< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الديات (دیه ترقوه – دیه بعصوص – دیه عجان)

الواحد و العشرون[1] : الترقوة:

آخرین و بیست و یکمین عضو از اعضاء بدن انسان که دیه خاص و تقدیر شرعی دارد ترقوه یا (ترقوتین) است.

معنای ترقوه:

1- در کتاب لغت فارسی آمده است استخوانی که بالای سینه و زیر گردن طرف راست و چپ که از طرفی به شانه و از طرف دیگر به جناغ سینه متصل است بین گودی زیر گلو و سر شانه و بیخ گردن است را ترقوه گویند.

2- «هی العظمان اللذان بین ثغرة النحر والعانق»

استخوانی که بین گودی زیر گلو و سر شانه چسبیده به گردن است را ترقوه گویند.

در مورد دیه استخوان ترقوه دو صورت مطرح است:

صورت اول: استخوان ترقوه بشکند و قابل ترمیم نباشد و یا معیوب ترمیم شود:

این استخوان که در دو طرف شانه قرار دارد اگر بشکند در حکم دیه آن دو قول است:

قول اول: دیه کامله: «فیه الدیة» یعنی در هر کدام نصف دیه کامله ثابت است جمعی از فقهاء قائل به این قول هستند.

دلیل مسأله: روایات عامه‌[2] که قبلا خواندیم و می‌

قول دوم: ارش: مرحوم صاحب جواهر[3] می‌

مناقشه در کلام قائلین به ارش:

می‌

امام هم در تحریر می‌

صورت دوم: معالجه و ترمیم بدون عیب: اگر ترقوه شکست و بدون معیوب شدن معالجه شد بلکه مانند روز اول شده است «بلاعیب والعثم» بدون عیب و بدون کج شدن و انحراف جوش بخورد در روایت ظریف می‌

«عن امیرالمومنین قال وفی الترقوة اذا انکسرت فجبرت علی غیر عثم ولا عیب اربعون دینارا»[4] اگر یک ترقوه بشکند و بدون معیوب شدن معالجه شود و مثل روز اول باشد چهل دینار دیه دارد.

نکته: روایت از کتاب ظریف است و نوعا فقهاء - گرچه بعض طرق کتاب ضعیف باشد - آن را قبول دارند. مرحوم محقق در شرایع[5] در مورد همین مسأله شکستن و جبران می‌«قال فی المبسوط[6] والخلاف[7] فیه اربعون دینار» خودش فتوی نمی‌

ترمیم و معالجه با بقاء عیب:

اگر استخوان ترقوه بر اثر جنایت بشکند و به صورت کج جوش بخورد در مورد دیه‌

قول اول: امام می‌«لو برئت معیوبا علی الاحوط لو لم یکن الاقوی»[8] اگر به صورت معیوب و کج معالجه شود اگر نگوییم اقوی حداقل احوط این است که همان دیه را دارد.

اقول: به نظر می‌

قول دوم: وقیل فیهما بالحکومة: برخی گفته‌

خاتمة

«وفیها فروع: الاول لو کسر بعصوص شخص فلم یملک غائطه ففیه الدیة.»[9]

امام در پایان تحت عنوان خاتمه برخی از جاهای نسبتا غیر معین را مطرح می‌

بعصوص:

معنای بعصوص: در بعصوص سه معنی مطرح شده است:

معنای اول: عظم الورِک؛ یعنی استخوان نشیمنگاه همان ألیه و یا باسن. چنانچه می‌

معنای دوم: دنبالچه؛ مرحوم صاحب جواهر[10] از قاموس اللغة نقل می‌«العصعص وهو عجب الذنب» از ستون فقرات که می‌«یقال انه اول ما یخلق وآخر ما یبلی» گفته شده دنبالچه اولین استخوانی است در رحم خلق می‌

معنای سوم: صاحب جواهر[11] به نقل از راوندی می‌«عظم رقیق حول الدبر» عصب غیر استخوانی نازک و قوی است که به صورت یک دائره دبر را احاطه کرده است البته حالت استخوانی دارد و در جنسیت یک عصب قوی است.[12]

حکم شکستن بعصوص:

باید گفت بر فرض هر یک از سه معنای گفته شده پذیرفته شود نتیجه یکی است یعنی بعصوص – به هر یک از این سه معنی که باشد - اگر بشکند انسان قوه ماسکه خود را از دست می‌ حکمش یکی است یعنی فیه الدیة کاملة

دلیل مسأله:

1- عمومات وارده در مورد شکستن اعضاء.[13]

2- معتبره سلیمان بن خالد[14] «قال سألت اباعبدالله عن رجل کسر بعصوصه فلم یملک إسته» از امام پرسیدم بعصوص مردی بر اثر جنایت شکست و او مالک مخرج خود نیست. کنایه از اینکه اختیار غائط در دستش نیست «ما فیه من الدیة» دیه این جنایت چقدر است «فقال الدیة کاملة» امام فرمود دیه کامله ثابت است.

مناقشه در سند روایت:

مرحوم شهید در مسالک[15] می‌

اولا: در مورد سلیمان بن خالد اختلاف است که عقیده سالمی داشته یا خیر و بعضی او را منحرف می‌

ثانیا: علی فرض که سالم باشد «لم ینص الاصحاب علی توثیقه» در هیچ کتاب رجالی توثیق ندارد. منتهی خود مرحوم شهید می‌«لکن العمل بها مشهور وکثیر من الاصحاب لم یذکر فی ذلک خلافا» در نهایت مشهور به این روایت عمل کردند و بسیاری از اصحاب هیچ خلافی در جریان دیه بعصوص مطرح نکرده‌

حکم دیه عجان: «لو ضرب عجانه فلم یملک بوله ولا غائطه ففیه الدیة کاملة»[16]

معنای عجان: «و العِجان آخر الذكر ممدود في الجلد الذي يستبرئه البائل، وهو القضيب الممدود من الخصية إلى الدبر»[17]

عجان منتهی الیه آلت مردانگی است که معمولا انسانی که می‌[18] واقع است و یک عضله غیر استخوانی است که هنگام نعوظ و هیجان شهوت همانند آلت تناسلی حالت سفتی و استخوانی پیدا می‌

دلیل مسأله:

اسحاق بن عمار[19] «قال قضی امیرالمومنین فی الرجل یضرب علی عجانه فلا یستمسک غائطه ولا بوله ان فی ذلک الدیة کاملة» اسحاق بن عمار می‌امیرالمؤمنین حکم فرمود جانی باید دیه کامله بپردازد. در این روایت هم مرحوم شهید همان حرف را می‌

وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین


[1] چنانچه قبلا نیز گفتیم در شماره اعضاء دارای دیه مقدر شرعی حضرت امام بیست و یک مورد شمردند ولی برخی از فقهاء مانند مرحوم محقق حلی هجده مورد و دیگران کم یا بیشتر شمردند اما دلیل کمتر شمردن حذف برخی موارد نیست بلکه در شمارش بعضی از فقهاء تداخل انجام شده است.
[12] العین، خلیل بن احمد فراهیدی، ج2، ص91، هجرت؛ در معنای عظم آورده است «وهو قصب المفاصل» و در ج5، ص67.؛ در معنای قصب می‌چنین معنایی همه خصوصیات «رباط» و یا «تاندون» و یا «عصب» را دارا است. ضمن اینکه در لسان فقهاء بدن انسان به دو بخش استخوانی و گوشتی تقسیم شده است و هر آنچه غیر لحم باشد را عظم گویند و وجه این اصطلاح فقهاء معنای لغوی عظم است. علامه مصطفوی در التحقیق فی کلمات القرآن 8: 175، بعد از بیان معانی گوناگون عظم می گوید «وبهذه المناسبة تطلق علی العظام فی قبال اللحم» وقتی از عظم و استخوان سخن به میان می‌بنابراین با توجه به مسأله پزشکی که در ناحیه مربوطه مقعد دایره استخوانی وجود ندارد می‌
[18] گفتنی است حلقه دبر در یکی از سه معنا مجموعه عصب قوی دایره ای است که منفذ خروجی مقعد را احاطه کرده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo