< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات(دیه قطع زبان)
 مسأله 6 «لو قطع لسانه جان فأذهب بعض كلامه ثم قطع آخر بعضه فذهب بعض الباقي أخذ بنسبة ما ذهب بعد جناية الأولى إلى ما بقي بعدها، فلو ذهب بجناية الأول نصف كلامه فعليه نصف الدية، ثم ذهب بجناية الثاني نصف ما بقي فعليه نصف هذا النصف أي الربع وهكذا.»
 در ذیل دیه لسان فروعی مطرح است که حضرت امام(ره) طی چند مسأله از مسأله 6 به بعد مطرح کرده است و چون خیلی بحث ندارد به طور خلاصه بررسی می‌کنیم.
 فرع اول: قطع قسمتی از باقیمانده زبان قطع شده:
 گفتیم اگر کسی با جنایتی که کرده است، قسمتی از زبان کسی را قطع کند دیه آن علی حسب المساحه تعیین نمی‌شود بلکه روی حساب تقسیم بر تعداد حروف الفبا تعیین می‌شود فرض امروز (فرع اول) این است که بعد از اینکه قسمتی از زبان قطع شد - بعد از این جنایت - از باقیمانده زبان با جنایت دوم بخشی دیگر قطع شود در نتیجه تعداد دیگری از حروف را هم نمی‌تواند ادا کند اینجا هم بر اساس تعداد حروفی که در مرحله دوم قدرت تلفظ آن را از دست داد دیه تعیین می‌شود.
 فرع دوم: از کار افتادن تمام منفعت تکلم زبان:
 مسأله 7: «لو أعدم شخص كلامه بالضرب على رأسه ونحوه من دون قطع فعليه الدية، ولو نقص من كلامه فبالنسبة كما مر»
 اگر با جنایتی که انجام شده است زبان قطع نشود اما بر اثر ضربه یا ترسی که ایجاد شد قدرت تکلم را از دست دهد؛ در اینجا جانی دیه کامله بدهکار است زیرا به حساب منفعت وقتی محاسبه شود چون تمام منافع زبان از دست رفت دیه کامل دارد.
 اگر زبان کسی را از بیخ قطع کنند که قهرا قدرت تکلم هم ندارد قاعدتا جانی یا جانیان باید دو دیه بدهند یک دیه برای قطع کامل عضو و یک دیه برای از دست رفتن تمام منافع تکلم ولی آنجا اجماع داریم که یک دیه باید بدهد.
 در فرع دوم فرض این است اگر بر اثر ضربه یا ترس و غیره قدرت تکلم را از دست داد و قادر بر تلفظ هیچ حرفی نبود جانی باید دیه کامل بپردازد و اگر در اثر این ضربه یا ترس نصف حروف را نتواند تکلم کند اینجا هم به تعداد حروف دیه تعیین می‌شود.
 فرع سوم: قطع جانی دوم زبان اخرس شده به وسیله جانی اول:
 «ولو قطع آخر لسانه الذي أخرس بفعل السابق فعليه ثلث الدية وإن بقيت للّسان فائدة الذوق والعون بعمل الطحن، من غير فرق بين قدر المجني عليه على الحروف الشفوية والحلقية أم لا.»
 اگر با جنایت جانی زبان سالم ماند و فقط قدرت تکلم ندارد و جانی دوم کل زبانی که قدرت تکلم نداشته را قطع کرد ثلث دیه را دارد زیرا در حکم اخرس می‌باشد.
 مرحوم صاحب جواهر [1] در ادامه می‌فرماید در هر دو موضوع فرع دوم و سوم - «بلا خلاف اجده فی شیئ منهما»
 یک روایت هم استدلال می‌کند عن الصادق [2]
  [3] قال «قضی امیرالمومنین فی رجل ضرب رجلا بعصا فذهب سمعه وبصره ولسانه وعقله وفرجه وانقطع جماعه وهو حی بست دیات»
 شخصی با عصا بر سر انسانی ضربه زد و مضروب شنوایی و بینائی را از دست داد و زبانش هم از بین رفت یعنی منفعت زبان و قدرت تکلم را از دست داد چنانچه در گوش و چشم هم مراد شنیدن و دیدن است و عقلش زایل شد و قدرت جماع را از دست داد.
 شاهد حرف اینجاست که لسان منعفتی دارد که تکلم است و دیه کامل دارد.
 مرحوم صاحب جواهر [4] در ذیل بحثی که ما به عنوان فرع سوم مطرح کردیم این بحث را آورده و فرمود «مضافا إلى ما سمعته سابقا من بعض النصوص الدالة على وجوب الدية بذهاب النطق وإن لم يقطع شئ من لسانه»
 نصوص داله نشان می‌دهند که گرچه زبان قطع نشود اما اگر فقط تکلم نمی‌کند و فوائد دیگر نظیر ذوق و غیره حتی حروف حلقی یا شفوی موجود باشد جانی دیه کامل بدهکار است. مرحوم صاحب جواهر در ادامه می‌فرماید «بل فی القواعد [5] وغیرها ذلک وان بقیت فی اللسان فائدة الذوق فانها لیست من منفعت اللسان وان اعتبرت فی قطعه للنص والاجماع»
 مرحوم علامه در قواعد و دیگران گفته‌اند گرچه برخی از فوائد لسان نظیر ذائقه باقی بماند چون فائده تکلم از بین رفته است دیه کامله بر عهده جانی است. زیرا منعفت غالبه لسان را تکلم حساب کرده است گرچه برای حلقی و یا شفوی سهم قرار داده شد اما نص و اجماع می‌گوید گرچه برخی منافع بماند اما چون فائده اصلی یعنی تکلم از بین رفت دیه کامله دارد.
 فرع چهارم: قطع زبان بچه قبل از رسیدن به نطق:
 مسأله8: «لو قطع لسان طفل قبل بلوغه حد النطق فعليه الدية كاملة»
 اگر کسی زبان بچه‌ای که هنوز به نطق نرسیده را قطع کرد چه کل زبان یا بعض زبان باشد دیه کامل دارد.
 دلیل فرع چهارم:
 1- مرحوم محقق [6] می‌فرماید «لو قطع لسان الطفل کان فیه الدیة لان الاصل السلامة»
 چون نمی‌دانیم اگر زبانش قطع نمی‌شد تا چند ماه دیگر سخن می‌گفت یا اساسا لال به دنیا آمده بود و سخن نمی‌گفت. ولی اصل این است که در رسیدن به سن معین قادر به تکلم بود.
 2- «ولإطلاق ما دل علی بوجوبها باستیصاله» اطلاق ادله قطع زبان شامل طفل و مرد کامل می‌شود ولو در بعض عبارات کلمه «رجل» دارد ولی این نمی‌خواهد طفل را خارج کند زیرا مراد انسان است چه زن یا مرد یا طفل باشد فرقی نیست.
 فرع پنجم: قطع زبان بچه غیر قادر بر نطق بعد از رسیدن به حد نطق:
 «ولو بلغ حده ولم ينطق فبقطعه لا يثبت إلا الثلث»
 اگر زبان بچه‌ای که به حد نطق رسیده ولی به زبان نیامده و لال است را قطع کند اینجا حکم اخرس را دارد و جانی ثلث دیه بدهکار است.
 فرع ششم: حکم به زبان آمدن بچه لال بعد از قطع زبان و دریافت دیه:
 «ولو انكشف الخلاف يؤخذ ما نقص من الجاني.»
 اگر بعد از دریافت دیه بچه لال به خاطر قطع زبان مشخص شد که این بچه بعدا به زبان می‌آمد و می‌توانست حرف بزند پس موقعی که بخاطر قطع زبان دیه دریافت می‌کرد اخرس نبود تا ثلث دیه را مستحق باشد در این صورت مجددا دیه قطع زبانش محاسبه می‌شود تا معلوم شود چه تعداد از حروف را فاقد است اگر نصف باشد نصف دیه دارد و در صورتی که جانی به حساب اخرس ثلث داده بود باید دیه را تکمیل کند و اگر بیش از ثلث باشد بقیه را به مجنی علیه تحویل دهد و اگر کمتر از ثلث می‌شود مازاد تا مقدار ثلث را مجنی علیه که گرفته بود باید برگرداند.
 فرع هفتم:
 مسأله9: «لو جنى بغير قطع فذهب كلامه ثم عاد فالظاهر أنه تستعاد الدية، وأما لو قلع سنه فعادت فلا تستعاد ديتها.» برای فردا إن شاء الله.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.


[1] جواهر الکلام 43: 220، ط دارالکتب الاسلامیة.
[2] وسائل الشیعة 29: 365، کتاب الدیات، ابواب دیات المنافع، باب7، ح1، ط آل البیت.
[3] در باب دیات منافع مطرح می شود می گوییم یک اشکال وارد است که اینجا 5 منفعت ازبین رفته ولی فرموده شش دیه یکی سمع و بصر و لسان و عقل و فرج و ظاهرا فرج و انقطاع جماع یکی است ولی جداجدا حساب کرده است و ظاهر وانقطع عطف بیان برای «فرجه» است مگر اینکه فرج را قوه دفع ادرار بگیریم که حالا بحث آن در دیات منافع می آید و فعلا در این مورد بحث نداریم.
[4] جواهر الکلام 43: 220، ط دارالکتب الاسلامیة.
[5] قواعد الاحکام 3: 688، ط جماعة المدرسین.
[6] شرایع الاسلام 4: 1033، ط استقلال طهران.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo