< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

94/06/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الخمس (تعلق خمس به عین یا قیمت)
بحث در این بود که خمس تعلق می‌گیرد به عین مال نه به ذمه و از روایات و ادله اینگونه استفاده می‌شود منتهی در کیفیت تعلق بحث است یا به عنوان حق است یا به عنوان ملک است و در ملک هم دو گونه است یا به نحو اشاعه است یا به نحو کلی فی المعین است
از آیات و روایات استفاده می‌شود که به نحو ملک است و به نحو اشاعه.
دلیل قرآن را گفتیم که می‌فرماید ما غنمتم خمس دارد و به عین تعلق می‌گیرد و دلالت بر ملکیت دارد و ظهور در این دارد که به نحو اشاعه است نه به نحو کلی فی المعین.
و استظهار از ادله هم مثل آیه است که؛
اولا: به عین تعلق می‌گیرد. ثانیا: به عنوان ملک است و به نحو مشاع است.
روایات متعدد است و از جهاتی این معنی استفاده می‌شود.
دسته اول: روایاتی که لام در آن آمده است.
1- روایت عبداله بن سنان «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع) عَلَى كُلِّ امْرِئٍ غَنِمَ أَوِ اكْتَسَبَ الْخُمُسُ مِمَّا أَصَابَ لِفَاطِمَةَ(س) وَ لِمَنْ يَلِي أَمْرَهَا مِنْ بَعْدِهَا مِنْ ذُرِّيَّتِهَا[1]الْحُجَجِ عَلَى النَّاسِ فَذَاكَ لَهُمْ خَاصَّةً يَضَعُونَهُ حَيْثُ شَاءُوا وَ حُرِّمَ عَلَيْهِمُ الصَّدَقَةُ حَتَّى الْخَيَّاطُ يَخِيطُ قَمِيصاً بِخَمْسَةِ دَوَانِيقَ فَلَنَا مِنْهُ دَانِقٌ .....»[2]
عبدالله ابن سنان گوید حضرت امام صادق(ع) فرمود بر هر کس که غنیمتی ببرد یا سودی از کسبی بدست بیاورد خمس واجب است برای حضرت فاطمه و ذریه‌اش و این خمس مخصوص آنهاست و هرکجا که بخواهند خرج می‌کنند و دریافت صدقه بر آنها حرام است حتی اگر خیاطی برای اجرت کارش پنج دانق بدست آورد و مازاد از مؤونه‌اش باشد پس یک دانق از آن دوانیق برای ماست.
ملاحظه می‌فرمایید اینکه می‌گوید خمس مال برای فاطمه است هم تعلق به عین را می‌رساند و هم ملکیت را می‌رساند و هم ظهور در اشاعه دارد.
دسته دوم: روایاتی که در آن لفظ «فی» آمده است.
1-صحیحه حلبی «وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ(ع) عَنِ الْكَنْزِ كَمْ فِيهِ قَالَ الْخُمُسُ وَ عَنِ الْمَعَادِنِ كَمْ فِيهَا قَالَ الْخُمُسُ وَ عَنِ الرَّصَاصِ وَ الصُّفْرِ وَ الْحَدِيدِ وَ مَا كَانَ بِالْمَعَادِنِ[3]كَمْ فِيهَا قَالَ يُؤْخَذُ مِنْهَا كَمَا يُؤْخَذُ مِنْ مَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ.»[4]
حلبی گوید از حضرت امام صادق(ع) در مورد خمس گنج و معدن پرسیدم آن حضرت فرمود: خمس دارد. ونیز در مورد خمس سرب و .... و آهن و آنچه که از منطقه معدن بدست می‌آید؛ پرسیدم آن حضرت در جواب فرمود مالیاتی که از آنها برداشت می‌شود به اندازه مالیاتی است که از معدن طلا و نقره دریافت می‌شود.
2-«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَعَادِنِ مَا فِيهَا فَقَالَ كُلُّ مَا كَانَ رِكَازاً فَفِيهِ الْخُمُسُ وَ قَالَ مَا عَالَجْتَهُ بِمَالِكَ فَفِيهِ مَا أَخْرَجَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مِنْهُ مِنْ حِجَارَتِهِ مُصَفًّى الْخُمُسُ.»[5]
زراره گوید از حضرت امام باقر(ع) در مورد معدن پرسیدم؛ آن حضرت فرمود هر آنچه که مدفون باشد در صورت پیدا شدن خمس دارد ونیز فرمود هر آنچه که با سرمایه خودت استخراج کردی پس از کسر مؤونه خمس دارد.
ملاحظه می‌فرمایید در هر چیزی که مدفون است خمس است.
3-«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ[6]عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يُخْرَجُ مِنَ الْبَحْرِ مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ الْيَاقُوتِ وَ الزَّبَرْجَدِ وَ عَنْ مَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ هَلْ فِيهَا زَكَاةٌ[7]فَقَالَ إِذَا بَلَغَ قِيمَتُهُ دِينَاراً فَفِيهِ الْخُمُسُ.»[8]
محمدبن علی بن ابی عبدالله گوید از حضرت ابوالحسن حضرت امام هادی(ع) در مورد زکات مروارید و یاقوت و زبرجد و معادن طلا و نقره پرسیدم آن حضرت فرمود اگر قیمتش به یک دینار برسد خمس دارد.
ملاحظه می‌فرمایید در اینجا هم لفظ فی آمده است. لذا از این روایات استظهار می‌شود که «فی» دلالت بر ظرفیت دارد یعنی یک کلی فرض کرده و یک جزء از آن خمس قرار داده شده و این یعنی علی الاشاعه.
دسته سوم: روایاتی که لفظ «من» در آن آمده است.
1- «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ(ع) قَالَ: الْخُمُسُ مِنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ مِنَ الْغَنَائِمِ وَ الْغَوْصِ وَ مِنَ الْكُنُوزِ وَ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ الْمَلَّاحَةِ الْحَدِيثَ.»[9]
برخی از روات از حضرت امام کاظم(ع) نقل کرده‌اند که فرمود از غنیمت‌ها و آنچه از دریا بدست می‌آید و گنج و معادن و نمکزارها خمس دریافت می‌شود
2- «وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) فِي الْغَنِيمَةِ قَالَ يُخْرَجُ مِنْهُ الْخُمُسُ وَ يُقْسَمُ مَا بَقِيَ بَيْنَ مَنْ قَاتَلَ عَلَيْهِ وَ وَلِيَ ذَلِكَ.»[10]
عبدالله بن سنان گوید حضرت امام صادق(ع) فرمود یک پنجم از غنیمت به عنوان خمس جدا می‌شود و بقیه بین مقاتلین تقسیم می‌شود.
مجموع این روایات قرینه می‌شود که این مجموعه مال ظرف برای خمس است و یک پنجم آن برای سادات است.
دسته چهارم: غیر از این روایات دسته‌ای دیگر داریم که خمس را با انفال مقایسه می‌کند یا عطف می‌کند.
1- «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ(ع) فِي حَدِيثٍ إِلَى أَنْ قَالَ وَ لَهُ بَعْدَ الْخُمُسِ الْأَنْفَالُ»[11]
برخی از اصحاب از حضرت امام کاظم(ع) نقل کرده‌اند که فرمود بعد از اینکه خمس برای امام است انفال هم برای امام است.
در کیفیت استدلال می‌گوییم در انفال شکی نیست که ملک امام است اینجا خمس هم با آن مقایسه شده پس خمس هم مال امام است.
2- «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(ع) فَجَلَسْتُ عِنْدَهُ فَإِذَا نَجِيَّةُ قَدِ اسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَهُ فَدَخَلَ فَجَثَا عَلَى رُكْبَتَيْهِ ثُمَّ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ وَ اللَّهِ مَا أُرِيدُ بِهَا إِلَّا فَكَاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ فَكَأَنَّهُ رَقَّ لَهُ فَاسْتَوَى جَالِساً فَقَالَ يَا نَجِيَّةُ سَلْنِي فَلَا تَسْأَلُنِي عَنْ شَيْ‌ءٍ إِلَّا أَخْبَرْتُكَ بِهِ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِي فُلَانٍ وَ فُلَانٍ قَالَ يَا نَجِيَّةُ إِنَّ لَنَا الْخُمُسَ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ لَنَا الْأَنْفَالَ وَ لَنَا صَفْوَ الْمَالِ وَ هُمَا وَ اللَّهِ به أَوَّلُ مَنْ ظَلَمَنَا حَقَّنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ إِلَى أَنْ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّا قَدْ أَحْلَلْنَا ذَلِكَ لِشِيعَتِنَا قَالَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنَا بِوَجْهِهِ فَقَالَ يَا نَجِيَّةُ مَا عَلَى فِطْرَةِ إِبْرَاهِيمَ غَيْرُنَا وَ غَيْرُ شِيعَتِنَا.»[12]
حارث بن مغیره گوید بر حضرت امام باقر(ع) وارد شدم و در مقابلش نشستم در این هنگام زنی از راه رسید و اجازه ورود خواست و امام اجازه ورود داد و او وارد شد و در مقابل امام روی دو کنده زانو نشست. و خطاب به امام(ع) گفت فدایت شوم چند مسأله دارم که به خدا قسم مقصودم از این پرسش چیزی جز آزادی از عذاب جهنم نیست. در این هنگام گویا به خاطر انسی که با مجلس گرفت به صورت رسمی ‌روی زمین نشست. در این حال امام فرمود: ای نجیه از من بپرس که هر چه بپرسی جواب خواهی یافت. آن زن پرسش‌هایش را مطرح کرد و امام فرمود ای نجیه در کتاب خدا خمس و انفال و صفوه اموال برای ما قرار داده شد به خدا قسم اولین کسانی که حق ما را که در قرآن آمده است غصب کرده‌اند آن دو نفر بوده‌اند تا آنجا که فرمود خدا شاهد باش که (در این عصر) ما همه آن حقوق را بر شیعیان حلال کردیم راوی گوید سپس امام درحالی‌که متوجه مجلس شد فرمود ای نجیه جز ما و شیعیان ما بر فطرت دینی حضرت ابراهیم نیستند.
ملاحظه می‌فرمایید قرائن متعددی در روایت وجود دارد که از مجموع استفاده می‌شود که تعلق خمس به عین به نحو ملک و به نحو اشاعه است.
دلیل قول به حق بودن خمس: در مقابل قول به ملکیت؛ بعضی قائلند که خمس بعنوان حق است. و استدلال می‌کنند به بعض روایاتی که لفظ «فی» در آن آمده است.
و گفته‌اند لفظ «فی» ظهور در حق دارد به علاوه لفظ «علی» در بعض روایات آمده است که از آن استفاده می‌کنند خمس حق باشد.
بررسی روایت مورد استدلال قائلین به حق بودن خمس که لفظ «علی» در آن آمده است انشاءاله برای فردا.


[1]في نسخة- من ورثتها (هامش المخطوط) و كذلك الاستبصار.
[3]في الفقيه- من المعادن (هامش المخطوط). و كذلك الكافي.
[6]في الكافي- محمد بن علي (هامش المخطوط).
[7]في المصدر- عليه زكاتها.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo