< فهرست دروس

بحث فقه -استاد مقتدایی-کتاب خمس

93/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الخمس (خمس غنائم: حکم وجود اموال غارت شده مسلمانان در بین غنائم بدست آمده از کفار)
بحث اخلاقی: گزارش سفر وحدت؛
سفری به مناسبت عید سعید غدیر به بندر ترکمن داشتیم که حدود 80 درصد اهالی سنی هستند و مابقی شیعه و امام جمعه‌شان آقای منصوری است ایشان دعوت کرده بود و از علمای استان گلستان آقای نورمفیدی و دیگران هم بودند و از علمای خود سنی هم زیاد بودند که با همان قیافه‌های مرسوم علمائی اهل سنت شرکت کرده بودند و حتی یکی از آنها بلند شد پشت میکروفون و اشعاری در مدح امیرالمومنین(ع) خواند و ما هم تشویق کردیم و گفتیم این کار شما که در مدح امیرالمومنین شعر می‌خوانید کار خوبی است و تبعیت از امام شافعی است که اشعاری در فضیلت امیرالمومنین و اهلبیت گفته است و یک بیت از آن را قرائت کردم که گفته: انا عبد للفتی . انزل فیه هل اتی من غلام آن جوانمردی هستم که سوره مبارکه «هل اتی» در شأن او نازل شده است و گفتم که اگر وهابی‌ها آن موقع بودند می‌گفتند شافعی مشرک و کافر شده است.
یا در جای دیگر می‌گوید اگر محبت اهلبیت موجب رفض است «فالیشهد الثقلان انی رافضی» پس همه عالم شاهد باشند که من رافضی هستم. به هر حال کمی در مورد تحکیم وحدت حرف زدیم و نیز در مورد واقعه غدیر گفتیم که واقعه بی‌نظیر و بی‌بدیلی است و تردید در آن نیست در بین علمای شیعه که اتفاقی است و سه آیه در قرآن راجع به غدیر داریم و در کتب علمای شیعه بالاتفاق کتب تاریخ تفسیر حدیث قضیه مبسوطا نقل کردند در کتب اهل تسنن هم در کتب تاریخشان مثل ابن قتیبه متوفای 260 تاریخ نوشته و به‌طور مبسوط واقعه غدیر را نقل کرده و می‌گوید اول کسی که آمد «بخ بخ لک یا علی» گفت عمر بود البته ابابکر هم همین تبریک را گفت. راوی می‌گوید «امرنا رسول الله(ص) ان نسلم علی علی بامرة المومنین» پیامبر به ما دستور داد که برویم به علی بن ابی طالب خطاب کنیم «السلام علیک یا امیرالمومنین» و می‌گوید که ما هفت نفر بودیم که خصوصی پیامبر به ما این دستور را داد و انا اصغر منهم و من از همه آنها کوچکتر بودم و بعد می‌شمارد که ما ابابکر و عمر و عبداله بن زبیر و طلحه و من بودیم که رفتیم به امر پیامبر به امیرالمومنین بعنوان امیرالمومنین سلام کردیم خلاصه اینکه در کتب تاریخشان و در کتب تفسیرشان مثلا زمخشری و فخر رازی در جلد 12 تفسیر که متن آن را هم برایشان خواندم عین همان کلام شیعه را نقل می‌کند و شافعی در کتاب حدیث و احمد حنبل در مسند نقل می‌کند فخر رازی ده قول نقل می‌کند منتهی در مقام عمل به گونه دیگری اجتهاد می‌کنند.
قضیه‌ای هم برایشان گفتم، سفری به اندونزی داشتیم که حدود 200 میلیون جمعیت دارد که اکثرشان مسلمان هستند در آن زمان که ما رفتیم عبدالرحمان وحید رئیس العلما و رئیس جرگه افتای آنها بوده و دوره‌ای هم رییس جمهور بود و سفری به ایران داشته و خدمت آقا رسیدند و آقا یک دوره تفسیر المیزان را به ایشان اهدا کردند و خیلی خوشحال بود و می‌گفت که حداقل روزی دو صفحه از آن را مطالعه می‌کنم شاید از ما هم بیشتر مطالعه می‌کرد و خیلی هم از تفسیر المیزان تعریف می‌کرد و می‌گفت که ما سنیها در اندونزی از نظر اعتقاد شیعه هستیم و محبت اهلبیت داریم منتهی در مقام عمل به فتوای شافعی عمل می‌کنیم و می‌گفت هر روز بعد از نماز صبح این شعر را می‌خوانم «لی خمسة اطفی بهم حر الجحیم الهاتمة . المصطفی و المرتضی و ابناهما و الفاطمة» یعنی پنج نفر را دارم که به برکت توسل به آنها به برکت محبت آنها آتش سوزان جهنم را بر خودم خاموش می‌کنم که این پنج نفر پیامبر و حضرت علی و دو پسرش و حضرت فاطمه هستند. آقای عبدالرحمان وحید وقتی به «وابناهما» می‌رسید به صورت مثل شعار و با فریاد می‌گفت «یعنی الحسن و الحسین»
این داستان سفر به اندونزی را که در بندر ترکمن نقل کردیم تعداد زیادی می‌گفتند که ما هم اینگونه هستیم و محبت اهلبیت را داریم و امام جمعه آنجا هم می‌گفت نمونه بارز وحدت شیعه و سنی اینجاست.
جلسه خوبی بود فکر می‌کنم که انشاءاله تاثیر گذار بود.
گله‌ای کوتاه از برخی دولتمردان: منتهی چیزی که ما را ناراحت کرد این بود که آقای فانی وزیر آموزش و پرورش یک وزیر جمهوری اسلامی است یک یا دو روز قبل از ما رفته بود بندر ترکمن آقای منصوری امام جمعه آنجا که مرد متنفذی است حوزه علمیه‌ای دایر کرده خیلی مفصل ساختمان بسیار جدید و معتبری ساخته می‌گفت آقای فانی آمد و رفت منزل یک عالم سنی و اصلا به آقای منصوری خبر هم ندادند که وزیر آمده است اینجا آقای منصوری می‌گفت اگر من اطلاع پیدا می‌کردم هرگز نمی‌رفتم به استقبال اما در عین حال این بی‌اعتنایی به امام جمعه شهر است این در بین سنی‌ها چه می‌شود سنی‌ها می‌گویند اینکه وزیر خودتان بود به شما اعتنا نکرد و احترام نکرد که انشاءاله این قضیه را دنبال می‌کنیم که این هم وهن به شیعه و اسلام است و وهن به روحانیت است و این عالم سنی هم معروف بین خود سنی‌ها است که ضد شیعه و از تندروها هست و در بین خودشان این را قبول ندارند چون از تندروهاست بدیهی است این‌گونه رفتار دولتمردان باعث ایجاد اختلاف می‌شود.
امیدواریم همه ما نسبت به رفتارمان دقت لازم را داشته باشیم.
بحث فقهی: حکم اموال مسلمان که در ضمن غنیمت بدست آمده از کفار به دارالاسلام برگردد:
گفتیم اگر غنیمتی از کفار گرفته شد در بین غنائم اموالی از مسلمانان بود در مسأله دو قول است:
قول اول: مشهور گفتند جزء غنائم نیست و باید به صاحبان آن رد شود.
قول دوم: مرحوم شیخ و قاضی ابن براج گفتند اینها هم تقسیم می‌شود منتهی پول آنرا امام باید از بیت‌المال جبران کند.
مرحوم شیخ به دو روایت استناد می‌کنند که یکی را خواندیم و گفتیم سه اشکال دارد سندا ضعیف است و مرسله است و علاوه بر این معارض با صحیحه دیگری از همین راوی است که دلیل قول مشهور بود و یکی اینکه اخص از مدعاست.
اکنون دلیل دوم قول دوم: روایت دوم که استناد می‌کنند برای قول مرحوم شیخ صحیحه حلبی است «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لَقِيَهُ الْعَدُوُّ وَ أَصَابَ مِنْهُ مَالًا أَوْ مَتَاعاً ثُمَّ إِنَّ الْمُسْلِمِينَ أَصَابُوا ذَلِكَ كَيْفَ يُصْنَعُ بِمَتَاعِ الرَّجُلِ فَقَالَ إِذَا كَانُوا أَصَابُوهُ قَبْلَ أَنْ يَحُوزُوا مَتَاعَ الرَّجُلِ رُدَّ عَلَيْهِ وَ إِنْ كَانُوا أَصَابُوهُ بَعْدَ مَا حَازُوهُ فَهُوَ فَيْ‌ءُ الْمُسْلِمِينَ فَهُوَ أَحَقُّ بِالشُّفْعَةِ.»[1]
از امام صادق راجع به مردی سوال کردم که دشمنان با او برخورد می‌کنند و اموال و متاعی از او به‌عنوان غنیمت می‌گیرند و بعد مسلمانان همان اموال را از کفار تصاحب می‌کنند آن متاع بازپس گرفته شده را چه باید بکنند؟ امام تفصیلی دادند که مبهم است اگر حیازت کردند قبل از جنگ باید به مالک برگرداند و اگر بعد از جنگ باشد و صدق غنیمت جنگی می‌کند و برای تمام مسلمین است.
بررسی و کیفیت استدلال به روایت:
سه احتمال در معنای «یحوزا» مطرح است.
احتمال اول: «یحوزا» ای «یقاتلوا» به معنای مقاتله است یعنی اگر قبل از مقاتله بدست آوردند به صاحبان آن برمی‌گردد و اگر بعد از شروع مقاتله بدست آوردند مال مسلمین است. با این معنی خیلی روشن است که روایت دلیل قول شیخ می‌شود.
مناقشه در احتمال اول:
اولا: اشکال آن این است که اینکه امام فرمود قبل از حیازت در هیچ کتاب لغتی حیازت به معنای مقاتله نیست بلکه حیازت نتیجه مقاتله است ولی خود مقاتله نیست.
ثانیا: اشکال دیگر اینکه مفعول یحوزه را متاع رجل قرار دادند و متاع رجل قابل مقاتله نیست.
ثالثا: مضافا بر اینکه فتوای شیخ این بود که اگر بعد از مقاتله شد برای تمام مسلمین است و باید از بیت‌المال امام جبران کند و در این روایت نیست و مدعای شیخ این نیست.
احتمال دوم: معنای تقسیم و مقاسمه است که صاحب جواهر فرموده یعنی قبل از تقسیم باشد باید مال صاحب آن را پس داد و اگر بعد از تقسیم باشد برای کل مسلمین است.
مناقشه در احتمال دوم:
اولا: اشکال این معنی هم این است که حیازت به معنای جمع‌آوری آمده ولی به معنای تقسیم نیامده
ثانیا: اینکه مرحوم شیخ مدعایشان این بود که از بیت‌المال جبران بشود که اینجا این کلام شیخ نیست البته عبارتی در ذیل روایت می‌گوید فهو احق بالشفعه که می‌تواند به‌عنوان حق شفعه مال خود را بردارد. حق شفعه چیست؟ مثلا شما شریک کسی هستید در خانه‌ای که شریک شما خانه را بدون اجازه شما فروخته و شما حق شفعه دارید و پول مالک جدید را برمی‌گردانید و معامله را فسخ می‌کنید و مال را به خودتان برمی‌گردانید اینجا هم به نوعی تشبیه به حق شفعه وجود دارد که مالک مال برود پول آن را بدهد و مال را بردارد و این خلاف مدعای شیخ است که شیخ می‌فرمود از بیت‌المال جبران شود نه اینکه خودش پول بدهد و مال خودش را بخرد.
احتمال سوم: آقای خویی می‌فرماید که حیازت به معنای استیلاء و اغتنام است یعنی اگر قبل از استیلاء و مسلط شدن بر مال و تقسیم آنها باشد. این معنی تقریبا مشابه همان معنایی است که صاحب جواهر فرمود (صاحب جواهر معنای تقسیم را مطرح کرد و ایشان استیلاء را که همان مسلط شدن بر مال و تقسیم کردن است) اینجا به صاحب مال برگردانده می‌شود و اگر بعد از استیلاء باشد برای تمام مسلمین است و تشبیه هم می‌کند به مثل مجهول‌المالک که از نظر شرعی مجاز است که به‌عنوان صدقه در راه خدا بدهد و ثواب آن برای مالک آن باشد و اگر بعد از صدقه دادن مالک پیدا شد و تقاضای مال خود را کند اینجا شرعا حقی ندارد زیرا شارع به‌عنوان ولایت بر مالک اذن داد که این مال صدقه داده شود.
مناقشه در احتمال سوم:
اولا: اشکالی که به این معنا می‌شود این است که همان اشکال اول است که حیازت به معنای استیلا در جایی نیامده مرحوم آقای خویی خودشان هم در ادامه می‌فرمایند این معنی بعید است.
ثانیا: مدعای شیخ را هم نمی‌رساند که بعد از تصرف باید خسارت بدهند.
آقای خویی بعد از نقل هر سه معنی می‌فرماید و الحاصل ان الصیغة کانت مضطربة الدلالة نتیجه این است که صیغه «یحوزا» در دلالت اضطراب دارد. بنابراین دلیلی بر قول شیخ نداریم و روایت اول هم مرسله بود و روایت دوم هم مضطربة الدلالة است و نمی‌توان به آن استدلال نمود.
پس در این مسئله حق با قول مشهور است که اگر کفار با مسلمانی جنگ کردند و از او اموالی گرفتند و یا اینکه غصب کردند و مسلمانان در جنگ بعدی غنائمی می‌گیرند که آن اموال قبلی در آن است مشهور می‌گویند این اموال جزء غنائم نیست و باید به مالک برگردانده شود.
و دلیل قول مشهور هم قاعده احترام مال مسلمان است و روایات هم داشتیم.
فرع: حکم مال کافر غیر حربی موجود در غنیمت جنگ با کفار: اگر در بین غنائم مال کافر دیگری است که الان در بین محاربین نیست اینجا می‌فرمایند که جزء غنیمت محاسبه می‌شود و تقریبا مورد اتفاق است و اطلاق ادله و آیه شامل این مورد هم می‌شود علاوه بر این اتفاق کلمات علما هم این است الان هم علما می‌گویند کافر حربی اموالش حرمتی ندارد البته اطلاق کافر حربی تنها به این نیست که جنگ کند بلکه به این معنی است که هر آن آمادگی جنگ داشته باشد نه حرب بالفعل و نیز در ابتدای بحث گفتیم مراد از کافر مطلق کافر نیست یعنی اگر کسی مرتد و کافر شد اموال او را نمی‌توان تصاحب کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo