درس خارج فقه استاد مقتدايي
88/08/12
بسم الله الرحمن الرحيم
اقسام قصاص: مرحوم امام(ره) میفرماید «و هو اما بالنفس و اما ما دونها» قصاص دو قسم است:
قسم اول: قصاص نفس یعنی انسانی شخصی را کشته است در برابر قصاص میشود یعنی او را میکشیم و چون نفس در برابر نفس است قصاص نفس نام دارد[1].
در قصاص نفس چهار جهت بررسی میشود:
جهت اول: موجب قصاص؛ در جهت اول، بحث در این است که چه عملی موجب قصاص میشود.
جهت دوم: شرایط قصاص؛ شرایطی وجود دارد که اگر آن شرایط جمع باشد قصاص انجام میشود مثلاً:
1- تساوی در دین؛ یعنی هر دو مسلمان باشند بنابراین اگر مسلمانی کافری را بکشد برای قتل کافر، مسلمان را قصاص نمیکشیم.
2- تساوی در حریت؛ اگر حر عبدی را بکشد برای قتل عبد حر را قصاص نمیکنیم.
3- قاتل پدر مقتول نباشد؛ اگر پدری گرچه عمداً فرزند خودش را بکشد قصاص نمیشود برای فرزند پدر را قصاص نمیکنند.
به هر حال پنج یا شش شرط در قصاص مطرح است.
جهت سوم: راه اثبات قصاص؛ آیا قصاص با بینه ثابت میشود یا با اقرار.
جهت چهارم: کیفیت اجراء حکم قصاص؛ پس از اینکه شخص محکوم به قصاص شد طریق اجراء حکم چیست؟
که هر یک از این امور به تفصیل بررسی میشود.
القول فی الموجب: بحث اول این بود که موجب قصاص چیست؟ امام میفرمایند «و هو ازهاق النفس المحترمة عمداً مع الشرایط الآتیة» اگر انسان جان محترمی را بگیرد و یک انسانی را که شرعاً ریختن خونش حرام است بکشد، موجب قصاص است یعنی در برابر کشتن انسانی بیگناه باید کشته شود پس:
اولاَ باید ازهاق روح بکند یعنی کاری کند که روح از بدنش خارج شود بنابراین اگر یک دارویی به کسی بخوراند که بیهوش بشود قصاص ندارد حتما باید یک کاری بکند که بمیراند.
ثانیاً: ازهاق النفس المحترمة [یا معصومة] هر ازهاق روحی قصاص ندارد مثلاً شارع مقدس گفته است ساب النبی یعنی کسی که سب پیامبر کرد مهدورالدم است و الادنی منه فالادنی هرکه نزدیکتر به اوست باید بزند او را بکشد.
در زمان پیامبر(ص) دو نفر بودند که به پیامبر دشنام میدادند اشعاری گفته بودند در اشعارشان هجو کرده بودند. پیامبر دستور داد اینها را بکشید «و ان کانا متعلقین باستار الکعبه» ولو رفتهاند به کعبه پناهنده شده و دست به پرده تضرع کنند باید کشته شوند خونش محترم نیست مهدور الدم است و قصاص ندارد.
توضیحی پیرامون نفس غیرمحترمه و غیرمعصومه: نفس غیرمعصومه دوگونه است:
1- نفس غیرمحترمه به صورت عام، نظیر ساب نبی که گفتیم وقتی به پیامبر دشنام دهد هر کسی میتواند او را بکشد احترام این دم به کلی از بین رفته است.
2- غیرمحترمه به صورت خاص نسبت به بعضی از اشخاص یعنی افرادی خاص حق دارند او را بکشند.
مثال اول: نظیر قاتل یعنی کسی زده شخصی را کشته است ولیّدم او میتواند قصاص کند و قاتل را بکشد پس نسبت به ولی دم مهدورالدم است و اگر یک انسان اجنبی که هیچ نسبتی با مقتول ندارد بفهمد قتل انجام شد و با خود بگوید بدکاری کرده است و بدون هماهنگی با ولی دم قاتل را بکشد در اینصورت خودش نیز قصاص میشود چون آن شخص مقتول نسبت به این فرد اجنبی معصوم الدم بود نه مهدور الدم حتی خود ولی دم باید برای انجام قصاص با حاکم شرع هماهنگ کند و لذا اگر برای ولی دم محرز شود میتواند قاتل را قصاص کند اما اگر اذن نگیرد به خاطر اجرای قصاص بدون اجازه تعزیر میشود.
مثال دوم: اگر کسی زنای با محارم مرتکب شود حد قتل دارد و مهدورالدم است اما هر رهگذری حق ندارد این زانی را بکشد بلکه فقط حاکم اختیار دارد حکم اجرای قتل او را صادر کند.
مثال سوم: لواط کننده مهدورالدم است اما اجرای حد در اختیار حاکم است. هرچند در این مورد اختلاف است که اگر غیر حاکم حد اعدام را اجراء کرد آیا قصاص دارد یا خیر؟ اما در مثل قاتل هیچ اختلافی نیست در هر صورت در همه مثالها اذن حاکم شرط است.
مرحوم صاحب شرایع در تعریف قصاص فرمود «و هو ازهاق النفس المعصومة المکافئة عمداً عدواناً»[2] نسبت به تعریف امام مرحوم محقق دو قید اضافه کردهاند:
1- المکافئة یعنی این نفسی را که از بین میبرد کفو نفس خودش باشد مکافئ و مساوی با نفس خودش باشد این قید همانجایی که مسلم عمداً غیرمسلم را بکشد خارج میکند مسلمان برای کافر قصاص نمیشود تساوی شرط است و مکافئة در حریت ملاک است و حر به خاطر عبد قصاص نمیشود.[3]
2- عدواناً؛ مقتول محقون الدم باشد یعنی کسی را که میکشد وقتی موجب قصاص است که آن شخص محقون الدم باشد و عدواناً و من غیر حق کشته شود در آن صورت قاتلش قصاص میشود.
عدم تفاوت تعریف امام و محقق
فرقی بین تعریفی که امام داشتند با تعریفی که مرحوم محقق در شرایع دارند نیست زیرا هر دو قید اضافه ذکر شده در کلام محقق در تعریف امام طی بیان شرائط آمده است.
تعریف عمد
امام میفرماید «یتحقق العمد محضا بقصد القتل بما یقتل» کشتن یک انسان از نظر قصد و عدم قصد به چهار صورت تصور میشود سه قسم از این چهار صورت عمد است و یک قسم شبه عمد است.
صورت اول: با قصد قتل و به وسیله آلت قتاله یا فعل کشنده[4] انسانی را بکشد. مثلاً عمداً با یک گلوله یا چاقو بزند در قلب کسی و او را بکشد. این صورت مصداق قطعی و عرفی و قدر متیقن از قتل عمد است.
صورت دوم: عمداً با آلت یا فعلی که غالباً کشنده نیست اقدام به قتل کند مثلاً یک چوب یا عصا دست میگیرد به سر کسی دو تا سه تا پنج تا میزند تصادفا طرف میافتد و میمیرد یا به قصد کشتن لگد میزند تصادفا آن طرف میمیرد.
مرحوم صاحب جواهر می فرماید فیه قولان[5] در این مسئله دو قول است قول اشهر این است که این قتل عمد است بلکه میگوید «علیه عامة المتاخرین» بنحو عموم علمای متاخرین می گویند این قتل عمد است خود ایشان (صاحب جواهر) هم میگوید «لم اجد فیه خلافا» خلافی هم من ندیدیم معمولا علما که بحث میکنند میگویند این قتل قتل عمد است ولی در کشف اللثام فرموده است «و ظاهر الاکثر انه لیس بعمد»[6] اما مرحوم صاحب جواهر میفرماید ما چنین اکثریتی را نیافتیم. مرحوم شهید در لمعه عمد بودن را به قیل نسبت میدهد[7] و این تردید میرساند که خود شهید اول معتقد نیست که این قسم دوم قتل عمد باشد لذا بعنوان قیل فرمود شاید منشاء این تردید هم روایات باشد.[8]
صورت سوم: قصد قتل ندارد و واقعاً نمیخواهد بکشد اما اسلحه دست گرفت و شلیک کرد و یا چاقو در قلبش فرو کرد.
صورت چهارم: قصد قتل ندارد بلکه قصد تأدیب دارد و میخواهد طرف را تادیب بکند لذا سیلی میزند تصادفاً شخص میمیرد.
منشأ اختلاف در حکم صورت دوم:
ما دو دسته روایت داریم یک دسته روایات میگوید اگر قصد قتل داشته باشد و آلت کشنده باشد قتل عمد است یک دسته روایات هم می گوید این قتل غیر عمد و قتل خطا است تصادفا بین هردو دسته روایات روایات صحیح و معتبر هم داریم که اگر بتوانیم بین آنها جمع بکنیم الجمع مهما امکن اولی من الترک اگر نتوانستیم جمع کنیم چون تعارض دارند باید رجوع کنیم به مرجحات و آنکه ترجیح دارد مقدم شود.
بررسی روایات برای فردا.
[1] قسم دوم: قصاص طرف(عضو): اگر کسی نسبت به عضوی از اعضاء بدن کسی جنایت کند مثلاً چشم کسی را کور کرده دست کسی را شکسته یا قطع کرده یا پای کسی را قطع کند قصاص دارد و این را قصاص طرف میگوییم طرف هم به معنای عضو است. و به زودی قصاص طرف را مورد بحث قرار خواهیم داد.
[2] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج4، ص971.
[3] امام قید مکافئة را در آخر بحث تحت عنوان شرایط آوردهاند.
[4] فعل کشنده مثل اینکه عمداً و با قصد قتل انسانی را از بلندی پرت کند. در اینجا آلت کشنده نیست بلکه فعل یعنی آن پرت کردن کشنده است.
[5] شیخ جواهری، جواهرالکلام، ج42، ص13: « نعم (لوقصد القتل بما يقتل نادرا فاتفق القتل) به ( ف ) - إن فيه على ما قيل قولين، ولكن (الأشبه) بأصول المذهب و قواعده التي منها صدق إطلاق الأدلة أن عليه (القصاص) بل الأشهر، بل لعل عليه عامة المتأخرين كما اعترف به في الرياض، بل لمأجد فيه خلافا و إن أرسل، بل في كشف اللثام نسبته إلى ظاهر الأكثر، ولكن لم نتحققه. نعم يظهر من اللمعة نوع تردد فيه»
[6] فاضل هندی، کشف اللثام، ج11، ص10، ط جدید.
[7] شهید اول، لمعة الدمشقیة، ص248.
[8] پس از بیان خلاصه صورت سوم و چهارم به تشریح منشأ اختلاف در صورت دوم میپردازیم.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد