درس خارج فقه استاد مقتدایی
90/10/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الديات [طبيب (معالجه با اخذ برائت ذمه)]
بحث اخلاقی:
گفتیم برکاتی بر ذکر و یاد خدا مترتب است و چهار مورد گفته شد.
پنجم: آرامش؛ با ذکر و یاد خدا، انسان یک آرامش و اطمینان خاطری پیدا می کند. در قرآن میفرماید «والذین آمنو وتطمئن قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئن القلوب»
[1]
ابتدا در توصیف یک گروهی بیان می کند که هدایت میشوند و هدایت به این است که ایمان پیدا میکنند و آرامش پیدا میکنند و در ذیل با بیان یک قاعده کلی میفرماید کسانی که به یاد خدا هستند همین به یاد خدا بودن موجب آرامش آنهاست.
انسانها هر کدام به نحوی در دلهره هستند به قدری این دلهرهها در انسان زیاد است که بعضی ممکن است مثلا دست به خودکشی بزنند یا افسردگی پیدا کنند اگر کسی به یاد خدا باشد اعتماد و توکل به خدا بکند و ایمان بیاورد و خدا را بشناسد، به آرامش میرسد.
در وصیت نامه امام در آخر میفرماید «با دلی آرام و قلبی مطمئن» کسی که نهضتی را شروع کرده و یک نظام 2500 ساله دارای آن همه حمایتها را سرنگون کرد و بعد جایگزین آن یک نظام نوپا که در دنیا ناشناخته است یعنی نظام ولایت فقیه را پایهگذاری کرد؛ در عین حال میفرماید با دلی آرام و قلبی مطمئن؛ این همان الا بذکر الله تطمئن القلوب است. اگر ما هم در زندگی به یاد خدا باشیم و تسلیم مقدرات پروردگار باشیم به آرامش میرسیم درباره امام حسین دارند که وقتی علی اصغر روی دست حضرت تیر خورد مصیبت عظیمی بود فرمود که «هون علی أنه بعین الله»
باز در حالات حضرت دارند که هرچه مصیبتها بیشتر میشد صورت آن حضرت برافروختهتر و با نشاطتر نشان داده میشد چون میدانست وظیفه خود را انجام داده است این است که انسان باید به یاد خدا باشد.
بحث فقهی:
دنبال مطالب گذشته گفتیم اگر طبیب قبل از شروع به علاج یا قبل از عمل جراحی از مریض برائت بگیرد در مورد ضمان سه قول است.
قول اول: عدم ضمان: مشهور فقهاء با اینکه در صورت عدم اخذ برائت میگفتند طبیب ضامن است. اکنون میگویند اگر برائت بگیرد ضامن نیست و دو دلیل هم داشتند که رد شد.
قول دوم: توقف بود.
قول سوم: این بود که ولو برائت هم بگیرد ضامن است.
قول سوم سه دلیل داشت و گفتیم هر سه قابل جواب است اما ابتدا به پاسخ دلیل دوم- که عمده دلیل آنها بود- پرداختیم.
در دلیل دوم قول سوم آمده بود ابراء معنی ندارد و این ابراء واقعی نیست چون معنای ابراء این است که اسقاط ما فی الذمه کند و هنوز به ذمه طبیب چیزی نیامده است و اسقاط ما لم یجب صحیح نیست.
در جواب گفتیم؛
اولاً: همین قدر که در معرض ثبوت ضمان باشد برای اسقاط ضمان کافی است و نظیر آن در خیارات ملاحظه شد که در ضمن بیع خیار را ساقط میکنند در حالیکه بعد از بیع حق خیار میآید و این خیلی عقلایی است همه به آن عمل میکنند.
ثانیاً: مرحوم صاحب جواهر از یک راه دیگر وارد شدند و گفتند مسأله از باب ابراء ما فی الذمه نیست. بلکه مسأله از باب این است که اذن مریض به طبیب مانع اشتغال ذمه طبیب میشود و به جریان اجازه صاحب غذا به دیگران در خوردن غذا اشاره کردند که اساسا ضمان نمیآید تا نیاز به ابراء باشد.
اکنون میگوییم علاوه بر مرحوم صاحب جواهر محقق اردبیلی هم در مجمع الفائده
[2]
همین حرف را میزنند ایشان میفرمایند ابراء طبیب آن ابراء اصطلاحی نیست بلکه اذن در شیء است که ممکن است ذمه انسان اصلا ضامن نشود تا بعد بخواهد ذمه را ابراء کند بلکه اذن به چیزی میدهد که مقتضی عدم ضمان است اینجا هم وقتی به طبیب میگوید معالجه کن من ذمه شما را برئ میکنم این اذن یعنی اصلا چیزی به ذمه طبیب نمیآید تا بعد بخواهد ذمهاش را برئ کند گویا ایشان میگوید این عرفی است دقت عقلی نمیخواهد مثلا وقتی میگویید این سیب را بخور یعنی اذن دادم بخور در دید عرف هیچ نقل و انتقالی در ذمه پیدا نمیشود تا نیاز به ابراء باشد.
بیان یک تناقض گفتاری و رفع آن:
یک اشکالی پیش میآید که قابل بررسی است یعنی صاحب جواهر
[3]
در بحث قبلی همراه با مشهور شد و در قول اول فرمود طبیب ضامن است.
پرسش این است که چگونه در فرض اخذ اذن قائل به ضمان شد و اکنون در فرض اخذ برائت قائل به عدم ضمان است؟
در جواب میگوییم در کلام جواهر تناقض نیست زیرا گفتیم در کلام مشهور قید اذن نیامده است بنابراین صاحب جواهر که همراه با مشهور قول به ضمان را پذیرفت شاید مرادشان این باشد که در صورت عدم اذن ضامن است.
مرحوم محقق
[4]
فرمود «لا استبعد الابراء من المریض فانه فعلا ماذونا فیه والمجنی علیه اذا اذن فی الجنایة سقط ضمانها فکیف باذنه فی المباح المأذون فی فعله»
بعید نیست ابراء از طرف مریض مؤثر باشد زیرا صرف اذن در عمل باعث عدم ضمان است و به عنوان مثال میفرمایند اگر انسانی خودش به شخصی اجازه دهد که مثلا جنایتی بر بدنش وارد کند جانی ضامن نیست در حالیکه جنایت کرده نظیر بریدن دست و غیره حرام است پس در عمل جراحی که عملی مباح است اگر شخصی اذن دهد به طریق اولی ضمان ندارد.
نگاهی مجدد به کلام اردبیلی:
مرحوم محقق اردبیلی
[5]
در ادامه میفرمایند «ومرجع الابراء عدم المواخذة وعدم ثبوت حق لو حصل التلف» ایشان نمیفرمایند معنای لغوی ابراء این است که چیزی در ذمه نمیآید بلکه میگویند بازگشت و نتیجه ابراء این است که چیزی در ذمه طبیب نمیآید بنابراین فرمایش ایشان هم، مانند فرمایش صاحب جواهر است.
بررسی دلیل بعدی برای بعد ان شاء الله
وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین
[1] رعد(13): 28.
[2] مجمع الفائدة والبرهان 14: 230، جماعة المدرسین.
[3] جواهر الکلام 43: 48، ط دارالکتب الاسلامیة.
[4] نکت النهایة 3: 421، ط جماعة المدرسین.
[5] مجمع الفائدة والبرهان 14: 230، جماعة المدرسین: «ومرجع الإبراء عدم المؤاخذة وعدم سقوط حق لو حصل الموجب، ولا استبعاد في لزوم الوفاء به بمعنى عدم ثبوت حق حينئذ، أو انه يثبت ويسقط، فلا يكون إسقاطا لما ليس بثابت، فتأمّل.»