< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات (مرجع تشخيص ذهاب يا نقصان عقل - ديه عنصر شنوائی)
 مسأله4: «لو اختلف الجانی وولی المجنی علیه فی ذهاب العقل او نقصانه فالمرجع اهل الخبره من الاطباء»
 اگر پس از ارتکاب جنایت جانی، با ولی مجنی علیه در ذهاب عقل یا نقصان عقل مجنی علیه اختلاف کردند مرجع تشخیص ذهاب یا نقصان عقل پزشکان هستند.
 برای تشخیص ذهاب یا نقصان عقل مجنی علیه، و کشف حقیقت سه صورت متصور است؛
 صورت اول: ارجاع به طبیب عادل: پزشکان به خصوص در این زمان که طب پیشرفت کرده است میتوانند ذهاب یا نقصان عقل را بفهمند حتی برخی به علت نیاز به تعدد شهادت احتیاط کردند که باید به دو طبیب ارجاع داده شود و نظریه دو طبیب در اختیار باشد.
 صورت دوم: ارجاع به دو نفر اهل خبره توسط حاکم: اگر با ارجاع به طبیب کشف حقیقت نشد در راه دوم نوبت ارجاع به اهل خبره است گرچه طبیب نباشند.
 به هر حال دو راه مطرح است که حالت ترتیبی دارد یعنی ابتدا به دو طبیب و اگر نشد به دو نفر اهل خبره مراجعه میشود. در این صورت اگر با ارجاع به طبیب یا اهل خبره مشخص شد که عاقل است قول مدعی رد میشود و دیه باطل است و اگر مشخص شد که دیوانه است قول مدعی پذیرفته و دیه ثابت است.
 نکته: در روایت داشتیم که اسباب اختبار مراقبت بر اوقات صلاة است مثلا اهل خبرهای که برای اختبار با او ایامی همراه شدهاند در حال غفلتش به یک باره میپرسند سؤالات را از جمله از نماز و از وقت صلاة و یا مسائل دیگر تا معلوم شود عاقل است یا دیوانه.
 صورت سوم: یمین: اگر بعد از ارجاع مشخص نشد مثلا طبیبها اختلاف پیدا کردند یا دو نفر اهل خبره اختلاف پیدا کردند یکی میگوید دیوانه است و دیگری میگوید دیوانه نیست و نتوانستند تشخیص دهند پس حرف مدعی ثابت نمیشود در نتیجه به منکر رجوع میشود و باید بر منتهی نشدن فعلش به جنون مجنی علیه قسم بخورد و بگوید که فعل من موجب زوال عقل نشد و دعوا تمام میشود.
 دیه از دست رفتن شنوائی:
 الثانی: السمع:
 عنصر شنوائی از منافعی است که از طریق دو قطعه از اعضاء در بدن قابل استیفاء است در از بین رفتن هر دو عنصر شنوائی [1] دیه کامل و در یکی نصف دیه ثابت است.
 مرحوم صاحب جواهر [2] میفرماید «بلاخلاف اجده فیه بل الاجماع بقسمیه علیه»
 مخالفی پیدا نکردیم و هم اجماع منقول و اجماع محصل ثابت است.
 دلیل مسأله:
 روایت: صاحب جواهر میفرماید «یدل علیه نصوص عموما وخصوصا»
 الف: روایت عام: «کلما کان فی الانسان اثنان ففیهما الدیة» [3] شنوائی یکی از آن چیزهایی است که در بدن جفت است اگر شنوائی هر دو گوش از بین رفت تمام دیه و اگر یکی از بین رفت نصف دیه دارد.
 ب: روایت خاص:
 1- ابراهیم بن عمر [4] «عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: قضى أمير المؤمنين (عليه السلام) في رجل ضرب رجلا بعصا فذهب سمعه، وبصره، ولسانه، وعقله وفرجه، وانقطع جماعه وهو حي بست ديات.» که امام علی علیه السلام برای شش جنایت شش دیه حکم کردند که یکی قوه سمع (شنوائی) بود.
 2- کتاب ظریف [5] «وفی ذهاب السمع کله الف دینار» یونس کتاب ظریف را بر امام رضا علیه السلام عرضه کرد و امام رضا علیه السلام فرمود «هو حق» در کتاب ظریف آمده است از بین رفتن شنوائی هزار دینار دیه دارد.
 دیه از بین رفتن شنوائی یک گوش:
 مسأله1: «لا فرق في ثبوت النصف بين كون إحدى الأذنين أحد من الأخرى أم لا، ولو ذهب سمع إحداهما بسبب من الله تعالى أو بجناية أو مرض أو غيرها ففي الأخرى النصف.»
 اگر یک سماع از بین رفت نصف دیه دارد یعنی اگر یکی از گوشها به کلی ناشنوا شد مسأله دو صورت دارد:
 صورت اول: گوش دیگر شنوائی دارد.
 صورت دوم: گوش دیگر یا خلقتا یا جنایتا یا قصاصا شنوائی ندارد.
 با توجه به دو صورت بیان شده دو قول در مسأله مطرح است:
 قول اول: نصف دیه: گفتهاند در همه این حالات سه گانه فاقد شنوائی خلقة یا جنایة یا قصاصا بودن یکی از گوشها و یا وجود گوش دیگر شنوا با از بین رفتن شنوائی یک گوش نصف دیه ثابت است چه شنوائی از دست رفته از یک گوش باعث ناشنوائی کامل شود یا بعد از دست رفتن شنوائی یک گوش شنوائی گوش دیگر باقی باشد - .
 دلیل مسأله: اطلاق النص و الفتوی
 الف: اطلاق فتوی: میگوئیم تمام فقهاء فرق نگذاشتند و ما هم کاری به مدرک فتوای علماء نداریم وقتی مشهور بدون تفصیل دادن و به صورت مطلق فتوی میدهند ما عمل میکنیم و دنبال مدرک فتوی نمیگردیم.
 ب: اطلاق نص: گفتهاند همان روایات عام که میگوید «کلما کان فی الانسان اثنان ففیهما الدیة وفی احدهما نصف الدیة» [6] میگوید از بین رفتن یکی از دو عضو جفت نصف دیه دارد و فرق نگذاشت گوش دیگر چه حالت دارد.
 قول دوم: تفصیل: ابن حمزه [7] تفصیل داده است که اگر گوش دیگر به آفت سماوی یا خلقة از بین رفته باشد و اکنون تمام استماعش از یک گوشِ باقیمانده است در این صورت اگر همین گوش باقی مانده از بین برود تمام دیه ثابت است.
 دلیل قول دوم: ابن حمزه از بین رفتن گوش با قیمانده را تنظیر میکند به چشم که گفتیم اگر کسی یک چشم سالم داشته باشد و کسی آنرا کور کند اگر خلقة یا به آفت سماویه یک چشم دارد روایت داریم در از بین رفتن چشم سالم دیه کامل ثابت است در گوش نیز همین است.
 مناقشه در دلیل قول دوم: میگوییم هذا قیاس باطل زیرا در آنجا دلیل خاص داشتیم که از بین رفتن تک چشم چون باعث از دست رفتن تمام بینائی است دیه کامله دارد ولی در مورد گوش نصی وجود ندارد.
 بنابراین دلیل ابن حمزه کافی نیست و قول اول مورد پذیرش است که در هر حال از بین رفتن شنوائی یک گوش نصف دیه دارد.
 مراحل استقرار دیه:
 مسأله3: «لو علم عدم عود السمع او شهد اهل الخبره بذلک استقرت الدیة، وإن أمل أهل الخبرة العود بعد مدة متعارفة يتوقع انقضاؤها فإن لم يعد استقرت، ولو عاد قبل أخذ الدية فالأرش، وإن عاد بعده فالأقوى أنه لا يرتجع، ولو مات قبل أخذها فالأقرب الدية.»
 صورت مسأله این است که اگر با جنایت جانی سماع از بین رفت حکم مسأله چیست؟ در مورد مستقر شدن دیه گرچه توضیحاتی از قبل گذشت اما حضرت امام در مسأله 3 نکاتی مطرح میکند که صورتهای آن در ذیل میآید:
 صورت اول: بعد از جنایت دانسته شود و علم قطعی باشد که شنوائی عود نمیکند حاکم حکم به ثبوت دیه خواهد داد.
 صورت دوم: اگر بعد از مراجعه به طبیب علم حاصل شود که شنوائی عود نمیکند در اینجا نیز حاکم حکم به ثبوت دیه میکند.
 صورت سوم: اگر پزشک میگوید پس از مدتی شنوائی قابل برگشت است در اینجا باید صبر کرد و محکمه نمیتواند حکم دهد در این صورت مسأله دو حالت دارد:
 حالت اول: اگر در مدتی که پزشک پیش بینی کرده بود سماع برگشت دیه ندارد و فقط ارش دارد.
 حالت دوم: اگر در مدتی که پزشک پیش بینی کرده بود سماع عود نکرد اینجا حاکم حکم به ثبوت دیه صادر میکند.
 صورت چهارم: اگر در مدت وعده داده شده پزشک سماع برنگشت اما بعد از مدتی که پزشک گفته بود سماع عود کرد در اینجا امام میفرماید «ان عاد بعده فالاقوی انه لایرتجع به» اگر سماع بعد از مدت پیش بینی شده توسط پزشک و پرداخت دیه عود کرد اقوی این است که دیه ثابت شده برگشت به جانی نمیکند.
 دلیل صورت چهارم:
 1- خبر سلیمان بن خالد که صحیحه است «قلت فانه سمع بعد ما اعطی الدیة قال هو شیئ اعطاه الله ایاه» [8]
 ذیل روایت آمده است پرسیدم اگر بعد از مدتی که طبیب برای انتظار تعیین کرده بود و بعد از پرداخت دیه شنوائی برگشت حکم چیست؟ امام فرمود «هو شئ اعطاه الله» این سماعی که جانی از بین برد دیهاش پرداخت شد و این سماع فعلی سماع جداگانه است و ربطی به سماع قبلی ندارد.
 2- سلیمان بن خالد که غیر موثق است در ذیل میفرماید «قیل یا امیرالمؤمنین فان عثر علیه بعد ذلک انه یسمع قال ان کان الله رد علیه سمعه لم أر علیه شیئا» [9] گفته شد اگر بعد از پرداخت دیه به مجنی علیه سماع مجنی علیه برگشت و در برخوردها دیدند شنوائی دارد حکم چیست؟ امام فرمود اگر خدا شنوائی را برگرداند نمیتوانیم بگوئیم دیهای که دریافت کرده بود برگردد.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.


[1] بحث جنایت بر جرم گوش (گوش بیرونی) به عنوان وسیله شنوائی بحث مستقلی است که تحت عنوان جنایت بر اذن مطرح است.
[2] جواهر الکلام، ج43، ص297، دارالکتب الاسلامیة.
[3] وسائل الشیعة، ج29، ص287، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب1، ح12، آل البیت.
[4] وسائل الشیعة، ج29، ص365، کتاب الدیات، ابواب دیات المنافع، باب6، ح1، آل البیت.
[5] وسائل الشیعة، ج29، ص283، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب1، ح2، آل البیت.
[6] وسائل الشیعة، ج29، ص287، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب1، ح12، آل البیت.
[7] الوسیلة، ص445، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی(ره).
[8] وسائل الشیعة، ج29، ص363، کتاب الدیات، ابواب دیات المنافع، باب4، ح3، آل البیت.
[9] وسائل الشیعة، ج29، ص361، کتاب الدیات، ابواب دیات المنافع، باب3، ح1، آل البیت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo