< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدايي

88/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

درگذشت عالم عامل مرحوم آیة الله العظمی حاج علی صافی برادر بزرگ حضرت آیةالعظمی لطف الله صافی را تسلیت می‌گوییم. به همین مناسبت دیروز درس‌های حوزه تعطیل بود. این دو بزرگوار از شاگردان شاخص درس مرحوم آیةالله بروجردی بودند. و مرحوم آقای بروجردی نظر خاصی به اینها داشت ما نیز در آن زمان، با هر دو بزرگوار ارتباط نزدیک داشتیم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حاج آقا علی صافی و در قم کمتر می‌ماندند و در گلپایگان مقیم شدند و مریض هم بودند و چشمشان هم کم سو یا تقریباً نابینا شده بود. در این اواخر شاید پنج یا شش ماه قبل به یک مناسبتی در سفری به گلپایگان منزل ایشان نیز رفتم و من مردد بودم آیا ایشان آن ارتباط نزدیک را به یاد دارند یا خیر؟ لذا در ملاقات خواستم آن ارتباط را یادآوری کنم اما دیدم ایشان حتی نشانی منزل ما را دادند که آن موقع در کوچه بن بستی بود گفتند که به چه کیفیتی منزل ما می‌آمدند و این نشان می‌دهد با این سن 99 سال هم حافظه خوبی داشتند و نیز بر مطالب علمی تسلط خوبی داشتند، بطوری که مطالب کتاب را برای ایشان می‌خواندند و ایشان توضیح می‌داد. تألیفاتی هم دارند. ما پریروز وقتی شنیدیم به رحمت خدا رفته است با اینکه سعی داریم تعطیلی کم باشد اما هم به مناسب شخصیت خود ایشان و هم برای تسلی برادر بزرگوارشان اعلام کردیم برای دیروز درس‌های حوزه تعطیل شد و یک عده از اساتید برای تشییع جنازه به گلپایگان رفتند. خداوند ایشان را رحمت کند و به همه ما در درس و بحث و کارهای حوزوی توفیق دهد.

درادامه بحث اخلاقی چهارشنبه‌ها گفتیم زبان یکی از اعضای بدن انسان است که جرمش کوچک است ولی گناهی که از او سر می‌زند یا حتی عبادتی که از او سر می‌زند از بالاترین گناهان یا بالاترین عبادات است روایتی‌ازامام زین‌العابدین(ع)خواندیم‌که فرمودند زبان هر روز صبح با اشراف بربقیه‌اعضای‌بدن‌خطاب‌به‌آنها می‌گوید:«کیف‌أصبحتم»[1]چگونه هستید؟ دیگر اعضاء جواب می‌دهند«بخیر ان ترکتنا» اگر تو بگذاری وضع ما خوب است. چون هرچه خوبی به ما می‌رسد بوسیله توست و هرچه بدی به ما می‌رسد زیر سر توست.

در اهمیت زبان در روایات هم داریم که فرمودند زبان را رها نکنید باید کنترل داشته باشد. گفته‌اند یکی از بزرگان عرفا وقتی از خانه بیرون می‌آمد یک ریگ کوچک در دهانش می‌گذاشت که هر وقت خواست حرفی بزند ریگی که در دهانش هست هشدار دهد و توجه کند که من چه می‌خواهم بگویم؟ از بیان حرفی که گناه باشد و یا آبروی کسی را در خطر قرار می‌دهد خودداری کند.

یکی از گناهانی که از زبان صادر می‌شود و شاید رایج‌ترین گناه بین طلبه‌ها است غیبت است بسیاری از ماها دسترسی به خیلی از گناهان نداریم همین لباس روحانیت شاید یک بازدارندگی برای ما دارد که حاضر نیستیم بعضی از گناهان را مرتکب بشویم همین هم خوب است اما گناهی که بین ماها رایج است و خیلی بی‌اعتنا هستیم گناه«غیبت» است مع‌الاسف زبان آزاد و رها است و قیدی ندارد و کنترلی در آن نیست زشت است زبان را آزاد بگذاریم نسبت به برادران دینی نسبت به دوست رفیق نسبت به اساتید نسبت به مراجع نسبت به شخصیتهای مسئول نظام بی‌جهت بنشینیم یک حرف‌هایی بزنیم.

بدیهی است این حرف‌ها و صفت‌هایی که نسبت داده می‌شود اگر در آنها باشد غیبت است و اگر می‌گوییم فلانی اینطور گفته است در حالیکه چنین چیزی نگفت فلانی اینگونه کرده است در حالیکه نکرده بود این تهمت است و این از گناهان زبان است.

دلیل حرمت غیبت:

برای اثبات حرمت غیبت به ادله اربعه استدلال می‌شود قرآن صریحا نهی می‌کند و حرام می‌داند.روایات فراوان داریم.و اجماع فقها نیز محقق است. و عقل نیز غیبت را قبیح و زشت و ظلم می‌داند. زیرا ایذاء مؤمن است. حرمت غیبت تقریباً از ضروریات است. قرآن می‌فرماید«ولایغتب بعضکم بعضا»[2]یخیلی صریح است بعد یک تشبیهی می‌آورد«ایحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتاً» آیا دوست می‌دارد کسی از شما که گوشت برادر دینی‌اش را که مرده است بخورد «فکرهتموه» بطور یقین تنفر دارید کراهت دارید از اینکه گوشت جسد مرده برادر دینی را بخورید «فاتقوا الله» پس از خدا بترسید.

بررسی آیه حرمت غیبت:

اولاً در صدر آیه «لایغتب» نهی صریح دارد و چون آن شخص غایب است و حضور ندارد که از خودش دفاع کند کأنّه مرده است لذا غیبت را تشبیه می‌کند به خوردن گوشت برادر دینی در حالیکه مرده است. آبروی او را بردن مثل خوردن گوشت اوست.

ثانیاً در ذیل با عبارت «فاتقوا الله» از خدا بترسید و دنبال این گناه نروید مجدداً نهی صریح را تکرار می‌کند.

در روایت دارد پیامبر دو نفر را فرستاده بودند پیش سلمان فارسی که یک چیزی از سلمان مطالبه کنند. سلمان خواسته آنان را برآورده نکرد و وقتی دیدند سلمان خواسته‌شان را انجام نداد با هم و پشت سر سلمان گفتند که اگر سلمان واسطه شود و کسی را سر چاه آب بفرستد آن چاه اصلاً خشک می‌شود (یعنی کاری از دستش برنمی‌آید) وقتی برگشتند پیامبر یک نگاه به قیافه اینها کرد فرمود می‌بینم باقیمانده گوشت میته در دهان شماست؟! گفتند ما امروز گوشت نخوردیم فرمود غیبت برادر دینی‌تان را کردید گویا گوشت میته او را خوردید.

روایات حرمت غیبت آنچنان شدید است که واقعا اگر انسان بررسی کند لرزه بر اندام انسان می‌آید. خیلی وقت‌ها انسان از گناهانی در عین حال عظیم اجتناب می‌کند و به هیچ وجه حاضر نیست آن را مرتکب شود مثلاً از زنا که از گناهان کبیره است تعبیر فاحشه از آن شده است به شدت دوری می‌کند اما غیبت کردن برایش خیلی راحت و آسان است در حالیکه غیبت اشد من الزنا است.

عن‌جابرانصاری‌قال‌قال رسول الله(ص)«ایاکم و الغیبة»[3] دور بدارید خودتان را از غیبت «فان الغیبه اشد من الزنا» غیبت از زنا شدیدتر است.

در روایت دیگر روای می‌پرسد چطور غیبت که یک کلام است از زنا و ارتباط نامشروع با یک زن اجنبیه شدیدتر است ثم قال«ان الرجل یزنی و یتوب» وجه اینکه اشد از زنا است می‌فرماید یک کسی زنا می‌کند بعد پشیمان می‌شود گناهی است بین او و خداوند حق الله است توبه می‌کند انابه می‌کند در خانه خدا التماس می‌کند خداوند گناهش را می‌بخشد «و ان صاحب الغیبة لایغفر له» اما کسی که غیبت کرد بعد پشیمان می‌شود چه کار زشتی کردم کار بدی کردم پشت سر برادر دینی فلان حرف را زدم آبرو و حیثیتش از بین رفت می‌رود در خانه خدا توبه می‌کند می‌فرماید «لایغفر له» توبه‌اش قبول نیست آمرزیده نمی‌شود«الا ان یغفر له صاحبه» مگر اینکه برود از آن طرف حلالیت بطلبد و برود به آن طرف بگوید آقا من غیبت شما را کردم مرا ببخشید عفو کنید گذشت کنید اگر آن بخشید خداوند توبه‌اش را قبول می کند اگر او گفت نمی‌آمرزم نمی بخشم راضی نبودم راضی نیستم خدا هم نمی‌بخشد یک گناهی است می‌ماند توبه هم کرده قبول نشده چه گناه زشتی است چقدر سخت است آنوقت اگر با یک گناهی که بدون توبه چون توبه‌اش قبول نشد بدون توبه از دنیا رفت با یک گناه کبیره از دنیا رفته که نتیجه‌اش آتش و جهنم است ما همیشه امیدوار به غفران پروردگار هستیم با اعمالی که داریم می‌گوییم خدا ما را ببخشد بیامرزد و از دنیا ببرد اگر با یک غیبتی که طرف رضایت ندهد و حلال نکند انسان بمیرد با یک گناه کبیره‌ای مرده است که توبه‌اش قبول نبوده و اهل آتش است و این خیلی مصیبت بزرگی است.

حرمت انواع غیبت:

فرق نمی‌کند به زبان باشد بنشیند در یک مجلسی بگوید یا با اشاره باشد مثلاً یک کسی رد می‌شود یک اشاره‌ای می‌کند به صورت تمسخر که ببینید مثلاً اینگونه است یا کتبی باشد و بنویسد همه اینها اقسام و انواع غیبت و حرام است.

قال‌رسول‌الله(ص)«من‌اغتاب‌امرءً مسلماً»[4] پیامبر در یک روایت می‌فرماید اگر غیبت کند یک مرد مسلمانی را «بطل صومه» روزه‌اش باطل می‌شود.

خانمی در زمان پیامبر در خانه‌اش به کنیزش فحاشی می‌کرد پیامبر او را احضار کردند وقتی آمد پیامبر فرمودند برایش غذا بیاورید آن زن گفت آقا من مسلمانم ماه مبارک رمضان است من روزه هستم می‌فرمایید غذا برای من بیاورند؟ فرمود من صدایت را شنیدم داشتی غیبت می‌کردی.

توضیحی پیرامون بطلان صوم با غیبت:

البته بطل صومه معنایش این نیست یعنی روزه‌اش باطل شد که باید بعد ماه مبارک قضایش را بگیرد بلکه بطلان به معنای این است که ثواب ندارد قبول نیست باطل است یعنی مقبول نیست قیامت در میزان حساب بگوید خدایا این روز را روزه گرفتم مزدش را بده می‌گویند روزه قبول نبود چرا غیبت کردی مبطل است «نقض وضوؤه» غیبت موجب می‌شود وضویش باطل شود نه به آن معنی که باید مجدد وضو بگیرد بلکه به این معناست که از بعد از غیبت کردن با این وضو دیگر نمازش قبول نیست «و جاء یوم القیامه تفوح من فیه رائحة انتن من الجیفة» روز قیامت در حالی حاضر می‌شود یک بویی از دهانش متصاعد می‌شود که از مرداری که گندیده باشد و بوی تعفنش همه فضا را گرفته باشد؛ بدتر است «یتأذی بها اهل الموقف» اهل محشر از این بوی تعفن اذیت می‌شوند.

درروایت دیگر می‌فرماید«اذا ذکرت الرجل بما فیه»[5]اگر پشت سر کسی یک عیب و نقصی را مطرح کنی که در او وجود دارد مثلاً بگویید فلانی بد اخلاق است و همین صفت در او وجود دارد یعنی وضع اخلاقی‌اش تند است یا پشت سر یک انسان کوتاه قد می‌گویی فلانی کوتاه قد است یا پشت سر یک انسان بلند قد می‌گویی بلند است و تعبیراتی نظیر کوتوله و غیره بکار ببری که دوست ندارد بگویی «فقد اغتبته» اگر این حرف را زدی که در او هست غیبتش را کردی.

(در روایت است عایشه در حضور پیامبر در مورد انسان قد بلندی گفت قدش بلند است پیامبر فرمود غیبت کردی)

«و اذا ذکرته بما لیس فیه» و اگر صفتی را به کسی نسبت دادی که در او نیست «فقد بهته» بهتان به او زدی. پس حرف زدن پشت سر دیگران اگر صفتش نباشد تهمت می‌شود و اگر در او باشد غیبت است. در بین عوام بعضی وقت‌ها هنگام حرف زدن پشت سر دیگران می‌گویند مثلاً؛ «غیبتش نباشد» این کلمه هرگز رفع غیبت نمی‌کند مثلاً می‌گوید این صفت در او هست بدیهی است اگر در او نبود تهمت بود. یا می‌گوید من در حضور خودش هم می‌گویم در حالیکه با این عذرها رفع غیبت نمی‌شود نمی‌داند اگر گفت در حضور خودش می‌گویم دو تا گناه می‌شود یکی اینکه غیبت کرده و چیزی که در او هست و کراهت دارد را نقل کرد دوم اینکه در حضور خودش شرمنده‌اش کرد، دوتا گناه می‌شود.

در این زمینه روایت دیگری هم هست می‌خوانیم انشاءالله باید سعی کنیم زبانمان را کنترل کنیم مخصوصاً بین ما طلبه‌ها که مرسوم است می‌نشینیم دور هم مجلسمان را با غیبت گرم می‌کنیم و خدای نکرده ممکن است یک وقت در اثر همین گناه بزرگ از توفیقات الهی باز بمانیم مثلاً ممکن است توفیق نماز شب داشت ولی در اثر این غیبت‌ها آن توفیق از او گرفته شد توفیق کارهای خیری را داشت و از او گرفته شد حتی ممکن است توفیق ادامه تحصیل از او سلب بشود. امیدواریم خداوند به همه ما عنایت ویژه‌ای بفرماید که ما بتوانیم کنترل زبانمان را داشته باشیم و خودمان را از این گناه بزرگ حفظ کنیم که ایاکم و الغیبة.

بحث فقهی:

دنبال بحث دیروز بعضی از آقایان پرسیدند اگر کسی را به قصد اینکه در آب غرق شود یا ماهی او را بخورد در آب بیندازند اما قبل از اینکه به آب برسد اصلاً از هول آب و ترس و وحشتی که در وجودش پیدا شد مرد در اینجا که آنچه جانی قصد کرده بود اتفاق نیفتاد و آنچه اتفاق افتاد مقصود جانی نبود حکم چیست؟

پاسخ: می‌گوییم همان حکمی که در فرع قبلی گفتیم در این فرع نیز جاری است دیروز گفتیم اگر ماهی از آب بیرون جهید و در بین هوا مجنی‌علیه را بلعید گرچه مجنی‌علیه با آن کیفیت مقصوده جانی نمرد اما جانی قصد مطلق قتل را داشت لذا جانی ضامن است. و مرحوم محقق هم فرمود «لان الالقاء فی البحر اتلاف» خود القاء فی البحر موجب ضمان است و قصاص دارد.

مسأله30: «لو جرحه ثم عذه سبع و سرتا فعلیه القود» اگر جانی به کسی چاقو زد و مجروح کرد و حیوان درنده‌ای به مجنی‌علیه حمله کرد و گاز گرفت اینجا دو سبب ایجاد شد «سرتا الی نفسه و مات» این دو جنایت به قلبش سرایت کرد و به ضمیمه همدیگر هم محل چاقو عفونت کرد و هم جای گاز گرفتگی عفونت پیدا کرد و باعث مرگ شد. حکم چیست؟

می‌گوییم اینجا از مصادیق شرکت در قتل است مناسب بود این فرع در بحث شرکت در قتل که بعداً می‌رسیم طرح شود. اگر دو نفر باهم مشترکاً یک نفر را بکشند و قتل او مستند به دو نفر شود آیا می‌شود هر دو را قصاص کرد؟ بعد می‌رسیم که می‌گویند در شرکت در قتل دو نفر یا پنج نفر یا ده نفر باشند ولی دم می‌تواند همه را قصاص بکند اما چون یک جنایت و قتل واقع شد و اکنون چند نفر به جای آن قصاص می‌شوند ولیّ دم باید دیه بیش از یک نفر را بپردازد مثلاً اگر جانیان دو نفر بودند هر یک به اندازه نصف انسان جنایت کردند لذا ولی دم باید به هر یک از دو جانی نصف دیه بپردازد تا بتواند هر دو را قصاص کند.

اکنون بحث این است که اگر بجای دو نفر انسان یک انسان و یک حیوان مشترکاً مجنی‌علیه را کشتند حکم چیست؟

مناسب بود این فرع در آنجا گفته شود ولی مرحوم محقق اینجا ذکر کرده است و مرحوم امام و دیگران هم تبعیت کردند. پس دوتا جنایت واقع شده یکی منتسب به یک انسان است که عمداً چاقو زد و یکی هم منتسب به یک حیوان است که حمله کرد و گاز گرفت این دوتا موجب مرگش شده است در این صورت می‌گوییم اگر ولی دم بخواهد قصاص بکند باید نصف دیه را به انسان جانی بدهد چون نصف جنایت بعهده اوست.

بعضی از عامه گفته‌اند حال که نصف دیگر جنایت را کسی عهده‌دار نیست پس همه جنایت بعهده انسان جانی است و ولی می‌تواند بدون پرداخت نصف دیه قصاص بکنند.

اقول:این حرف هیچ مبنایی ندارد. زیرا جانی بیش از نصف جنایت را مرتکب نشد پس در نصف دیگری مجرم نیست تا مجازات شود. حتی اگر ولی دم خواست مصالحه کند و دیه بگیرد فقط نصف دیه را باید بگیرد و نصف دیگر از دیه بعهده کسی نیست.

نکته: باید توجه داشت در این فرع هر یک از جرح وارده توسط یک انسان و گازگرفتگی توسط حیوان مستقلاً مؤثر است و بحث معاونت و اینکه گازگرفتگی باعث تکمیل سبب بشود قبلاً گذشت. مسأله 31 برای فردا.

و صلی الله علی سیدنا محمد و ال محمد

[1] شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص115.

[2] حجرات(49): 12.

[3] ابن ابی جمهور احسایی، عوالی اللئالی، ج1، ص274- میرزای نوری، مستدرک الوسائل، ج9، ص118.

[4] شیخ صدوق، امالی، ص515.

[5] شیخ طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج9، ص228، ذیل آیه12 سوره حجرات(49).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo