< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات (در غم شهادت امام نهم - بحث اخلاقی چهارشبنهها: اخلاص - بحث فقهی: دیه منافع: بصر)
 در غم شهادت امام نهم:
 روز گذشته آخر ماه ذیقعده بنابر مشهور شهادت حضرت امام جواد علیه السلام بود این مصیبت را خدمت بقیة الله الاعظم ارواحنا له الفداء امام عصر و مراجع تقلید و مقام معظم رهبری و به پدر بزرگوارشان حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه السلام که مرقدشان در ایران است و به همه پیروان مکتب اهل بیت تسلیت عرض میکنیم یکی از ویژگیهای شهادت آن حضرت که خیلی دلخراش است این است که در جوانی به شهادت رسیدند و هیچ کدام از امامان معصوم در این سن شهید نشدند. امام جواد علیه السلام در روز جمعه دهم رجب 195 هجری قمری به دنیا آمدند و در 7 سالگی به امامت رسیدند و در سال 220 آخر ذیقعده به دست همسرش ام فضل به شهادت رسید یعنی دوران زندگی آن حضرت در دنیا بیست و پنج سال بود وقتی امام رضا علیه السلام در خراسان به شهادت رسید امام جواد علیه السلام در مدینه بود و هفت سال داشت و این برای شیعیان خیلی تازگی داشت که یک نفر در 7 سالگی به امامت برسد و حجت وقت و ولی امر در روی زمین باشد و بار امامت را بر دوش بکشد.
 حضرت امام رضا علیه السلام از ابتدای ازدواج تا سنین بالا فرزنددار نشدند و در اواخر عمر یعنی هفت سال قبل از شهادت خداوند فرزندی به ایشان عنایت فرمود که جواد نامگذاری شد.
 صفوان بن یحیی [1] که یکی از راویان حدیث و از علماء آن عصر بود خدمت امام رضا علیه السلام رسید و عرض کرد «کنّا نسألک قبل یهب لک اباجعفر» ما مکرر میآمدیم پیش شما و میپرسیدیم خلیفه بعد از شما کیست - زیرا امام رضا سن بالایی داشتند و شما با اینکه فرزندی نداشتید میفرمودید «ابنی فقد وهبه الله لک فاقر عیوننا» و بالاخره تا وقتی که با ولادت فرزندت جواد چشم ما روشن شد «فلا ارینا الله یومک فان کان کون فإلی من؟» اکنون که کودکی دارید پرسش ما این است که بفرمائید امام بعد از شما کیست؟ «فاشار بیده الی ابی جعفر وهو قائم بین یدیه» امام رضا علیه السلام با دست به ابوجعفر امام جواد علیه السلام که در حضور امام رضا علیه السلام ایستاده بود اشاره کرد «قلت جعلت فداک هذا ابن ثلاث سنین» عرض کردم فدایت شوم پرسش این بود که اگر الآن حادثه پیش آید تکلیف چیست. این که یک پسر سه ساله است؟ «قال فلا یضر فقال فقد قام عیسی بالحجة قال انی عبدالله آتانی الکتاب وجعلنی نبیا» امام در جواب فرمود کودک بودنش ضرر نمیزند و در ادامه فرمود با جریان حضرت عیسی حجت بر شما تمام است عیسی گفت من بنده خدایم و خداوند به من کتاب عنایت کرد و مرا پیامبر قرار داد در حالیکه در آن زمان کودک بود.
 ملاحظه میفرمائید با این جواب هم امام را مشخص کردند و هم دلیل آوردند.
 به هر جهت برای شیعه سخت بود و تازگی داشت که بپذیرد یک کودک امام شود لذا از سراسر کشور اسلامی بعد از شهادت امام رضا علیه السلام به سمت مدینه هجوم آوردند تا امام وقت را ببینند.
 مرحوم مجلسی [2] [3]
 نقل میکند که در یک روز امام جواد علیه السلام 30 هزار مسأله را پاسخ داد. خود مجلسی توجیه میکند که در یک جلسه در یک روز چطور 30 هزار مسأله را پاسخ دهد و میگوید یک سری سؤالات مشابه و مشترک بوده است یا در یک کاغذ مثلا 100 پرسش از ناحیه اهالی یک شهر به وسیله نماینده آنها به دست حضرت داده میشد و حضرت نگاهی میکرد و به قدرت امامت میفرمودند پاسخش نوشته شده است برو نگاه کن یا یک جمعی نشستهاند همگی مثلا 100 نفر یک سؤال مشترک دارند و امام یکجا جواب همه را در یک کلام دادهاند.
 وقتی مامون حضرت امام جواد علیه السلام را آورد بغداد، بدخواهان خصوصا بنی عباس نزد مأمون سعایت کردند که او بچه است لذا خواستند که امام را آزمایش کند مامون این کار را کرد یحیی بن اکثم را آورد که سوال کند و پرسشهای زیادی پرسید و امام جواب داد سپس مأمون که دید ابن اکثم درمانده شد و دیگر سؤالی ندارد خطاب به امام جواد علیه السلام گفت شما نیز اگر میخواهید سؤالی از او بپرسید امام جواد علیه السلام نیز خطاب به یحیی بن اکثم فرمود حاضری من هم یک سوال بکنم؟ گفت اگر بتوانم جواب میدهم اگر نتوانم از خودتان سوال میکنم.
 امام جواد علیه السلام پرسید چگونه است که؛
  1. اول صبح نگاه مرد به زنی حرام است؟
  2. در میانه روز (چاشت) حلال است؟
  3. ظهر حرام است؟
  4. عصر حلال است؟
  5. غروب آفتاب حرام است؟
  6. عشاء حلال است؟
  7. بعد از نصف شب حرام است؟
  8. اول صبح روز بعد حلال است؟
 یحیی بن اکثم گفت من نمی دانم و امام توضیح دادند که شرحش مفصل است [4] .
 بالاخره به امامت رسیدن آن حضرت در سن 7 سالگی حجتی شد برای شیعه گرچه امام زمان هم در 5 سالگی به امامت رسیدند اما جریان امام جواد علیه السلام اولین بار بود و برای شیعه عادی نشده بود وا مام زمان بعد از رسیدن به امامت غایب شد ولی امام جواد در میان مردم زندگی میکرد و یک هیبتی داشتند که همه تحت تاثیر قرار میگرفتند.
 شخصی میگوید در مدینه در مسجد النبی خدمت علی بن جعفر پسر امام صادق و برادر امام موسی بن جعفر و عموی امام رضا علیهم السلام بودیم که پیرمردی محاسن سفید بود نشسته بود. یک وقت امام جواد علیه السلام از درب مسجد وارد شد «فوثب علی بن جعفر بلا حذاء ورداء» [5] می گوید علی بن جعفر پیرمرد از جا پرید و دوید به استقبال امام رفت «فقبل یداه» هر دو دست امام جواد علیه السلام را بوسید امام هم به او ادای احترام کردند او در مقابل امام جواد علیه السلام سرپا ایستاد امام جواد علیه السلام تعارف کرد که بنشین علی بن جعفر خطاب به امام جواد علیه السلام گفت چطور بنشینم در حالیکه شما هنوز ایستادهای؟ در نقلی هست که بعد از رفتن امام جواد علیه السلام جمعیتی که اطراف علی بن جعفر بودند توبیخش میکردند شما با این سن از جا پریدی تازه دستش را میبوسی علی بن جعفر گفت «اسکتوا» ساکت باشید سپس دستی به محاسنش کشید و گفت شما ببینید من با این محاسن و سن بالا که عموی پدر این نوجوان هستم خدا در من این اهلیت را ندید که منصب امامت را به من بدهد ولی در او دید «فانا عبد له» من گرچه عموی پدرش باشم اما غلام او هستم.
 خداوند ان شاء الله اعتقاد همه ما را به امامت کامل کند و همه وظائفی که داریم بتوانیم اطاعت کنیم و مشمول شفاعت آن حضرت و ائمه اطهار باشیم.
 بحث اخلاقی چهارشبنهها: اخلاص:
 بحث اخلاقی ما در روزهای چهارشنبه در خصوص اخلاص بود. مرحوم فاضل نراقی در جامع السعادات در بحث اخلاص میفرماید «انه یستفاد من الآیات والروایات ان الاخلاص راس الفضائل ورئیسها وهو المناط فی قبول الاعمال وصحتها ولا عبرة بعمل لا اخلاص معه ولاخلاص من الشیطان الا بالاخلاص والتوفیق لایمکن الا من الله الاکبر» [6]
 از آیات قرآن و نیز روایات استفاده میشود که اخلاص در عمل هم از نظر رتبه معنوی بالاترین فضیلت است و هم از نظر رتبه عملی برترین عمل است و اساسا ملاک قبولی و صحت اعمال اخلاص در عمل است و عبادتی که اخلاص در آن نباشد هیچ ثمری ندارد.
 و نیز به جز اخلاص در عمل هیچ راهی برای خلاصی از شر شیطان نیست البته به دست آوردن اخلاص در عمل نیز ممکن نیست مگر اینکه از ناحیه خداوند عنایتی شود.
 بحث فقهی: دیه منافع: بصر:
 بحث در دیه منافع از دست رفته اعضاء بدن بود اولی عقل و دومی سمع بود که خوانده شد.
 حضرت امام میفرماید: «الثالث: البصر: وفی ذهاب الابصار من العینین الدیة کاملة ومن احداهما نصفها»
 سومین عنصری که اگر منفعتش بر اثر جنایت از دست برود دیه دارد؛ بینائی است که اگر بینائی هر دو چشم از بین برود جانی یک دیه کامله بدهکار است و اگر بر اثر جنایت بینائی یک چشم از بین برود جانی نصف دیه کامله بدهکار است.
 مرحوم صاحب جواهر [7] میفرماید «بلاخلاف اجده فیه بل الاجماع بقسمیه علیه مضافا الی النصوص عموما وخصوصا»
 الف: روایات عامه را مکرر خواندیم که یک ضابطه کلی دارد و میگفت هر عضوی که در بدن انسان جفت باشد اگر هر دو از بین برود دیه کامل و اگر یکی از بین برود نصف دیه ثابت است. [8]
 ب: روایت خاص:
 1- علی ابن ابراهیم [9] از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می کند و روایت مرسله است ولی با عمل مشهور جبران میشود: «سئل امیرالمومنین عن رجل ضرب رجلا علی هامته» شخصی ضربهای بر هامه شخصی زد - هامه جلوی سر یعنی بالای سر را میگویند - «فادعی المضروب انه لایبصر بعینه شیئا ولا یشم الرائحة وانه ذهب لسانه فقال امیرالمومنین ان صدق فله ثلاث دیات فقیل فکیف یعلم انه صادق»
 روایت طولانی است علی بن ابراهیم گفت از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند مردی ضربهای بر سر انسانی زد و مضروب مدعی است که:
 1- بینائی را از دست داد.
 2- بویائی را از دست داد.
 3- لال شد.
 امیرالمؤمنین فرمود اگر راست میگوید که سه قوه را از دست داد جانی سه دیه کامله بدهکار است. گفتند چگونه مشخص شود که صادق است؟ [10]
 از این روایت به دست میآید وقتی سه عضو سه دیه دارد پس یکی از آنها که بینائی بود یک دیه کامله دارد.
 2- ابراهیم بن عمر [11] «فی رجل ضرب رجلا بعصا فذهب سمعه وبصره ولسانه وعقله وفرجه و انقطع جماعه وهو حی قضی علی علیه بست دیات»
 ابراهیم میگوید در مورد مردی که بر اثر جنایت؛ شنوائی، بینائی، سخن گویی، عقل و فرج خود را از دست داد و قدرت جماعش نیز از بین رفت امیرالمؤمنین علیه السلام قضاوت کردند جانی شش دیه بدهکار است.
 توضیحی پیرامون روایت:
 نکتهای در روایت مطرح است که امیرالمؤمنین علیه السلام شش دیه مقرر کردند بنابراین باید شش مورد جنایت در روایت شمارش شود و به دو وجه میتوان شش جنایت را در روایت مشخص کرد.
 وجه اول:
  1. سمعه
  2. بصره
  3. لسانه
  4. عقله
  5. فرجه
  6. انقطع جماعه
 و گفتهاند «ذهب فرجه» یعنی دو شفره فرج مرئة را قطع کند. و «انقطع جماعه» یعنی زن حالتی پیدا کند که توان جماع نداشته باشد یعنی ممکن زنی دو شفر نداشته باشد اما توان جماع را از دست ندهد و برعکس دو شفره داشته باشد ولی توان جماع را از دست دهد.
 وجه دوم: مرحوم مجلسی اول در شرح من لا یحضر [12] توجیهی دارد و میگوید ظاهرا جمله «ذهب فرجه وانقطع جماعه» یک عنوان است زیرا ذهب فرجه ابهام دارد و اگر بخواهیم در عنوان مستقل بدانیم باید بگوئیم ذهاب فرج یعنی از بین رفتن دو شفره و انقطاع جماع یعنی از دست دادن قدرت جماع و توجیه شش دیه نیز به این صورت است که در لسان دو دیه ثابت است یکی برای بریدن لسان و یکی برای قوه نطق در نتیجه همان شش دیه ثابت است.
 اقول: به نظر میرسد هر دو توجیه دارای یک اشکال مشترک است زیرا در توجیه اول باید ذهب فرجه به جای از دست دادن توان جماع به قطع شفرتین ترجمه شود و در توجیه دوم لسان یک بار به قطع جِرم لسان و بار دیگر به از دست دادن قوه نطق ترجمه شود در حالیکه سیاق عبارت روایت در مورد قوه شنوائی بینائی قوه جماع قوه نطق و غیره صادر شده است.
 به هر حال استدلال به روایت کاری به دو توجیه ندارد و روایت در مورد دیه ذهاب بینائی صراحت دارد.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.


[1] الکافی، ج3، ص236، دارالکتب الاسلامیة: «محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن صفوان بن يحيى قال: قلت للرضا عليه السلام: قد كنا نسألك قبل أن يهب الله لك أبا جعفر عليه السلام فكنت تقول: يهب الله لي غلاما، فقد وهبه الله لك، فأقر عيوننا، فلا أرانا الله يومك فإن كان كون فإلى من؟ فأشار بيده إلى أبي جعفر عليه السلام وهو قائم بين يديه، فقلت: جعلت فداك هذا ابن ثلاث سنين؟! فقال: وما يضره من ذلك فقد قام عيسى عليه السلام بالحجة وهو ابن ثلاث سنين»
[2] الکافي، ج1، ص496، دارالکتب الاسلامیة.
[3] بحارالانوار، ج50، ص4-93، بیروت.
[4] بحار الانوار، ج50، ص78، بیروت: «فقال له أبو جعفر عليه السلام: أخبرني عن رجل نظر إلى امرأة في أول النهار فكان نظره إليها حراما عليه، فلما ارتفع النهار حلت له، فلما زالت الشمس حرمت عليه، فلما كان وقت العصر حلت له، فلما غربت الشمس حرمت عليه، فلما دخل وقت العشاء الآخرة حلت له، فلما كان وقت انتصاف الليل حرمت عليه فلما طلع الفجر حلت له، ما حال هذه المرأة وبماذا حلت له وحرمت عليه؟ فقال له يحيى بن أكثم: لا والله لا أهتدي إلى جواب هذا السؤال ولا أعرف الوجه فيه، فان رأيت أن تفيدناه. فقال أبوجعفر عليه السلام: هذه أمة لرجل من الناس، نظر إليها أجنبي في أول النهار فكان نظره إليها حراما عليه، فلما ارتفع النهار ابتاعها من مولاها فحلت له فلما كان عند الظهر أعتقها فحرمت عليه، فلما كان وقت العصر تزوجها فحلت له فلما كان وقت المغرب ظاهر منها فحرمت عليه، فلما كان وقت العشاء الآخرة كفر عن الظهار فحلت له، فلما كان نصف الليل طلقها واحدة، فحرمت عليه، فلما كان عند الفجر راجعها فحلت له.»
[5] الکافی، ج1، ص322، دارالکتب الاسلامیة.
[6] جامع السعادات، ج2، ص314، دارالنعمان.
[7] جواهر الکلام، ج43، ص301، دارالکتب الاسلامیة.
[8] وسائل الشیعة، ج29، ص287، کتاب الدیات، ابواب دیات المنافع، باب1، ح12، آل البیت.
[9] وسائل الشیعة، ج29، ص363، کتاب الدیات، ابواب دیات المنافع، باب4، ح1، آل البیت: «عن علي بن إبراهيم - رفعه - قال: سئل أميرالمؤمنين (عليه السلام) عن رجل ضرب رجلا على هامته فادعى المضروب أنه لا يبصر شيئا، ولا يشم الرائحة، وأنه قد ذهب لسانه فقال أميرالمؤمنين (عليه السلام): إن صدق فله ثلاث ديات فقيل: يا أميرالمؤمنين فكيف يعلم أنه صادق؟ فقال: أما ما ادعاه أنه لا يشم رائحة فإنه يدنا منه الحراق فإن كان كما يقول وإلا نحى رأسه ودمعت عينه، فأما ما ادعاه في عينيه فإنه يقابل بعينيه الشمس فإن كان كاذبا لم يتمالك حتى يغمض عينيه، وإن كان صادقا بقيتا مفتوحتين، وأما ما ادعاه في لسانه فإنه يضرب على لسانه بإبرة فان خرج الدم أحمر فقد كذب، وإن خرج الدم أسود فقد صدق.»
[10] راه تشخیص را بعدا میخوانیم.
[11] وسائل الشیعة، ج29، ص365، کتاب الدیات، ابواب دیات المنافع، باب6، ح1، آل البیت.
[12] روضة المتقین، ج10، ص382، کوشانبور.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo