< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

89/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب القصاص(اقرار به قتل: شرائط مقر)

در آستانه دومین مراسم عزاداری برای حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) هستیم که در هفته آینده شنبه، یکشنبه و دوشنبه اول، دوم و سوم جمادی الثانی- بنابر روایت 95 روز- در مورد شهادت آن حضرت بعد از پیغمبر پدر بزرگوارشان- ایام عزاست و درس‌ها هم تعطیل است ما از اساتید محترم و معزز حوزه خواستیم که هم طلاب را تشویق کنند به حضور در مراسم عزاداری و هم خودشان امروز را یک بخشی از درس‌هایشان را به عنوان مناقب و فضائل آن حضرت اختصاص دهند امیدوار هستیم انشاءاله با این حرکت و با این‌گونه برقراری ارتباط با آن حضرت حوزه علمیه مورد توجه آن حضرت و مورد عنایت فرزند بزرگوارشان حضرت بقیه الله الاعظم ارواحناه له الفداه قرار گیرد و اعمال همه ما انشاءاله مورد رضای آن حضرت قرار گیرد. در مورد شهادت حضرت زهرا(س) گرچه در بیان مدت حیات بعد از پیامبر 75 یا 95 روز نقل شده است اما بیان اصل واقعه یکسان است در ذیل یک روایت که 75 روز را ثبت کرده است نقل می‌کنیم.

مرحوم مجلسی[1] نقل می کند امام صادق(ع) فرمود: «ان فاطمه(س) مکثت بعد رسول الله(ص) خمس و سبعین یوما» بعد از رحلت پیغمبر(ص) حضرت فاطمه زهرا(س) در دنیا 75 روز ماندند «وکان دخلها حزن شدید علی ابیها» بعد از رحلت پیغمبر(ص) حزن عجیب و حزن شدیدی بر او مستولی شده بود «و کان جبرائیل یأتیها ویحسن عزاها علی ابیها و یطیب نفسها» با آن عنایتی ویژه‌ای که خداوند به این وجود مقدسه داشت برای جبران این حزن شدید و تسلی خاطر او؛ همواره جبرائیل را می‌فرستاد تسلیت می‌داد فاطمه زهرا(س) را در مرگ پدر و باعث طیب خاطر آن حضرت می‌شد که آن غم و اندوهشان یک‌قدری تسکین پیدا کند «ویخبرها عن ابیها و مکانه» خبر می‌داد که شما برای پدرت ناراحت نباش پدرتان الان در آن مقامات عالیه دارد زندگی می‌کند دیگر غم و اندوهی ندارد در جوار پروردگار در جوار رحمت حق زندگی می‌کند «ویخبرها بما یکون بعدها» اخبار آینده را که چه وقایعی در عالم اتفاق خواهد افتاد به حضرت فاطمه می‌رساند «وکان علی(ع) یکتب ذلک» این اخبار را جبرئیل می‌گفت و انشاء می‌کرد و این اخبار غیبی را مطرح می‌کرد و حضرت علی(ع) آن را می‌نوشت «فهذا مصحف فاطمه(س)» امام صادق(ع) در ادامه فرمود این‌که در دست دارم همان نوشته حضرت علی(ع) است که جبرئیل مطالب آن را از طرف خداوند املاء کرده و امیرالمؤمنین(ع) مکتوب کرده است.

یک وقت مرحوم امام(رض) به مناسبتی از همین مناسبت‌های ایام شهادت فاطمه زهرا(س) صحبتی داشتند فرمودند به نظر من مناقب و فضایلی که برای فاطمه زهرا(س) گفته شده همه‌اش مهم است نظیر جایگاه آن حضرت پیش خدا که حبیبه خداست جایگاه او پیش پیغمبر که پاره تن پیغمبر است زوجه امیرالمؤمنین همسر ولی خداست مادر امامان است همه فضائل مهم است اما این حدیث در بین آن‌ها از همه آن فضائل بالاتر است در رأس تمام آن احادیثی است که در رابطه با فضائل آن حضرت ذکر شده است امام خمینی فرمود از این روایت استفاده می‌شود که در این 75 روز مکرر جبرئیل نازل می‌شده نه اینکه یک دفعه بیاید یا دو دفعه بیاید در صدر روایت فرمود «وکان جبرائیل يأتيها» و نفرمود أتاها جبرائیل در این مدت یک وقت جبرئیل آمد تسلیت گفت بلکه همواره در چندین مرحله جبرئیل نازل شد و در ذیل هم می‌گوید «وکان علی(ع) یکتب ذلک» به طور منظم به طور مرتب این روزها جبرئیل می‌آمد مطالب را می‌گفت اخبار را نقل می‌کرد و علی(ع) می‌نوشت لذا امام خمینی می‌فرمودند مسلم است که تا یک تناسبی بین روح اعظم که جبرئیل است و روح آن کسی که جبرئیل به او نازل می‌شود نباشد امکان ندارد که جبرئیل به او نازل شود پس باید روح فاطمه زهرا(س) یک روحی باشد که بتواند تلقی کند روح اعظم را و جبرائیل برای همه انبیا نمی‌آمده بلکه فقط ابراهیم و موسی و عیسی و نوح می‌آمد و برای پيامبر ما انبیاء دیگری که نوشته‌ای بر آنها نازل می‌شد برخی دیگر از فرشتگان می‌آمدند و بر بعضی از پیامبران هم اصلا ملک هم نازل نمی‌شد در بین صد و بیست و چهار هزار پیغمبر جبرئیل فقط بر انبیاء اولوالعزم نازل می‌شد بنابراین بعد از رحلت پیغمبر(ص) نزول جبرئیل به عنوان وحی تشریعی قطع شده بود وحی تشریعی که یک قانونی بیاید یک حکمی الهي بیاید اینها دیگر نبود وحی تشریعی با رحلت پیغمبر(ص) منقطع شد اما این وحی، وحی غیر تشریعی است می‌آید خبر از پیغمبر(ص) بدهد از جایگاه پیغمبر از آن عالم و از اخبار و وقایعی که در عالم پیش می‌آید الی یوم القیامه این‌ها را می‌گفته لذا امام خمینی می‌فرمود وقتی جبرئیل بر فاطمه(س) نازل می‌شد امیرالمؤمنین(ع) که در زمان نزول وحی تشریعی در حیات پیامبر سمت کاتب وحی داشته است در زمان نزول وحی غیر تشریعی در مدت 75 روز بعد از پیامبر(ص) نیز سمت کاتب وحی داشته است و لذا حضرت امام به این حدیث بسیار اهمیت می‌داد.

ابابصیر از امام صادق(ع) نقل کرده است[2] که فرمود «ان عندنا لمصحف فاطمه(س)» در روایت قبلی امام کیفیت نزول و آمدن و وحی آوردن جبرئیل و نوشتن امیرالمومنین(ع) را بیان نموده و در ذیل فرمود «فهذا مصحف فاطمه(س)» در این حدیث می‌فرماید «عندنا لمصحف فاطمه(س)» همان مصحف با همان کیفیت که مطرح شده بود پیش ماست «وما یدریهم ما مصحف فاطمه(س)» مردم چه می‌دانند که مصحف فاطمه(س) چیست «قال فیه مثل قرآنکم هذا ثلاث مرات» امام صادق(ع) فرمود سه برابر قرآن شماست قرآنی که الان در اختیار من و شما هست و فرمود «فیه مثل قرآنکم هذا ثلاث مرات والله ما فیه من قرآنکم حرف واحد» نه اینکه از آیات در آن آمده باشد قرآن جداست، آن مطلب جدایی است کاری به قرآن ندارد ما فیه والله قسم می خورد «والله ما فیه من قرآنکم هذا حرف واحد انما هو شیئ املاه الله علیها و اوحي اليها» آنچه که در مصحف فاطمه(س) آمده است مطالبی است که خداوند بوسیله جبرئیل وحی و املاء کرده به فاطمه زهرا(س).

ملاحظه می‌فرماید امام صادق(ع) به چند نکته اشاره دارند:

1- مصحف پیش ماست؛

2- سه برابر قرآن حجم آن است؛

3- از قرآن چیزی در آن نیست قرآن مراحل خودش را دارد آن مطالب دیگری دارد؛

4- انما هو شیئ املاه الله.

املاء کرده خدا بوسیله جبرئیل و اوحی الیها در یک جای دیگر امام صادق(ع) می‌فرماید «و اما مصحف فاطمه(س) ففیه ما یکون من حادث» هر حادثه‌ای و اتفاق مهمی که در عالم اتفاق بیافتد در آنجا هست «و اسماء من یملک الی یوم تقوم الساعة» اسامی کسانی که تا قیامت قدرت پیدا می‌کنند و سلطنت می‌کنند و حکومت پیدا می‌کنند در مصحف مکتوب است اخبار حادثه‌ها و وقایع آن‌هایی که قدرتمند می‌شوند سلطنت می‌کنند حکومت دارند مکتوب است و فرمود پیش ماست یعنی پیش ما ائمه(ع) است در زمان امام صادق(ع) پیش امام صادق(ع) است و در زمان‌های بعد پیش ائمه بعد الان آن مصحف پیش حضرت صاحب الامر ارواحنا له الفداه است امیدوار هستیم انشاءاله فرج مبارک آن حضرت برسد چشم ما به نور جمالشان روشن و منور شود و انشاءاله در خدمت آن حضرت مصحف فاطمه(س) را هم در خدمت آن حضرت ببینیم انشاءاله.

بحث فقهی: اقرار به قتل: شرائط مقر:

گفتیم یکی از چیزهایی که قتل با او ثابت می‌شود اقرار است که شخص قاتل خودش اقرار کند به اینکه من فلانی را کشته‌ام و گفتیم دلیل مسأله همان اقرار العقلاء علی انفسهم جایز و نیز روایات است اکنون بحث در شرائط مقر است[3]

شرط اول: بلوغ: «یعتبر فی المقر البلوغ»[4] اقرار کننده باید بالغ باشد و صبی اگر علیه خودش هر اقراری، اقرار به قتل یا اقرار به گناهی کند که حد دارد حد به او نمی‌زنند. «وان کان مراهقا» حتی اگر صبی مراهق یعنی نزدیک به بلوغ باشد مثلا چند روز بعد از آن بالغ شود این اقرار قبلی موثر نیست.

شرط دوم: عقل: «یعتبر فی المقر البلوغ و العقل»[5] اینکه عاقل باشد بنابراین اگر دیوانه اقرار کرد ترتیب اثر به اقرارش داده نمی‌شود و اقرارش قبول و نافذ نیست.

شرط سوم: اختیار: «یعتبر فی المقر البلوغ و العقل و الاختیار»[6] یعنی مقر باید مختار باشد و اقرار کند اگر کسی را کتک بزنند و مکره شود و زیر شکنجه اقرار کند به این اقرار ترتیب اثر داده نمی‌شود.

در نیروهای انتظامی یا در دستگاه قضایی گاهی به بهانه تعزیر متهم را تحت فشار می‌گذاشتند یک وقت اوایل انقلاب بود گزارشی خدمت امام(رض) داده بودند که در زندان در دستگاه قضایی نیروهای انتظامی شکنجه می‌کنند امام دو نفر را مامور کردند که بروند بررسی کنند یکی آقای مروی بود که رییس محکمه انتظامی قضات بود چند سال قبل مرحوم شد یکی هم آقای شیرازی بود که از رفقای آقای مروی بود با هم رفیق و هم بحث بودند ایشان هم در یک تصادف سال‌های قبل مرحوم شد این دو نفر را امام فرستادند رفتند یک گزارش دقیقی آوردند از دادگاه‌های انقلاب و در دادسراها و اطلاعات و نیروهای انتظامی جلسه‌ای در محضر امام بود اعضای شورای عالی قضایی حضور داشتند من هم عضو شورای عالی قضایی آنوقت بودم آیت‌اله جوادی آملی بودند آیت‌اله موسوی اردبیلی بودند مرحوم آیت‌اله ربانی املشی بودند آقای آیت‌اله محمدی گیلانی ایشان عضو شورا نبود ولی رییس محکمه دادگاه انقلاب تهران بود آقای لاجوردی که دادستان انقلاب بود آقای حاج احمد آقا هم بود یک جمع اینجوری این دو نفر آمدند گزارششان را مطرح کردند اینجور مطرح کردند که بعضی از این منافقین را که دستگیر می‌کنند- آن وقت بحث منافقین بود- اینها خوب انکار می‌کردند و اینها هم می‌دانند که اینها دروغ می‌گویند روابطشان را تیم‌هایی که هستند اینها جزء کدام تیم هستند سر تیم که دارد سر پل كه دارند با خارج با چه کسانی ارتباط دارند همه اینها را اطلاعات و این‌ها می‌دانند منتهي شدیدا انکار می‌کنند گفت این‌ها حکم تعزیر می‌گیرند از قاضی شرع می‌گویند آقا این دروغ می‌گوید اجازه دهید ما تعزیرش کنیم مثلا حاکم اذن می‌دهد که سی ضربه شلاق تعزیر و این‌ها را تحت عنوان تعزیر شلاق می‌زدند که اقرار کنند همین که این را مطرح کرد امام برافروخته شد با یک حال غضب فرمود بفرمایید شکنجه کردند آنها گفتند تعزیر با اذن حاکم شرع امام فرمود بفرمایید شکنجه کردند امام برافروخته شد ناراحت اینجور به ذهن آمد که امام الان یک مطلبی بفرمایند یک حرکتی یک تهدیدی خوب آقای لاجوردی رییس دادستان انقلاب بود ایشان هم بود آقای گیلانی که رییس محکمه دادگاه انقلاب بود آقای حاج احمد آقا خدا رحمتشان کند یک زرنگی کرد اینجا فوری قبل از اینکه امام مطلبی بیان کنند گفت که آقای لاجوردی آن طرحی که منافقین ریخته بودند نقشه‌ای که داشتند برای انفجار مجلس آن را خدمت آقا بدهید همان جور که یک طرحی برای انفجار دفتر مرکزی حزب ایجاد کردند و شهادت مرحوم بهشتی و هفتاد و دو نفر یک چنین طرحی آماده کرده بودند برای انفجار مجلس این از همین خانه‌های تیمی بدست آمده بود آقای لاجوردی هم در جیبش بود دست کرد در جیبش و نقشه را از جیبش در آورد که آقا اینها می‌خواستند این کار را بکنند حالا ما اگر این چهار تا را دستگیر کنیم دو تا شلاق به آن‌ها بزنیم از آن‌ها اقرار بگیریم که یک چنین کاری می‌خواستند بکنند خلاف است خوب دیگر این با اساس نظام بود با اساس انقلاب بود با اساس حرکت انقلابی بود امام ساکت شد و دیگر مطلبی نفرمودند با اینکه در حال غضب رفته بود و فرموده بود که بفرمایید شکنجه کردند با یک حالت تغیر اما دیگر صد و هشتاد درجه عوض شد و این حرکت امام نشان می‌داد اگر پای اساس نظام در کار باشد قضیه فرق می‌کند یعنی اگر به این وسیله اقرار نمی‌گرفتند یک وقت فجایعی پیش می‌آمد بنابراین می‌گوییم اگر بخواهند تعزیر کنند که بفهمند این مال را سرقت کرده یا نه این حالا شاید خیلی مهم نباشد اگر عن اکراه بگوید اقرارش معتبر نیست اما اگر یک مطالب مهم مطرح باشد مثلا یک قاچاقچی مواد مخدر را می‌گیرند شکنجه یا تعزیر می‌کنند اقرار می‌کند به اینکه من چند تن مواد وارد کردم الان کجا هم هست می‌روند در آن منزل و مواد را می‌گیرند ضمن اینکه آن تعزیر باعث یک اقرار به اساس نشد که از دروغ چیزی بگوید بلکه جای مواد را نشان می‌دهد که واقعیت دارد و مأمورین می‌روند ضبط می‌کنند در این صورت اقرار مؤثر است و بر اساس آن حکم می‌شود. یا مثلا نیروهای انقلاب خبر دارند که او اسلحه مخفی کرده است و جایش را نمی‌دانند جای اسلحه مخفی کرده را نشان می‌دهد یا می‌دانند فلانی را کشته و قاتل است اما نمی‌دانند جسد کجاست تعزیرش می‌کنند مکان جسد را نشان می‌دهد و می‌گوید فلان مکان پنهان کردم اطلاعاتی که در دست دارند از آن اطلاعات و قرائن پیوسته به هم می‌دانند مثلا وقتی که از افغانستان اینها این مواد مخدر نظیر هروئین و غیره را حمل کردند اینها مراقبشان بودند که تا تهران مثلا رسیده‌اند آنجا مخفی کردند پس از دستگیری با دستور حاکم تعزیر می‌شوند تا بگویند کجا مخفی کرده‌اند به نظر می‌آید این ایام نیز به همین شیوه عمل شاید الان هم باشد به هر حال اقرار در جایی معتبر است که عن اختیار باشد و اگر عن اکراه باشد اعتبار ندارد.

شرط چهارم: قصد: «یعتبر فی المقر البلوغ و العقل و الاختیار و القصد»[7] یعنی متوجه باشد چه می‌گوید و اگر در خواب اقرار کند اعتبار ندارد چون قصد ندارد یا اگر آدم غافل اقرار کند یا از روی سهو و فراموشی اقرار کند اعتبار ندارد و لذا همان وقت می‌گوید من اشتباه کردم می‌خواستم بگویم طلبکارم به اشتباه گفتم بدهکارم اشتباه کردم خوب اینجا قصد ندارد.

شرط پنجم: حریت: «یعتبر فی المقر البلوغ و العقل و الاختیار و القصد و الحریه»[8] اگر عبد اقرار به قتل کند اعتبار ندارد چون تصرف در مال غیر می‌شود اقرار او یعنی مرا که مال فلانی هستم قصاص کنید مال دیگری را دارد از بین می‌برد مال مالک را با اقرارش به قتل تفریط می‌کند مثل اقرار در حق غیر می‌شود اعتبار ندارد هر کدام از این موارد پنج گانه شرائط مقر دلیل دارد و روایاتی هست که قبلا در جاهای متعدد بحثش گذشت و لذا تکرار نمی کنیم.

مسأله2 «یقبل اقرار المحجور علیه»[9] اول مسأله است انشاءاله هفته آینده روز سه شنبه.


[3] در مورد شرائط در کتاب حدود نیز به تفصیل بحث شد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo