درس خارج فقه استاد مقتدايي
88/08/19
بسم الله الرحمن الرحیم
گفته شد قتل عمد گاهی بالمباشره انجام میگیرد و گاهی بالتسبیب؛
قتل عمد بالمباشره یعنی به فعل خود شخص قاتل، و بدون هیچ واسطه قتل انجام میگیرد. مثلاً با دست گلوی کسی را فشار میدهد و طرف میمیرد یا چاقو میزند به قلب کسی یا با شمشیر گردن کسی را میزند یا با کارد سر کسی را میبرد؛ الی غیر ذلک از مثالها که گذشت.
قتل عمد بالتسبیب یعنی شخص یک فعلی را انجام میدهد که سبب قتل است مثل اینکه ریسمانی به گردن کسی میبندد فشار میدهد آن ریسمان او را خفه میکند این قتل بواسطه آن ریسمانی است که بسته شد اما این شخص ریسمان را به گردن او بست. الی غیر ذلک از مثالها که گذشت.
تذکری دوباره: معیار در صدق عمد یا خطای شبه عمد و یا خطای محض را قبلاً بیان کردیم که اگر آلت، قتاله و یا فعل، کشنده و مما یقتل غالباً باشد چه قصد قتل داشته باشد یا نه قتل عمد است. و در مقابل اگر قصد قتل داشته باشد چه آلت قتاله یا فعل کشنده باشد، و یا نباشد قتل عمد است، منتهی قتل عمد یا بالمباشره است یا بالتسبیب و حضرت امام(ره) گویا به سبک کتابهای دانشگاهی که اول با یک قاعده کلی مسئلهای را مطرح میکنند و بعد تمرین میآورند که همان قاعده را با تمرین پیاده کنند؛ اینجا هم بعد از اینکه فرمودند میزان قتل عمد سه چیز است و هرجا یکی از این سه چیز محقق شد قتل عمد صادق است؛ ابتدا در مسأله2 برای قتل عمد مباشری مثال زدند و در ادامه مسأله2 وعده دادند طی مسائل بعد مثالهای قتل عمد بالتسبیب را بیان کنند. دیروز از آن امثلهی وعده داده شده مسأله3 را خواندیم.
مسئله4- «فی مثل الخنق و ما بعده» در این مسأله همان سه مثالی که در مسأله3 داشتیم یعنی (بستن گردن با ریسمان- فرو کردن سر در آب- فرو کردن سر در نوره) را مطرح میکند منتهی با این فرق که در مسأله3 فرض این بود که تسبیب همچنان ادامه پیدا کرد تا بمیرد. اما در اینجا فرض این است که قبل از اینکه بمیرد تسبیب قطع شد، و این فرض دو صورت دارد:
صورت اول: منقطع النفس؛
1- اگر ریسمان را به گردن کسی ببندد و پس از قطع شدن نفس اما قبل از رسیدن مرگ حتمی باز کند، و پس از باز کردن طرف بمیرد.
2- اگر سرش را در آب فرو ببرد و بعد از قطع شدن نفس و قبل از مردن از آب بیرون بکشد و شخص در بیرون از آب بمیرد.
3- اگر سرش را در نوره فرو ببرد و بعد از قطع شدن نفس و قبل از مردن بیرون بکشد و طرف بیرون از نوره بمیرد.
صورت دوم: متردد النفس؛
در این صورت نیز همان سه فرض میآید با این تفاوت که با به شماره افتادن نفس تسبیب به اتمام میرسد یعنی قبل از قطع شدن نفس و فقط با به شماره افتادن نفس ریسمان را باز میکند یا سرش را از آب یا نوره بیرون میکشد و او در بیرون میمیرد. آیا این صورتهای منقطع النفس و متردد النفس قتل عمد است یا خیر؟ برای پاسخ به این پرسش باید برگردیم به آن ملاکی که قبلا داشتیم یعنی اگر فعل ممایقتل غالبا باشد؛ قتل عمد است میخواهد قصد قتل داشته باشد یا نداشته باشد؛ در اینجا گرچه وقتی ریسمان را باز کرد هنوز حیات داشت و نمرده بود اما لحظه آخر را داشت طی میکرد و چیزی واسطه نشد که بگوییم مرگش به علت آن بود بلکه مرگش به همان نخی که بسته شد یا نگه داشتن زیر آب یا نوره بود. منتهی یا منقطع النفس یا متردد النفس در بیرون مرد این قتل مستند به همان فعل است و چون این فعل ممایقتل غالبا است پس چه با قصد باشد یا بیقصد قتل عمد است و قصاص دارد.
مسئله5- «لو فعل به احد المذکورات بمقدار لایقتل مثله غالبا بمثله» در این مسأله نیز همان سه فرض (بستن گردن با ریسمان- فرو کردن سر در آب- فرو کردن سر در نوره) مطرح است لکن با تخفیف بیشتر از فرض اول و دوم، یعنی در فرض اول منقطع النفس بود که نگه داشت تا مرد. فرض دوم متردد النفس بود که نمرد اما مشرف به مرگ شد. فرض سوم این است که لحظهای ریسمان را بست یا زیر آب یا نوره نگه داشت و بالفور رهایش کرد و غالبا هم این مقدار زیر آب یا نوره ماندن کشنده نیست اما تصادفاً مرد. آیا قتل عمد است و قصاص دارد یا نه؟
در پاسخ میگوییم چون فعل ممایقتل غالبا نیست قصد یا عدم قصد قتل محور حکم است بنابراین؛
1- اگر به قصد قتل ولو رجاءً سر شخص را به مقدار لایقتل غالباً زیر آب نگه داشت و تصادفا هم کشته شد مثل آنجایی است که با عصا به قصد قتل بر سر شخص بزند و تصادفا با همان ضربه بمیرد. در این صورت قتل عمد است و قصاص دارد چون در بیان معیار عمد گفتیم اگر قصد قتل دارد ولو آن آلت کشنده نباشد عمد حساب میشود.
بیان یک شبهه و پاسخ آن: اینجا چون ممکن است کسی بگوید بدیهی است قصد قتل نداشته است زیرا اگر قصد قتل داشت بیشتر از این زیر آب نگه میداشت تا بمیرد. لذا امام برای دفع این شبهه قید ولو رجاءً را آورده است یعنی ممکن است شرائط نگه داشتن بیش از این نباشد لذا؛ با خود میگوید چند لحظه هم که شد زیر آب نگه میدارم شاید بمیرد به رجاء اینکه شاید بمیرد و تصادفا هم مرد؛ قتل عمد است و قصاص دارد.
2- «و الا فالدیه» و اگر ولو رجاءً قصد قتل نداشت با توجه به اینکه فعل ممایقتل غالبا نیست شبه عمد است و قصاص ندارد بلکه دیه دارد[1].
«وکذا لو داس بطنه بما لایقتل به غالبا» امام در ادامه مسأله5 علاوه بر استفاده از سه مثال مورد اشاره در مسأله قبل؛ حکم سه مثال جدید را نیز بیان میکند و میفرماید:
1- اگر شکم انسانی را به گونهای که معمولاً موجب قتل نمیشود لگدکوب کرد اما تصادفاً مرد در حکم مثالهای قبل است یعنی اگر ولو رجاءً قصد قتل داشته باشد فعل عمد میشود و اگر قصد قتل نداشته باشد عمد نیست بلکه قتل شبه عمد است و دیه دارد.
2- «او اثر خصیته» یا اینکه خصیتین او را زد و یا گرفت و یک مرحله فشار داد و رها کرد بنده خدا هم افتاد و درد در بدنش پیچید و مرد. اینجا فعل ممایقتل غالبا نبود میگوییم اگر قصد قتل داشت قتل عمد است و الا قتل عمد نیست.
مسئله6: «لو کان الطرف ضعیفاً» حضرت امام همان سه مثال قبلی را مطرح میکند و میفرماید اگر آدمی از نظر توانایی جسمی ضعیف است یا بچهای است که اگر چند لحظه هم زیر آب باشد میمیرد در این صورت اگر به مقداری که لایقتل غالبا برای انسان معمولی صادق است ولی برای مثل این بچه خطرناک است یا به بواسطه ضعف جسمی یا بواسطه پیری یا بواسطه مرض تحمل چند لحظه زیر آب ماندن را ندارد؛ اینجا نیز گرچه فعل ممایقتل نباشد قتل عمد است چون نسبت به این شخص کشنده است (قبلاً هم مثال زدیم که گاهی آلت قتاله نیست ولی نسبت به شخص خاصی قتاله میشود مثلاً یک سوزن به چشم کسی فرو میکند یا در قلبش فرو میکند) به هر حال محل بحث همان سه فرض است (سرش را زیر آب یا در جراب نوره نگه می دارد یا ریسمان به گردنش میبندد) این سه فعل به اضافه وضع حال این شخص کشنده است در این صورت اگر فاعل از ضعف و یا صغر و یا پیری مقتول اطلاع داشته است قتل عمد است. ولی اگر قاتل از این وضعیت مطلع نبود همان تفصیل سابق میآید یعنی اگر ولو رجاءً قصد قتل داشت عمد است و قصاص دارد در غیر اینصورت دیه دارد.
مثالهای دیگری هم هست که بعد به تدریج می خوانیم انشاءالله.
و صلی الله علی سیدنا محمد و ال محمد
[1] تشخیص اینگونه موارد با قاضی است که در محکمه با قرائن و شواهد و طرق اثبات قتل قصد یا عدم قصد را تشخیص دهد