< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

89/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث اخلاقی:

  «افشای سر» هفته‌های قبل در مورد مفاسد زبان که ام المفاسد است صحبت کردیم. از غیبت، دروغ و دیگر گناهان سخن گفتیم. اکنون متذکر می‌شویم یکی از گناهانی که از زبان صادر می‌شود ودر عقوبت آن روایات شدیدی وارد شده است؛ افشا کردن سر برادر دینی است. شخصی حرکتی را انجام داده و حرفی زده است؛ دیدار یا ملاقاتی داشته است، که سرّی بود و دیگری اطلاع پیدا کرده که آقا فلان حرف را گفت یا فلان دیدار را انجام داده است و آن را منتشر می‌نماید این افشا کردن سرّ برادر دینی است.

  مع الاسف امروزه إشاعه سرّ مؤمن فراوان است. کسی در مجلسی خصوصی حرفی زده که مثلا از آن استفاده می‌شد که علیه نظام است و کسی به گونه‌ای اطلاع پیدا می‌کند و آن را منتشر می‌نماید که آقا ضد انقلاب است و در فلان مجلس فلان حرف را زد یا مثلا کسی در انتخابات بین خود و خدا تشخیص داده است که به شخص معینی رأی دهد شخصی اطلاع می یابد و این رأی سری را منتشر می‌نماید که فلانی به فلان شخص رأی داده است. به هرحال شخصی کاری سری انجام داد و اگر نقل شود عیبی برای اوست و او دوست ندارد عیبش مطرح شود در اینصورت اگر کسی از این سر اطلاع پیدا کرد و نقل نمود اشاعه سر مؤمن است و از گناهانی است که عقوبت سختی دارد.

  در مورد رذیله افشای سرّ روایات فراوانی از معصومین(ع) رسیده است که در ذیل برخی از آنها را قرائت می‌کنیم:

  1-«عن عبد الله بن سنان قال: قلت له: عورة المؤمن على المؤمن حرام؟ قال: نعم [1] ، قلت: تعني سفليه [2] قال: ليس حيث تذهب، إنما هي إذاعة سره» [3]

  آیا (صحیح است که می‌گویند) عورت مؤمن برای مؤمن حرام است آیا اینگونه است؟ امام فرمود آری. پرسیدم آیا مراد همان عورتین است که نگاه به آن حرام است؟ امام فرمود اینکه ذهن تو به آن معنا می‌رود مراد نیست. بلکه یعنی افشای سر او به منزله عورت اوست. از یک امر پنهانی و محرمانه از جهت اینکه سرّ است؛ تعبیر عورت می‌شود.

  ملاحظه می‌فرمائید حرمت اشاعه سر از این روایت به وضوح استفاده می‌شود.

  2-عن حذيفة بن منصور قال: قلت لأبي عبدالله(ع): شئ يقوله الناس: عورة المؤمن على المؤمن حرام؟ فقال: ليس حيث يذهبون إنما عنى عورة المؤمن أن يزل زلة أو يتكلم بشئ يعاب عليه فيحفظ عليه ليعيره به يوما. [4]

[5]

  حذیفة بن منصور گوید به امام صادق(ع) عرض کردم مردم همواره بر زبان دارند که عورت مؤمن بر مؤمن حرام است (آیا مراد همان عورت مشهور است؟) امام فرمود: این معنا که در ذهن مردم است (عورتین) مراد نیست بلکه مراد این است که اگر مؤمن عیبی یا لغزشی داشت و کسی نمی‌دانست یا حرفی زده بود که برای او عیب است برای او شخصی بر آن دسترسی پیدا می‌کند و آن را حفظ می‌کند و در ذهن نگه می‌دارد، تا یک روز آبرویش را ببرد.

  ملاحظه می‌فرمائید که لسان روایت تقبیح افشای سرّ مؤمن است.

  3-وصیت امام علی(ع) به امام حسن مجتبی(ع): [6]

  «ولا تخن من ائتمنک وإن خانک» به کسی که تو را امین می‌داند خیانت نکن ولو او به تو خیانت کرده باشد؛ مثلاً اگر حرفی را نزد شما به امانت گذاشته است خیانت نکن و نقل نکن. حتی اگر او به شما خیانت کرد با اینکه به او گفتی حرفی که به تو گفتم به کسی نگو اما او گفت و افشای سر کرد تو این کار را نکن. «ولا تذع سره وإن اذاع سره» سرّ برادر دینی ات را فاش نکن ولو او سر تو را فاش نماید. او بد کرد شما نکن.

  4-عن محمد بن الفضيل [7] ، عن أبي الحسن الأول(ع) قال: قلت له: جعلت فداك الرجل من إخواني يبلغني عنه الشئ الذي أكرهه فأساله عن ذلك فينكر ذلك وقد أخبرني عنه قوم ثقات فقال لي: يا محمد كذّب سمعك وبصرك عن أخيك فإن شهد عندك خمسون قسامة [8] وقال لك قولا فصدقه وكذبهم لا تذيعن عليه [9] شيئا تشينه [10] به وتهدم به مروءته فتكون من الذين قال الله في كتابه:« إِنَّ الَّذِينَ يحُِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فىِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُون» [11] .

  چهارمین روایت؛ روایت دیگری است که خیلی مهم است و باید به آن توجه شود زیرا ما در زندگی روزمره به آن محتاجیم و برای ما پیش می‌آید:

  محمد بن فضیل می‌گوید از امام کاظم(ع) در مورد یکی از برادران دینی پرسیدم که حرفی از او به من می‌رسد که فلان کار را انجام داده است سری از او برایم نقل می‌شود که خود او خوشش نمی‌آید من بر آن آگاه شوم و من هم خوشم نمی‌آید که او این کار را کرده باشد لذا از خودش می‌پرسم که نقل می‌کنند که شما فلان فعل را انجام دادید. اما او می‌گوید نه من انجام ندادم مثلاً به فلانی رأی ندادم یا صحبتی نکردم در حالیکه نه یک نفر بلکه جمعی مورد وثوق آن مطلب را نقل کردند اما خودش انکار می‌کند. وظیفه من چیست؟ امام فرمودند: اگر با گوش خودت شنیدی فلانی حرفی را زده است ولی خود او انکار می‌کند یا با چشم خود دیدی ولی او انکار می‌کند با خودت بگو من اشتباه شنیدم یا اشتباه دیدم.

  ملاحظه می‌فرمائید اگر بین مسلمین این روایت عمل می‌شد و یا اقلا بین طلاب و روحانیون این روایت عمل می‌شد خدا می‌داند چه تأثیری در حفظ آرامش جامعه داشت. و قسامه با 50 قسم نزد تو شهادت دهند که او فعلی را انجام داده است اما او خودش انکار می‌کند او را تصدیق کن و آنها را تکذیب کن و بگو اشتباه کردند.

  در حالی که ما در جامعه یک شایعه را با قاطعیت نقل می‌کنیم مثل اینکه قطع حاصل شده باشد. این است رفتار ما در جامعه امروزی که دقیقا برخلاف دستور امام عمل می‌کنیم. امام(ع) در ادامه می‌فرماید: مبادا حرفی از او را ذکر کنی که او را شرمنده کند و برادری را به هم بزند. تا در نتیجه مصداق این آیه قرآن شوی که فرمود: کسانی که دوست دارند گناه بزرگی از مؤمن را اشاعه دهند اگر اشاعه سر او را کردند به عذاب دردناک گرفتار می‌شوند.

  توجه داشته باشیم هر حرفی را نگوییم و سرّ افراد را (مخصوصا وقتی که خودش انکار می‌کند) فاش کنیم. جریان افشای اسرار از گناهان رایج روز است. خداوند ما را از گناهان رایج حفظ نماید ان شاء الله.

  بحث فقهی:

  گفتیم اگر یکی از اولیاء دم قاتل را عفو نماید حق قصاص بقیه ساقط نمی‌شود.

  برای بیان دلیل مسأله؛ یک روایت نقل کردیم و امروز ادامه روایات را قرائت می‌کنیم:

  روایت دوم:

  عن جميل بن دراج، عن بعض أصحابه رفعه إلى أميرالمؤمنين(ع) في رجل قتل وله وليان فعفا أحدهما وأبى الآخر أن يعفو، قال: إن أراد الذي لم يعف أن يقتل قتل ورد نصف الدية على أولياء المقتول المقاد منه. [12]

  جمیل بن دراج به صورت مرفوعه نقل کرده است که در مورد حکم قاتل مردی که کشته شد و دو ولیّ دم داشت که یکی عفو کرد و دیگری قصاص خواست؛ از امیرالمؤمنین پرسیدم اگر برادری که عفو نمی‌کند بخواهد قصاص کند می‌تواند قصاص کند و باید نصف دیه به ورثه کسی که قصاص می‌شود بپردازد.

  ملاحظه می‌فرمائید همانگونه که مذهب اصحاب، ادعای اجماع، ادعای شهرت بر این است که عفو بعض از اولیاء دم موجب سقوط قصاص از دیگری نیست و حق القصاص دیگران باقی است؛ روایت هم می‌فرماید حق القصاص دیگران باقی است.

  روایات معارض

  در مقابل روایات مربوط به بقاء حق قصاص که خواندیم اکنون روایات معارض متعددی داریم که صحیحه و موثقه است و می‌گویند در صورت عفو برخی از اولیاء؛ بقیه حق قصاص ندارند.

  1-أبي ولاد، قال: سألت أباعبدالله(ع) عن رجل قتل وله أولاد صغار وكبار أرأيت إن عفا الأولاد الكبار؟ قال: فقال: لا يقتل ويجوز عفو الأولاد الكبار في حصصهم فإذا كبر الصغار كان لهم أن يطلبوا حصصهم من الدية. [13]

  ابی ولاد می‌گوید از امام صادق پرسیدم؛ شخصی کشته شد و فرزند کبیر و صغیر دارد اگر کبار خواستند می‌توانند عفو کنند؟ امام فرمود اگر عفو کردند قاتل قصاص نمی‌شود و به مقدار حصه کبار از دیه قاتل آزاد است. اما عفو آنها مجاناً تأثیری در تصمیم صغار ندارد که دیه نگیرند بلکه حق دارند وقتی که کبیر شدند دیه را دریافت کنند.

  ملاحظه می‌فرمائید؛ با عفو بعض، قصاص برداشته شد.

  2-عن عبد الرحمن- في حديث- قال: قلت لأبي عبدالله(ع): رجلان قتلا رجلا عمدا وله وليان فعفا أحد الوليين، قال: فقال: إذا عفا بعض الأولياء درئ عنهما القتل وطرح عنهما من الدية بقدر حصة من عفا، وأدى الباقي من أموالهما إلى الذين لم يعفوا. [14]

  عبدالرحمن در یک حدیث طولانی نقل می‌کند از امام صادق پرسیدم اگر دو نفر یک انسان را بکشند و دو ولیّ دم موجود باشند با اینکه هر کدام از دو پسر می‌توانند نصف دیه بگیرند یا قصاص نمایند اگر یکی عفو کرد تکلیف دیگری چیست؟ امام(ع) فرمود اگر یکی از دو ولیّ دم مجاناً عفو کرد؛ قصاص از دو قاتل دفع می‌شود و دو قاتل مالک جان خودشان می‌شوند و آنکه عفو نکرده اگر بخواهد قصاص کند باید مازاد از سهم خود در دیه را به قاتلان بپردازد.

  ملاحظه می‌فرمایید این دو روایت صحیحه ا ست و در برابر دو روایت دیگر که قصاص را ثابت دانسته‌اند می‌گوید قصاص ساقط است.

  اکنون باید دید چگونه بین قول مشهور و روایات می‌توان جمع نمود.

  برای فردا انشاءالله.

  وصلی الله علی سیدنا محمد وآل محمد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo