< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

89/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

مسأله26:

لو ضرب الولی القاتل و ترکه ظنا منه انه مات فبرأ فالأشبه أن یعتبر الضرب، فإن کان ضربه مما یسوغ له القتل والقصاص به لم یقتص من الولی، بل جاز له قتله قصاصا، وإن کان ضربه مما لا یسوغ القصاص به کأن ضربه بالحجر ونحوه کان للجانی الاقتصاص، ثم للولی أن یقتله قصاصا أو یتتارکان.

 اگر ولی دم پس از استیفای حق قصاص و اطمینان از مردن قاتل و گذشت زمان متوجه شد نیمه جانی در قاتل مانده بود و خود قاتل یا دیگران به معالجه پرداخته و قاتل بهبود یافت اکنون تکلیف چیست؟ آیا ولی دم میتواند مجدداً حکم قصاص را اجراء کند؟

 مرحوم محقق[1] ابتدائا میگوید قصاص حق ولیّ دم بود و قصاص محقق نشد الآن حق دارد مجدداً قصاص نماید.

 و در ادامه میفرماید قصاص بجای قتل عمد است و چون قاتل در مرحله اول ضرباتی را دریافت کرد اما نمرد لذا ابتدا ضربات وارده بر خود را بر ولی دم قصاص جرح می کند و پس از آن خودش قصاص قتل میشود. مرحوم محقق فرمود: «لو ضرب ولی الدم الجانی قصاصا و ترکه ظنا انه قتل و کان به رمق فعالج نفسه وبرئ لم یکن للولی القصاص فی النفس حتی یقتص منه الجراحة أو لا و هذه روایة ابان بن عثمان»

 اگر ولی دم جانی را قصاص کرد و به خیال اینکه جانی مرده است او را رها کرد اما چون رمقی داشت یا خود معالجه کرد و یا دیگران او را معالجه کردند و زنده ماند در این صورت ولی دم نمیتواند قصاص مجدد کند مگر اینکه ابتدا خود به خاطر ضرباتی که بر قاتل زده بود و او زنده ماند قصاص جرح شود و بعد قاتل را قصاص نفس نماید.

دلیل مسأله:

روایت ابان[2] : مشایخ ثلاث نقل کرده اند (وسائل از کلینی[3] نقل می کند و شیخ در تهذیب[4] و صدوق در فقیه[5] ): عن بعض اصحابه عن ابان بن عثمان عمن اخبره عن احدههما علیهما السلام قال اتی عمر بن الخطاب برجل قد قتل اخا رجل فدفعه الیه و امره بقتله فضربه الرجل حتی رأی انه قدقتل فحمل الی منزله فوجدوا به رمقا فعالجوه فبرء فلما خرج اخذه اخ المقتول الاول فقال: انت قاتل اخی ولی ان اقتلک فقال قدقتلتنی مرة تنطلق به الی عمر فأمر بقتله فخرج فهو یقول والله قتلتنی مرة فمروا علی امیرالمؤمنین(ع) فاخبره خبره فقال لاتعجل حتی اخرج الیک فدخل علی عمر فقال لیس الحکم فیه هکذا حکم این نیست که تو گفتی پس این ضربات که به او وارد شده چه می شود فقال ما هو یا ابا الحسن فقال یقتص هذا من اخی المقتول الاول ما صنع به ثم یقتله بأخیه این شخص قاتل که قرار است دوباره قصاص شود اول از برادر مقتول این ضرباتی را که به او زده شده قصاص کند بعد برادر مقتول او را بکشد. فنظر الرجل أنه إن اقتص منه أتی علی نفسه برادر مقتول که می خواست دوباره قصاص نماید فکر کرد که اگر به مقدار ضربه ای که در مرحله اول جهت قصاص بر قاتل زده بود به او بزنند معلوم نیست جان به در برد و اگر اجازه قصاص بدهد خودکشی است فعفا عنه وتتارکا لذا قاتل برادرش را عفو کرد و دعوا تمام شد.

 ضمن اینکه نمیتوانیم بگوییم کسانی که قاتل را معالجه کردند ضامن هستند و کسی هم چنین چیزی نگفته است.

مناقشه در روایت ابان:

مرحوم محقق در ذیل روایت[6] می فرماید روایت دو اشکال دارد:

اول: ضعف سند:

ابان بن عثمان است که کشی[7] می فرماید او از فرقه ناووسیه است که انحراف اعتقادی دارند.

دوم: ارسال روایت:

یعنی روایت ابان از دو جهت مرسله است هم قبل از ابان و هم بعد از آن. پس روایت قابل اعتماد نیست.

رد مناقشه در روایت ابان:

بررسی ضعف سند:

اولاً:

معلوم نیست ابان از ناووسیه باشد بلکه مرحوم محقق اردبیلی[8] در مجمع الفائدة میفرماید «هو من القادسیة» ابان از اهالی قادسیه است که محلی در عراق است و به اشتباه ناووسیه خوانده شد.

ثانیاً:

سلمنا که از ناووسیه باشد گرچه از نظر اعتقادی فاسد است اما ثقه است لذا از چنین روایتی تعبیر به موثقه میشود یعنی راوی دروغگو نیست و امانتدار است.

ثالثاً:

خود کشّی در جای دیگر از رجال خود ابان را از اصحاب اجماع قلمداد می کند. لذا ضعف سند مورد پذیرش نیست.

بررسی ارسال سند:

میگوییم مرسله بودن را نمی پذیریم زیرا در نقل کلینی تا ابان ارسال وجود ندارد و در نقل مرحوم شیخ طوسی سند متصل به ابان است و مرحوم صدوق نیز بصورت متصل تا ابان نقل می کنند. پس سند روایت هرچند تا ابان متصل است اما چون بعد از آن مرسله است ارسال روایت مسلم تلقی میشود. لذا چنین حکم مهمی را (که قاتل را تا سرحد مرگ بردند ولی نجات یافت) اگر بخواهند دوباره قصاص کنند با این روایت نمیتوان ثابت کرد. و درست است که مرسله صدوق معتبر است اما در جایی مرسله صدوق معتبر است که بگوید قال رسول الله یا قال المعصوم و اینجا «عمن أخبره» آمده است یعنی معلوم نیست که چه کسی خبر داده است لذا اعتمادی به آن نیست. در نتیجه از روایت چشم پوشی میکنیم و به مقتضای قاعده عمل می کنیم. و میگوییم حق قصاص دوباره ندارد.

اقول:

باید تفصیل داد اگر ولی دم با وسیله قصاص نظیر شمشیر و با اجازه شرع اجرای قصاص کرد و به خیال اینکه قاتل مرده است رهایش کرد ولی منتهی به مرگ نشد میتواند مجدد بزند و ضربات قبلی هیچ قصاصی ندارد.

 اما اگر ضربه ای که زده برای قصاص نبوده است مثلاً تا او را دید آن قدر کتک زد که گمان برد قاتل مرده است در این صورت اگر منتهی به مرگ شده بود هرچند معصیت کرده که با زجر کشته است اما قصاص محقق بود. اما اگر منتهی به مرگ نشد با توجه به عمل مجرمانه ای که انجام داده است اگربخواهد مجدداً مستقلاً قصاص کند اول باید به خاطر ضرباتی که بر قاتل وارد کرد قصاص جرح شود؛ و پس از آن اگر خواست قاتل را قصاص نفس کند.

 محقق[9] و نیز صاحب جواهر[10] و حضرت امام در تحریر نیز همین تفصیل را قائلند.

 فردا انشاءالله

 وصلی الله علی سیدنا محمد وآل محمد.

[1] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج4، ص1006، ط استقلال تهران.

[2] حر عاملی، وسائل الشیعة، ج29، ص125، باب61، ابواب قصاص نفس، ح1، ط آل البیت.

[3] شیخ کلینی، الکافی، ج7، ص360، ط اسلامیة تهران.

[4] شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج10، ص 278، ح 1087، دارالکتب الاسلامیة تهران.

[5] شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص174، ح5401، جماعة المدرسین.

[6] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج4، ص1006، ط استقلال تهران.

[7] رجال الکشی، ج1، ص352، ش660.

[8] محقق اردبیلی، مجمع الفائدة، ج9، ص323، جماعة المدرسین.

[9] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج4، ص1006، ط استقلال تهران.

[10] شیخ جواهری، جواهرالکلام، ج42، ص340، دارالکتب الاسلامیة تهران.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo