< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الدیات (ادعای نقصان دیه)

مسأله7: «لو ادعی نقصان احداهما قیست الی الاخری واخذت الدیة بالنسبة بعد القسامة استظهارا»[1]

گفتیم اگر مجنی علیه بعد از تحمل ضربه ادعا کرد فاقد بینائی است مسأله صوری دارد و حکم آن‌ها نیز بیان شد.

بحث امروز این است که اگر مجنی علیه مدعی نقصان دید در یکی از چشمانش باشد با وضع فعلی پزشک می‌تواند تشخیص دهد و مشخص کند چه مقدار از بینائی از بین رفته است. اما اگر گفتیم پزشک نیست باید با اختبار بدست بیاورند.

در مسأله اختلافی نیست و مرحوم صاحب جواهر[2] می‌فرماید «بلاخلاف بین اصحابنا»

دلیل مسأله:

چهار روایت در مسأله داریم که سه روایت صحیحه است

روایت اول: صحیحه ابن فضال[3] «قال قضی امیرالمؤمنین إذا أصیب الرجل فی إحدی عینیه فانها تقاص ببیضة تربط علی عینه المصابة و ینظر ما منتهی عینه الصحیحه ثم تغطی عینه الصحیحه و ینظر ما منتهی نظر عینه المصابة فیعطی دیته من حساب ذلک.»

روایت طولانی است و در مورد نقص بینائی و شنوائی و نقص در دست و پا از نظر طول و نیز محاسبه قسامه براساس مقدار نقص وارد شده است. و محل شاهد ما صدر روایت یعنی ایجاد نقص در بینائی است که امام(ع) فرمود تخم مرغی را مقابل چشم ضربه دیده‌اش می‌گیرند همچنان از مقابل چشمش دور می‌شوند تا دیگر تخم مرغ را نبیند سپس یک بار دیگر چشم سالمش را می‌بندند و همان کار را تکرار می‌کنند تا جائی که دیگر تخم مرغ را نبیند در نهایت تفاوت و فاصله طول اختبار اول و دوم را محاسبه می‌کنند و به نسبت تفاوت جانی دیه بدهکار است.

روایت در نهایت علاوه بر اختبار قسامه را مطرح می‌کند اگر نصف دید کم شد سه قسم جاری می‌کند و اگر بیشتر یا کمتر باشد به همان حساب قسم جاری می‌شود کلا تمام یک چشم شش قسم و تمام دو چشم هم شش قسم ولی اگر کل دیه برود شش قسم و تا یک ششم یک قسم دارد البته فرض صحیحه تمام دیه نیست یعنی تا پنج ششم از کسر دید راه دارد.

روایت دوم: صحیحه معاویة بن عمار[4] «قال: سألت أباعبدالله(ع) عن الرجل يصاب في عينیه فيذهب بعض بصره، أي شئ يعطى؟ قال: تربط إحداهما ثم توضع له بيضة ثم يقال له: انظر، فما دام يدعي أنه يبصر موضعها حتى إذا انتهى إلى موضع إن جازه قال: لا أبصر، قربها حتى يبصر، ثم يعلّم ذلك المكان ثم يقاس ذلك القياس من خلفه وعن يمينه وعن شماله، فان جاء سواء وإلا قيل له: كذبت حتى يصدق، قلت: أليس يؤمن؟ قال: لا، ولا كرامة ويصنع بالعين الأخرى مثل ذلك ثم يقاس، ذلك على دية العين.»

خلاصه روایت این است که امام با یک حکم چهار مرحله‌ای فرمود:

1- یکی از دو چشم را می‌بندند و در برابر چشم دیگر تخم مرغی را قرار می‌دهند و همچنان از طرف مقابل در جنوب از او دور می‌شوند تا اظهار کند که تخم مرغ را نمی‌بیند در آن حال شروع به نزدیک شدن می‌کنند تا بگوید حال می‌بینم همان مکان را ثبت می‌کنند.

2- در مرحله دوم در طرف پشت سر (تقریبا شمال) رویش را به طرف شمال بر می‌گردانند و همان اختبار گذاری می‌شود.

3- در مرحله سوم رویش را به طرف چپ بر می‌گردانند و همان اختبار تکرار می‌شود.

4- در مرحله چهارم رویش را به طرف راست بر می‌گردانند و اختبار تکرار می‌شود.

در نهایت فاصله‌ها محاسبه می‌شود و دیه تنظیم می‌شود.

روایت سوم: صحیحه محمد بن قیس[5] «عن أبي جعفر(ع) قال: قضى أميرالمؤمنين(ع) في رجل أصيب إحدى عينيه بأن يؤخذ بيضة نعامة فيمشي بها، وتوثق عينه الصحيحة حتى لا يبصرها وينتهى بصره، ثم يحسب ما بين منتهى بصر عينه التي أصيبت ومنتهى عينه الصحيحة فيؤدي بحساب ذلك.»

صحیحه بر خلاف صحیحه ابن عمار که اختبار طرف را مطرح کرده بود به طور کلی یک اختبار را بدون تعیین جهت خاصی از جهات چهارگانه بیان کرده است و از قسامه بحثی ندارد.

روایت چهارم: مرسله ابن کثیر[6] «عن أبيه قال: أصيبت عين رجل وهي قائمة، فأمر أميرالمؤمنين(ع) فربطت عينه الصحيحة وأقام رجلا بحذائه بيده بيضة يقول: هل تراها؟ قال: فجعل إذا قال: نعم، تأخر قليلا حتى إذا خفيت عنه علّم ذلك المكان، قال: وأصبت عينه المصابة وجعل الرجل يتباعد وهو ينظر بعينه الصحيحة حتى خفيت عليه، ثم قيس ما بينهما فأعطى الأرش على ذلك.»

در روایت چهارم نیز مقایسه در یک جهت توصیه شده است.

جمع بین روایات:

البته در روایت اول که صحیحه است دو جهت یعنی هم اختبار و هم قسامه مطرح است.

اما در سه روایت بعدی که یکی مرسله بود و دوتای دیگر صحیحه بودند فقط اختبار توصیه شده است.

و جمع بین این روایات این است که حاکم از راه اختبار حکم به دیه می‌دهد و به روایت اول می‌گوییم چون اطمینان حاصل نمی‌شد لذا امام علاوه بر اختبار دستور قسامه هم داده است یعنی اگر اطمینان حاصل شود برای حاکم نیازی به قسامه نیست و اگر برای حاکم اطمینان حاصل نشد و مورد لوث بود دستور قسامه می‌دهد یعنی در روایت اول صحیحه طوری بود که اطمینان حاصل نمی‌شد و لذا قسامه هم جاری شد اما تماما در مسأله قسامه را می‌پذیریم.

زیرا گرچه در بحث قبلی یعنی در جائی که بینائی به کلی از بین برود گفتیم مرحوم آقای خویی[7] قسامه را اضافه کرد و فرمودند ممکن است از قبل فاقد بینایی بوده و با قسامه این را ثابت می‌کنیم ولی ما گفتیم خلاف فرض ماست و فرض ما این بود که تمام دید با ضربه از بین رفته باشد چون فرض این بود که قبلا دید داشته اما اینجا قسامه را قبول می‌کنیم چون ادعای نقصان دید است ممکن است دروغ بگوید یعنی ممکن است قبلا دید کم بود اما نه این مقدار لذا علاوه بر اختبار قسامه را قبول داریم.


[3] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج29، ص374، کتاب الدیات، ابواب دیات المنافع، باب12، ح1، آل البیت: «محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن محمد بن عيسى، عن يونس، وعن أبيه، عن ابن فضال جميعا، عن أبي الحسن الرضا(ع) قال يونس: عرضت عليه الكتاب فقال: هو صحيح وقال ابن فضال: قال: قضى أميرالمؤمنين(ع) إذا أصيب الرجل في إحدى عينيه فإنها تقاس ببيضة تربط على عينه المصابة وينظر ما منتهى عينه الصحيحة ثم تغطي عينه الصحيحة وينظر ما منتهى نظر عينه المصابة فيعطى ديته من حساب ذلك، والقسامة مع ذلك من الستة الاجزاء على قدر ما أصيب من عينه، فإن كان سدس بصره حلف هو وحده وأعطى، وإن كان ثلث بصره حلف هو وحلف معه رجل واحد، وإن كان نصف بصره حلف هو وحلف معه رجلان، وإن كان ثلثي بصره حلف هو وحلف معه ثلاثة نفر، وإن كان (أربعة أخماس) بصره حلف هو وحلف معه أربعة نفر، وإن كان بصره كله حلف هو وحلف معه خمسة نفر، وكذلك القسامة كلها في الجروح، وإن لم يكن للمصاب بصره من يحلف معه ضوعفت عليه الايمان: إن كان سدس بصره حلف مرة واحدة، وإن كان ثلث بصره حلف مرتين، وإن كان أكثر على هذا الحساب، وإنما القسامة على مبلغ منتهى بصره، وإن كان السمع فعلى نحو من ذلك غير أنه يضرب له بشئ حتى يعلم منتهى سمعه ثم يقاس ذلك، والقسامة على نحو ما ينقص من سمعه فإن كان سمعه كله فخيف منه فجور فإنه يترك حتى إذا استقل نوما صيح به، فان سمع قاس بينهم الحاكم برأيه، وإن كان النقص في العضد والفخذ فإنه يعلم قدر ذلك تقاس رجله الصحيحة بخيط ثم تقاس رجله المصابة فيعلم قدر ما نقصت رجله أو يده، فان أصيب الساق أو الصاعد فمن الفخذ والعضد، يقاس وينظر الحاكم قدر فخذه.».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo