درس خارج فقه استاد مقتدايي
88/01/26
بسم الله الرحمن الرحيم
اخلاق(چهارشنبه): عن الصادق «من اراد الحدیث لمنفعة الدنیا لمیکن له فی الآخرة نصیب و من اراد به خیر الآخرة اعطاه الله خیر الدنیا و الآخرة».[1]
قصد قربت:
یکی از وظایفی که ما طلبهها داریم این است که قصدمان در درس خواندن، لله باشد. هدف از درس خواندن این باشد که از احکام و وظایف دین و تکالیف شرعی اطلاع پیدا کرده و عمل کنیم و به قرب الهی برسیم. هدف از درس خواندن دنیا نیست هدف این نیست که انسان درس بخواند رئیس بشود، درس بخواند مدیر بشود درس بخواند مرجع تقلید بشود. هرچند که هرکدام پیش آمد باید تحت همان شرائط انجام وظیفه کرد اما نباید قصد و نیتش در درس خواندن این باشد که بر دیگران یا بر همسالان یا بر اقرانش پیشی بگیرد و به یک مقامی، منصبی و جایی برسد. زیرا اینها اغراض شیطانی و اغراض دنیوی است و انسان را از آن خلوص بیرون میبرد. از امام صادق(ع) نقل شده است: «من اراد الحدیث لمنفعة الدنیا»
توضیحی پیرامون تفقه در دین:
در آن وقت در عصر ائمه درس خواندن همین بود که بیایند احادیث اهل بیت را یاد بگیرند حفظ بکنند. همانها مدرک بود همانها باعث این میشد که انسان عالم به احکام دین و وظایف دینی و فقیه بشود و در همه بخشهای عبادی و اخلاقی و اجتماعی، علمآموزی همان فراگیری روایات بود. برای نمونه محمدبن مسلم میگوید من سی هزار حدیث از امام باقر(ع) یا چندهزار از امام صادق(ع) از حفظ دارم، نقل میکنم. بعضی از اینها تا هفتاد هزار حدیث از حفظ داشتند و نقل میکردند و در همین حد عالم زمان محسوب میشدند لذا امام به ابان بن تغلب[2] میفرماید: «اجلس فی مسجد المدینة و أفت الناس» (با همان احادیثی که داشت همان مطالبی که از از امام شنیده) میفرماید برو بنشین فتوی بده و برای مردم احکام بگو اما در عصر حاضر دینپژوهی مقدماتی دارد که باید از قبل ادبیات بخوانیم یعنی صرف و نحو و منطق و معانی بیان و اصول فقه بخوانیم تا با این مقدمات به فهم احادیث و استنباط احکام برسیم پس اینکه حضرت میفرماید «من اراد الحدیث لمنفعة الدنیا» مصداق اراد الحدیث در آن زمان حدیث یاد گرفتن بود اما امروز مصداق من اراد الحدیث فراگیری مقدمات و رسیدن به استنباط است. امام میفرماید کسی که نیتش از فقیه شدن این است که یک مقام و منصبی پیدا کند، بوسیله درس خواندن ملا شدن عالم شدن فاضل شدن بتواند یک منصبی را کسب کند به یک درآمد دنیوی برسد و حقوقی بگیرد لمیکن له فی الآخرة نصیب در آخرت نصیبی ندارد نعوذ بالله در روز قیامت حاضر میشود و کفّة اعمال صالحه و حسناتش خالی است و کفّة گناهانش هم که قطعاً هست پر و سنگین است و من اراد به خیر الآخرة اما کسی که هدفش دنیا نیست برای خدا درس میخواند برای اینکه به مراتب عالیه از علم و کمال برسد علم را برای خود ذات علم دوست دارد نه برای اینکه در اثر عالم شدن یک برتری بر دیگران داشته باشد تا بتواند یک مقام و منصبی بدست آورد یعنی برای خدا میخواند میخواهد پاداش آخرتی بدست آورد و به آن مقاماتی که «یرفع الله الذین آمنوا والذین اوتوا العلم» برسد اعطاه الله خیرالدنیا و الآخرة خداوند هم دنیا را به او می دهد هم آخرت را به او می دهد.
یک نمونه از درس خواندن برای خدا
یک وقت مرحوم آقای بروجردی(ره) یک مناسبتی پیش آمده بود در همین در مسجد بالاسر به نظر میرسد در آن زمان که هنوز مسجد اعظم ساخته نشده بود و مرحوم آقای بروجردی در مسجد بالاسر درس میگفت یک روز سر درس ایشان قسم خوردند که من برای رسیدن به ریاست و مرجعیت یک قدم برنداشتم که تمهید اسبابی بکنم آنچه شد چیزی است که خدا خواسته است. آنهم یک مرجعیت عام آنگونه که تمام ممالک اسلامی یکپارچه از ایشان تقلید میکردند یک چنین کسی برای خدا درس میخواند و آنگونه که گاهی خودشان نقل میکردند و یا دیگران که از حال ایشان اطلاع داشتند نقل میکردند مشکلات زیادی را تحمل کردند خود ایشان نقل میکرد در یک وعده غذایی روی اجاق چیزی گذاشته بودند بپزد فرمود مشغول و گرم مطالعه و نوشتن و یادداشت برداشتن بودم یک وقت متوجه شدم که غذا سوخت و خلاص شد و امکانی هم وجود نداشت برای آن وعده غذای جدید تهیه کنم. یا فرمود گاهی برای من پیش میآمد که مشغول مطالعه بودم صدای اذان صبح بلند میشد یعنی تحقیق و بررسی و مطالعه تا اذان صبح ادامه پیدا میکرد.
نتیجه آن شد که مرحوم آقای بروجردی به یک چنین وزنه علمی برسد هرچند از نظر مرجعیت کار خداست.
یک نمونه از درس خواندن برای غیر خدا
یک بزرگواری در نجف بودند بعد قم آمدند مدتی صاحب رساله به زبانهای مختلف بودند که چاپ شد ولی رونقی نداشت آن وقت که نجف بود نیز درسشان رونقی نداشت یک وقت من به عنوان زیارت با مرحوم پدرم که با ایشان رفیق و آشنا بودند نجف مشرف شدیم. من هنوز برای تحصیل به قم هم نیامده بودم اما ایشان خیلی اصرار کرد که نجف بمان بیا درس ما که ما داریم چه می گوییم ولی ما نماندیم بعد هم ایشان آمده بودند قم یکی از بستگان ما که از تجار مهم و در تهران بود و دهه آخر ماه صفر در منزلشان در تهران جلسه روضه مفصلی داشت از ما برای سخنرانی دعوت کرد همان موقع که برای سخنرانی تهران میرفتیم نمیدانم برای چه مناسبتی همین بزرگوار مرا دیدند و پرسید آیا شما آنجا میروید منزل فلانی صحبت میکنی؟ گفتم بله گفتند به گونهای به او بفهمان که یک دعوتی از من بکند که یک شب برای شرکت در مجلس روضه حضور پیدا کنم مثلا یک ترویجی هم از رساله ما و مرجعیت بشود و بالاخره به این وسیله شاید این آقا یک سهم امامی یک وجوهاتی بدهد. من از این پیشنهاد ایشان به شدت متأثر شدم که یک آقایی که بعنوان یک مرجع در حوزه درس خارج و رساله دارد یک چنین انتظاری از من طلبه داشته باشد که آنجا ترویج ایشان را بکنم البته ما هم گفتیم او هم دعوت کرد اینکه آیا خواسته آن بزرگوار هم عملی شد یا نه؟ خبر ندارم نمیدانم آیا وجوهاتی هم داد و نتیجه عملی هم داشت یا نه؟ نمیدانم. بعد هم آن آقا همینجا فوت شد و هیچ خبری نشد هم در ترحیم ایشان هم در مجلسی که برای ایشان بود خیلی ساده گذشت پیداست وقتی لله نباشد عاقبت اینگونه میشود حتی اگر در دنیا به مقامی برسد اما همین مقام دنیایی باعث تباهی آخرتش میشود. یکی هم مرحوم آقای بروجردی قسم میخورد که من یک قدم برای اینکه به مرجعیت برسم برنداشتم کسی که برای خدا درس بخواند اعطاه الله خیر الدنیا و الآخرة حدیث شریفی است. اگر ما هم در برنامه خودمان قرار بدهیم انشاءالله به نتیجه میرسیم.
در حدیث دیگری امام صادق(ع) می فرماید: «اذا رأیتم العالم محبا لدنیاه»[3] اگر شما یک عالمی را دیدید که محب دنیا و غرق دنیاست گرچه هر قدمی که بر می دارد صورت ظاهر معنوی و آخرتی دارد اما او با نیت خودش آنرا دنیوی میکند «فاتهموه علی دینکم» نسبت به دین خود او را متهم بدانید و متهم کنید یعنی حفظا لدینکم از او پرهیز میکند آدمی که متهم است انسان کاری میکند که با او حشر و نشری نداشته باشد اگر دیدید عالمی دلبسته به دنیاست برای اینکه دینتان محفوظ بماند از او کناره گیری بکنید اگر از او پیروی کردید و حرف او را شنیدید و پیرو روش او شدید شما هم به سرنوشت او دچار میشوید «فان کل محب لشیء یحوط ما احب» زیرا هر کسی که چیزی را دوست میدارد تمام تلاش او صرف همان چیز است او که همش دنیا است و دنیا را دوست دارد از همانی که دوست میدارد صیانت میکند پس روش او و حرفش و مطلبی که میگوید نصیحتی که میکند موعظهای که میکند رفتاری که دارد همه برای حفظ دنیاست «و قال صلی الله علیه و آله و سلم» امام در ادامه فرمودند پیغمبر اکرم(ص) فرمود «اوحی الله تعالی الی داود» خداوند به داود پیامبر وحی کرد «لاتجعل بینی و بینک عالما مفتونا بالدنیا» بین من و خودت یک عالمی که فریب دنیا را خورده است را قرار نده یعنی او را طریق رسیدن به من قرار نده که بخواهی بوسیله آن عالم و نزدیکی به آن عالم به من نزدیک بشوی «فیصدک عن طریق محبتی» زیرا این عالمی که مفتون و غرق دنیاست و فریب دنیا را خورده است؛ تو را از من دور میکند «فان اولئک قطاع طریق عبادی المریدین» این گونه عالمان قطاع الطریق هستند (نعوذ بالله) و در مسیر آن بندگانی که اراده دارند به من برسند مانع ایجاد میکنند و آن قافلة عبادالرحمن را که میخواهند با عبادت به خدا برسند، منحرف میکنند امام در ادامه میفرمایند خداوند میفرماید «ان ادنی ما انا صانع بهم» کمتر عقوبتی که به این عالم میرسانم «ان انزع حلاوة مناجاتی من قلوبهم» (پناه بر خدا) این است که شرینی و لذت مناجات با خودم را از آنها میگیرم در مناجات با خدا اگر نماز هم می خواند از نمازش لذت نمیبرد اگر قرآن هم میخواند آن لذت عاشقان خدا از قرائت قرآن و نماز و ذکر و رکوع و سجود را ندارد. وقتی در مناجات و در سجودش مثلا یا لطیف ارحم عبدک الضعیف میگوید لذت نمیبرد و در او تاثیر معنوی ندارد که او را به خدا نزدیک کند وقتی در قنوت نمازش دعا میخواند از خدا می خواهد که خدایا خیر دنیا و آخرت به من بده در عین حال نه لذت میبرد نه هدفش این است که واقعا از این مناجات و از این ذکری که میگوید به خدا برسد.
راوی میگوید وارد شدم بر امام صادق(ع) که در سجده بودند و من شمردم سیصد مرتبه فرمود سبحان ربی الاعلی و بحمده او میگوید من این مقدار از آن را شمردم اما وقتی من وارد شدم امام در سجده بودند لذا قبل از آن چند ذکر را فرموده بودند نمیدانم اگر لذت نمیبرد مثل ماها که همان سبحان ربی الاعلی و بحمده اولی را ناقص میکنیم یک مقدار آن را قبل از آنکه اعضا به سجده قرار بگیرد پیشانی به مهر برسد شروع میکنیم قبل از اینکه و بحمده تمام بشود سر برمیداریم یا بقول یکی میگفت سه تا سبحان الله یکی را در رفتن به پایین یکی هم در حال سجده یکی هم در بلند شدن چرا؟ چون لذت نمیبریم فقط میخواهد تکلیف را از خودش ساقط کند و فکر کند نماز خواندم اما اینکه حالا این نماز مورد قبول قرار گرفت مورد توجه بود یا نه توجهی ندارد.
پیامبر فرمود وقتی شما میایستید برای نماز خداوند به شما اقبال میکند و از روبرو به شما توجه دارد آیا وقتی میایستیم به نماز اینگونه هستیم و لذت می بریم؟ فرمود کمتر عقوبت من به عالم دنیاپرست این است که لذت و شیرینی مناجات خودم را از دلش میگیرم.
البته انسان نباید مایوس باشد باید توجه بکند که چرا من اینگونه هستم چرا برای من این حالت پیدا شد که از عبادت لذت نمیبرم همین خودش یک قدم خوبی است برای توبه و توجه به خدا.
در حدیث دیگری میفرماید بسا ممکن است کسی گناه کند و در اثر گناه بهشتی شود حاضرین تعجب میکنند مگر میشود انسان گناه بکند بهشتی بشود فرمود بله یک گناهی از او سر میزند همان لحظهای که گناه را انجام داد خودش را ملامت میکند من نباید این کار را می کردم اگر خدا بخواهد مرا عقوبت کند چه کنم؟ پشیمان میشود خودش را ملامت میکند اظهار ندامت میکند تصمیم میگیرد از این پس اینکار را تکرار نکند ولو بعد هم یک دفعه از شیطان گول بخورد اما همین گناه سبب شد یک حالت ندامت در او پیدا شود خودش را ملامت کرد پشیمان شد تصمیم بر ترک گناه گرفت همین خودش یک عبادت است بهشتی میشود لذا همین توجه را باید منشاء خیر بداند و توسلی پیدا کند.
خداوند بوسیله اهل بیت کمک کند انشاءالله در مسیر حق قرار بگیریم و منحرف نشویم.
بحث فقهی
مسئله4: «لو اخرج السارق المال من حرزه ثم اعاده الیه»[4] (این مسأله حرف زیادی ندارد) اگر کسی برای سرقت رفت و قفل یا درب را شکسته و یا نقبی زد و هتک حرز کرد و مال را برداشت و از حرز خارج کرد اما بعد پشیمان شد که چرا من این کار را کردم؟ چرا دزدی کردم؟ اگر فردا بفهمند مرا دستگیر کنند که آبروی من میرود حیثیت من میرود لذا از همان راهی که آمده بود برگشت و آن مال را سر جایش گذاشت. آیا دست این شخص قطع میشود یا نه؟
ملاحظه میفرمایید تمام شرایط قطع ید ثابت و محقق شد منتها پشیمان شد و مال را به جای اول برگردانید. در مسأله دو قول است.
قول اول: قدیقال نقل میکنند مرحوم شیخ در مبسوط و خلاف فرموده دستش قطع میشود زیرا آن سرقتی که جامع شرایط بود محقق شد یعنی یک نفر هم حرز را شکست و هم خودش مال را برداشت و هم مال دزدیده شده در حد نصاب است. حال که سر جای اول برگردانید مثل این است که او را پس از دزدی دستگیر کنند و در محکمه بگویند باید مال را برگرداند و مجبورش کنند برود بگذارد سر جایش.
رد قول اول: مرحوم محقق در شرایع و دیگران در جواب از این قول میگویند این سرقت واجد تمام شرایط نیست. زیرا چنانچه قبلاً نیز گفتیم یکی دیگر از شرایط این است که صاحب مال مسروق مطالبه کند و اینجا موضوع منتفی است زیرا هنوز آن مالش در خانه و الان در صندوق است. قاضی اصلا نمیتواند رسیدگی کند چون مطالبه نشده تا حکم به قطع ید بکند.
اما یک فرض دیگر باقی میماند که اگر مال را سرقت کرد و از حرز هم خارج کرد بعد پشیمان شد و مال را برگردانید که سر جایش بگذارد در همان داخل حرز مال از دستش افتاد و شکست تلف شد آیا اینجا دستش قطع میشود یا نه؟ در اینجا میگوییم موضوع آخرین شرط محقق است زیرا مال بازگشت داده شده جزء اموال آن صاحب مال قرار نگرفت لذا میتواند شکایت و مطالبه کند که این آقا مال مرا برده است از او بگیرید و چون حق مطالبه دارد قاضی میتواند رسیدگی کند تا دستش قطع شود.
مرحوم امام(ره) در این مورد آخری که برگرداند اما نتوانست سالم زمین بگذارد و تلف شد فرمود «الاشبه ذلک» اشبه این است که چون تمام شرایط جمع است میتوانیم بگوییم دستش قطع میشود «و إن لایخلو من اشکال» امام در ادامه میگوید اینکه بگوییم دستش قطع میشود خالی از اشکال نیست. شاید نظر شریفشان که میفرماید خالی از اشکال نیست این است که بگوییم این مورد شبهه است آیا این جور سرقت موجب قطع ید هست یا نیست؟ شبهه داریم آیا در یک چنین جایی با این حالت که سرقت واجد تمام شرایط شد قطع ید محقق شده است یا نه؟ تدرء الحدود بالشبهات میگوید قطع ید ندارد.
قول دوم: اقول؛ واقع این است که شبهه نیست و حکم قطع ید خالی از اشکال است زیرا امکان مطالبه هست سرقت از حرز شد حد نصاب هم بوده خارج شده بعد هم به دست صاحبش برنگشت لذا میتواند مطالبه کند پس شرایط جمع است و اینکه فرمود اشبه ذلک البته این است که دستش قطع میشود ما میگوییم «اقوی ذلک» اقوی این است که دستش قطع میشود.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد
[1] الشیخ الکلینی، اصول کافی، ج1، ص46.
[2] الشیخ الطوسی، الفهرست، باب ابان، ح1، ص57.
[3] الشیخ الکلینی، اصول کافی، ج1، ص46.
[4] الامام الخمینی، تحریرالوسیله، ج2، ص442، مسأله4.