< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/01/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: فقه: كتاب الديات [ديه اعور]
 مسأله2: «فی العین الصحیحة من الاعور الدیة کاملة ان کان العور خلقة أو بآفة من الله تعالی»
 در بحث دیه چشم گفتیم بر اساس مقدر شرعی دو چشم دیه کامل دارد و یک چشم نصف دیه دارد. و استدلال به روایت شد و گذشت.
 بحث امروز در مورد اعور است و اعور کسی است که یک چشم دارد.
 اکنون بحث این است که اگر کسی چشم صحیح اعور را از بین ببرد دیه آن چیست؟
 مسأله دو صورت دارد؛
 صورت اول: گرچه در مورد دو چشم صحیح گفتیم هر یک چشم نصف دیه دارد اما در مورد اعور امام با یک قید می‌فرماید یک چشم صحیح اعور اگر از بین برود دیه کامل دارد به قید و شرط آنکه آن چشم نابینا یا خلقتا نابینا باشد یعنی از وقتی که به دنیا آمد یک چشم بینا داشت یا به آفت سماوی نابینا باشد یعنی با دو چشم بینا متولد شد ولی بر اثر حادثه سماوی یک چشم را از دست داد و اگر از روی جنایت باشد یعنی کسی یک چشمش را کور کرده است و او دیه هم گرفت شامل این حکم امام نمی‌شود.
 
 دلیل مسأله:
 الف: ادعای اجماع: مرحوم صاحب جواهر [1] می‌فرماید «بلاخلاف اجده فیه بیننا» همه فقهای شیعه می‌فرمایند عین اعور اگر از بین رفت دیه کامله دارد. «بل فی الخلاف» شیخ [2] در خلاف و بعض بزرگان دیگر ادعای اجماع کردند.
 ب: روایات:
 1- صحیحه حلبی [3] «عن ابی عبدالله قال فی عین الاعور الدیة کاملة»
 سند صحیحه است و می‌فرماید بر یک چشم انسان اعور اگر جنایتی واقع شد دیه کامله دارد و صریح در حکم است.
 2- عن ابی بصیر [4] «عن ابی عبدالله قال فی عین الاعور الدیة»
 این روایت نیز مشابه است و روایت صحیح است و مراد از «الدیة» یعنی دیه کامله که به حساب دینار 100 دینار و به حساب درهم 10هزار درهم یا صد شتر و غیره باید بپردازد.
 3- صحیحه محمد بن قیس [5] قال «قال ابوجعفر قضی امیرالمومنین فی رجل اعور اصیبت عینه الصحیحة ففقئت؛ ان تفقأ احدی عینی صاحبه ویعقل له نصف الدیة وان شاء اخذ دیة کاملة ویعفی عن عینی صاحبه»
 روایت صحیحه است. امام باقر(عليه السلام) فرمودند امیرالمؤمنین(عليه السلام) در مورد مرد اعوری که یک چشم صحیحش بر اثر جنایت نابود شد و از حدقه درآمد قضاوت کرد و فرمود:
 1- یک چشم جانی را قصاص می‌کنند و نصف دیه کامله را از جانی دریافت می‌کنند.
 2- اگر خواست دیه بگیرد یک دیه کامله می‌گیرد.
 البته دیه کامل گرفتن بر فرض عدم مصالحه است وگرنه مجنی علیه می‌تواند به هر مقدار که خواست به کمتر از دیه کامله یا بیشتر از دیه کامله مصالحه می‌کند.
 نتیجه: از روایت استفاده می‌شود یک چشم اعور دیه کامله دارد گرچه یک چشم است اما ارزش دو چشم را دارد زیرا این یک چشم اگر از بین برود به کلی بینایی از بین می‌رود پس در مقام قصاص نمی‌تواند به جای یک چشم دو چشم را قصاص کند لذا برای چشم دیگر دیه دریافت می‌شود.
 4- «عن ابی عمران الارمنی [6]
  [9] عن عبدالله بن الحکم عن عن ابی عبدالله قال سألته عن رجل صحیح فقأ عین رجل اعور فقال علیه الدیة کاملة فان شاء الذی فقأت عینه ان یقتص من صاحبه ویأخذ منه خمسة آلاف درهم فعل لان له الدیة کاملة» [10]
 یک انسان دارای دو چشم صحیح یک چشم انسان اعور یک چشم را از حدقه درآورد. امام فرمود اگر خواست دیه بگیرد دیه کامله دریافت می‌کند و اگر خواست قصاص کند یک چشم جانی را قصاص می‌کند و یک نصف دیه نیز دریافت می‌کند زیرا وقتی یک چشم را قصاص کرد تمام حق مجنی علیه استیفاء نشد پس باید نصف دیه نیز دریافت کند.
 بررسی عرفی حکم دیه یک چشم انسان اعور:
 اکنون به عنوان مؤید می‌گوییم از نظر اعتبار عرفی نیز جریان همان است که در روایت آمده است زیرا؛
 اولا: انسانی که اعور است و یک چشم دارد تمام بیناییش همین یک چشم است و اگر از بین رفت مثل این است که انسان سالم هر دو چشمش را از دست داده باشد.
 ثانیا: انسان اعور به منزله انسانی است که از این عضو یک عدد بیشتر ندارد یعنی یک چشم صحیح انسان اعور همانند تک عضوهای موجود در بدن است که یک دیه کامله داشت و روایت داشتیم اگر عضوی مثل بینی یا زبان در بدن فقط یک عضو است دیه کامل دارد انسان اعور فقط یک عضو برای دیدن دارد و بر اساس روایت اگر عضوی در انسان تک بود یک دیه کامله دارد.
 خلاصه ادله: از مجموع گفتار بالا به دست می‌آید سه مورد می‌تواند دلیل یا مؤید حکم دیه کامله در جنایت بر چشم اعور باشد:
 1- اجماع.
 2- روایات.
 3- اعتبار عرفی.
 صورت دوم: اما اگر عیب چشم معیوب خلقتا یا به عارضه سماوی نیست بلکه مثلا در اثر معالجه دارو ریختند و کور شد یا با ضربه‌ای اینگونه شد در اینجا همان یک چشم بینای اعور نصف دیه دارد زیرا در مقابل چشم اعور یا دیه گرفته است یا اینکه مستحق آن بوده و عفو کرده است. و یا جنایت کرد یک چشمش قصاص شد. پس مثل این است که این عین موجود است.
 دلیل مسأله:
 در مورد دلیل صورت دوم می‌گوییم روایتی نداریم بلکه فقط جواهر [11] می‌فرماید در مورد اینکه اگر یک چشمی که از اعور به خاطر جنایت نابینا شد و دیه آن را گرفته است یا با جنایتی که کرده بود قصاصش کردند دیه ندارد «بلا خلاف اجده فیه»
 در مسالک [12] مرحوم شهید می‌فرماید «وعلی تقدیر استحقاقه دیة اخری تکون الاخری بمنزلة الموجودة لأنه اخذ عوضها أو استحقه فتکوت دیة الصحیحة علی اصلها بنصف دیة کاملة»
 چشم نابینای اعور به منزله بینا است چون عوض آن را گرفته است در نتیجه برای تک چشم باقی مانده که اکنون بر آن جنایت شده است با محاسبه اصل حکم دیه چشم نصف دیه دریافت می‌شود.
 مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید گرچه روایات بنحو اطلاق می‌گفت اگر عضوی از اعضا دوتا باشد در هر دو دیه کامله است و اگر یکی از بین رفت نصف دیه دارد اما ما اینجا می‌گوییم یک چشم اعور یک دیه کامل دارد پس چگونه می‌شود توجیه کرد؟
 صاحب جواهر می‌فرماید آن روایات را با اجماع و اتفاق که عین اعور یک دیه کامل دارد تخصیص می‌زنیم و می‌گوییم الا عین اعور که عین اعور گرچه یکی است اما دیه کامله دارد منتهی با یک شرط که عیب تولدی یا سماوی باشد.
 مرحوم آقای خویی [13] این قول مشهور را نقل می‌کند و می‌فرماید «والمشهور قیدوا ذلک بما اذا کان العور خلقة او بآفته سماویة واما اذا کان بجنایة فعلیه نصف الدیة وفیه اشکال والاقرب عدم الفرق» مشهور این دیه کامل داشتن یک چشم اعور را مقید کردند به موردی که عیب خلقتا یا سماوی باشد.
 مرحوم خویی بر این کلام مشهور اشکال دارد و فرمود اقرب این است که فرقی ندارد بلکه به نحو کلی می‌گوییم بر یک چشم اعور اگر جنایتی واقع شد دیه کامله دارد چه اینکه عیب چشم معیوب به خلقت باشد یا با آفت سماوی باشد و یا در قصاص جنایت کور شده باشد و یا با جنایتی که بر او وارد شد دیه گرفته باشد و یا بر اثر بی مبالاتی خود مجنی علیه ضربه‌ای خورده و کور شده باشد.
 وجه اشکال: مرحوم آقای خویی در ادامه می‌فرماید «لا دلیل لهم الا الاجماع» مشهور دلیلی جز اجماع ندارند «ان تم الاجماع فهو» و این اجماع اگر تمام باشد می‌پذیریم که مخصص باشد «لکنه غیر تام» اما این اجماع تمام نیست زیرا چنین اجماعی نداریم که از آن کشف قول معصوم شود وقتی اجماع قوی نداشتیم پس مخصص نداریم وقتی مخصص نداشتیم به اطلاقات عمل می‌کنیم که می‌گویند یک چشم اعور مطلقا دیه کامله دارد.
 اقول: می‌گوییم اینجا قول مشهور اولی است زیرا ما نمی‌خواهیم با اجماع تخصیص بزنیم تا اشکال کنید بلکه ما دو دسته روایات داریم؛
 دسته اول: روایاتی که می‌گفتند هر عضوی که دو تا است در دو تا یک دیه کامل و یکی از آن دو تا نصف دیه و در اعور چون یک چشم دارد نصف دیه دارد.
 دسته دوم: روایاتی که امروز خواندیم می‌فرمود اعور یک دیه کامله دارد. و مشهور گفتند به شرط اینکه اعور بودن با خلقت یا آفت سماوی باشد. این روایت دسته دوم خود به نوعی اطلاق دارد که با شرط مشهور تخصیص می‌خورد و آقای خویی می‌خواست بفرماید چون مشهور برای این شرط جز اجماع دلیلی ندارد و اجماع نیز تمام نیست پس دسته دوم از روایات بر اطلاق خودشان باقی هستند یعنی هر اعوری چه خلقتا یا سماوی و یا به هر علت دیگر اعور شده باشد دیه چشم او کامل است.
 راه جمع بین دو دسته روایات:
 این دو دسته را کنار هم می‌گذاریم برای جمع بین دو دسته روایت ممکن است گفته شود اطلاقات را تخصیص می‌زنیم. روایت «فی الاعور الدیة کاملة» مخصص می‌شود یعنی هر عضوی که دو تا است یکی از آنها نصف دیه دارد الا اعور که گرچه یکی است اما دیه کامله دارد. اما در اینجا نیز می‌گوییم این اطلاق را نمی‌توانیم به وسیله روایت اعور تخصیص بزنیم بلکه باید قدر متیقن بگیریم یعنی اعوری که با خلقت سماوی اعور باشد قدر متیقن است یعنی اعوری که خلقتا یا سماوی باشد دیه کامله دارد اما اگر به جنایت یا علل دیگر باشد دیه کامله ندارد. پس گرچه بپذیریم بنابر نظر آقای خویی اجماع تمام نباشد اما با توجه به قدر متیقنی که در موارد شبهه مورد توجه است می‌گوییم روایت اعور شامل غیر آفت خلقتی و سماوی نمی‌شود.
 وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
 حدیث هفته: (هفته بیست و پنجم سه شنبه)
 
 
 قال علي:
 
 إن تَقنَع تَعِزَّ
 اگر قناعت کنی به عزت و عظمت می‌رسی.
 
 
 
 غرر الحکم 2: 1207، ح22/3756


[1] جواهرالکلام 43: 184، ط دارالکتب الاسلامیة.
[2] الخلاف 5: 237، ط جماعة المدرسین.
[3] وسائل الشیعة 29: 330، کتاب الدیات، أبواب دیات الاعضاء، باب27، ح1، ط آل البیت.
[4] وسائل الشیعة 29: 331، کتاب الدیات، أبواب دیات الاعضاء، باب27، ح3، ط آل البیت.
[5] وسائل الشیعة 29: 331، کتاب الدیات، أبواب دیات الاعضاء، باب27، ح2، ط آل البیت.
[6] گفتنی است در مورد ابوعمران ارمنی دو مطلب قابل ذکر است:
[7] أ. نقدر الرجال 1: 75، ط آل البیت: تفرشی احتمال داده است موسی بن زنجویه با کنیه ابوعمران الارمنی همان ابراهیم بن علی بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب باشد که مادر علی بن عبدالله زینب کبری عقیله بنی هاشم دختر امیرالمؤمنین(عليه السلام) است و ابراهیم بن علی بن عبدالله یعنی همان زنجویه ارمنی از اصحاب امام رضا(عليه السلام) بود.
[8] ب. معجم الرجال 20: 47، شماره12798: مرحوم آقای خویی می‌فرماید موسی بن زنجویه ابوعمران الارمنی در مشیخه فقیه با نام ابو عمران آمده است و مرحوم شیخ در یک مورد او را از اصحاب امام رضا(عليه السلام) خوانده است و در مورد دیگر فرمود او از هیچ امامی روایت نقل نکرده است.
[9] نتیجه: با توجه به اینکه عنوان ارمنی در بین سلسله روات فراوان آمده است ظاهرا «الارمنی» کنیه ابوعمران است چنانچه در سلسله روایات برخی دیگر از روات نیز به این کنیه خوانده شده‌اند.
[10] وسائل الشیعة 29: 331، کتاب الدیات، أبواب دیات الاعضاء، باب27، ح4، ط آل البیت.
[11] جواهرالکلام 43: 185، ط دارالکتب الاسلامیة.
[12] مسالک الافهام 15: 404، ط المعارف الاسلامیة.
[13] مبانی تکملة المنهاج 2: 275، ط العلمیة.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo