< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

90/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: کتاب الدیات (حكم قتل در حرم یا خارج آن:)
 بحث اخلاقی: مصادیق ذکر خدا؛
 گفتیم مرحوم مجلسی می فرماید ذکر دو قسم است:
 قسم اول: ذکر لسانی:
 یعنی با زبان به یاد خدا بودن است که صورتهایی دارد.
 صورت اول: با تلاوت قرآن کریم که در این مورد روایاتی قرائت شد.
 صورت دوم: خواندن ادعیه و اذکار؛ که برای نمونه صحیفه امام سجاد درسی است به ما دادند و راهی است برای رسیدن به کمال به وسیله صحیفه سجادیه.
 حضرت امام خمینی می فرمودند هیچ دعایی را ندیدم که همه ائمه بر آن مداومت داشته باشند بجز مناجات شعبانیه. و نیز دعاهایی وجود دارد که از ائمه به ما رسیده است.
 همچنین ذکرهایی که در روایات به ما آموخته اند و هرکدام فضیلت و آثار و برکات بسیار دارند؛ همگی ذکر لسانی است.
 صورت سوم: مواعظ: مرحوم مجلسی ذکر لسانی را به مواعظ و نصایح نیز تعمیم می دهند و می فرمایند این مجالس نیز مجالس ذکر است.
 صورت چهارم: بیان مناقب ائمه: و نیز ذکر صفات و مناقب ائمه جزء ذکر لسانی است و ذکر الله است چنانچه در روایت می فرماید اذا ذکرنا ذکرالله [1] یا درباره علی(ع) می فرماید ذکر علی عبادة [2]
 صورت پنجم: مرحوم مجلسی [3] در نهایت می فرماید «وبالجملة کل ما یصیر سببا لذکر الله تعالی حتی المسائل الفقهیة والاخبار المأثورة عنهم علیهم السلام» حتی یک درس فقهی نیز مجالس ذکر خدا است.
 در تاریخ آمده است [4] زمانی پیامبر وارد مسجد شدند مشاهده کردند دو مجلس برگزار است یکی یدعون ویذکرون الله. و یکی مجلس تعلیم و تعلم حضرت فرمودند هر دو مجلس خوب است. اما آن مجلس علم افضل است آن حضرت فرمود « بالتعلیم أرسلت» و در آن مجلس علم شرکت کردند. و به جمع آنان پیوستند.
 روی هم رفته در اسلام تاکید به ذکر کثیر شده «واذکر الله ذکرا کثیرا لعلهم تفلحون» [5]
 و نیز فرموده است «یا ایها الذین آمنوا اذکر الله ذکرا کثیرا» [6]
 در روایتی از امام صادق [7] (که شاید یکی از مصداقهای ذکر باشد) آمده است « ما من شئ إلا وله حد ينتهي إليه إلا الذكر فليس له حد ينتهي إليه فرض الله عز وجل الفرائض فمن أداهن فهو حدهن، وشهر رمضان فمن صامه فهو حده والحج فمن حج فهو حده إلا الذكر فإن الله عز وجل لم يرض منه بالقليل ولم يجعل له حدا ينتهي إليه ثم تلا هذه الآية [8] "يا أيها الذين آمنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا وسبحوه بكرة وأصيلا" فقال: لم يجعل الله عز وجل له حدا ينتهي إليه، قال: وكان أبي (ع) كثير الذكر لقد كنت أمشي معه وإنه ليذكر الله وآكل معه الطعام وإنه ليذكر الله ولقد كان يحدث القوم [و] ما يشغله ذلك عن ذكر الله وكنت أرى لسانه لازقا بحنكه يقول: لا إله إلا الله. وكان يجمعنا فيأمرنا بالذكر حتى تطلع الشمس ويأمر بالقراءة من كان يقرأ منا ومن كان لا يقرأ منا أمره بالذكر.»
 خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است بجز ذکر خدا که حد یقف ندارد.
 پروردگار واجباتی را بر بندگان فرض کرده است که هر کس آن را انجام دهد به دستور عمل کرده است برای نمونه کسی که در ماه رمضان روزه بگیرد وظیفه او همان یک ماه روزه است یا حج را واجب کرده است و کسی که حج بیت الله انجام دهد وظیفه اش را انجام داده است اما خدای تعالی در مورد ذکر و یاد خود به مقدار و اندازه کم قانع نیست و هر آنچه که بنده بتواند ذکر بگوید لازم است بگوید.
 امام صادق(ع) در ادامه آیه مبارکه قرآن را قرائت کردند که خداوند تعالی فرمود ای مؤمنین کثیرا ذکر خدا بگویید و صبح و شام او را تسبیح کنید.
 حضرت امام صادق(ع) در ادامه فرمود پدرم حضرت امام باقر(ع) بسیار ذکر خدا می گفت همواره وقتی من با او راه می رفتم مشاهده می کردم که ذکر خدا می گوید و آنگاه که سر سفره غذا با می نشستم می دیدم حتی هنگام غذا خوردن (بین لقمه ها) ذکر خدا می گوید و بارها دیدم که با مردم صحبت می کرد اما از ذکر خدا غافل نبود و من مشاهده می کردم در حالی که کمی دهانش باز بود زبانش به فک بالا چسبیده بود و مرتب ذکر لا اله الا الله می گفت. همچنین همواره اهل خانه را از بعد از اذان صبح دور هم جمع می کرد و دستور می داد تا طلوع آفتاب آنها که قرآن می توانند بخوانند قرآن بخوانند و آنها که قادر به خواندن قرآن نیستند ذکر خدا بگویند.
 این معنای کثیر الذکر بودن است كه روایات فراواني در مورد آن رسیده است.
 1- عن ابی عبدالله [9] قال قال رسول الله من اکثر ذکر الله عزوجل احبه الله.
 خداوند کثیر الذکرها را دوست می دارد.
 2- و نیز از امام صادق(ع) [10] رسيده است من اکثر ذکر الله اظله الله فی جنته.
 کسی که کثیر الذکر باشد خداوند او را در سایه سار بهشت جای خواهد داد.
 3- و درحدیث نبوی [11] آمده است من اعطی لسانا ذاکرا فقد اعطی خیر الدنیا و الآخرة
 به هر کس که زبان ذکر گو عنایت کنند آنگونه است که همه خیر دنیا و آخرت را به او داده‌اند.
 نتیجه: یکی از فواید زبان به یاد خدا بودن و ذکر لسانی است.
 ان شاء الله خداوند توفیق کثیر الذکر بودن را به همه عنایت بفرماید.
 بحث فقهی:
 حكم قتل در حرم یا خارج آن:
 مسأله24 «لو رمى وهو في الحل بسهم ونحوه إلى من هو في الحرم فقتله فيه لزمه التغليظ، ولو رمى وهو في الحرم إلى من كان في الحل فقتله في فالظاهر أنه لم يلزمه، وكذا لو رماه في الحل فذهب إلى الحرم.»
 گفتیم در مسأله24 فروعی مطرح است؛
 فرع اول: قاتل در حل، مقتول در حرم: از بیرون حرم می زند کسی را که داخل حرم است می کشد آیا این هم مصداق قتل در حرم است یا خیر؟ گفتیم گرچه ضارب در حل بوده اما به نظر مشهور صدق می کند قتله فی الحرم و دیه تغلیظ دارد و احتمال نادری هم بود که گفتند من قتله فی الحرم نشان میدهد حرم ظرف برای قاتل و مقتول هر دو است پس موردی که قاتل در حل باشد را شامل نمی شود. و گفتیم احتمال ضعیفی است و اعتنا به آن نشده در نتیجه می گویند این مصداق قتله فی الحرم است.
 فرع دوم: مقتول در حل، قاتل در حرم: اگر عکس شد و از داخل کسی که بیرون حرم است را کشت آیا این صدق می کند که قتله فی الحرم یا نه؟ می گوییم اینجا من الحرم است ولی فی الحرم صدق نمی کند. پس دیه تغلیظ ندارد.
 از مرحوم محقق [12] نقل کردیم که فرمود «فیه تردد» تردید داریم که قتل فی الحرم صدق کند. مرحوم صاحب جواهر [13] هم می فرماید اگر شک کردیم اصل عدم تغلیظ است.
 امام(ره) هم فرمودند «فالظاهر انه لم یلزم» [14]
 فرع سوم: قاتل در حل، مقتول در حل در مرز حل و حرم:
 و اکنون فرع سوم را امام مطرح می فرمایند که «کذا لو رماه فی الحل وذهب الی الحرم» یعنی اگر تیری زد به شخصی که در مرز حرم بود و شخص تیر خورده داخل حرم رفت و مرد؛ صدق قتله فی الحرم نمی کند.
 فرع چهارم: قاتل در حل، مقتول در حرم در مرز حل و حرم:
 با توجه به فرض سوم عکس آن نیز مطرح است یعنی اگر قاتل از حل به شخصی که در داخل حرم گلوله زد و شخص گلوله خورده که در مرز حل بود فرار کرد و از حرم بیرون آمد و در بیرون مرد اینجا نیز قتله فی الحرم صدق نمی کند.
 نتیجه: از مجموع چهار فرع در اول و دوم صدق قتل فی الحرم می کند چون قدر متیقن این دو فرع است و در فرع سوم چهارم قتل فی الحرم صدق نمی کند.
 تبصره: این فروعی که گفته شد در اشهر حرم هم جاری است.
 مسأله25: به مناسبت احترامی که برای حرم وجود دارد امام در مسأله25 فرمود «لو قتل خارج الحرم» یعنی اگر قاتل کسی را بکشد و پناه به حرم ببرد تا زمانی که در حرم بماند قصاص نمی شود منتهی در خوردن و آشامیدن بر او سخت می گیرند تا بیرون بیاید.
 ادامه این مسأله برای فردا انشاءالله.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین


[1] الكافي 2: 186، ط دارالکتب الاسلامیة.
[2] بحار الانوار 72: 32، ط بیروت.
[3] بحار الانوار 72: 32، ط بیروت.
[4] بحار الانوار 1: 206، ط بیروت: «وخرج (صلى الله عليه وآله) فإذا في المسجد مجلسان: مجلس يتفقهون، ومجلس يدعون الله ويسألونه، فقال: كلا المجلسين إلى خير، أما هؤلاء فيدعون الله، وأما هؤلاء فيتعلمون ويفقهون الجاهل، هؤلاء أفضل، بالتعليم أرسلت، ثم قعد معهم.»
[5] جمعه(62): 10.
[6] احزاب(33): 41.
[7] الكافي 2: 498، ط دارالکتب الاسلامیة.
[8] احزاب(33): 42.
[9] الكافي 2: 500، ط دارالکتب الاسلامیة.
[10] الكافي 2: 500، ط دارالکتب الاسلامیة.
[11] الكافي 2: 499، ط دارالکتب الاسلامیة.
[12] شرايع الاسلام 4: 1018، ط استقلال طهران.
[13] جواهر الکلام 43: 30، ط دارالکتب اسلامیة.
[14] تحرير الوسيله 2: 558، ط اسماعیلیان.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo