< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

89/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب القصاص (قصاص طرف تساوی در دین)
 گفتیم در شرط اول از شرائط قصاص فروعی بود.
 فرع اول: گفتیم اگر مردی چهار انگشت زن را قطع کرد زن حق دارد یا دیه دو انگشت بگیرد و یا چهار انگشت مرد را قصاص کند ولی باید به عنوان ما به التفاوت دیه دو انگشت را بدهد نمی‌تواند بگوید من فقط دو انگشت را قطع می‌کنم و دیه مازاد نمی‌دهم.
 فرع دوم: گفتیم زنی که چهار انگشت او توسط مردی قطع شده است نمی‌تواند بگوید من یکی از این چهار انگشت را عفو می‌کنم از حق خودم می‌گذرم و بابت سه انگشت دیگر قطع شده‌ام چون سه انگشت به ثلث نمی‌رسد یا سه انگشت دیه می‌گیرم و یا سه انگشت مرد را قطع می‌کنم.
 فرع سوم: (بحث امروز) این حق القصاص حق مرئه است زنی که چهار انگشت دستش قطع شده است به یکی از سه حالت می‌تواند اقدام کند:
 حالت اول: اختیار دارد می‌تواند بگوید هر چهار انگشت را قصاص می‌کنم و چهار نصف انگشت به اندازه بیست نفر شتر دیه می‌دهم
 حالت دوم: می‌تواند بگوید هر چهار انگشت را مجانا عفو می‌کنم و از حق خود می‌گذرم و چیزی دریافت نمی‌کنم.
 حالت سوم: می‌تواند بگوید از حق قصاص هر چهار انگشت می‌گذرم و بابت چهار انگشت دیه می‌گیرم.
 پس یا نسبت به کل قصاص می‌کند و با پرداخت ما به التفاوت چهار انگشت دیه دو انگشت را می‌پردازد و یا نسبت به کل مجانا عفو می‌کند و هیچ چیز دریافت نمی‌کند و یا نسبت به کل دیه می‌گیرد یعنی دیه دو انگشت مرد را که بیست نفر شتر است می‌گیرد و رضایت می‌دهد.
 فرع سوم: می‌گوید ممکن است راه چهارمی باشد که زن بگوید برای یک انگشت چون از ثلث گذشت نصف دیه یک انگشت یعنی پنج شتر می‌گیرم یا اصلا یک انگشت را عفو می‌کنم و دیه نمی‌گیرم سه انگشت را قصاص می‌کنم با پرداخت ما به التفاوت یعنی پانزده شتر می‌دهم و سه انگشت مرد را قصاص می‌کنم. جانی که چهار انگشت زن را قطع کرده است حق ندارد بگوید تفکیک نکن یا همه را قصاص کن یا همه را دیه بگیر چون حق زن است در استیفای حق خود له الاختیار.
 الثانی: التساوی فی الدین
 یک شرط از شرائط قصاص این است که باید قاتل و مقتول تساوی در دین داشته باشند اگر مسلمانی یک یهودی یا مسیحی یا کافر حربی را بکشد برای خاطر یک کافر، مسلمان قصاص نمی‌شود زیرا تساوی در دین ندارند. مراد از این کلی که می‌گوییم یشترط فی القصاص التساوی فی الدین همین یک فرد است که مسلمان را در برابر غیر مسلمان قصاص نمی‌کنند اما اگر یک یهودی یک نصرانی یا کافر را بکشد یا نصرانی یهودی را بکشد یا کافر حربی را بکشد برای قصاص تساوی در دین معتبر نیست. لذا مرحوم امام در ادامه عنوان کلی الثانی التساوی فی الدین می‌فرماید «فلا یقتل مسلم بکافر» مسلم را در مقابل کافر قصاص نمی‌کنند.
 مرحوم محقق [1] می‌فرماید «الشرط الثانی التساوی فی الدین» شرط دوم برای قصاص این است که قاتل و مقتول تساوی در دین داشته باشند «فلا یقتل مسلم بکافر ذمیا کان او مستأمنا او حربیا» مسلمان را برای کشتن یک کافر قصاص نمی‌کنیم چه اینکه کافر ذمی یعنی یهودی یا نصرانی تحت ذمه اسلام باشد یا مستأمن یعنی یک کافری است که در امان مسلمان‌ها است یا کافر حربی است هیچ فرقی نمی‌کند.
 صاحب جواهر [2] در ادامه کلام محقق می‌فرماید «بلا خلاف معتد به اجده فیه بیننا» بین ما علماء شیعه خلاف معتد به نیست چون در بین علماء شیعه مخالف داریم مرحوم صدوق [3] رضوان الله تعالی علیه قائل است که اگر مسلمان ذمی را بکشد قصاص می‌شود یعنی ولی دم آن ذمی می‌تواند مسلمان را قصاص کند منتهی چون دیه ذمی هشتصد درهم است و دیه مسلمان ده هزار درهم است ما به التفاوت را بدهد و قصاص بکند پس صدوق مخالف است اما مرحوم صاحب جواهر [4] می‌فرماید خلاف معتد به نیست هم قول مرحوم صدوق مردود است و هم استدلال آن مردود است بنابراین خیلی توجه و اعتنایی نیست «بل الاجماع بقسمیه علیه» هم اجماع منقول ثابت است هم اجماع محصل اما بین علماء عامه مخالف داریم.
 بعضی از علماء عامه می‌گویند اگر مسلمان کافر را کشت قصاص می‌شود.
 ابویوسف از علمای بزرگ عامه است این فتوی را دارد.
 مرحوم صاحب جواهر [5] نقل می‌کند شاعری خطاب به ابویوسف اشعاری گفته است
  [6] «یا قاتل المسلم بالکافر» ای کسی که فتوای تو این است که مسلمان را در مقابل کافر می‌کشند ظلم کردی «جرت» جنایت کردی «وما العادل کالجائر» عادل و ظالم با هم مساوی نیستند مسلم عادل است آن کافر جائر است در مقابل جائر نباید عادل قصاص بشود آن وقت خطاب به علماء می‌گوید «یا من ببغداد واطرافها من فقها الناس» ای علماء بغداد و اطراف بغداد «جار علی الدین ابویوسف» ابویوسف ظلم به دین کرده است «بقتله المسلم بالکافر فاسترجعوا» کلمه استرجاع انالله وانا الیه راجعون بگویید «وابکوا علی دینکم» برای دین خود گریه کنید «واصبروا فالاجر للصابر» و صبر پیشه کنید که خداوند پاداش به صابران می‌دهد. پس مسأله تقریبا مورد اتفاق است که لا یقتل المسلم بالکافر.
 دلیل مسأله:
 1- کتاب: «ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» [7] به نحو مطلق هیچ کافری راه سلطه‌ای بر مسلم ندارد اگر بگوییم اگر مسلمان یک کافر را کشت ولیّ دم کافر بر مسلمان حق قصاص دارد این سبیل علی المؤمن است چه سبیلی بالاتر از این که بگوییم «من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا» [8] ولیّ دم سلطان دارد سلطنت دارد ولایت دارد بر آن قاتل می‌تواند بیاید قاتل را قصاص کند.
 ان قلت: اگر کسی بگوید اگر ولیّ دم کافر مقتول کافر باشند حق با شماست اما اگر ولیّ دم کافر مقتول مسلمان باشند سلطنت ولیّ دم بر قاتل مسلمان سلطنت ممنوعه نیست.
 قلت: می‌گوییم حتی اگر ولیّ دم کافر مقتول مسلمان باشند باز هم نمی‌تواند قاتل مسلمان را قصاص کند. لعدم القول بالفصل برای اینکه قائل به فصل نداریم یعنی به نحو مطلق فقها گفتند ولیّ دم مقتول کافر نمی‌تواند مسلمان را قصاص بکند اعم از اینکه خود ولیّ دم مسلمان باشد یا کافر باشد و اگر هم کسی مخالف بود به طور مطلق مخالفت می‌کرد که ولیّ دم کافر می‌تواند مسلمان را قصاص کند.
 2- روایت: مرحوم صاحب جواهر [9] می‌فرماید نصوص مستفیضه بل متواتره داریم که خیلی صریح و روشن است روایات دالة علی طوائف الثلاث سه دسته است:
 دسته اول: عدم قصاص مطلقا: روایات مطلقه که می‌گوید اگر مسلمان کافری را کشت قصاص نمی‌شود.
 دسته دوم: قصاص مطلقا: دسته دیگر از روایات می‌گوید مطلقا اگر مسلمانی کافر را کشت قصاص می‌شود و مرحوم صدوق [10] به همین دسته از روایت تمسک می‌کند.
 دسته سوم: قول به تفصیل: روایاتی که می‌گویند «فلا یقتل المسلم بالکافر مع عدم اعتیاده قتل الکفار» و لذا یک قیدی بعضی از فقها دارند که قصاص بین مسلم و کافر نیست مسلمان را برای کشتن کافر قصاص نمی‌کنیم مگر در مورد مسلمانی که عادت کرده است به قتل کافر یک حساسیتی دارد هرجا یهودی می بیند می‌کشد. اما اگر مسلمانی تصادفا یک کافری را کشت معتاد به قتل کافر نیست تصادفی پیش آمده است قصاص نمی‌شود.
 بررسی روایات دسته اول: عدم قصاص مطلقا:
 صحیحه محمد بن قیس [11] «عن ابی جعفر(ع) قال لایقاد مسلم بذمی فی القتل و لا فی الجراحات» اگر مسلمانی یک ذمی را کشت قصاص نفس نمی‌شود و اگر عضو او را از بین برد دست او را شکست پای او را قطع کرد قصاص جراحات نیز ندارد «ولکن یوخذ من المسلم جنایته للذمی علی قدر دیة الذمی ثمان مأة درهم» و در قتل نفس دیه کافر ذمی که هشتصد درهم است را از مسلمان می‌گیرند و در جراحات مثلا اگر یک دست ذمی را قطع کرده است نصف دیه ذمی یعنی چهارصد درهم باید بدهد.
 روایات دیگری نیز وجود دارد که به طور مطلق بر عدم قصاص دلالت دارد.
 بررسی روایات دسته دوم: قصاص مطلقا:
 روایاتی هستند که می‌گویند مسلم اگر یهودی یا نصرانی را کشت قصاص می‌شود برای نمونه یک روایت را می‌خوانیم:
 1- ابن مسکان [12] عن ابی عبدالله(ع) «قال اذا قتل المسلم یهودیا او نصرانیا او مجوسیا» اگر مسلمانی مسلمان یا غیر مسلمان را بکشد اعم از اینکه یهودی باشد یا نصرانی باشد یا مجوسی «فارادوا ان یقیدوا» اگر اولیاء دم قصد کردند قصاص کنند «ردوا فضل دیة المسلم واقادوه» باید تفاوت قیمت دیه یک مسلمان و یهودی را بپردازند و آن مسلمان را قصاص کنند پس نمی‌فرماید قصاص نیست منتهی تفاوت قیمت باید بدهند دیه مسلمان ده هزار درهم است دیه کافر هشتصد درهم است مازاد تفاوت قیمت را باید بپردازند به مسلم و او را قصاص کنند. ادامه بحث ان شاء الله برای فردا.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآل محمد


[1] شرائع الاسلام 4: 986، ط استقلال طهران.
[2] جواهرالکلام 42: 150، ط دارالکتب الاسلامیة.
[3] المقنع : 534، ط مؤسسه امام هادی(عليه السلام).
[4] جواهرالکلام 42: 150، ط دارالکتب الاسلامیة.
[5] جواهر الکلام 42: 150، ط دارالکتب الاسلامیة.
[6] یا قاتل المسلم بالکافرجرت وما العادل کالجائریا من ببغداد واطرافهامن فقهاء الناس أو شاعرجار علی الدین أبو یوسفبقتله المسلم بالکافرفاسترجعوا وابکوا علی دینکم{فاصبروا فالاجر للصابر
[7] نساء: 141.
[8] الاسراء: 33.
[9] جواهر الکلام 42: 150، ط دارالکتب الاسلامیة.
[10] المقنع : 534، ط مؤسسه امام هادی(عليه السلام).
[11] وسائل الشیعة 29: 108، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب47، ح5، ط آل البیت.
[12] وسائل الشیعة 29: 107، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب47، ح2، ط آل البیت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo