< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات (دیه عاقله [1] )
 «والکلام فیها فی امرین: الاول تعیین المحل وهو العصبة ثم العتق ثم ضامن الجریرة ثم الامام عليه السلام، وضابط العصبة من تقرب بالأبوين أو الأب كالإخوة وأولادهم وإن نزلوا والعمومة وأولادهم كذلك.»
 دیروز به عنوان مقدمه طی دو مطلب معنای عاقله و دلیل وجوب اداء دیه بر عاقله را گفتیم.
 امروز در شروع بحث دیه عاقله میگوئیم دو جهت در دیه عاقله مورد بحث است.
 جهت اول محل دیه عاقله است یعنی عاقله چه کسانی هستند. جهت دوم در کیفیت تقسیم دیه بر عاقله یعنی چگونه دیه بین کسانی که عاقله محسوب شدند به نسبت سهم تقسیم میشود.
 نکته: مطلقا زن در عاقله حضور ندارد اما در غیر زن علی السویة است.
 جهت اول: محل دیه عاقله: در مورد کسانی که باید دیه عاقله را تحمل کنند و بپردازند محل یعنی محل ورود وجوب دیه روی مراتب؛ چهار مرتبه بیان شده است.
 مرتبه اول: عصبه: البته اگر کسی خویشانی ندارد یا شناخته شده نیستند پس عصبه نیست که دیه را بپردازد.
 مرتبه دوم: معتق: در نبود عصبه نوبت به معتق میرسد ولاء معتق به این است که عبد را آزاد میکند به شرطی که از او ارث ببرد و در برابر ضامن دیه خطای محض است.
 مرتبه سوم: ضمان جریره: و اگر عبدی ندارد نوبت به ضامن الجریره میرسد مانند همین بیمهای که الان داریم
 مرتبه چهارم: بیت المال: نوبت بعدی نوبت امام است که امام از بیت المال میپردازد.
 
 توضیح مراتب:
 الف: مرتبه اول: عصبه:
 معنای عصبه: در معنای عصبه چند قول است:
 قول اول: امام میفرماید «وضابط العصبة من تقرب بالابوین او بالاب کالاخوه واولادهم و ان نزلوا والعمومة واولادهم کذلک»
 قدر مسلم [2] از عصبه برادرها و پسر برادرها و عموها و پسرعموها هستند و همین نسلها هر چقدر پائینتر شوند عصبه محسوب میشود.
 مرحوم محقق [3] عین همین عبارت را دارد و کثیری از علما همین را گفتند و میگویند «علی المشهور شهرة عظیمة» حتی از لغت هم معنی میکنند که عصبه در لغت خویشاوندان مرد ابوینی و ابی است در کشف اللثام [4] میفرماید «هو المعروف» اینکه عصبه عبارت از خویشاوندان مرد ابوینی یا ابی باشد معروف بین اصحاب است.
 قول دوم: در شرایع [5] می فرماید «وقیل هم الذین یرثون دیة القاتل لو قتل» یعنی مطلق وارث عصبه هستند. مرحوم شیخ در نهایه [6] و ابن زهرة در غنیه [7] و دیگران به این صورت میفرمایند و در کشف اللثام [8] میفرماید «إن العاقلة هم الورثة علی ترتیب الارث»
 دلیل قول دوم:
 1- معتبره ابی بصیر [9] « قال: سألت أبا عبدالله (عليه السلام) عن رجل قتل رجلا متعمدا ثم هرب القاتل فلم يقدر عليه؟ قال: إن كان له مال اخذت الدية من ماله، وإلا فمن الأقرب فالأقرب، وإن لم يكن له قرابة أداه الامام، فإنه لا يبطل دم امرئ مسلم.»
 ابوبصیر میگوید از امام صادق(ع) در مورد مردی که انسانی را عمدا کشت و قاتل بعد از قتل فرار کرد و دسترسی به او پیدا نشد امام فرمود اگر مالی دارد از مالش دیه مقتول دریافت میشود و اگر مالی ندارد فامیلانش الاقرب فالاقرب به ترتیب طبقه ارث دیه را میپردازند و اگر خویشاوندی ندارد امام پرداخت میکند زیرا خون مسلم نباید هدر برود.
 2- صحیحه ابی بصیر [10] «عن أبي جعفر (عليه السلام) في رجل قتل رجلا عمدا ثم فر فلم يقدر عليه حتى مات، قال: إن كان له مال اخذ منه، وإلا اخذ من الأقرب فالأقرب.»
 ابوبصیر از امام باقر علیه السلام حکم مردی که انسانی را کشت و فرار کرد و نتوانستند او را پیدا کند تا جائی که مرد را پرسید؛ امام فرمود اگر مالی دارد از مالش دیه مقتول را میپردازند و اگر مالی ندارد از الاقرب فالاقرب یعنی وارث به ترتیب طبقه پرداخت میشود.
 3- مرسله یونس بن عبدالرحمن [11] «عمن رواه، عن أحدهما (عليهما السلام) أنه قال: في الرجل إذا قتل رجلا خطأ فمات قبل أن يخرج إلى أولياء المقتول من الدية أن الدية على ورثته، فإن لم يكن له عاقلة فعلى الوالي من بيت المال.»
 یونس بن عبدالرحمان از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام پرسید مردی که به طور خطائی انسانی را کشت و قبل از اینکه دیه را بپردازد خود قاتل مرد تکلیف چیست؟ امام فرمود دیه برعهده وارث است و اگر عاقله نداشت حاکم از بیت المال میپردازد که عاقله را به همان معنای مطلق وارث دانسته است.
 مناقشه در استدلال به روایات:
 اولا: چنانچه مرحوم صاحب جواهر [12] و نیز مرحوم خویی [13] به طور مفصل فرمودهاند روایت اول و دوم خارج از بحث ماست زیرا میفرماید «قتل رجلا متعمدا» قتل عمد مطرح است و این حکمی که امام فرمودند تعبدی است و در مورد خاص خودش قبول است.
 و در روایت دوم میفرماید «حتی مات» یعنی نتیجه هر دو روایت در مورد فرار و موت است و بحث ما در جایی است که قتل خطایی است و قاتل هم حاضر است اما دیه به عهده او نیست و به عهده عاقله است لذا میگوئیم حکم امام در روایت اول و دوم تعبدی است و نمیتوانیم به فرض خطای محض سرایت دهیم.
 ثانیا: روایت سوم که قتل خطایی را میفرمود اینجا قرینهای داریم که قتل خطای محض نیست ولو اینکه میفرماید «قتل خطائا» اما مراد قتل شبه عمد است و خارج از بحث است زیرا میفرماید «فمات قبل ان یخرج الی اولیاء المقتول من الدیة» یعنی اول تکلیف دیه به عهده خودش بوده و قبل از پرداخت دیه مرده است و اینجا هم باز حکم تعبدی است که در شبه عمد اگر قبل از پرداخت دیه مرد باید ورثه بدهند و الا از بیت المال پرداخت میشود پس دلیل قول دوم که در مقابل مشهور است کافی نیست.
 قول سوم: مرحوم صاحب شرایع [14] میفرماید «ومن الاصحاب من خص به الاقرب ممن یرث بالتسمیة» در کتاب ارث بیان شد که ارث یا به فرض است یا به قرابت فرض یعنی آنکه در قرآن آمده است:
 «وَ لَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَ إِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلاَلَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذٰلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ » [15]
 «و براى شما، نصف ميراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند؛ و اگر فرزندى داشته باشند، يك چهارم از آن شماست؛ پس از انجام وصيتى كه كرده‌اند، و اداى دين(آنها). و براى زنان شما، يك چهارم ميراث شماست، اگر فرزندى نداشته باشيد؛ و اگر براى شما فرزندى باشد، يك هشتم از آن آنهاست؛ بعد از انجام وصيتى كه كرده‌ايد، و اداى دين. و اگر مردى بوده باشد كه كلاله‌[ خواهر يا برادر] از او ارث مى‌برد، يا زنى كه برادر يا خواهرى دارد، سهم هر كدام، يك ششم است(اگر برادران و خواهران مادرى باشند)؛ و اگر بيش از يك نفر باشند، آنها در يك سوم شريكند؛ پس از انجام وصيتى كه شده، و اداى دين؛ بشرط آنكه(از طريق وصيت و اقرار به دين،) به آنها ضرر نزند. اين سفارش خداست؛ و خدا دانا و بردبار است.»
  1. نصف که شوهر از زن بدون فرزند نصف میبرد.
  2. ثلث.
  3. ربع.
  4. ثمن.
  5. ثلثان.
  6. سدس.
 همین که در قرآن آمده است هم فرض و هم تسمیه نام دارد.
 تسمیه و فرض در مورد کسی است که به فرض میبرد و نزدیکتر است در ارث بردن و اگر چنین کسی نیست نوبت قرابت میرسد که مشترک میشود بین خویشان پدری و مادری اثلاثا یعنی پدری دو برابر مادری ارث میبرد گفتهاند وارث به قرابت عاقله نیست بلکه فقط وارثان فرضی و تسمیه عاقله است بعضی این قول را نسبت به ابن جنید میدهند و بعضی نسبت به ابی علی میدهند.
 دلیل مسأله:
 روایت سَلَمَةِ بن کُهیل [16] از امیرالمؤمنین که روایت مفصلی است.
 ان شاء الله فردا میخوانیم.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.


[1] قابل ذکر است در روز شنبه و یکشنبه به مناسبت ایام 22 بهمن درس تعطیل بوده است.
[2] در مورد أب و ابن که اختلافی است یا صبی یا زن و غیره بعدا بحث می شود.
[3] شرایع الاسلام 4: 1052، استقلال طهران.
[4] کشف اللثام 11: 498، جماعة المدرسین.
[5] شرایع الاسلام 4: 1052، استقلال طهران.
[6] النهایة : 737، قدس محمدی.
[7] غنیة : 413، مؤسسه امام صادق علیه السلام.
[8] کشف اللثام 11: 499، جماعة المدرسین.
[9] وسائل الشیعة 29: 395، کتاب الدیات، ابواب عاقله، باب4، ح1، آل البیت.
[10] وسائل الشیعة 29: 395، کتاب الدیات، ابواب عاقله، باب4، ح3، آل البیت.
[11] وسائل الشیعة 29: 397، کتاب الدیات، ابواب عاقله، باب6، ح1، آل البیت.
[12] جواهر الکلام 43: 415، دارالکتب الاسلامیة.
[13] مبانی تکملة المنهاج 2: 439، العلمیة.
[14] شرایع الاسلام 4: 1052، استقلال طهران.
[15] النساء (4): 12.
[16] وسائل الشیعة 29: 392، کتاب الدیات، ابواب عاقله، باب2، ح1، آل البیت.الکافی 7: 364، دارالکتب الاسلامیة.تهذیب الاحکام 10: 171، دارالکتب الاسلامیة. من لا یحضره الفقیه 4: 139، جماعة المدرسین.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo