درس خارج فقه استاد مقتدايي
88/02/27
بسم الله الرحمن الرحيم
تذكري عذرخواهانه: در مورد تعطيل شدن روز شنبه بايد عرض كنم به خاطر مطلب مهمي بود. الحمدلله روز شنبه آخرين روز بحث در مورد سياستهاي کلي نظام در بخش فرهنگي بود که مقام معظم رهبري به مجمع تشخيص ارجاع داده بودند و مجمع تشخيص مصلحت نظام در طول بررسي سياستهاي كلي نظام در بخش فرهنگي از ما دعوت کرده بودند در جلساتشان شركت كنيم. ما آنجا پيشنهاد کرديم که بايد حوزه در آن سياستهاي کلي که شما براي نظام طرح و تصويب ميکنيد نقش داشته باشد مجمع قبول کرد و ما پيشنهاد کرديم يک بندي که زيرمجموعه آنهم شش بند ديگر بود مورد بررسي قرار گرفت ديروز آخرين روزي بود که اين مواد بحمدالله تصويب شد که به زودي خدمت مقام معظم رهبري ميرود تصويب نهايي با ايشان است و پس از تصويب رهبري طبعاً بر اساس اين طرح کلي قوانيني به صورت ريز تصويب ميشود و در کل کشور اجرا ميشود. در اين سند رسمي کشور در سياستهاي کلي نظام، حوزه بعنوان يک مرجع علمي ديني شناخته شده است و تصويب شد كه حوزههاي علميه و روحانيت بعنوان يک مرجع علمي ديني در نظام شناخته بشود در زيرمجموعه آن شش بند در مورد وظيفه دانشگاهها و آموزش و پرورش در تعامل و همكاري با حوزه آمده است كه از نظر تربيت استاد و تدوين دروس مخصوصا علوم انساني و تربيت مربي، همة نهادهاي علمي کشور بايد در تعامل با حوزه علميه باشند و بحمدالله چيزهاي خوبي تصويب شد و چون ديروز آخرين جلسة اين بحث بود لازم بود شرکت کنيم و پس از تصويب آخرين بند از اينکه قبول کردند که يک مادهاي هم براي حوزه در سياستهاي كلي فرهنگي نظام بيايد از ايشان تشكر كرديم که اميدواريم انشاءالله همه شما مشمول اين حديث «من سن سنة حسنة» باشيد و از اينكه بخشي از وقت درسي شما را در آن جلسات گذارديم در ثواب تصويب اين سنت حسنه شريك باشيد انشاءالله.
بحث فقهي:
بحث در، دار زدن محارب بود گفتيم قائلين به تخيير قاضي به حكم آيه «ان يقتلوا او يصلبوا» ميگويند قاضي يكي از چهار حكم را انتخاب ميكند بنابراين اگر حكم صلب را انتخاب كرد مجرم زنده به دار آويخته ميشود. و كساني كه گفتند از آيه يقتلوا او يصلبوا تخيير استفاده نميشود بلكه قائل به ترتيب شدند ميگويند قاضي پس از آنكه كشتن را انتخاب كرد اول قتل انجام ميشود و بعد جسد مرده به دار آويخته ميشود (چنانچه در جريان حكم لواط گاهي چنين ميشد كه پس از اعدام جسد سوزانده ميشد) تا محكوم بيشتر تحقير شود و نيز عبرت ديگران باشد. به هر حال چه اينکه او را زنده دار بزنند يا جسدش را دار بزنند با توجه به رواياتي که خوانديم بيش از سه روز جايز نيست بر دار بماند اما کمتر از آن را روايت ساکت است پس تا سه روز قطعي است که جايز است لذا احتياط آن است که تا سه روز بماند بعد از آن که سه روز تکميل شد اين روايات ميگويد ماندن بر دار حرام است و بايد زنده يا مردهاش را پائين بياورند. و گفتيم مرحوم شهيد[1] فرمود روايت که ميگويد نبايد بيش از سه روز بماند ظاهر در حرمت است و حتي ادعاي اجماع هم شده است که اجماعي است بيشتر از سه روز نبايد بماند و با توجه به اينكه محكومين به اعدام قبل از اجراي حكم موظف ميشوند غسل كنند بعد از سه روز جسد را پائين ميآورند و بايد کفن بکنند و نماز بر آن بخوانند و بعد دفنش کنند.
اينجا در فرض زنده به دار آويختن (كه محكوم قبل از صلب مأمور به غسل كردن نيست) يک وقت است که در طول اين سه روز مرده است كه جسد را پائين ميآورند و بحثي ندارد يعني بعد از پائين آوردن غسل ميدهند کفن ميکنند نماز ميخوانند دفن ميکنند.
اكنون بحث اين است که اگر حيّاً به دار آويخته شد و در سه روز نمرد حالا که حرام است بر دار بماند و واجب است پائين بياورند با زنده بودن محكوم چه بايد چه کرد؟ در مسأله چند قول است؛
قول اول: ماندن بر دار تا هنگام مرگ؛ «يترک حتي يموت» وقتي ميبينند زنده است پائين نياورند بلكه بگذارند بماند تا بميرد.
مرحوم صاحب رياض[2] در شرح مختصرالنافع كه خلاصه شرايع است بعد از عبارت محقق «يصلب المحارب حيا» فوري ميگويد «الي ان يموت» زنده به دار مي زنند تا بميرد يعني اگر بعد از سه روز نمرد بر دار نگه ميدارند تا بميرد.
دليل قول اول: مرحوم صاحب رياض[3] با استظهار از آيه ميگويد يکي از اقسام حد صلب است و معني آن اين است که به دار بزنند تا بميرد نه اينکه چون در رديف قتل است يقتل او يصلب کيفيت فرق کند بلكه صلب يكي ديگر از اقسام قتل است و در واقع صلب، قتل با نوع سختتر است. به هر کيفيتي اعدام را انتخاب کنند (با قتل يا به دار آويزان کردن باشد) ظاهر اين است که هم آيه هم روايت ميرساند که بماند تا بميرد (صلب غير قتل نيست قتل است منتهي به کيفيت ديگر) و معمولا با صلب ميميرد اين خلاف متعارف است که بعد از سه روز زنده بماند. سپس ميفرمايد رواياتي داريم که ميفرمايد بيش از سه روز حرام است بر دار بماند اما اين روايات منصرف به آنجايي است که بالاي دار بميرد يعني اگر قبل از اتمام سه روز يا رأس سه روز مرد حرام است بر دار بماند و خلاف متعارف است که بعد از سه روز زنده بماند لذا روايات هم از اين مورد منصرف است و حرمت ابقاء علي الصلب براي آنجايي است که بر دار مرده و ميت است.
رد استدلال قول اول:
اولاً اين ظاهري كه شما از آيه استظهار كرديد خلاف ظاهر آيه است بلكه آيه مي فرمايد يقتلوا او يصلبوا بکشند يا دار بزنند و در صلب كاري به مردن ندارد بلكه صلب مثل آنجايي است که حد تازيانه را اجرا ميکنيم در ضمن حد اگر بميرد هيچکس ضامن نيست اينجا هم اگر دار زدند و مرد كسي ضامن نيست اما اگر نمرد طبيعي است كه حد جاري شد از آيه فهميده نميشود كه بماند تا بميرد علاوه بر اين رواياتي داريم كه ميگويد ماندن بيش از سه روز حرام است اگر روايات حرمت بيش از سه روز را نداشتيم ميگفتيم، بماند تا بميرد اما روايات مي گويد بيش از سه روز حرام است پس وظيفه صلب بود نه قتل و صلب انجام شد.
ثانياً دليل اين انصراف چيست؟ روايات ميگويد حرام است بيش از سه روز بر دار بماند ميخواهد زنده باشد ميخواهد مرده باشد بعد از سه روز حياً او ميتاً بايد پائين بياورند انصراف به صورتي كه بر دار بميرد مثل يک استثنا است که بگوئيم حرام است ابقاء بالاي دار الا اينکه بعد از سه روز زنده بماند و شاهدي براي چنين انصراف و استثناء در روايات نداريم.
ثالثاً اگر چنانچه صاحب رياض فرمود هدف از دار کشيدن قتل باشد و بخواهند او را به اين کيفيت بکشند و دار بزنند اگر ظرف سه روز مرد چه بهتر و اگر نمرد بماند تا بميرد، اگر جريان همان باشد كه صاحب رياض ميگويد بايد ابتدائاً قبل از صلب به محكوم دستور دهند غسل ميت انجام دهد زيرا هر مجرمي که حدش قتل باشد قبل از قتل وادار ميشود غسل ميت کند اما هيچ فقيهي نگفت قبل از صلب غسل ميت كند. معلوم مي شود هدف قتل نبود بلكه هدف اين است که دار بزنند اگر مرد بعد از سه روز بايد پايين بياورند غسلش بدهند کفن کنند نماز بخوانند دفنش کنند.
قول دوم: زدن تير خلاص بعد از سه روز؛ «اجهز[4] عليه» واجب است از دار پائين بياورند ولي بايد در مرگش تجهيز كنند يعني تير خلاص به او بزنند کاري بکنند که بميرد و بعد ببرند دفن کنند.
مرحوم فاضل هندي (اصفهاني) در کشف اللثام[5] ميگويد «يصلب المحارب حيا و يترک حتي يموت علي التخيير» محارب به دار آويخته شده را ميگذارند تا بميرد منتهي در ذيل ميگويد «و ان کان لم يمت في الثلاثه» اگر در آن سه روز نمرد «اجهز عليه» اجهاز ميشود يعني تسريع در مرگش ميشود و تير خلاص ميزنند که بميرد.
مرحوم شهيد[6] مي فرمايد «ثم علي تقدير صلبه حيا» بنابر اينکه او را زنده به دار آويزان کرده باشند «ان مات في الصلب قبل ثلاثه» ايام اگر پيش از سه روز مرد جسدش را پايين ميآورند و دفن مي کنند و الا اگر ظرف سه روز نمرد «اجهز عليه» اجهاز اسراع در قتل است يعني كاري ميكنند كه زودتر بميرد.
رد دليل قول دوم: ميگويند «اجهز عليه» بايد تسريع در قتلش بکنند يعني قبول کردند که روايات مي گويد بيش از سه روز نبايد بماند بايد پائين بياورند و معمولاً بعد از سه مرده است و بر فرض نمرده باشد اجهز تير خلاص ميزنند.
ميگوئيم تير خلاص دليل ميخواهد و ما دليل بر تجهيز نداريم.
مرحوم صاحب جواهر[7] بعد از نقل فرمايش شهيد ميگويد «اني لم اجد ما يدل عليه» چيزي نداريم که دليل بر اجهاز باشد.
تا اينجا روشن شد قول اول و دوم قابل پذيرش نيست.
قول سوم: آزاد كردن محكوم؛ وظيفه حاکم اين بود که او را صلب کند و به دار بکشد بنا بود که بيش از سه روز هم بر دار نماند اكنون حاكم او را دار زد و سه روز هم ماند حال كه بعد از سه روز ديدند زنده است «يخلي سبيله» رهايش بکنند برود زيرا حدش اجرا شد و هيچ دليلي نداريم که بايد بر دار بماند تا بميرد زيرا از روايات بدست نيامد هدف موت است بلكه روايات فرمود بيش از سه روز نبايد بماند واجب است بعد از سه روز پائين بياوريم هدف صلب بود كه انجام شد لذا راهي جز اينکه رهايش کنيم نداريم.
ان قلت معمولاً بايد محكوم را طوري دار بزنند که بميرد و امام هم در تحرير دارند «يمکن القول بجواز الصلب علي نحو يموت به» امكان دارد كسي بگويد همانگونه كه در عصر اخير معمول است يک طناب بياندازند دور گردن محكوم و بکشند بالا قهراً چند دقيقه بعد با خفه شدن ميميرد «و هو ايضا لايخلو من اشکال» اما اين قول همانند اقوال قبلي خالي از اشکال نيست. به علاوه هيچ وجه شرعي ندارد دار را به گونهاي قرار بدهيم که بلافاصله بميرد و در روايات بحثي از کيفيت نيامده است ولي اينگونه هم نبوده که بلافاصله بميرد و در ذيل به دو نمونه از مردن بر دار و زنده ماندن بر دار اشاره ميكنيم:
1- مردن بر دار ظرف سه روز اميرالمومنين(ع) [8] يک نفر را در حيره پشت کوفه دار زدند و بعد از سه روز كه مرده بود جنازه اش را آوردند پايين و غسل دادند و نماز خواندند و دفن کردند.
2-زنده ماندن بر دار بعد از سه روز ميثم تمار را دار زدند و به چوب نخل خرما آويزان کردند اما بالاي دار بيش از سه روز زنده مانده بود و ظرف اين چند روز در دفاع از ولايت اميرالمؤمنين(ع) سخنراني ميكرد و افراد زيادي مرتب در حال استماع فرمايشات ايشان بودند پس از چند روز كه زنده بود ابن زياد دستور داد زبانش را قطع كردند.
بنابراين در صدر اسلام يا نزديک صدر اسلام دار زدن به گونهاي بود كه گاهي مصلوب پس از سه روز زنده ميماند و در عصر اخير نوع صلب طوري است كه همان دو دقيقه اول خفه ميکنند وقتي زير پا را خالي ميکنند ميبرند بالا آويزان ميشود فشار به گلو ميآورد و خفه ميشود و عنوان صلب هم دارد يعني آويزان ميکنند چون صلب تعريف نشده است لذا ممکن است مثلا دستهايش را دراز كنند به ديوار بچسباندند كه مصداق صلب است يا بر ستون و چوبي ببندندكه مصداق صلب است و يا آويزان كنند.
نتيجه: لايبقي الا اينکه بگوييم «يخلي سبيله» اگر بعد از سه روز زنده ماند رهايش ميکنيم و آزاد است.
البته من نديدم کسي از آقايان اين فتوا را بدهد که بعد از سه روز بايد رها بشود.
فقط در فرمايش مرحوم آقاي گلپايگاني آمده است. فردا عبارتشان را ميخوانيم كه خيلي صريح و روشن در اين است که بايد رهايش کنند. و بعيد نيست که از عبارت امام[9] هم همين مطلب استفاده بشود كه اگر بعد از سه روز بر دار زنده ماند بايد رهايش كنيم برود. زيرا امام هر سه فرض 1- ماندن بالاي دار بيش از سه روز 2- اجهاز 3- تنظيم كردن چوبه دار بطوري که بميرد را رد ميكنند و پس از رد هر سه فرض فتوا نميدهند لذا مي توانيم از عبارت خود امام هم بفهميم که مراد امام اين است که بايد رهايش کرد.
و صلي الله علي سيدنا محمد و آل محمد
[1] الشهيد الثاني، مسالك الافهام، ج15، ص17.
[2] السيد الطباطبائي، رياض المسائل، ج13، ص621.
[3] السيد الطباطبائي، رياض المسائل، ج13، ص621.
[4] اجهز اجهاز تسريع در مرگ است يعني كاري بكنند كه زودتر بميرد.
[5] الفاضل الهندي، كشف اللثام، ج10، ص643.
[6] الشهيد الثاني، مسالك الافهام، ج15، ص16.
[7] الشيخ الجواهري، جواهرالكلام، ج41، ص589.
[8] الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج28، ص318، باب5، ابواب حد محارب، ح1. «محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبد الله (عليه السلام) أن أمير المؤمنين (عليه السلام) صلب رجلا بالحيرة ثلاثة أيام، ثم أنزله في اليوم الرابع فصلى عليه ودفنه»
[9] الامام الخميني، تحرير الوسيله، ج2، ص444، مسأله9. «يصلب المحارب حيا، و لايجوز الابقاء مصلوبا أكثر. من ثلاثة أيام، ثم ينزل فإن كان ميتا يغسل و يكفن و يصلى عليه و يدفن، و إن كان حيا قيل يجهز عليه، و هو مشكل، نعم يمكن القول بجواز الصلب على نحو يموت به، و هو أيضا لا يخلو من إشكال»