار دادیم.
بحث به این روایت از امام صادق(ع) رسید که زید شحام نقل میکند و از نظر سند معتبر است «عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ(ع) عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَجْعَلَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْيَاءَ قَالَ (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً)[5] قَالَ فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ (وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظّالِمِينَ)[6] قَالَ لَا يَكُونُ السَّفِيهُ إِمَامَ التَّقِيِّ.»[7]
مقامات ابراهیم نزد خداوند:
مقام اول: عبد؛
خداوند ابراهیم(ع) را به عنوان عبد خودش پذیرفت قبل از اینکه به نبوت برسد (خود ابراهیم هم میگفت من عبد خدا هستم)
مقام دوم: نبی؛
خداوند ابراهیم(ع) را نبی قرار داد قبل از اینکه او را رسول قرار بدهد و نبی آن است که پیامبر است و از طرف خداوند دینی به او داده میشود ولی مأمور به تبلیغ نیست که خیلی از انبیاء اینگونه بودند.
مقام سوم: رسول؛
خداوند ابراهیم(ع) را رسول قرار داد قبل از اینکه او را خلیل قرار دهد یعنی مأمور شد که احکامی که به او نازل شده بود را ابلاغ به مردم نماید.
مقام چهارم: امام؛
خداوند ابراهیم(ع) را خلیل قرار داد قبل از اینکه او را امام قرار دهد.
که در قرآن هم داریم در سوره نساء آمده است: ﴿وَ مَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ محُْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَ اتخََّذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلا﴾[8]
خلیل بودن از رسول بالاتر است که بعض از انبیاء را عنایت خاصی به آنها داشته که مثلاً میفرماید ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُريدُ﴾[9] پیامبران در یک درجه نیستند. بعضی از انبیاء بودند که هم کلام با خداوند بودند و علت اینکه موسی کلیم الله نامیده شده این است که خداوند بدون واسطه ملک با او سخن گفت که در قرآن میفرماید ﴿هَلْ أَتاكَ حَديثُ مُوسى إِذْ رَءَا نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُواْ إِنىِّ ءَانَسْتُ نَارًا لَّعَلىِّ ءَاتِيكمُ مِّنهَْا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلىَ النَّارِ هُدًى فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِىَ يَمُوسىَ إِنىِّ أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى وَ أَنَا اخْترَْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى إِنَّنىِ أَنَا اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنىِ وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى﴾[10] نوری دید و در سختیهایی که برایش پیش میآید در بیابان بعد از جدا شدن از شعیب به سمت شامات حرکت کرد در بیابان و شب تاریک گوسفندها متفرق شدند و بچه گریه میکند و هوا سرد است در همین حال به همسرش درد زایمان رسید در این شب نوری دید و گفت من به سمت نور میروم شاید کمی آتش بیاورم یا راهنمایی پیدا کنم و به طرف نور رفت و به درختی رسید که سبز بود و آتش داشت و خداوند در ندایی به او فرمود جای مقدسی هستی کفشهایت را در بیاور و من تو را انتخاب کردم.
مرحوم حاج ملا اسماعیل سبزواری صاحب شرح نهج البلاغه و دعای کمیل و روایات کافی نقل میکند که این مقدار حضرت موسی غرق در لذت مناجات با خدا شد که فراموش کرد اهل و عیالش در بیابان منتظر او هستند. در این حال خداوند هم با او حرف میزند و میگوید ﴿وَ مَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَمُوسىَ﴾[11] این چیست در دستت موسی میگوید ﴿هِىَ عَصَاىَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيهَْا وَ أَهُشُّ بهَِا عَلىَ غَنَمِى وَ لىَِ فِيهَا مََارِبُ أُخْرَى﴾[12] این عصای من است به آن تکیه میدهم برای گوسفندانم برگ میتکانم و کارهای دیگر هم انجام میدهم.
و حضرت عیسی هم خلیل الرحمن بودند و حضرت محمد هم که رحمة للعالمین.
و در معنای خلة میگویند به معنای دوستی خالص خالص است به طوری که جای دوستی دوم در قلب نیست.
بررسی یک روایت در مورد معنای خلّة:
«عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) عَنْ آبَائِهِ(ع) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا لِأَنَّهُ لَمْ يَرُدَّ أَحَداً وَ لَمْ يَسْأَلْ أَحَداً قَطُّ غَيْرَ اللَّهِ تَعَالَى.»[13]
در بیان معنای خلت و دوستی ابراهیم(ع) با خدا حضرت امام رضا(ع) به نقل از پدران خود فرمود: دلیل رسیدن حضرت ابراهیم(ع) به مقام خلیلی پروردگار این است که ابراهیم(ع) کسی بود که در مدت عمر سائلی را از درب خانهاش رد نکرد و از احدی غیر از خدا چیزی نخواست حتی زمانی که او را به آتش میانداختند ملائکه از او خواستند که هر حاجتی داری بگو ابراهیم(ع) فرمود حاجت دارم اما از تو نه جبرئیل گفت پس هر چه میخواهی از خدا بخواه ابراهیم(ع) گفت «علمه بحالی حسبی من سؤالی» دوستم مرا میبیند و اگر خواسته باشد من بسوزم من تسلیم هستم[14] و این مقام خلت و خلیل الرحمن بودن است در این حالت بود که خداوند به آتش دستور داد سرد و سلامت باش برای ابراهیم.
و امام در روایت میفرماید «فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْيَاءَ قَالَ (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما)[15] »[16]
بعد از اینکه به آن منصب خلیل الرحمنی رسید خداوند فرمود تو را امام قرار دادم پس مقام امامت از منصب عبد و نبی و رسول و خلیل بودن بالاتر است.
مرحوم طبرسی[17] در بیان و توضیح کلمه «امام» میگوید «الذی یقوم بتدبیر الأمة و سیاستها و القیام بامورها و تأدیب جناتها»
یعنی تدبیر امور و سیاست و قیام به امور آنها و جاری کردن حد و والی معین نمودن را امامت میگویند و حضرت ابراهیم(ع) هم که امام شد در یکی از نمونهها حضرت لوط را به عنوان والی یک منطقه مأمور کرد.
این نکته را هم تأکید میکنیم بالاخره ادله تاسیسی است امضایی نیست هم به دلیل عقل و هم نقل برای خداوند ثابت است اما برای پیامبر فقط دلیل نقل داریم.
امام در ادامه روایت میفرماید بعد از اینکه ابراهیم(ع) به منصب امامت رسید «قَالَ فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ (وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)[18] قَالَ لَا يَكُونُ السَّفِيهُ إِمَامَ التَّقِيِّ»[19]
چون دید مقام امامت خیلی عظیم است از خداوند خواست که در ذریه من هم قرار بده خداوند فرمود این مقام امامت عهد من است و به ظالمین نمیدهم.
بعضی فکر میکنند که خواسته ابراهیم رد شد ولی میگوییم این امضاء شد به این معنی که در ذریهات قرار میدهم اما نه ظالمین بلکه در غیر ظالمین از ذریهات قرار میدهم.
همین را دلیل میگیرند که اگر کسی در برههای از زمان عمرش را مشرک بوده و غیر خدا را پرستش نموده لیاقت منصب امامت را ندارد.
بنابراین این منصب را به ابراهیم(ع) عطا کرد که در سوره انعام داریم ﴿وَ مِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَيْمَنَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسىَ وَ هَرُونَ وَ كَذَالِكَ نجَْزِى الْمُحْسِنِين﴾[20] داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون ذریه ابراهیم بودند. حکومت داشتند.
به هر حال این روایت، روایت مناسبی بود که فرمود امامت عظیم است و آن را در ذریه من قرار بده و امام در ادامه میفرماید هیچ موقع آدم پست امام برای آدم تقی قرار نمیگیرد[21] [22] .
آیه سوم که راجع به شخص پیامبر است که فرمود ﴿النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾[23] برای بعد میخوانیم انشاءالله.