< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدايي

88/07/11

بسم الله الرحمن الرحيم

قول اول: تولد بر فطرت اسلام یا کفر؛ یعنی اگر پدر و مادرش یا یکی از آن دو در حین تولدش مسلمان بودند و او پس از بلوغ اظهار کفر کرد، مرتد فطری است و اگر پدر و مادرش هر دو حین تولد کافر بودند و او بعد از بلوغ مسلمان شد و بعد کافر شد مرتد ملی است.

قول دوم: انعقاد نطفه بر کفر یا اسلام؛ یعنی اگر پدر و مادرش یا یکی از آن دو در حین انعقاد نطفه مسلمان بودند و او بعد از بلوغ کافر شد مرتد فطری است. و اگر پدر و مادرش هر دو در حین انعقاد نطفه‌اش کافر بودند و او بعد از بلوغ مسلمان شد و بعد کافر شد مرتد ملی است.

قول سوم: انعقاد نطفه بر اسلام یا کفر به شرط اظهار اسلام بعد از بلوغ؛ یعنی اگر پدر و مادرش یا یکی از آن دو در حین انعقاد نطفه‌اش مسلمان بودند و او بعد از بلوغ اظهار اسلام کرد و بعد کافر شد مرتد فطری، و اگر پدر و مادرش حین انعقاد نطفه‌اش کافر بودند و او بعد از بلوغ اظهار اسلام کرد و بعد کافر شد مرتد ملی است.

برای قول اول به سه روایت استدلال شد که خواندیم و کیفیت استدلال به آن را نیز مطرح کردیم.

و گفتیم دلالت این روایات بر قول اول مورد مناقشه است.

اکنون کیفیت مناقشه را به عنوان رد استدلال‌های قول مطرح می‌کنیم.

رد قول اول: مراد از «ولد علی الاسلام» در روایات، خلقت است نه به دنیا آمدن «ولد علی الاسلام» یعنی «خلق علی الاسلام» و خلقتش علی وجه الاسلام حین انعقاد نطفه است نه تولد.

شواهد دلالیه:

1- قرینه‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد مراد از «ولد» خلقت است نه به دنیا آمدن از مادر زیرا غلبه خارجی اینگونه است. یعنی غالبا وقتی نطفه منعقد شد بعد از چند ماه بچه به دنیا می‌آید و موارد سقط جنین نسبت به تولد بسیار کم است لذا از همان ابتدا می‌گوییم «ولدت» مثلا برای فردی که حامله است می‌گوییم فلانی بچه‌دار شد در حالیکه هنوز بچه‌اش به دنیا نیامده است چون غالبا پس از انعقاد نطفه ولادت حتمی است لذا بر همان انعقاد نطفه از باب غلبه مجازا اسم ولادت می‌گذاریم.

2- شاهد مهمتر این است که تاثیر اساسی پدر و مادر در محکوم به اسلام بودن بچه حین انعقاد نطفه است. آن وقتی که نطفه منعقد می‌شود پدر و مادر اگر مسلمان باشند تاثیر می‌گذارند به جهت اینکه نطفه جزیی از پدر و مادر و عضوی از اعضای بدن پدر و مادر است و چون جزء آنهاست تاثیر می‌گذارد اگر پدر و مادر مسلمانند این بچه هم که جزء آنهاست مسلمان است و محکوم به اسلام، در رحم رشد می‌کند و به دنیا می‌آید.

و دلیل اینکه مستقیما نمی‌گوییم مسلمان، این است که هنوز صورت انسان نیست اما جزء بدن یک انسان دیگری بود که دارد رشد می‌کند پس در حکم همان انسان است. پس گرچه در روایت می‌گوید «رجل ولد علی الاسلام» اما مراد «خلق علی الاسلام» است و خلقتش در حین انعقاد نطفه علی وجه الاسلام بود.

3- صاحب کشف اللثام[1] می‌گوید به کسی مرتد فطری می‌گوییم که «لم یحکم علیه بالکفر ابدا» هیچوقت محکوم به کفر نباشد هیچ آنی بر او نگذشته باشد که در آن حال محکوم به کفر باشد. بنابراین اگر معیار ولادت باشد قبل از ولادت به ویژه چهار ماهی که صورت انسانی پیدا کرد اگر به تبع پدر و مادر محکوم به کفر باشد نقض کلام کاشف اللثام خواهد بود. پس با این قرائن می‌گوییم ولو در روایت می‌فرماید «ولد» اما مراد «خلق» است لذا می‌بینیم مرحوم شهید در مسالک[2] پس از نقل عبارت مرحوم محقق که می‌گوید فطری «من ولد علی الاسلام» است توضیح می‌دهد و می‌فرماید «بان انعقد» یعنی نطفه‌اش در حالی منعقد شود که پدر و مادرش یا یکی از آنها مسلمان باشند.

تا اینجا به این نتیجه رسیدیم تولد نمی‌تواند معیار باشد و ترجیح با قول شهید است که فرمود انعقاد نطفه معیار است.

بررسی قول سوم: مرحوم امام علاوه بر پذیرش فرمایش صاحب مسالک در معیار بودن حال انعقاد نطفه؛ قیدی اضافه کردند که شهید نداشت و فرمود باید بعد از بلوغ اسلام را اختیار بکند و اگر یک بچه‌ای پدر و مادرش در حین انعقاد نطفه‌اش مسلمان بودند او هم محکوم به اسلام بود وقتی به حد بلوغ رسید اختار الکفر و گفت من خدا را قبول ندارم در اینصورت بعد از اختیار کفر دوباره مسلمان شد و سپس مرتد شد مرتد فطری نیست. بلکه مرتد فطری آن است که بعد از بلوغ ولو یک لحظه اسلام را اختیار کند در آن صورت اگر دوباره کافر شد مرتد فطری است.

دلیل قول سوم:

1- وقتی می‌گوئیم از انعقاد نطفه تا زمان رسیدن به بلوغ محکوم به اسلام است یعنی اسلام تبعی دارد و تابع پدر و مادر یا اشرف ابوین است یعنی اگر کسی این بچه را بکشد چون قاتل و مقتول تساوی دینی دارند قاتلش را قصاص می‌کنند و در حین بلوغ اگر اسلام را انتخاب کرد مسلم اصلی می‌شود. و مرتد فطری به کسی می‌گوییم که از اسلام اصلی برگردد لذا اگر یک بچه‌ای مرتد شد و گفت خدا یا پیامبر و غیره را قبول ندارم چون اسلامش اسلام تبعی است احکام ارتداد در موردش جاری نیست و فقط احکام اسلام را داراست و الا اگر بگوییم بدون اظهار اسلام بعد از بلوغ اگر انکار داشت مرتد است لازمه آن این می‌شود که اگر یک بچه‌ای خدا یا یکی از احکام اسلام را انکار کرد بگوییم مرتد شد در حالیکه این حرف را هیچ فقیهی نمی‌گوید.

صاحب کشف اللثام هرچند در اصل معیار صدق ارتداد فطری با امام اختلاف دارد و می‌گوید حین تولد ملاک است اما در این جهت که بعد از بلوغ باید اسلام را انتخاب بکند تا ارتدادش فطری بشود؛ با امام موافق است و می‌گوید «و المراد به- مرتد فطری- من لم‌یحکم بکفره قط لاسلام ابویه او احدهما» مرتد فطری کسی است که به خاطر اسلام پدر و مادر یا احدهما هرگز از حین ولادت تا حین ارتداد محکوم به کفر نشده باشد «و وصفه الاسلام» به علاوه زمانی که بالغ شد اسلام را قبول کند.

مرحوم صاحب جواهر[3] حرف کشف اللثام را نقل می‌کند و استدلالش را هم می‌آورد و در ذیل آن می‌فرماید «و لعله لايخلو عن قوة» این کلام صاحب کشف اللثام که بگوئیم اظهار اسلام بعد از بلوغ شرط صدق ارتداد فطری است خالی از قوت نیست.

2- صحیحه حسین بن سعید[4] «قال قرأت بخط رجل الی ابی الحسن الرضاu» خط امام را خواندم که شخصی به امام نوشته بود «رجل ولد علی الاسلام ثم کفر و اشرک و خرج عن الاسلام»

بررسی روایت: پرسش این بود شخصی ولد علی الاسلام و بعد کافر شد آیا باید توبه‌اش بدهیم یعنی اگر مرتد ملی باشد توبه‌اش می‌دهند اگر توبه کرد نمی‌کشند اما اگر مرتد فطری باشد استتابه ندارد بلکه ولو توبه هم بکند توبه‌اش بین خود و خدا شاید قبول بشود اما حکم قتل از او برداشته نمی‌شود. «فکتبu یقتل» امام فرمود استتابه ندارد از همین جواب فهمیده می‌شود امام قبول کردند که این شخص مرتد فطری است و با توجه به اینکه سوال از رجل است عبارت شامل صبی نمی‌شود بنابراین آن اسلامی که اگر کسی از آن به کفر برگردد مرتد فطری می‌شود؛ اسلام رجل است نه اسلام صبی و اسلام رجل یعنی اسلام بعد از بلوغ. پس روایت ظهور دارد که اسلام شخص بالغ معیار است.

3- مرفوعه عثمان بن عیسی[5] «قال کتب عامل امیرالمومنینu الیه» آن نماینده امام در آن شهر نامه‌ای نوشت به امام که «انی أصبت قوما من المسلمین زنادقه» برخورد کردم به یک قومی از مسلمین که اینها زندیق هستند و اعتقادات کفری دارند «و قوما من النصاری زنادقه» یک گروهی نیز از نصاری هستند که اعتقاد کفری دارند حکم چیست؟ «فکتب الیه امیرالمومنینu» در جواب نوشتند «اما من کان من المسلمین ولد علی الفطره ثم تزندق» اگر این قوم از مسلمین کسانی هستند که خلقتش علی وجه الاسلام است و بعد زندیق شده‌اند «فاضرب عنقه» گردنش را بزن «و لاتستتبه» توبه‌اش هم نده چون مرتد فطری است اما نصاری یک حکم دیگر دارد.

بررسی روایت: کلمه‌ی مسلمین ظهور در این دارد که بالغند و الا یک دسته بچه را که نمی‌آیند بگویند من به گروهی از مسلمین برخورد کردم که زندیقند زنادقه را انتخاب کردند؟ به علاوه ظهور در اسلام اصلی دارد و اسلام تبعی مراد نیست.

4- موثقه عمار ساباطی[6] «قال: سمعت أبا عبد الله(u) يقول: كل مسلم بين مسلمين ارتد عن الإسلام وجحد محمدا (ص) نبوته وكذبه فان دمه مباح لمن سمع ذلك منه، وامرأته بائنة منه ( يوم ارتد )، ويقسم ماله على ورثته، وتعتد امرأته عدة المتوفى عنها زوجها، وعلى الإمام أن يقتله ولا يستتيبه»

جمله «کل مسلم بین مسلمین» ظهور در مسلم بالاصاله دارد. یعنی مسلم بالاصاله اگر اعتقاد کفری پیدا کرد مرتد فطری است و محکوم به اسلام و مسلم بالتبع مراد نیست و ظهور نیز امری عرفی است.

اگر بگوئیم قول امام که فرمود «اما من کان من المسلمین ولد علی الفطره ثم تزندق» شامل بچه هم می‌شود لازمه‌اش این است یک بچه هم اگر ارتداد پیدا کرد بگوییم احکام مرتد فطری بر او بار می‌شود. و هیچ فقیهی چنین نگفته است.

پس ظاهر این روایات دلالت دارد که باید مسلم اصلی باشد و مسلم اصلی شدن به این است که بعد از بالغ شدن اظهار اسلام کند.

نتیجه: در معیار صدق مرتد فطری اول انعقاد نطفه علی وجه الاسلام و دوم اظهار اسلام بعد از بلوغ ملاک است.

[1] الفاضل الاصفهانی، کشف اللثام، ج10، ص 661

  «والمراد به (مرتد فطری) من لم یحکم بکفره قط لإسلام ابویه و احدهما حین ولد و وصف الاسلام حین بلغ»

[2] الشهید الثانی، مسالک الافهام، ج 15، ص 23

[3] الشیخ الجواهری، جواهر الکلام، ج41، ص 602

[4] الحرالعاملی، وسائل الشیعه، ج28، ص325، باب 1 از ابوباب حد مرتد، ح 6

[5] الحرالعاملی، وسائل الشیعه، ج28، ص333، باب 5 از ابوباب حد مرتد، ح 5

[6] الحرالعاملی، وسائل الشیعه، ج28، ص324، باب 1 از ابوباب حد مرتد، ح 1

وصلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo