< فهرست دروس

بحث فقه -استاد مقتدایی-کتاب خمس

93/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الخمس (بحث اخلاقی: سبک زندگی اسلامی، مصافحه؛ بحث فقهی: اخذ مال ناصب)
بحث اخلاقی: سبک زندگی؛ مصافحه (حد فاصل مصافحه با یک نفر)
گفتیم یکی از آداب معاشرت در برخورد دو مسلمان با یکدیگر مصافحه کردن است که دستور داده شد در وقت بهم رسیدن سلام کنید و مصافحه کنید.
در مورد حد فاصله زمانی یک مصافحه تا مصافحه بعدی روایاتی داریم که در ذیل قرائت می‌کنیم.
1- «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ: كُنْتُ زَمِيلَ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) وَ كُنْتُ أَبْدَأُ بِالرُّكُوبِ ثُمَّ يَرْكَبُ هُوَ فَإِذَا اسْتَوَيْنَا سَلَّمَ وَ سَاءَلَ مُسَاءَلَةَ رَجُلٍ لَا عَهْدَ لَهُ بِصَاحِبِهِ وَ صَافَحَ قَالَ وَ كَانَ إِذَا نَزَلَ نَزَلَ قَبْلِي فَإِذَا اسْتَوَيْتُ أَنَا وَ هُوَ عَلَى الْأَرْضِ سَلَّمَ وَ سَاءَلَ مُسَاءَلَةَ مَنْ لَا عَهْدَ لَهُ بِصَاحِبِهِ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّكَ لَتَفْعَلُ شَيْئاً مَا يَفْعَلُهُ أَحَدُ مَنْ قِبَلَنَا وَ إِنْ فَعَلَ مَرَّةً فَكَثِيرٌ فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ مَا فِي الْمُصَافَحَةِ إِنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ يَلْتَقِيَانِ فَيُصَافِحُ أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ فَلَا تَزَالُ الذُّنُوبُ تَتَحَاتُّ عَنْهُمَا كَمَا يَتَحَاتُّ الْوَرَقُ عَنِ الشَّجَرِ وَ اللَّهُ يَنْظُرُ إِلَيْهَا حَتَّى يَفْتَرِقَا.»[1] [2]
ابوعبیده حذاء که از روات حدیث است می‌گوید من یک سفر از مدینه به مکه زمیل[3] ابی‌جعفر بودم روش امام این بود که در سوار شدن بر محمل می‌ایستادند کنار و می‌گفتند برو سوار شو و من ابتدا سوار می‌شدم سپس امام سوار می‌شدند و در پیاده شدن هم به عکس بود
شاید جهت آن این بود که محمل را که روی شتر می‌گذاشتند دو نفر می‌توانستند دو طرف محمل بشینند و هر نفر موقع سوار شدن از یک طرف محمل آویزان می‌شد وقتی می‌خواست سوار شود محمل پایین می‌آمد و نفر اول راحت تر سوار می‌شد. و بعد از سوار شدن نفر اول دیگر محمل بیش از حد بالا می‌رفت و سوار شدن برای نفر دوم مشکل بود و در موقع پیاده شدن عکس است یعنی وقتی هر دو نشسته‌اند فاصله محمل با زمین مساوی است اما اگر نفر دوم پیاده شود طرفی که نفر اول نشسته بود سبک می‌شود و بالا می‌رود و طرف دیگر چون سنگین است پایین می‌آید و نفر اول راحت‌تر پیاده می‌شود. راوی می‌گوید وقتی هردو می‌نشستیم در محمل امام سلام می‌کردند و به گونه‌ای مصافحه و احوال‌پرسی می‌کردند که گویا تا بحال مرا ندیده‌اند.
و موقع پیاده شدن هم امام قبل از من پیاده می‌شدند و وقتی هردو روی زمین می‌ایستادیم باز امام سلام می‌کرد و مثل اینکه تازه یکدیگر را دیدیم مصافحه و به گونه‌ای احوال‌پرسی می‌کردند که گویا تا بحال مرا ندیده‌اند.
این احوال برای راوی تازگی داشت و لذا برایش سوال پیش آمد که شما با من به گونه‌ای برخورد می‌کنید که ندیدم هیچکس قبل از این با من این‌گونه برخورد داشته باشد راوی ادامه داد که (در دیار ما) اگر کسی حتی یک دفعه اینکار را می‌کرد کثیر می‌دانستیم و می‌گفتیم مناسب نیست و این فرد زیاد احوال پرسی می‌کند. امام فرمود آیا نمی‌دانی که چه مقدار پاداش در مصافحه است دو مومنی که بهم می‌رسند و مصافحه می‌کنند گناهانشان می‌ریزد مثل اینکه در فصل پاییز برگ درختان می‌ریزد و خداوند هم نظر رحمت به آنان می‌کند تا از هم جدا شوند.
حال که این کار تا این اندازه پاداش دارد چرا مرتب انجام ندهیم؟
2- «وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: زَامَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) فِي شِقِّ مَحْمِلٍ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ فَنَزَلَ فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ فَلَمَّا قَضَى حَاجَتَهُ وَ عَادَ قَالَ هَاتِ يَدَكَ فَنَاوَلْتُهُ يَدِي فَغَمَزَهَا حَتَّى وَجَدْتُ الْأَذَى فِي أَصَابِعِي ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا عُبَيْدَةَ مَا مِنْ مُسْلِمٍ لَقِيَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ فَصَافَحَهُ وَ شَبَّكَ أَصَابِعَهُ فِي أَصَابِعِهِ إِلَّا تَنَاثَرَتْ عَنْهُمَا ذُنُوبُهُمَا كَمَا يَتَنَاثَرُ الْوَرَقُ عَنِ الشَّجَرِ فِي الْيَوْمِ الشَّاتِي[4] [5]
راوی ابوعبیده حذاء است و بعید نیست یک روایت باشد که حذاء به دو صورت نقل کرده است به هر حال راوی می‌گوید در مسیر مدینه به مکه با امام باقر(ع) در یک محمل نشستیم یعنی در یک طرف محمل امام بود و من در طرف دیگر محمل بودم و امام برای حاجتی پیاده شدند و بعد از رفع حاجت برگشتند پس از بازگشت به محمل امام فرمود دستت را بده به من، من هم دستم را دراز کردم و دستم را گرفتند و فشار دادند تا اینکه احساس درد نمودم[6] سپس امام فرمود هیچ مومنی نیست که مصافحه کند و تشبیک[7] کند مگر اینکه می‌ریزد گناهانشان مثل ریختن برگ درختان در روز شتاء[8]
3- «عَنْهُ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ جَدِّهِ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ رَزِينٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: كَانَ الْمُسْلِمُونَ إِذَا غَزَوْا مَعَ رَسُولِ‌اللَّهِ(ص) وَ مَرُّوا بِمَكَانٍ كَثِيرِ الشَّجَرِ ثُمَّ خَرَجُوا إِلَى الْفَضَاءِ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ فَتَصَافَحُوا.»[9] [10]
مسلمانان که با پیامبر به هر غزوه‌ای که می‌رفتند و به مکانی می‌رسیدند که درختان زیادی داشت و افراد در لابلای درختان همدیگر را نمی‌دیدند بعد از رد شدن از آن مکان و رسیدن به فضای باز و دیدن یکدیگر با یکدیگر مصافحه می‌کردند یعنی آن را فاصله می‌دانستند و مصافحه می‌کردند که همین مصافحه باعث ایجاد محبت می‌شود.
4- «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: تَصَافَحُوا فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالسَّخِيمَةِ.»[11] [12]
سکونی از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: مصافحه کنید تا سخیمه[13] زائل شود.
در روایتی دیگر آمده «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ حَدِّ الْمُصَافَحَةِ فَقَالَ دَوْرُ نَخْلَةٍ.»[14] [15]
از امام از حد مصافحه پرسیده شد فرمودند حد یک شجر است.
یعنی اگر دو نفر با هم راه می‌روند به یک درخت رسیدند و درخت مابین آنها فاصله و از دو طرف درخت عبور کردند بعد از رد شدن از درخت و رسیدن به هم مصافحه جواز دارد.
استدامه مصافحه در هر مرحله: یک جهت دیگر که در کلمات پیامبر نقل می‌شود این است که آن حضرت هرگاه با کسی مصافحه می‌کردند هرگز دست خود را زودتر از طرف مقابل نمی‌کشید و دست در دست ادامه می‌داد تا طرف مقابل دست خود را باز کند.
«عَنْهُ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَيْمَنَ بْنِ مُحْرِزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: مَا صَافَحَ رَسُولُ‌اللَّهِ(ص) رَجُلًا قَطُّ فَنَزَعَ يَدَهُ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الَّذِي يَنْزِعُ يَدَهُ مِنْهُ.»[16] [17]
ایمن بن محرز از حضرت امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود:
هیچ وقت نشد که پیامبر با کسی مصافحه بکنند و اول دستشان را کنار بکشند.
این یکی از آداب است که کسی که بیشتر دستش را نگه می‌دارد رحمت بیشتری برای اوست و توجه الهی نسبت به او بیشتر است و پیامبر این‌گونه بود این نکته عجیبی است که امام صادق(ع) در مورد رسول‌الله(ص) فرمود.
و این علاوه بر سلام که دو برادر دینی باید رعایت کنند که واقعا فراموش شده که اگر رعایت شود امیدواریم که یک جامعه اسلامی با محبت و دوست داشته باشیم و دشمنی‌ها کنار می‌رود و غیبت‌ها و خیانت‌ها کنار می‌رود و اجتماع سالم خواهیم داشت. به امید آن روز
بحث فقهی: فرع نهم: اخذ مال الناصب:
تاکنون در غنائم جنگی بدست آمده از کفار صحبت می‌کردیم که غائمین می‌توانند تصرف کنند فقط باید خمس آن داده شود. اکنون بحث این است که اگر با ناصبی جنگی بشود یعنی کسی که خدا و پیامبر و اسلام را قبول دارد لکن ناصبی است امام می‌فرماید «و الأقوى إلحاق الناصب بأهل الحرب في إباحة ما اغتنم منهم و تعلق الخمس به، بل الظاهر جواز أخذ ما له أين وجد و بأيّ نحو كان، و وجوب إخراج خمسه.»[18]
اقوی این است که ناصبی به اهل حرب ملحق می‌شود که اگر با ناصبی جنگی شد و غنائمی ‌بدست آمد تصرف در آن مباح است و خمس هم باید داده شود بلکه لازم نیست جنگی بشود و اگر ناصبی را شناختید و به هر نحو ممکن اموالش را توانستید بگیرد جایز است و مثل مالی که بعنوان غنائم جنگی از کفار بدست می‌آید خمس آن را بدهید و در باقی تصرف کنید.
مرحوم سید در عروه می‌فرماید «مسألة2 يجوز أخذ مال الناصب أينما وجد»[19]
جایز است تصرف در مال ناصبی هرکجا یافت شد.
مرحوم حکیم در مستمسک العروه در ذیل فرمایش سید می‌فرماید «كما هو المشهور، بل في محكي الحدائق: نسبته إلى الطائفة المحقة سلفاً و خلفاً»[20]
مرحوم حکیم این قول سید که جواز اخذ مال ناصبی باشد را به مشهور نسبت می‌دهد بلکه از صاحب حدائق کلامی بالاتر نقل می‌کند. (بعداً کلام حدائق را نقل می‌کنیم.)
تعریف ناصبی:
قبل از ورود در بحث جواز اخذ و دلیل جواز اخذ، خوب است تعریف ناصبی را بیان کنیم.
نقل می‌کنند آنچه که متفق علیه در مراد از ناصبی است «نصب العداوه لاهل البیت» است.
کسی که اظهار دشمنی می‌کند مثلا سب می‌کند ناسزا می‌گوید یا تحقیر می‌کند البته خوارج جدای از ناصبی هستند آنها سب نمی‌کنند خروج بر امام دارند که در مورد آنها بعدا بحث می‌کنیم. بنابر قول اکثر فقها ناصبی کسی است که عداوت و دشمنی نسبت به اهل بیت(ع) دارد.
صاحب حدائق بعد از تعریف ناصبی می‌فرماید «لاخلاف فیه»
و علامه فی المنتهی می‌فرماید «هو الذی یقدح فی علی»
ناصبی کسی است که دشنام به امیرالمومنین می‌دهد
در قاموس آمده است «انه المتدین ببغض علی ابن ابی طالب»
ناصبی کسی است که دین خودش قرار داده دشمنی امیرالمومنین را و به آن معتقد شده است.
نکته: گرچه علامه فرمود و نیز قاموس گفت ناصبی کسی است که نسبت به علی بن ابیطالب دشمنی کند. لکن اختصاص ندارد و فقط از باب ذکر مثال است چون از ابتدا ناصبیها از امیرالمومنین شروع می‌کنند. بنابراین در مورد همه ائمه هم حکمشان همین است.
بلکه می‌توانیم تعمیم بدهیم و بگوئیم اگر کسی با شیعه بما هو شیعه یعنی چون شیعه امیرالمومنین است دشمنی می‌کند ناصبی است و نتیجه دشمنی با شیعه به بغض امیرالمومنین برمی‌گردد مثل همین وهابیها که الان هستند.
برای نمونه نتانیاهو که از حامیان وهابی هاست در جمع سازمان ملل خطاب به نمایندگان کشورهای جهان گفت آیا شما حاضرید اجازه بدهید داعش هسته ای داشته باشند؟ شیعه بدتر از داعش است.
ناصبی هم محکوم به کفر است بلاشبهه و حتی از کافر حربی هم بدتر دانسته شده و اموال آنان مباح است.
روایتی در مورد ناصبی آمده است که در ذیل قرائت می‌کنیم.
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ إِيَّاكَ أَنْ تَغْتَسِلَ مِنْ غُسَالَةِ الْحَمَّامِ فَفِيهَا تَجْتَمِعُ غُسَالَةُ الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ وَ الْمَجُوسِيِّ وَ النَّاصِبِ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ هُوَ شَرُّهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْكَلْبِ وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَأَنْجَسُ مِنْهُ.»[21]
ابن ابی یعفور از امام صادق (ع) نقل کرده است که در حدیثی فرمود از پسماند آب حمام برای شستشو استفاده نکنید چون در میان آن آب ها پسماند شستشوی بدن یهودی و مسیحی و مجوسی و ناصبی که دشمن ما اهل بیت است وجود دارد و ناصبی بدتر از همه آنهاست زیرا خداوند تبارک و تعالی نجس تر از سگ موجودی نیافرید و ناصب اهلبیت از کلب هم بدتر و نجس تر است.
بنابراین چون ناصبی محکوم به کفر است و جایز است اخذ اموالش اگر جنگی پیش آمد مثل جنگی است که با کفار پیش می‌آید و همان احکام غنائم را دارد.
اما در جواز گرفتن اموال ناصبی در غیر مقاتله اختلاف است.
مرحوم امام می‌فرماید جایز است. مرحوم سید در عروه هم می‌فرماید جایز است. مرحوم حکیم می‌فرماید مشهور می‌گوید جایز است. صاحب حدائق این حکم جواز را نسبت می‌دهد به طائفه محق سلفا و خلفا که حکم به کفر و نجاست و جواز اخذ مال و بلکه قتل آن می‌کنند.
دلیل قولشان روایاتی است که برای بعد انشاءاله.


[3]یعنی در یک محمل و ردیف امام باقر(ع) نشستم چه سعادتی از مدینه تا مکه در یک محمل که روی شتر با هم بودند ملاحظه می‌کنید حق هم سفری را تا چه حد مراعات می‌کردند.
[6]علامه مجلسی در ذیل روایت می‌فرماید «و لكن ينبغي أن يقيد بما إذا لم يصل إلى حد اشتمل على الإيذاء.» یعنی کنایه از محبت و علقه و انس و دوستی و ارتباط نزدیک است قطعا امام به گونه‌ای فشار نمی‌دهند که موجب اذیت شود.
[7]یعنی شبکه نمودن که بعضی می‌گویند انگشتان را در هم بکنند که این مراد نیست بلکه مراد این است که انگشتان یکدیگر را بگیرند یعنی همین حالت معمولی که دست در دست هم قرار می‌دهند به گونه‌ای که انگشت شصت هریک از بین سبابه و شصت نفر مقابل به پشت دست نفر مقابل قرار می‌گیرد و چهار انگشت دیگر از زیر دست طرف مقابل به پشت دست قرار می‌گیرد.
[8] یا مراد فصل زمستان است یا مراد باد تند است. .
[13]سخیمه کینه و ناراحتی قلبی را می‌گویند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo