درس خارج فقه استاد مقتدايي
88/01/29
بسم الله الرحمن الرحيم
بیان یک نکته در مورد فیضیه و اطراف آن: مضمون کلام حضرت امام است که فرمود: فیضیه و دانشگاه مرکز صدور انقلاب اسلامی بوده است. در مورد تعمیرات و تغییراتی که در اطراف حرم و فیضیه و روی رودخانه داده میشود از مسئولین استان توضیح خواستیم آقای استاندار و فرماندار و شهردار قم و دیگر مسئولین آمده بودند و جلسهای داشتیم. ما گفتیم شما این همه طرح توسعه در اطراف حرم دارید اما آیا برای حوزه کاری کردید آیا فکر توسعه فیضیه را کردهاید این همه هتل و ساختمانهای تجاری و انواع اقسام مکانها که در اطراف فیضیه درست میکنید چرا فیضیه را اینگونه محدود میکنید؟
میدانید طرحشان این است که می خواهند روی رودخانه را بپوشانند زیر آن تحت شرائطی مسیر رفت و آمد ماشینها باشد اما روی رودخانه از مقابل حرم از پل آهنچی تا پل بازار که محدوده فیضیه و دارالشفاء را نیز شامل میشود صحن بسازند و این جاده ساحلی که مدرسة فیضیه و دارالشفاء را به عبور شهری متصل میکند برداشته میشود و صحن می شود و از جنوب و شرق نیز فیضیه و دارالشفاء محدود شده است. ما در جلسه گفتیم اینهمه فعالیتها که شما انجام میدهید و انواع طرحها را اجرا میکنید آیا یک دفعه هم با مسئولین حوزه نشستید بگویید شما چه نظری دارید؟ آیا با مراجع تقلید مشورت کردید؟ آنها گفتند نه کسی هم به ما نگفته است تا حالا کسی به ما چنین حرفی نزده است و کسی نپرسید برای حوزه چه کردید و الا ما یک طرحی درست میکردیم که مراعات فیضیه و دارالشفاء بشود. در همان جلسه نقشهها را آوردند و گفتند این اطراف کجا و کجا طرحشان این است و گفتند لکههای زیادی از منازل اطراف روبروی مسجد اعظم و حرم آنطرف رودخانه قسمتی است که خانه های قدیمی است و می شود اینها را تملک کرد تا با هماهنگی حوزه طرحهایی پیاده شود و چند سال طول میکشد تا بخواهند اینها را تملک کنند و خراب کنند و بعد یک چیزی ساخته بشود خلاصه ما در آن جلسه گفتیم فعلا ما اعتراض داریم و ساخت و ساز پشت فیضیه و دارالشفاء را باید متوقف کنید تا یک طرحی برای نجات فیضیه و دارالشفاء از محاصره داده شود من در آن جلسه گفتم این طرحی که الان در اطراف فیضیه و دارالشفاء اجراء میکنید مثل مدرسه پریزاد مشهد میشود که اطرافش گرفته شد حتی یک مسیری باقی نماند اینجا هم مدرسه فیضیه و دارالشفاء محاصره میشود و هیچ راه عبوری که حق قانونی برای عبور داشته باشد ندارد زیرا از هر طرف طلبه ها بخواهند بیایند میبینند جمعیت و زوار و خانوادهها دور هم نشسته سفره پهن کردهاند و شب خوابیدهاند و از مراجع اگر یک وقت جلسهای باشد بخواهند بیایند فیضیه باید از خیابان حضرتی و آن دوردستها پیاده شوند و یک مسیر را پیاده بیایند تا برسند به فیضیه ما در آن جلسه خطاب به مسئولین استان گفتیم شما فیضیه را از حیز انتفاع انداختهاید و لذا در همان جلسه ما طرحی پیشنهاد کردیم و گفتیم از روی رودخانه و آن فضایی که ساخته میشود آن قسمتی که روبروی حرم و مسجد اعظم است را به حرم ملحق کنید و مجموعاً یک صحن بشود و خیلی هم وسیع میشود. و آن قسمتی که مقابل فیضیه و دارالشفاء است ملحق به فیضیه و دارالشفاء شود و درب فیضیه و دارالشفاء آن طرف رودخانه مقابل محدوده خیابان اراک و کوچه آبشار باز شود و این فضایی که روبروی مدرسه فیضیه روی رودخانه ایجاد میشود ملحق بشود به مدرسه فیضیه که البته مدرس می توانیم بسازیم یا هزار گونه استفاده از آن می شود کرد تا با پیروی از همان نظر حضرت امام که فیضیه مرکز انقلاب است شکوه و عظمت فیضیه ادامه پیدا کند زیرا عنوان اینکه درس در مدرسه فیضیه است خودش یک عنوان مهمی است لذا با گسترشی که حوزه پیدا کرده است لازم است مدرس وسیعی ساخته شود تا اساتید و مراجع در فیضیه تدریس کنند و طلاب برای مباحثات بیایند و جلسات مباحثه دایر شود. در آن جلسه مسئولین استان گفتند این بحث از اختیار ما بیرون است لذا قرار شد امروز ساعت 11 آقای سعیدیکیا وزیر مسکن و شهرسازی و آقای مهندس تابش که مهندس این طرح است بیایند با هیئت رئیسه جامعه مدرسین بنشینم و در این مورد بحث کنیم لذا ما میخواهیم چند دقیقه زودتر درس را تمام کنیم که انشاءالله 11 البته 12 قرار گذاشته بودیم ولی آنها گفتند ما بعدازظهر در تهران جلسه شورای اقتصاد داریم بلکه زودتر تمام کنیم و به جلسه برسیم به هر حال این جریان را تعقیب کردیم بلکه انشاءالله فرجی بشود برای حوزه بلکه به فکر بیفتند کمکی برای حوزه و فیضیه بشود هرچند آقایان مسئولین استان میگویند دیر است و وقت گذشته است و طرحهای اطراف فیضیه و دارالشفاء اجراء شد و شما باید زودتر اعتراض میکردید. و از این پس دیگر نمیشود کاری کرد. امیدواریم ضمن احترام به ساحت قدس حضرت معصومه حق فیضیه ضایع نشود.
بحث فقهی:
از ملحقات حد چند مسئله باقی مانده است.[1] من یک بررسی کردم بحث علمی ندارد فکر میکنم که اینها را خودتان مطالعه کنید میتوانیم از آنها رد بشویم. مثلاً؛
مسئله 5 میگوید «لو هتک الحرز جماعة» اگر جماعتی حالا دو نفر یا بالاتر بیایند حرز را بشکنند بروند داخل و مال را سرقت کنند اما یکی از آنها مال را از حرز بیرون بیاورد آیا دست همهشان قطع میشود یا فقط دست یک نفر قطع میشود اینها را قبلا گفتیم که شرط قطع ید این است که هم هتک حرز کند داخل بشود و همان کسی که هتک حرز کرده است مال را نیز خارج کند اگر گروهی هتک حرز کرده و یکی از آنان از حرز خارج کند هیچکدام قطع ید نمیشوند. چون هرکدامشان یک طرف قضیه را انجام میدهند یا مثلا اگر سه نفر بروند هتک حرز کنند بروند داخل یکی مال را بردارد تا وسط محدوه بیاورد و یکی دیگر از وسط کار بیاورد بگذارد کنار در و پشت در و یکی از پشت در بردارد ببرد و اخراج به وسیله آن آخری انجام شود اینها یک فروض نادری است که حکم مشابه آن بحث شد لذا خودتان مطالعه کنید. در مسئله6 «لو اخرج النصاب دفعات» چند مرتبه میرود داخل و میآید اما مجموعا به حد یک نصاب خارج میکند آیا هر دفعهای یکی حساب کنیم که بگوییم این دفعه اول فقط نصاب نبود دومی هم نبود ولی جمع آن به حد نصاب شد و چون هردفعه به حد نصاب نبوده قطع ید ندارد یا چون در کل حد نصاب است قطع ید دارد این هم بحثی است که از آن رد میشویم.
در مسأله7 «لو دخل الحرز فاخذ النصاب و قبل الاخراج منه اخذ» اگر حرز را شکست و مال را داخل یک چمدان یا کمد یا بقچهای گذاشت و قبل از اخراج از حرز دستگیر شد آیا سرقت او قطع ید دارد یا نه؟ خوب این بحث گذشت معلوم است که قطع ید ندارد.
در مسئله 8 «لو ابتلع النصاب» اگر برود داخل حرز و به مقدار نصاب بردارد ببلعد و بیاید بیرون آیا این قطع ید دارد یا نه؟ در اینجا مسأله چند صورت پیدا میکند.
1- اگر ببلعد و بعد از حرز بیاید بیرون و دفع بشود خوب این یک وسیلهای میشود برای آوردن بیرون در این صورت اگر برای سرقت بلعید اشبه قطع است و اگر بلعیدن به قصد سرقت نبود قطع ید ندارد.
2- اما اگر غذا است و بنشیند و بخورد بعد بیاید بیرون ولو به مقدار نصاب سرقت کرده اما اخراج نکرده همانجا خورد و آمد بیرون قطع ید ندارد.
3- اگر موادی را بلعید که غذایی نیست ولی اخراج آسان نیست در این صورت قطع ید ندارد. اینها مسائلی هست که محل ابتلا نیست و خیلی هم روشن است لذا از آنها رد میشویم.
الفصل السادس: از ملحقات که رد شدیم حد محارب مطرح است امام میفرماید فصل ششم حد در محارب است اگر کسی محارب شد حدش چیست؟ در این فصل از چند جهت باید بحث کنیم جهت اول اصل حرمت آیا این کار محاربه و افساد فیالارض حرام است یا خیر؟ جهت دوم: تعریف محارب چیست؟ تعریف مفسد فی الارض چیست؟ جهت سوم حد محارب و اینکه حد آن چیست؟ جهت چهارم کیفیت اجرای حد اینها یک بحثهایی است که به ترتیب باید مورد بررسی قرار گیرد.
جهت اول: اصل حرمت؛ لااشکال در اینکه محاربه[2] حرام است.
دلیل مسأله:
1- اجماع؛ مورد اتفاق فریقین است که محاربه حرام است.
2- عقل: عقل هم میگوید اگر یک کسی کاری بکند که مردم به وحشت بیفتند و با ایجاد اضطراب و ترس امنیت مردم را بهم بزند عقل میگوید عمل حرام مرتکب شده است.
3- کتاب الله: «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله»[3] در مورد جزا و عقوبت آن کسانی که با خدا و رسول محاربه میکنند چهار چیز به عنوان حد قرار داده شد.
که بعداً توضیح بیشتری پیرامون آیه میآید اما در استدلال به آیه میگوییم؛ گرچه نفرمود حرام است اما همین که میفرماید جزا و عقوبت این کار این است که او را بکشند یا دار بزنند پس معلوم می شود فعل حرامی است که حد دارد و الا اگر عملی حرام نباشد معنی ندارد حد داشته باشد پس از همین آیه حرمت را میفهمیم.
3- روایات:
1- عبدالله بن سنان[4] عن ابی عبدالله(ع) قال قال رسول الله(ص) «من نظر الی مومن نظرة ليخيفه بها» اگر کسی یک نگاه تند و غضبناک به یک مومنی بکند که با آن نظر بخواهد او را بترساند یک اخمی میکند یا با یک حالت خشم و تندی نگاه کند «اخافه الله عزوجل یوم لاظل الا ظله» آنروزی که سایهای غیر از سایه خدا نیست یعنی روز قیامت که روز آفتابی و گرما است و سوزان است و سایهای نیست آنروز خداوند او را میترساند.
کیفیت استدلال به روایت: معلوم میشود ترساندن مردم حرام است که مجازات دارد. در استدلال به این روایت میگوییم وقتی ترساندن مردم حرام باشد پس محاربه و اسلحه بدست گرفتن «لإخافه الناس» قطعا حرام است.
2- عن علی(ع)[5] «انه قال لایحل لمسلم ان یروع مسلما» حلال نیست بر مسلمانی که یک مسلمانی را بترساند و در وجودش رعب وحشت ایجاد کند پس این محاربه همان اخافه ناس است و به وحشت انداختن و امنیت اجتماع را بهم زدن از محرمات شرعی است.
جهت دوم: تعریف محارب؛ محارب چیست؟ قرآن میفرماید «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یخشون فی الارض فسادا ان یقتلوا»[6] جزای آن کسانی که با خدا و رسول محاربه میکنند. مراد از حرب با خدا و حرب با رسول یعنی محاربه با مردم و با مسلمین و با افراد و عموم مردم که از طرف خداوند در امان هستند. و شارع مقدس به امنیت اجتماع اهتمام زیادی دارد و هرکسی باید در زندگی در خانهاش در مغازهاش در کارش در شغلش در هرچیزی امنیت داشته باشد. امنیت از نعمتهای بزرگ الهی است و خداوند برای همه امنیت خواسته است اگر کسی امنیت را بهم بزند مثل این است که با خدا دارد میجنگد خداوند خواسته است مردم در راحتی بسر ببرند ناراحتی و دغدغه خاطر نداشته باشند پس مراد آیه همان محاربه با مردم است ولی از باب تعظیم نسبت آنرا به خدا داده است. «انما جزاء الذین» جز این نیست که عقوبت آن کسانی که محاربه با خدا و رسول میکنند «و یسعون فی الارض فسادا» سعی در فساد در روی زمین دارند جزای اینها به ترتیب چهار چیز است.
1- ان یقتلوا کشته بشوند. جزایش قتل است اینکه به صیغه باب تفعیل برده برای تکثیر است یقتّلوا فرمود جزایشان این است که کشته شوند قتّل یقتّل تقتیل این از دو جهت است.
1- یا به باب تفعیل که میبریم برای کثرت عددی و کمی است چنانچه در قرآن در قضیه بنی اسرائیل دارد «یقتلون ابنائکم و یستحیون نسائکم»[7] یعنی از باب کثرت است یعنی مرتب بچه ها را میکشتند فرعون دستور داده بود که بچه نگذارید در بنیاسرائیل برای اینکه جلوی تولد موسی را بگیرد. تقتیل یعنی کثرت قتل تمام بچههایی که در آن سال در بنیاسرائیل متولد میشدند همه را میکشت بعد هم که رسید به اینکه شکم مادران را پاره میکردند آنها که حامله بودند بچه را از بین میبردند که هم مادر از بین میرفت هم بچه. این معنی کثرت عددی است.
2- نوع دیگر تقتیل به معنی کثرت و زیاده عددی نیست بلکه کثرت در کیفیت مراد است مثل اینکه زجرکش بکنند کثرت در شدت و شدت در قتل مراد است جزای آن کسانی که محاربه با خدا و رسول میکنند این است که آنها را زجرکش بکنند و دردآور باشد نه اینکه یک ضربه تیر یک گلوله بزنند به مغزش و خلاص بشود بلکه به گونهای که با صدمه و شدت و تحمل درد کشته بشود.
2- او یصلبوا یا به دار آویزان کنند آنها را و چون چند روز بر دار میماند تا بمیرد زجرکش شدن است.
3- «او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف» دست و پایشان را قطع کنند «من خلاف» یک دست راست یک پای چپ از خلاف هم نه همه چهار دست و پا.
4- «او ینفو من الارض» چهارم نفی بلد است ینفو من الارض از روی زمین آنها را نفی بکنند حالا بعد میرسیم که معنای نفی از ارض از روی زمین آن نیست که از روی زمین بردارند او را که بعضی میگویند یعنی در دریا بیندازند که از روی زمین نفی بکنند. یا برداشتن از روی زمین یعنی اینکه بفرستند او را آن زیر در قبر بلکه نفی بلد مراد است یعنی از یک محلی به محل دیگر او را تبعید بکنند مراد نفی بلد و تبعید است «و لهم فی الآخرة عذاب عظيم» این قضیه یک عقوبتی است برای دنیا البته در آخرت عذاب عظیم دارند «الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیه» مگر کسانی که قبل از دستگیری توبه کرده باشند اگر این محارب قبل از اینکه دستگیر بشود توبه کند موجب سقوط حدش میشود که حالا بعد میرسیم اصل در قضیه محاربه این آیه است که خود عنوان محاربه را گفتیم از این آیه استنباط کرده است. بررسی موضوع آیه محاربه: یک بحث مطرح است که موضوع این آیه دو چیز است یا یک چیز است. «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا» جزای آن کسانی که محاربه میکنند و سعی در فساد دارند اینها دو عنوان است یا یک عنوان است یعنی آیا محارب یک باب است و فساد فی الارض و مفسد فی الارض یک باب دیگر یا نه یک چیز است یعنی محاربه همان افساد است و افساد همان محاربه است؟
من المحتمل کسی بگوید ظاهر آیه دو موضوع است یک دسته یحاربون الله و رسوله یک دسته هم کسانی که فساد فی الارض دارند ولی این درست نیست اگر مراد دو عنوان بود تعبیر غیر از این باید میشد باید بفرماید «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و الذین» یعنی باید یک الذین بیاورد جزای آن کسانی که محاربه میکنند و آن کسانی که سعی در فساد میکنند باید یک الذین بیاورد اما اینگونه نفرمود پس معلوم میشود یک چیز است محاربهای است که از راه افساد باشد یا افسادی است که از راه محاربه باشد یعنی گاهی میزان محاربه است و فساد فی الارض یکی از مصادیق محاربه است یا میزان فساد فی الارض است و محاربه یکی از مصادیق فساد فی الارض است و نظر مشهور نیز همین است. و بر این نظر که فساد فی الارض میزان است و محاربه یکی از مصادیق فساد فیالارض است آیهای از قرآن نیز شاهد است. قرآن کریم میفرماید: «من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احی الناس جمیعا»[8] ملاحظه میفرمائید اینجا میفرماید من اجل ذلک چون در بنی اسرائیل فساد بود کتبنا علی بنی اسرائیل که من قتل نفسا کسی که بکشد کسی را میخواهد بفرماید فکانما قتل الناس جمیعا کسی که انسانی را بکشد مثل این است که تمام انسانها را کشته است خوب کدام قتل این مکافات را دارد قتلی که غیرمشروع باشد و الا اگر قتل مشروع باشد فکانما قتل الناس جمیعا ندارد پس قتل مشروع دو معیار پیدا کرد. 1- کسی را که آدم بکشد قتل او مشروع است. 2- کسی که فساد فی الارض کرده باشد قتل او مشروع است عنوان محارب را موضوع قرار نداده است بلکه فرمود فساد فی الارض و محاربه تحت این عنوان است عناوین دیگری در حد قتل داریم مثلاً کسی زنای محصنه کرده حکمش قتل است و قتل مشروع است و تحت عنوان فساد فی الارض قرارداد یا زنای به عنف یا زنای با محارم حکش قتل است یا اگر کسی سه مرتبه حد خورده دفعه چهارم میکشند او را همه اینها تحت عنوان فساد فی الارض جای دارد پس یک عنوان داریم که جامع همه قتلهای مشروع است و همهی موارد تحت عنوان فساد فیالارض داخل است
نتیجه: با توجه به آیه که شاهد ماست نتیجه میگیریم که در آیه مجازات چهارگانه فقط یک عنوان مطرح است یعنی فساد فیالارض که البته محاربه یکی از مصادیق آن است. بقیه بحث را انشاءالله بعد.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد.
[1] حضرت امام در تحریر در «القول فی اللواحق» هشت مسأله مطرح کردند سه مسأله مهم بود که خواندیم و از پنج مسأله باقی مانده برخی در موضوعاتی است که قبلاً به مناسبتها بحثش گذشت و برخی دیگر آسان و قابل مطالعه است لذا به اختصار مرور میکنیم.
[2] بعد در تعریف محارب میگوییم کسی است که اسلحه دست می گیرد لإخافه الناس می خواهد مردم را بترساند آن کسی که با حمل سلاح میآید ایجاد رعب و وحشت در بین مردم میکند حالا ممکن است سرقت هم بکند آدم هم بکشد و تعریف آن به تفصیل میآید.
[3] القرآن الکریم، سوره مائده، آیه 33
[4] الحرالعاملی، وسائل الشیعه، ج12، ص303، باب162 از ابواب احکام حج، ح 1
[5] الحرالعاملی، وسائل الشیعه، ج12، ص303، باب162 از ابواب احکام حج، ح 3
[6] القرآن الکریم، سوره مائده، آیه 33
[7] القرآن الکریم، سوره اعراف، آیه 141
[8] القرآن الکریم، سوره مائده، آیه 32