< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

89/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب القصاص (شرایط قصاص اختلاف ولی و قاتل در تاریخ جنون و عقل قاتل)
 بحث اخلاقی:
 در آستانه شهادت بانوی بزرگ عالم اسلام حبیبه خدا دخت رسول خدا زوجه ولی خدا مادر اولیاء الهی فاطمه زهرا(س) هستیم دو شهادت برای آنحضرت گرفته می‌شود یکی به روایت 75 روز طول ماندشان در دنیا بعد از رحلت پدر بزرگوارشان و دیگری به روایت 95 روز است.
 سال 1345 شمسی اولین سفری بود که به مکه مشرف شدم در بقیع زیارت می‌خواندم دیدم که یک آقای روحانی را با اسکورت آوردند در بقیع چند مسلح هم همراهشان بود یک روحانی جوان نیز همراهشان بود که پیدا بود پسر آن روحانی مسن است. آن زمان ورود به داخل محدوده بقیع آزاد بود آمدند کنار قبور ائمه من از آن جوان پرسیدم که این آقا کیست؟ روحانی جوان هیچ فارسی بلد نبود به عربی گفت آقای شیخ علی کاشف الغطاء از نجف آمده است با خود ایشان هم سلام و تعارف کردیم و بعد هم دعوت کرد و گفت ما در فندق القصر مهمان ملک سعود هستیم شما بیایید و ما در هتل مهمانش شدیم و گفت شب بعد از اینکه درب حرم را می‌بندند به ما خصوصی اجازه می‌دهند به زیارت می‌رویم شما هم بیایید یکی دو شب درها بسته می‌شد می‌رفتیم در را باز می‌کردند و خیلی خصوصی حصیر از این سجاده‌های حصیری انداختند پای شبکه‌های ضریح مطهر پیامبر اسلام نماز خواندیم. یکی از قضایایی که در این چند روز ملاقات با ایشان داشتیم این بود که فرمودند که جد ما مرحوم کاشف الغطاء شیخ جعفر کبیر با خود گفت مردم در احکام الهی از ما متابعت می‌کنند و ما فتوی می‌دهیم و آنها عمل می‌کنند در مورد شهادت حضرت زهرا هم اگر ما اعلام بکنیم که شهادت حضرت زهرا روی 75 روز است یا روی 95 روز است مردم متابعت می‌کنند و دو دستگاه و دو موقع عزاداری برپا نمی‌شود و تصمیم گرفت در این مورد مطالعه کند و لذا کتب مربوطه از شیعه و سنی را جمع کرد تا با یک بررسی عمیق تحقیق کند و حکم نهایی را صادر کند آن بزرگوار (شیخ جعفر کبیر) مادر پیری داشت متجهده و اهل عبادت بود شب در عالم خواب فاطمه زهرا(س) را در خواب می‌بیند که با حال غضب (با این تعبیر) فرمودند که این چه کاری است پسرتان می‌خواهد بکند و می‌خواهد وفات یا شهادت مرا کم کند این زن که روحش از تصمیم پسرش خبر نداشت از اتاق می‌آید بیرون نصف شب می‌بیند که چراغ اتاق پسرش روشن است معلوم است که بیدار است می‌آید درب اتاق شیخ را باز می‌کند وارد می‌شود می‌بیند اینقدر کتاب دور شیخ جمع شده است که اصلا خود شیخ پیدا نیست گویا پشت کتاب مخفی شده باشد می‌رود جلو صدا می‌زند پسر چه می‌کنی که فاطمه زهرا(س) بر تو غضبناک است مرحوم شیخ فکری می‌کند می‌پرسد چه شده است؟ مادر می‌گوید فاطمه زهرا(س) فرمودند می‌خواهد ایام شهادت مرا کم کند. مرحوم شیخ می‌فهمد اقدامی که می‌خواست بکند مورد نظر فاطمه زهرا(س) نیست خود حضرت می‌خواهند که دو برنامه دو تشکیلات دو وقت جلسات گرفته بشود. مرحوم شیخ بساط را جمع می‌کند و می‌گوید همانطور که روال بوده برای حضرت زهرا دو دفعه عزاداری و مجالس منعقد بشود.
 دو هفته قبل من منزل آیت الله وحید خراسانی بودم ایشان همین قضیه را به صورت مرسل برایم نقل کردند و من گفتم این نقل مرسل شما را تایید می‌کنم و مستند است و گفتم من بدون واسطه از نوه مرحوم شیخ این قضیه را شنیدیم آقای وحید خیلی خوشحال شدند و آقازاده‌شان پرسید چه تاریخی بود چون من می‌خواهم تاریخ این نقل مرسل را ثبت بکنم.
 به هر حال فردا روز شهادت و تعطیل است ان شاء الله آن شهادت هم باز سه روز ایام عزاداری است و تعطیل است.
 این روزها برای مرحوم شیخ بهایی یک کنگره‌ای قرار بود در اصفهان برگزار شود بنا بود ما آنجا صحبت کنیم لذا روی شرح حال شیخ بهایی که مطالعه می‌کردم به این قضیه برخوردم که مرحوم شیخ بهایی در همان وقت که در اصفهان به مدت سی سال شیخ الاسلام بود سفرهای متعددی به بلاد مختلف داشت از جمله سفری به شام داشت. خود ایشان می‌گوید «کنت مظهرا بشافعیة» من در شام اینگونه خودم را نشان می‌دادم که من از علمای شافعیه هستم آنها هم فکر می‌کردند من از علمای شافعیه هستم روزی در حضور یکی از فضلای عامه که اعلم علمای آنها بود نشسته بودیم خطاب به من گفت که این شیعه رافضه چه می‌گویند شما از اینها یک روایتی چیز صحیحی مورد اعتمادی قابل اعتنایی داری آیا شنیدی؟ شیخ می‌فرماید من به او گفتم متاسفانه خیلی دلایل و مدارک زیادی دارند. عالم شامی گفت می‌توانی یکی را برای من نقل بکنی شیخ می‌فرماید من به او گفتم که بله این رافضی‌ها می‌گویند که در کتاب صحیح بخاری [1]
  [2] روایت از پیامبر نقل شده است که پیامبر فرمود «فاطمة بضعة منی من آذاها فقد آذانی» فاطمه پاره تن من است کسی که او را اذیت کند مرا اذیت کرده هر که او را به غضب در بیاورد غضب من است و غضب من غضب خداست و چهار ورق بعد از این در همان صحیح بخاری می‌گوید «ماتت فاطمة وهی غاضبة علیهما» فاطمه زهرا از دنیا رفت در حالیکه در حال غضب بود بر ابابکر و عمر. می‌گویند فاطمه زهرا بر اینها غضبناک بود غضب فاطمه غضب خداست پس اینها مورد غضب خدا و رسول هستند کسی که مورد غضب خدا و رسول است نمی‌تواند خلیفه باشد.
 شیخ بهایی می‌گوید من وقتی این را گفتم او خیلی ناراحت شد و گفت این رافضی‌ها دروغ خیلی می‌گویند این هم یکی از آن دروغهاشان است و من امشب مراجعه می‌کنم به صحیح بخاری و دروغشان را واضح می‌کنم رفت و می‌گوید فردا ما رفتیم ببینیم که خوب به چه نتیجه‌ای رسیده است می‌گوید وقتی رفتم دیدم دارد می‌خندد وقتی چشمش به من افتاد خندید گفت دیدی گفتم اینها دروغگو هستند من دیشب مخصوصا مراجعه کردم به کتاب صحیح بخاری بین این دو حدیث بیش از پنج ورق فاصله است آن آقا گفت چهار ورق فاصله است دیدی اینها دروغ می‌گویند فاصله بین این دو حدیث بیش از پنج ورق بود مرحوم شیخ نوشته است خیلی هم خوشحال بود از اینکه یک چنین نتیجه‌ای رسیده است که فهمیده است اینها دروغ می‌گویند. پس دو حدیث هست آنها را قبول کرده است.
 ان شاء الله در این دو سه روز در ایام عزای آنحضرت در جلسات شرکت می‌کنید و مورد عنایت و تفضلات آنحضرت همیشه باشیم ان شاء الله.
 بحث فقهی:
 در بحث اختلاف بین ولیّ دم و قاتل در مورد جنون و عدم جنون قاتل هنگام قتل سه فرض وجود داشت:
 فرض اول: دیوانگی قاتل از بچگی: صورت مسأله اینگونه بود که در مورد کسی که همگان می‌دانند از بچگی دیوانه بود دو حادثه اتفاق افتاد:
 1- افاقه از جنون
 2- قتل
 اختلاف در این است که آیا افاقه از جنون اول واقع شد بعد قتل که قتل در حال صحت بوده و قصاص داشته باشد یا قتل مقدم بود که قصاص نداشته باشد.
 فرض دوم: همگان می‌دانند از بچگی دیوانه نبود در یک برهه از از زمان دیوانه شد و یک قتل هم انجام داد. اکنون اختلاف شد که آیا عروض جنون اول بود بعد قتل که قتل در حال جنون انجام شد یا نه اول قتل در حال صحت انجام شد بعد دیوانگی عارض شد؟
 فرض سوم: این بود که شخصی قتلی مرتکب شد اکنون قاتل مدعی است که در حین ارتکاب قتل دیوانه بود اما هیچکس از این جریان که او در برهه‌ای از زمان دیوانه بود خبر ندارد وقتی او مدعی دیوانگی است و بینه ندارد مدعی علیه که ولیّ دم است می‌شود منکر و قولش مطابق با اصل است و اصل سلامت، اصلی است که بناء عقلا بر آن است تا اینجا خلاصه مسأله 3 بود که دیروز بحث شد.
 مسأله4 «لو ادعی الجانی صغره فعلا وکان ممکنا فی حقه»
 صورت مسأله این است که قتلی واقع شد و با شکایت ولی دم شخصی را به محکمه احضار کردند متهم می‌گوید من الان هم صغیرم هنوز به حد بلوغ نرسیدم اما ولیّ دم می‌گوید این آقا قاتل است و مدعی است که این شخصی بالغ است «وکان ممکنا فی حقه» ظاهر قضیه هم امکان غیر بالغ بودن را نشان می‌دهد. در اصل قضیه اختلاف نیست یعنی متهم قبول دارد که قاتل است ولیّ دم می‌گوید قاتل بالغ است و قتل را در زمان بلوغ انجام داد و قاتل منکر است می‌گوید من بالغ نیستم اگر مدعی که ولیّ دم است توانست بلوغ قاتل حین قتل را اثبات بکند در صورت عمدی بودن قتل؛ قاتل قصاص می‌شود اگر نتوانست بلوغ قاتل را ثابت کند «فالقول قوله بلا یمین» قول قاتل منکر بلوغ مطابق اصل است یعنی شک در بلوغ داریم و قصاص ندارد. در این قسم هم نمی‌تواند قسم بخورد زیرا این مورد از آن چیزهایی است که از وجودش عدم لازم می‌آید با قسمش می‌خواهیم اثبات کنیم غیر بالغ بودن را و خود غیر بالغ بودن اعتبار قسمش را منتفی می‌کند ولیّ دم مدعی بود قاتل بالغ است و قاتل ضمن اقرار به قتل بلوغ را انکار کرد آیا اقرارش بر قتل نافذ است یا خیر؟ بدیهی است اقرارش موثر نیست و صبر می‌کنند تا به حد بلوغ برسد اگر به حد بلوغ رسید و به اقرارش باقی بود این اقرار نافذ است و باید دیه بپردازد زیرا حکم عدم قصاص و عدم لزوم یمین از قبل ثابت بود در این مرحله فقط نفوذ اقرار ثابت شد.
 مسأله 5 حکم بالغی که بچه را بکشد «لو قتل البالغ الصبی» اگر یک انسان بالغ یک بچه‌ای را بکشد امام می‌فرماید «قتل به علی الاشبه» اشبه به قواعد این است که قصاص شود.
 مرحوم محقق در شرایع [3] می‌فرماید «ولو قتل البالغ الصبی» اگر یک انسان بالغ صبی را کشت «قتل به علی الاصح»
 صاحب جواهر [4] بعد از قول محقق که فرمود «علی الاصح قتل به» می‌فرماید «وفاقا للمشهور» نقلا و تحصیلا، هم نقل شهرت شده است و هم وقتی فتاوای علما را بررسی کردند به حد شهرت رسید «بل فی المسالک [5] هو المذهب» مرحوم شهید در مسالک می‌فرماید اصلا این مذهب ماست تمام علما مذهبشان این است یعنی آنکه قائل به آن هستند می‌گویند «قتل به» بالغی که صبی را بکشد قصاص می‌شود و صاحب جواهر فرمود از سرائر [6] نقل شده است که فرمود «هو الاظهر بین اصحابنا والمعمول علیه عند المحصلین منهم» اینهایی که عالم هستند و محصل هستند و تحقیق می‌کنند همه قائلند به اینکه «قتل به» صاحب جواهر در ادامه می‌فرماید: «بل لم اجد فیه خلافا بین المتاخرین منهم» در بین متاخرین از علماء هیچکس مخالف نیست «بل ولا بین القدما» بلکه بین قدما هم هیچ مخالفی نیست «الا ابی الصلاح حلبی» از علمای شیعه ابی الصلاح [7] فتوی داده است که بالغ به خاطر قتل صبی قصاص نمی‌شود ولی بقیه گفتند قصاص می‌شود.
 دلیل قائلین به قصاص
 1- اطلاقات ادله قصاص: قرآن می‌فرماید «ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا» [8] هرکس مظلوم کشته شد ولیّ او سلطنت دارد می‌تواند قصاص کند خوب اطلاق «من قتل مظلوما» صبی را شامل است ولیّ صبی می‌تواند تقاضای قصاص کند.
 2- روایت ابن فضال که دو نقل دارد:
 نقل اول: روایت مرسله [9] منجبر به عمل اصحاب است ابن فضال نقل می‌کند «عن بعض اصحابه عن ابی عبدالله قال» امام فرمود «کل من قتل صغیرا او کبیرا بعد ان یتعمد فعلیه القود» هر کس که عمدا صغیر یا کبیری را بکشد قصاص می‌شود.
 بررسی روایت:
 روایت از نظر دلالت روشن و صریح است اگر صغیر را هم بکشد قصاص دارد فقط از نظر سند مرسله است این ضعف سند و ارسال منجبر به عمل اصحاب است گفتیم شهرت عظیمه دارد بلکه بعضی ادعای اجماع کردند.
 نقل دوم: این روایت را مرحوم صدوق [10] نیز نقل کرده است که تعبیرش متفاوت است و مرسله هم نیست در نقل مرحوم صدوق «کل من قتل بشیئ صغیرا او کبیرا» آمده است یعنی هر کسی که به وسیله یک شیئ صغیر یا کبیر کشته بشود مثلا با یک سنگ کوچک یا یک سنگ بزرگ کشته شود. بر همین اساس شبهه پیش می‌آید و لذا امام فرمود «قتل علی الاشبه» به هر حال باید دید کدام نقل مورد توجه است ادامه‌اش را بعد ان شاء الله.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین


[1] صحیح بخاری 4: 210، ط دارالفکر بیروت: «عن ابن أبي مليكة عن المسور بن مخرمة ان رسول الله صلى الله عليه وسلم قال فاطمة بضعة منى فمن أغضبها أغضبني»
[2] صحیح مسلم 7: 141، ط دارالفکر بیروت: «حدثني أبو معمر إسماعيل بن إبراهيم الهذلي حدثنا سفيان عن عمرو عن ابن أبي مليكة عن المسور بن مخرمة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم إنما فاطمة بضعة منى يؤذيني ما آذاها»
[3] شرایع الاسلام 4: 990، ط استقلال طهران.
[4] جواهر الکلام 42: 184، ط دارالکتب الاسلامیة.
[5] مسالک الافهام 15: 163، ط المعارف الاسلامیة.
[6] السرائر 3: 324، ط جماعة المدرسین.
[7] الکافی للحلبی : 384، ط مکتبة الامیرالمؤمنین(عليه السلام): «وإن كان المقتول صغيرا أو مجنونا فعلى القاتل الدية دون القود»
[8] الاسراء: 33.
[9] وسائل الشیعة 29: 76، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب31، ح4، ط آل البیت.
[10] من لا یحضره الفقیه 4: 112، ط جماعة المدرسین.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo