< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات (تعطيل نطق بچه بر اثر جنايت - انکار جانی نسبت به ذهاب شنوائی)
 تعطیل نطق بچه بر اثر جنایت سماع:
 گفتیم اگر اهل خبره بگویند در اثر جنایت وارده بر مجنی علیه سماع از بین نرفته است ولی موانعی در مسیر شنوائی پیدا شد و در حال حاضر مجنی علیه قادر به شنیدن نیست امام فرمود «الاقرب الدیة» زیرا ذهاب سماع و تعطیل سماع مساوی است.
 امروز نکتهای را متذکر میشویم که در ذیل امام میفرماید «ان ذهب بسمع صبی» اگر جنایتی نسبت به بچه انجام شود که سماع بچه از بین برود در مورد نطق بچه صوری مطرح است:
 صورت اول: تأخیر نطق یا تعطیل نطق:
 در این صورت نسبت به سماع بلا شبهه دیه دارد و نسبت به نطق که به تاخیر افتاده یا تعطیل شده است امام میفرماید «ان تعطل النطق الحکومة مضافا الی الدیة فالظاهر بالنسبة الی تعطل النطق الحکومة» اگر بر اثر جنایت بر سماع بچه نطق بچه هم به تأخیر بیفتد یا از بین برود حکومت و ارش ثابت است.
 اقول: میگوییم فرق صورت ذهاب شنوائی صبی با فرض صورت تعطیلی نطق چیست که در جائی که مانعی از سماع پیش آمد فرمودید «الاقرب الدیة» ولی در صورت تعطیلی نطق میگویید «الظاهر الحکومة» لذا میگوئیم گرچه فتوای امام حکومت و ارش است و وجه حکومت این است که در مورد تعطیلی تقدیر شرعی نداریم ولی به نظر میرسد که همانطور که در فرض قبل قوه سامعه باقی بود؛ چون فعلا این صبی نطق ندارد و تعطیل هم مساوی با زوال است اینجا هم باید گفت الاقرب الدیة یعنی قوه ناطقه از بین نرفته بلکه مانع پیدا کرده است زیرا دلیل تأخیر یا تعطیل نطق از بین رفتن سماع است وگرنه قوه ناطقه باقی است پس همان گونه که در ایجاد مانع برای سماع میفرمودید الاقرب الدیة اینجا هم خوب بود میفرمودید الاقرب الدیة زیرا تعطیل نطق به منزله زوال نطق است و زوال نطق مقدر شرعی دارد.
 انکار جانی نسبت به ذهاب شنوائی:
 مسأله5: «لو أنكر الجاني ذهاب سمع المجني عليه أو قال لا أعلم صدقه اعتبرت حاله عند الصوت العظيم والرعد القوي وصيح به بعد استغفاله، فإن تحقق ما ادعاه أعطي الدية، ويمكن الرجوع إلى الحذاق والمتخصصين في السمع مع الثقة بهم، والأحوط التعدد والعدالة، وإن لم يظهر الحال أحلف القسامة للوث وحكم له.»
 (محل بحث در این مسأله ناشنوائی کامل است) در فرض انکار جانی دو صورت مطرح است:
 صورت اول: انکار ذهاب شنوائی:
 به این صورت که میگوید میدانم مجنی علیه هم اکنون شنوا است.
 صورت دوم:
 جانی نمیگوید یقین دارم مجنی علیه شنوا است اما از ناشنوا بودن مجنی علیه اظهار بی اطلاعی میکند و میگوید نمیدانم که او ناشنوا باشد. و باعث اختلاف بین جانی و مجنی علیه میشود. در اینجا باید به وسیله پزشک عادل - حتی با احتیاط دو پزشک عادل - اختبار شود تا ببینیم راست میگوید یا خیر. یعنی یا اینکه حاکم خودشان آزمایش میکنند یا از هر راه دیگر آزمایش میشود مثلا در حالی که مجنی علیه در حال کمال غفلت است یک صدائی بلند و یا جریان دیگری ایجاد میشود که اگر تغییر حال پیدا کرد و تکان خورد معلوم میشود دروغ میگوید بلکه شنوائی دارد و اگر عکس العمل نداشت معلوم میشود راست میگوید و اگر با این اوصاف مشخص نشد یعنی لم یظهر الحال و نتوانستیم چه از طریق پزشک و نیز از طریق آزمایش چیزی به دست بیاوریم در این صورت روی موازین قضا عمل میشود یعنی اگر قرینهای بر صدق مدعای منکر وجود داشت و مورد لوث بودن صادق شد قسامه جاری میشود و مجنی علیه که مثلا در قتل نفس باید 50 قسم جاری کند به این صورت که 50 نفر میآیند و قسم میخورند و اگر کمتر آمدند مثلا ده نفر آمدند خود مجنی علیه با 40 قسم جبران میکند و اگر هیچ کس نبود خود مجنی علیه به تنهائی 50 قسم جاری میکند.
 تفاوت قسامه در قتل و قسامه در اختلاف جانی و مجنی علیه در ذهاب شنوائی:
 فرق قسامه در اختلاف جانی و مجنی علیه در ناشنوائی مجنی علیه با قسامه در قتل نفس؛ روی تعداد قسم است که در قتل نفس 50 قسم است اما در اعضاء و منافع 6 قسم باید جاری کند پس در محل بحث چنانچه در اعضاء مثلا میگفتیم در دیه ید اگر لوث شد اگر دو دست بود 6 قسم کافی است و اگر یک دست بود 3 قسم کافی است در دیه منافع هم اگر دو گوش بود 6 قسم کافی است و مجنی علیه باید 6 قسم جاری کند و اگر مورد لوث نیست و مجنی علیه هم بینه ندارد و فقط ادعای مجنی علیه مطرح است جانی باید قسم بخورد یعنی یک قسم میخورد و تبرئه میشود و اگر جانی از قسم خوردن امتناع کند در مورد عدم قسم جانی یعنی اگر جانی حاضر به قسم خوردن نشود بدیهی است که حق ثابت میشود.
 ادعای آسیب جزئی بر شنوائی:
 مسأله6: «لو ادعى نقص سمع إحداهما قيس إلى الأخرى، وتلزم الدية بحساب التفاوت، وطريق المقايسة أن تسد الناقصة سدا شديدا وتطلق الصحيحة ويضرب له بالجرس مثلا حيال وجهه ويقال له: سمع فإذا خفي الصوت عليه علم مكانه ثم يضرب به من خلفه حتى يخفى عليه فيعلم مكانه، فإن تساوى المسافتان فهو صادق وإلا كاذب، والأحوط الأولى تكرار العمل في اليمين واليسار أيضا، ثم تسد الصحيحة سدا جيدا وتطلق الناقصة فيضرب بالجرس من قدامه ثم يعلم حيث يخفى الصوت يصنع بها كما صنع بأذنه الصحيحة أولا، ثم يقاس بين الصحيحة والمعتلة فيعطى الأرش بحسابه ولا بد في ذلك من توخى سكون الهواء ولا يقاس مع هبوب الرياح، وكذا يقاس في المواضع المعتدلة.»
 اگر مجنی علیه نقص سماع گوش را مدعی شود اینجا باید آزمایش شود که گوش مورد ادعا چه مقدار با گوش سالم از نظر شنوائی تفاوت دارد طریق و راه مقایسه دو گوش صحیح و معیوب این است که اگر میشود با مراجعه به طبیب عادل و در احتیاط دو پزشک عادل تشخیص داد فبها؛ و إلاّ از طریق مسافت تشخیص میدهیم که هرکسی میتواند اجراء کند یعنی اگر از مسافتی که در هر دو سمت از نظر فاصله مساوی است امتحان کردیم و دو گوش تفاوت داشت معلوم است که راست میگوید و الاّ دروغ میگوید و گوش صحیح را هم به همین صورت امتحان میکنیم مثلا ابتدا گوش معیوب را محکم میبندیم و بعد در مقابلش زنگی را تکان میدهیم و مرتب فاصله میگیریم تا بگوید نمیشنوم و از چهار طرف آزمایش میکنیم سپس گوش معیوب را باز میکنیم و گوش سالم را میبندیم و به همان صورت آزمایش میکنیم سپس تفاوت فاصله نسبت به گوش سالم و معیوب را مقایسه میکنیم و بر اساس آن از نظر درصد؛ دیه تعیین میشود البته وقتی میرویم پشت سرش رویش را بر میگردانیم در هر چهار سمت باید روبروی زنگ باشد و نیز فرض فوق در صورتی است که مجنی علیه امین باشد و مطمئن شویم راست میگوید وگرنه طریق فوق قابلیت اجراء ندارد این روش عینا در روایت ابی بصیر آمده که ان شاء الله فردا.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo