< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

90/12/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات (موجبات ضمان بالتسبیب)
 یکی از بحث‌های کتاب دیات موجبات ضمان بود یعنی افعالی که اگر انجام شود موجب ضمان دیه است که تحت عنوان «القول فی موجبات الضمان» مطرح شد و گفتیم در موجبات ضمان سه مبحث وجود دارد:
 المبحث الاول: موجبات الضمان بالمباشرة.
 المبحث الثانی: موجبات الضمان بالتسبیب.
 مبحث الثالث: موجبات الضمان بالمباشرة والتسبیب معا.
 مبحث اول که موجبات ضمان بالمباشرة بود را بحث کردیم و گذشت و گفتیم؛ کسی انسانی را هل می‌دهد و طرف می‌افتد می‌میرد و بالمباشرة موجب مگر کسی میشد و یا مثالهایی دیگر که بحث کردیم وگذشت.
 المبحث الثانی فی الاسباب: از امروز بحث در مورد فراهم کردن سبب قتل است.
 موجبات ضمان بالتسبیب:
 تعریف سبب: «والمراد بها هاهنا كل فعل يحصل التلف عنده بعلة غيره بحيث لولاه لما حصل التلف كحفر البئر ونصب السكين وإلقاء الحجر وإيجاد المعاثر ونحوها.»
 مرحوم صاحب جواهر [1] در اول بحث اسباب، توضیح مفصلی دارد و تفاوت سبب و علت و شرط را مطرح می‌کند و تفصیل بیشتر بحث را به کتاب غصب و قصاص حواله می‌دهد و در آخر می‌فرماید ما در هیچ روایتی نداریم که سبب یا شرط یا علت موضوع حکم قرار گرفته باشد که بگوید هر جا سبب واقع شد حکمش این است یا هر جا شرط و یا علت واقع شود حکم این است. بلکه باید ببینیم فعلی که محقق می‌شود چگونه انتساب به این شخص پیدا می‌کند و در چه مورد عرف مستند به این فرد می‌داند. حال فرقی ندارد که اسمش شرط یا علت یا سبب باشد یعنی ما دائر مدار تعریف و شناخت علت و سبب و شرط نیستیم بلکه اثبات استناد کافی است.
 خلاصه فرمایش صاحب جواهر این است که فرمود «لیس فی شیئ من النصوص جعل لفظ السبب عنوانا للحکم فالاختلاف فی تعریفها تطویل الکلام فی ذلک خال عن الفائدة انما المدار صدق نسبة الفعل»
 پس لازم نیست در مورد تعریف وقت صرف کنیم و فقط در حد دانستن اینکه کجا مصداق قتل است یک تعریف جزئی مطرح می‌کنیم. لذا به نظر می‌رسد بهترین تعریف تعریفی است که مرحوم امام هم اینجا ذکر کردند البته در این جا تعریف خود سبب مطرح است نه تعریف سبب ضمان. و چنانچه اشاره کردیم حضرت امام فرمود: «والمراد بها هاهنا كل فعل يحصل التلف عنده بعلة غيره بحيث لولاه لما حصل التلف كحفر البئر ونصب السكين وإلقاء الحجر وإيجاد المعاثر ونحوها.»
 امام می‌فرماید ممکن است در جایی علت تامه را سبب بگویند اما در بحث ضمان مراد از سبب کل فعل یحصل التلف عنده بعلة غیره که لولاه مرگ محقق نمی‌شد.
 بیان چند مثال: حضرت امام در توضیح تعریف چند مثال آورده‌اند.
 مثال اول: حفر بئر: علت سقوط در چاه حفر بئر نبود بلکه لغزش پا علت بود و حفر بئر سبب شد که لغزش ایجاد و سپس باعث سقوط بشود که اگر چاه نبود لغزش پا موجب سقوط نبود.
 فرض کنید در غذا سم ریخت عمل ریختن سم در غذا را می‌گوییم سبب مرگ چون این ریختن سم در غذا سبب مردن اوست اما علت مرگ او این نیست یعنی بعلة غیره بلکه علت مرگ خوردن غذای مسموم است که اگر سم نبود با خوردن غذا به تنهایی نمی‌مرد.
 مثال دوم: نصب سکین: ممکن است کسی شئ تیزی را در محلی قرار دهد مثلا میخ بزرگی را- به هر علت- در زمین فرو کند شخصی با میخ بزرگ برخورد می کند و می‌میرد. در این صورت فرو کردن میخ در زمین سبب مرگ است اما علت مرگ نیست بلکه علت برخورد شخص با سکین و افتادن است.
 مثال سوم: وضع الحَجَر: یک سنگ را در محلی قرار می‌دهد و کسی با آن سنگ برخورد می‌کند و می‌میرد. قرار دادن سنگ سبب است اما علت مرگ نیست بلکه علت مرگ برخورد کردن و افتادن است.
 مثال چهارم: ایجاد المعاثر: انسانی منطقه‌ای را آنچنان آرایش دهد که زمین لیز شود و باعث لغزیدن افراد در حال عبور گردد در این صورت اصل درست کردن لغزشگاه سبب مرگ است اما علت مرگ نیست بلکه علت لغزیدن و بر زمین افتادن است.
 در همه این مثالها شرط این است که در جای مباح نباشد و از روی عدوان باشد سببی که موجب ضمان باشد عدوانی بودن آن است بر همین اساس موارد ضمان و عدم ضمان را بررسی می‌کنیم:
 مورد اول: اگر در ملک خود یکی از چهار مثال مطرح شده را ایجاد کند ضامن نیست پس در مواردی سبب هست اما عدوان نیست برای نمونه میخ بزرگی برای مهار حیوان در مکان مباح نصب کرده است و کسی با آن برخورد کرد و مرد ضمان ندارد.
 
 دلیل مسأله:
 1- اصل: اگر شخصی در مکان مباح چاهی حفر کند یا یکی از موانع را ایجاد کند و کسی در روز و حالت عادی با آن برخورد کند و بمیرد شک می‌کنیم که آیا حافر چاه و غیره ضامن است یا خیر؟ می‌گوییم در صورت شک اصل عدم ضمان است.
 2- روایت:
 الف: صحیحه زراره [2] عن ابی عبدالله «قال لو ان رجلا حفر بئرا فی داره ثم دخل رجل فوقع فیها لم یکن علیه شیئ ولا ضمان ولکن لیغطها»
 کیفیت استدلال به روایت:
 دخل یعنی بدون اذن و دعوت وارد شد. در این صورت صاحبخانه و حفر کننده چاه ضامن نیست.
 در ذیل حکمی را بیان می‌کند که باید چاه را بپوشاند و مانعی ایجاد کند که کسی در آن نیفتد و البته این حکم ارشادی است.
 ب: روایت سوم همین باب هم ذیل و صدری دارد که صدر آن همین مضمون است «عن سماعة قال: سألته عن الرجل يحفر البئر في داره أو في أرضه، فقال: أما ما حفر في ملكه فليس عليه ضمان، وأما ما حفر في الطريق أو في غير ما يملك فهو ضامن لما يسقط فيه.» [3]
 
 کیفیت استدلال:
 در این روایت گرچه ذیل مطلب دیگری را می رساند اما صدر روایت ظهور در عدم ضمان دارد.
 مورد دوم: اگر در جای مباح کاری انجام دهد مثلا چاهی حفر کند در این صورت اگر کسی در آن افتاد ضامن نیست.
 دلیل مسأله:
 روایت: سکونی [4] عن ابی عبدالله قال «قال رسول الله(ص) البئر جبار والعجماء جبار والمعدن جبار»
 کیفیت استدلال به روایت:
 جبار از ماده جبر است یعنی خود این چاه جبران خسارت می‌کند یعنی خونش هدر است البته آن چاهی که قدیمی است و متصدی ندارد جبار است نه همه چاه‌ها. همچنین اگر کسی حیوان را در زمین مباحی بسته است که چرا کند و انسانی به آن حیوان نزدیک شد و حیوان لگد زد و او مرد خونش هدر است. یا اگر در عین رعایت اصول ایمنی، معدن ریزش کرد و کارگر مرد کسی ضامن نیست. مثل بهمن که از توده برف ایجاد می‌شود و ریزش می‌کند یا دیواری خراب می‌شود؛ در این صورتها کسی ضامن نیست. البته این روایت صریح نیست بلکه حمل بر عدم ضمان می‌شود.
 نتیجه: تاکنون دو مورد بیان شد. بیان موارد دیگر برای بعد ان شاء الله.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین


[1] جواهر الکلام 43: 97، ط دارالکتب الاسلامیة.
[2] وسائل الشیعة 29: 242، کتاب الدیات، ابواب موجبات الضمان، باب8، ح4، ط آل البیت.
[3] وسائل الشیعة 29: 241، کتاب الدیات، ابواب موجبات الضمان، باب8، ح3، ط آل البیت.
[4] وسائل الشیعة 29: 271، کتاب الدیات، ابواب موجبات الضمان، باب32، ح2، ط آل البیت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo