درس خارج فقه استاد مقتدايي
88/02/01
بسم الله الرحمن الرحيم
گفتیم اگر کسی بقصد اخافه ناس و سعی در فساد فی الارض تشهیر سلاح کند مصداق محارب است و در این مورد پنج قید تعمیمی بود که آخرین قید، تعمیم عمومیت و شمول حکم نسبت به مرد و زن بود. و گفتیم به نظر مشهور فقهاء شخصی که به قصد اخافه الناس و سعی در فساد فی الارض اسلحه بدست بگیرد مصداق محارب است. و این حکم برای مرد و زن مساوی است.
گفتیم دلیل مساله آیه شریفه است که فرمود «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله» کسانی که محاربه با خدا و رسول دارند اخافه ناس میکنند و سعی در فساد دارند محاربند و اطلاق آیه مرد و زن را شامل است.
در مقابل این قول مشهور، که ادعای اجماع هم در موردش شده بود؛ قول ابن ادریس است که به ظاهرِ همان آیه شریفه «انما جزاء الذین یحاربون الله» استدلال نمود و فرمود جمع مذکر نشان میدهد حکم مخصوص مرد است و ما گفتیم میپذیریم الذین برای مذکر و یحاربون هم برای جمع مذکر است ولی دلیل قطعی و قرائن دلالت بر تعمیم دارد و دلیل قطعی ما این بود که هدف شارع مقدس از شدت عمل نشان دادن در جزای محارب برای این است که میخواهد قلع ماده فساد بشود، جلو فساد فی الارض گرفته شود و لذا میگوئیم فساد فی الارض قبیح و زشت است و مرتکب آن باید مجازات شود و مرد یا زن بودن تفاوتی در اجرای حکم ندارد و عموم آیه یک عام عاری از تخصیص است و تخصیص بردار نیست لذا نمیتوانیم بگوییم هرکس فساد فی الارض بکند فعل قبیح و زشتی را انجام داده و محارب است مگر اینکه زن باشد. و از قرائن هم گفتیم آیات فراوان داریم که تعبیر الذین مذکر دارد ولی همگان بالإتفاق میگویند تعمیم دارد و زن را نیز شامل میشود. در مقابل مرحوم ابن ادریس که معتقد است حکم محارب اختصاص به مرد دارد و مرد محارب است و بر زن گرچه اسلحه بدست بگیرد و فساد فی الارض بکند محارب نمیگوییم در برخورد با شیخ طوسی که معتقد به شمول محارب بر زن و مرد است تعبیری در کتاب سرائر[1] دارند که سوء ادب نسبت به مرحوم شیخ تلقی شده است و به خاطر همین سوء تعبیر و سوء ادب نسبت به مرحوم شیخ دچار تناقض گوئی شده و در یک جای سرائر ابتدا میگوید مخصوص مرد است و در کمتر از دو صفحه بعد از آن در یک تناقض آشکار به همان آیهای که از آن اختصاص حکم به مردان را استفاده کرده بود برای شمول حکم نسبت به زن و مردان هردو استدلال کرد. و مرحوم علامه[2] در عکس العملی نسبت به گفتار ابن ادریس میفرماید این از قلت تأمل ابن ادریس است که به تناقض گوئی افتاده است و این که با فاصله کمتر از دو صفحه 180 درجه عوض شد و به تناقض گوئی افتاد عقوبت آن سوء تعبیری است که نسبت به شیخ داشته است.
و ما نیز گفتیم پرداختن به اضطراب در کلام ابن ادریس برای این جهت است که انسان عبرت بگیرد و تنبه داشته باشد که نسبت به اعلام سلف صالح و اعاظمی که در گذشته هستند کلامی که موهن و رکیک باشد مطرح نکند.
مرحوم صاحب جواهر[3] میفرماید «من الغریب ما فی السرائر[4] من حکایة التعمیم المزبور» عجیب است که مرحوم ابن ادریس تعمیم و شمول حکم محارب بر زن و مرد را به همراه دلیلش یعنی عموم آیه «الذین یحاربون الله و رسوله» از خلاف و مبسوط شیخ طوسی نقل کرد ثم قال سپس با این تعبیر گفت «و هذان الکتابان معظمها فروع المخالفین» این دو کتاب مبسوط و خلاف مرحوم شیخ که در کتاب خلاف مسائل خلافی بین عامه و خاصه را نقل میکند و کتاب مبسوط نیز اولین کتابی است که فروع در آن بطور مستقصی نقل شده (تا قبل از شیخ در هیچ یک از کتب فقهی شیعه و سنی تقریبا فروع نبوده است بلکه فتاوایشان، متن روایات بوده است روایت را بعنوان فتوا نقل میکردند و فروع فقه در آن بحث نمیشده اولین کتاب، کتاب مبسوط است که مرحوم شیخ فروع را ذکر میکند و استدلالهایی که بنحو کلی داریم در فروع تطبیق میدهد) یعنی این استنساخ از کتب عامه و فروع آنهاست و شیخ طوسی از خودش چیزی ندارد «و هو قول بعضهم اختاره رحمه الله» و آنچه در این دو کتاب آورده است حرفهای دیگران است مرحوم ابن ادریس در ادامه میفرماید همین مسئله تسویه بین مرد و زن در مورد حکم محارب، قول بعضی از عامه است که مرحوم شیخ اختیار کرده و براساس آن فتوا داده است در نهایت پس از غفلت و متهم کردن شیخ به بیسوادی به ارائه نظر خود پرداخته و گفت؛ «والذی یقتضیه اصول مذهبنا ان لایقتلن الا بدلیل القاطع» اصول مذهب ما اقتضا میکند که نباید زن در باب محاربه کشته بشود مگر اینکه دلیل قاطع داشته باشیم مثلاً مباشرتاً کسی را کشته باشد که در آن صورت ربطی به محاربه ندارد بلکه به خاطر قتل مجازات میشود. و اما تمسکه بالآیه فضعیف استدلال مرحوم شیخ به آیه ضعیف است لانها خطاب للذکران دون الاناث زیرا خطاب آیه الذین است و الذین یحاربون خطاب به مردها است و شامل زنها نمیشود و من قال تدخل النساء فی خطاب الرجال علی طریق التبع فذلک مجاز و الکلام فی الحقائق و المواضع التي دخلن في خطاب الرّجال فبالإجماع دون غيره، فليلحظ ذلك و کسانی هم که میگویند الذین گاهی از باب تبعیت در حکم شامل زنها نیز میشود از باب مجاز است و مجاز قرینه میخواهد زیرا در جاهای دیگر نظیر ربا و غیره به قرینه اجماع بر اشتراک در تکلیف، حکم شامل زن هم میشود. اما، اینجا قرینه نداریم. در نهایت مرحوم ابن ادریس نتیجه میگیرد که باید در مورد شمول حکم نسبت به زن اجماع بر اشتراک در تکلیف مورد توجه قرار گیرد. «ثم قال بعد ذلک بمایزید علی الصفحه یصیرا» مرحوم صاحب جواهر میفرماید بعد از تاخت و تاز نسبت به شیخ طوسی در فاصله کمتر از دو صفحه «فیما حضرنی من نسختها» براساس آن نسخه سرائر که نزد من است وارد تناقض گویی شده و فرمود «قد قلنا ان احکام المحاربین تتعلق بالنساء و الرجال علی ما تقدم من العقوبات» ما از قبل گفتیم زن و مرد همانند دیگر عقوبات در حکم محاربین مساویند لقوله تعالی انما جزاء الذین یحاربون زیرا آیه قرآن مجازات محارب را بیان کرده است و لمیفرق بین الرجال و النساء و هیچ فرقی بین زن و مرد هم نگذاشته است فوجب حملها علی العموم پس ما باید آیه را بر عموم حمل کنیم.
ملاحظه میفرمایید با فاصله کمتر از دو صفحه ابتداء تساوی زن و مرد در حکم محارب را به عامه نسبت میدهد و با تعریض به ساحت مقدس شیخ حکم تساوی را مخالف با اصول مذهب میشمارد. و برای اثبات گفتار خود به آیه شریفه نیز تمسک میکند سپس میفرماید ما در سابق گفتیم حکم محارب اختصاص به مرد ندارد و زن و مرد در آن مساویند مرحوم صاحب جواهر در ادامه میفرماید «و لعل ذلک و نحوه منه عقوبه علی سوء ادبه مع الشیخ و غیره من اساتین الطائفه». اینکه میبینید یک چنین تناقض خیلی صریحی در کلام ایشان با فاصله کمتر از دو صفحه در اینجا پیش آمده و در جاهای دیگر کتابش نیز تناقضات مشابهی دارد شاید یک عقوبتی است که آدم دچار تناقض گویی میشود تا جایی که به او بگویند قِلَّتِ تأمل دارد آدمی است که تأمل ندارد تحقیقی حرف نمی زند حرفش پایه ندارد یک چنین تعبیرات شاید به خاطر سوءادب و بی اعتنایی او نسبت به مرحوم شیخ و نیز دیگر بزرگان است و من هنا قال فی محکی المختلف. تا جائی که بزرگانی همچون علامه(ره) او را به کمی تأمل و اضطراب در گفتار نسبت داده است و فرمود و هذا اضطراب منه اضطراب یعنی قاطی کردن و اشتباه کردن و به هم ریختن مطالب است «و قلّة التأمل و عدم مبالاته بتناقض کلامیه» این سوء ادب باعث شد که بدون مطالعه حرف بزند و باکی از تناقض گویی نداشته باشد. امروز این حرف را میزند فردا یک چیز دیگر میگوید که با حرف دیروز 180 درجه مخالف است.
البته ما جریان ابن ادریس را نقل کردیم تا واقعا یک تنبهی برای خود ماها بشود که نسبت به اعاظم و مراجع تقلید و بزرگان با احترام نام ببریم. ممکن است یک کسی مطلبی را گفته که من نپسندم اما در مقام رد قول او نباید با بیاحترامی برخورد کرد.
در دورة نوجوانی مدت کوتاهی به همراه پدرم در نجف مانده بودم و همراه پدرمان در نجف درس مرحوم آقای شیرازی و یا یکی دیگر از بزرگان (اکنون یادم نیست) میرفتم ایشان مکاسب مرحوم شیخ را تدریس میکردند و کتاب مکاسب اوراق کرده بود هر روزی که می آمد یک صفحه از مکاسب را همراه داشت و بعضی افراد با صدای بلند اشکال میکردند من بچه بودم اما یادم میآید ایشان میفرمود بگذار ببینم این شیخ تستری چه میفرماید از مرحوم شیخ به شیخ تستری تعبیر میکرد (تستر همان شوشتر است) و با یک اعتنای بالایی حرف مرحوم شیخ انصاری را مطرح میکرد مرحوم امام نیز نسبت به بزرگان با احترام برخورد میکرد. مرحوم آیتالله اراکی در مورد مرحوم شیخ انصاری می فرمود خاتم المجتهدین. یک اشکالی از آقای شیخ محمدحسین اصفهانی در کتابش بر مکاسب آمده بود که مرحوم آقای اراکی وقتی به مناسبت این را نقل میکرد با تندی نسبت به مرحوم آقای شیخ محمدحسین اصفهانی میگفت میدانی شیخ کیست؟ خاتم المجتهدین است و علماء بعد از او همه ریزه خوار سفره او هستند و از مطالب او را استفاده میکنند! به هر حال نسبت به بزرگانی نظیر شیخ انصاری، شیخ مفید، شیخ طوسی، سیدمرتضی، علامه و نیز مراجع فعلی باید با کمال احترام برخورد شود. بحث رد علمی غیر از این است که انسان بخواهد آن کلام را کوچک بشمارد بی اعتنای به حرف باشد بگوید نفهمیده این حرف را زده است. انشاءالله یک تنبهی است برای خود ما.
مسئله2 «لایثبت الحکم للطلیع و لا للردء» این حکم (هنوز نگفتیم حد محارب چیست بعد میگوییم) اما همین صدق عنوان محارب این حکمی که برای محارب میآید را مورد توجه قرار داده و میفرماید این حکم و این تعریف محارب که گفتیم کسی که شمشیر بدست بگیرد قصد اخافه ناس داشته باشد سعی در فساد بکند این احکام بر او بار میشود چند مورد استثناء دارد. البته به این معنی که به نوع مستثنی منقطع خارج است یعنی اینها اصلا محارب نیستند
1- طلیع؛ تعریف طلیع: جمعی که قطاع الطریق نام دارند و یکی از مصادق محاربهاند و میروند برای دزدی و سرقت و گردنهگیری تا سر راه مسافران را بگیرند اموالشان را غارت کنند یکی را همراه خودشان میبرند برای اینکه روی یک بلندی یا در مکانی که مشرف بر جاده است مراقب باشد اگر یک قافله بیاید به اینها اعلام بکند اطلاع بدهد به چنین فردی طلیع میگویند یعنی شخص اطلاع دهنده و هشدار دهنده که تحقیق و بررسی میکند دیدهبانی میکند که ببیند تعداد قافله چند نفر است آیا جنگی هستند و اسلحه دارند بیشترشان مرد هستند یا زن هستند این خصوصیات را به آن دزدان سرگردنه اطلاع میدهد که اینها آماده باشند اگر لازم شد اسلحه بدست بگیرند و با آمادگی لازم تهاجم کنند. و یا در این زمان ماشینها را شناسائی میکند تا در بیابان به وسیله دزدان مورد تهاجم شود و یا در شهر مراقبت میکند افراد و یا مناطق را نشان میکند و به محارب و مشهر سلاح اطلاع میدهد. امام میفرماید حکم محارب برای طلیع ثابت نیست. زیرا شغلش تحقیق و بررسی و اطلاعرسانی است و مقتضای این شغل تشهیر سلاح لاخافة الناس نیست. او اصلا اسحله احتیاج ندارد نه اسلحه لازم است دست بگیرد و نه در جنگ همراه با آنها است. بلکه سرجای خودش نشسته است فقط به اینها اطلاع میدهد. بنابراین عنوان «جرد سلاحه لاخافة الناس» شامل طلیع نمی شود البته تعزیر میشود ولی حکم محارب بر او بار نیست.
2- معاون؛ ردء با همزه یعنی معاونت و کمک کردن یعنی دزدان میزنند و میکشند و فراری میدهند و گروهی هم کارشان جمع غنیمتها و گرفتن اموال است به این گروه معاون میگویند. امام میفرماید بر معاونان نیز حکم محارب بار نمیشود. زیرا معاون نیازی به اسلحه ندارد بلکه کارش این است که اموال مسافرین را از جیبشان در بیاورد یا از کیفشان بردارد یا آن گونیهای مال التجاره را حمل کند و به مقر دزدان ببرد و تشهیر سلاح نمیکند البته کار حرامی مرتکب میشود و کمک به ظالم میکند و تحت این عناوین تعزیر هم میشود ولی حکم محارب ندارد.
3- تشهیر سلاح برای اخافه محارب «ولالمن شهر سیفه او جهز سلاحه لاخافة المحارب» دسته سومی که حکم محارب ندارند کسانی هستند که شمشیر بدست میگیرند و تجهیز سلاح میکند قصدشان هم اخافه الناس است ولی آن ناس محاربند یعنی این گروه سوم میخواهند بروند با محاربین بجنگند فرض کنید یک عدهای فهمیدهاند که مثلا سر راه چند نفر ایستادهاند و اموال مسافرین را به غارت میبرند آنها را میکشند مجروح میکنند اینها مجهز میشوند که بروند با آنها بجنگند پس کار اینها حمل و تجرید سلاح و اخافه الناس است اما میخواهند محاربین را بترسانند و هدفشان قطع فساد است و میخواهند جلوی فساد را بگیرند.
4- صغیر و مجنون؛ اگر یک بچهای شمشیر دست بگیرد و همراه دزدان برود چون مکلف نیست نمیتوانیم حد محارب بر او جاری کنیم البته تعزیر میشود و نیز اگر یک بچه ممیزی هست سرش میشود میخواهد برود اموال مردم را بگیرد غارت بکند عنوان محارب هم اگر برای او صدق بکند به خاطر رفع القلم عن الصبی حد برای او ثابت نیست و نیز مجنونی که تشهیر سلاح کند از حکم محارب مستثنی است.
5- ملاعب، تشهیر سلاح به هدف شوخی؛ اگر شخصی به قصد تفریح و ایجاد سرور در دیگران و گرم کردن مجلس به شوخی اسلحه بکشد و فریاد بزند مصداق محارب نیست.
به هر حال این موارد بحث زیادی ندارد از این بحث خارج میشویم تقریبا تعریف محارب و خصوصیاتی که در تعریف هست بیان شد.
بحث بعدی راه ثبوت حد محارب که با اقرار و بینه ثابت میشود. انشاءالله فردا.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد
[1] ابن ادریس، السرائر، ج3، ص508.
[2] العلامه الحلی، مختلف الشیعه، ج9، ص249.
[3] الشیخ الجواهری، جواهرالکلام، ج41، ص508.
[4] ابن ادریس، السرائر، ج3، ص508.