درس خارج فقه استاد مقتدايي
87/10/03
بسم الله الرحمن الرحيم
تعريف حرز در بیان اینکه حرز چیست؟ گفتیم چون از نظر شرعی در هيچ آيه يا روايتي تحدید و تعريفي برای حرز نیامده است، بيان مراد از حرز به عرف محول شده است؛ و هر چه را عرف حرز بداند حکم شرعی روی همان میآید. و در بيان مراد عرف از حرز دو قول است.
قول اول: مشهور فقهاء میگویند حرز مکانی است که مقفل و در بسته است دیوار و دری دارد و اگر كسي بخواهد بياجازه وارد شود باید در را بشکند يا نقب بزند يا از دیوار بالا رود و يا شيء دفن شده و جاسازي شده را در بیاورد مرحوم امام هم در تحرير و نيز مرحوم محقق در شرایع همین را میگویند و شاهد روایتی را نيز دیروز عرض کردیم.
قول دوم: مرحوم شیخ[1] فرمودند هر مکانی که بدون اذن مالک وارد شدن در آن جايز نباشد حرز است، گرچه درب يا قفلي نداشته باشد مثلا اگر کسی از مغازهای كه درش باز است و صاحب مغازه حضور ندارد چیزی و مالي را بردارد مصداق سرقت از حرز است گرچه در باز است و مانعی هم نیست اما همین قدر که جایز نبود وارد شود میگوییم این حرز است و قطع يد دارد اما روي قول اول میگوییم چون در باز بود و مانعی از ورود وجود نداشت، لذا اگر کسی وارد شد و چیزی برداشت دستش قطع نمیشود. و گفتيم مرحوم صاحب ریاض سه شاهد از روایات در تأييد قول مرحوم شیخ آورده است و عدهی زیادی از بزرگان نيز بر قول شيخ در مورد صدق عرفی ايراد گرفتند.
مناقشه در قول دوم
الف- مرحوم صاحب جواهر[2] فرمود: «لکن فیه عدم الصدق عرفا علی الدار التی لا باب لها او غیر مغلقه و لا مقفله» اگر فرض کنیم که خانه در ندارد یا در دارد و باز است اگر کسی از این حیاط و خانه چیزی بردارد عرفاً برداشت از حرز نيست صاحب جواهر میگوید در چنين موردي صدق عرفی نداريم.
ب- مرحوم ابن ادریس[3] میگوید بلاخلاف في عدم القطع اگر کسی از یک چنین خانهای سرقت کند که باب آن مفتوح است دستش قطع نمیشود میفرماید «و ان کان لایجوز لاحد الدخول الیها الا باذن المالک» درست است کسی حق ندارد بدون اذن وارد اين خانه شود اما اگر كسي از خانهای که درش باز است چیزی برداشت عرفا نمیگویند از حرز دزدیده است.
مناقشه در شاهدهاي قول دوم: صاحب ریاض برای فرمایش مرحوم شیخ سه روايت به عنوان شاهد بيان كرد و گفت از این روايات استفاده میشود حرف عدم جواز اذن ورود مصداق حرز است.
1- روایت سکونی[4] فرمود هر مدخلی که ورود در آن اذن نمیخواهد و برای عموم آزاد است مثل حمام و كاروانسرا اگر کسی از آنجا سرقت کرد قطع ید ندارد اگر از جائي كه ورود به آن اذن می خواهد بدون اذن چيزي برداشت دستش قطع میشود.
در جواب صاحب رياض میگوییم شما میخواهید از این روایت مفهوم بگیرید و بگوئيد روایت میفرماید اگر کسی از مسجد يا حمام سرقت کرد چون ورود به آن آزاد است قطع ید ندارد و بعد بگوئيد اگر ورود به جائي كه آزاد بود قطع يد ندارد پس مفهومش اين است كه اگر ورود آزاد نباشد رفتن در آن همانند شكستن حرز است و قطع يد دارد. زيرا منافات ندارد اگر از یک جایی که حرز هست سرقت کرد قطع ید داشته باشد و اگر از جائي كه مأذون نيست سرقت كرد قطع يد نداشته باشد شما ميخواهيد از تعليل موجود در روايت مفهوم بدست آوريد ما ميگوييم اين تعليل اگر درست معني شود مفهوم ندارد روايت ميفرمود اگر پسر از خانه پدر سرقت کرد دستش قطع نمیشود «لعدم الحجب» چون پسر محجوب نیست و شما معنا کرديد یعنی ماذون است و ورودش به خانهی پدر يا برادر يا خواهر ممنوع نیست لذا دستش قطع نمیشود و مفهومش این است که اگر کسی اذن نداشت و وارد شد دستش قطع میشود ولی ما میگوییم معنا این نیست بلكه وقتي میفرماید پسر اگر از منزل پدر مالی را برداشت چون محجوب نیست قطع يد ندارد یعنی برايش حرزي قرارداده نشد نه چون ماذون است. عدم الحجب یعنی منعی ندارد و آزاد است و درب برای او باز است و برای او حرزي قرار ندادند اگر معنا این بود كه چون اذن دارد قطع يد ندارد مفهومش میشد اگر کسی اذن نداشت و بدون اذن وارد شد دستش قطع بشود ولی عدم الحجب یعنی پدر برای فرزند خودش حرز قرار نداده میتواند بیاید همه جا آزاد است به قول ما میگوییم درب برای او باز است.
2- در روايت سومی هم که در مورد اجیر و ضیف بود فرمود قطع ید ندارد «للاستیمان» مرحوم صاحب ریاض گفت امینش دانستند یعنی اذن به او دادند پس مفهومش این است که اگر کسی اذن ندارد دستش قطع میشود.
در جواب صاحب رياض میگوییم معناي استيمان مأذون بودن نيست تا بگوئيد مفعهومش اين است كه اگر بدون اذن وارد شد قطع يد دارد بلكه معناي استیمان و امین دانستن برداشته شدن حرز است و مفهوم ندارد.
ج- مرحوم آقای گلپایگانی در مناقشه بر قول دوم در بيان مطلب روشنتری برای رد قول مرحوم شیخ میفرماید متفق عليه است كه در جاهای عمومی مثل حمام اگر کسی سرقت کرد قطع ید ندارد. حالا اگر صاحب حمام یک نفر را ممنوع کرد و اذن ورود به او نداد اگر چنين كسي وارد حمام شود و تصادفا سرقت بکند روی مذاق مرحوم شیخ بايد بگوئيم چون ماذون نبود دستش قطع میشود در حاليكه احدی قائل نمیشود اگر کسی از حمام که جای عمومی است سرقت کند به خاطر عدم اذن مالک در ورد به حمام دستش قطع بشود پس اقوی شاهد این است که سرقت از جایی که ورود به آن نیاز به اذن دارد ولی بسته نیست و قفل ندارد موجب قطع ید نمیشود. بنابراین فرمایش مرحوم شیخ که بگوییم عرف میگوید هر جایی که اذن ندارید اگر وارد شدید قطع ید دارد؛ تمام نیست.
كلام علامه در توجيه فرمايش شيخ مرحوم علامه(رض) در کتاب مختلف[5] حرف مرحوم شیخ را توجیه کرده و فرمود شیخ طوسی شیخ الطائفه است اگر مطلبی فرمود فوري نگوییم این مطلب ضعیف است بلكه بايد توجیه شود و در اين جا مراد مرحوم شیخ از جمله «لیس لغیر المالک» متصرفی که اذن تصرف از ناحيه مالک ندارد اگر بدون اذن وارد شد و سرقت كرد دستش قطع میشود، این است که «لیس له التصرف» یعنی كسي قدرت ندارد نه اینکه لایجوز فرمایش مرحوم شیخ این نیست که هر جا لایجوز الدخول الا باذن مالک بلكه مراد شيخ اين است كه هر جا لايجوز بود يعني لایمکن، یعنی در را بستهاند قفل کردهاند لایجوز الا باذن مالک یعنی در حال عادي لایمکن الدخول الا باذن مالک و اين به همان قول اول بر ميگردد ظاهر عبارت مرحوم شیخ این است که لایجوز الدخول الا باذن صاحبه یعنی گرچه در باز باشد شرعا جایز نیست و کسی بدون اذن نمیتواند تصرف کند یا داخل شود؛ اما مرحوم علامه میخواهد توجیه کند میگوید مراد شیخ که میفرماید لايجوز الدخول عدم جواز شرعي مراد نیست بلكه عدم قدرت مراد است.
اقول: اين توجيه خیلی خلاف ظاهر است که بگوییم لیس لغیر المتصرف الدخول الا باذن المالك یعنی لایقدر الدخول اين توجيه ما را از عبارت شيخ دور ميكند. بنابراین میگوییم اقوی همان معناي عرفی است و از نظر عرف ما باید ببینیم حرز چیست میزان در معناي حرز عرف است كه در عبارت امام در تحرير خواندیم «ککونه فی مکان المقفل» عرف اینجور جاها را حرز میداند مکان مقفل یا مغلق یا مدفون یا اخفاه المالک تحرز است. در ذیل آن هم امام میفرماید «و ما لایکون کذلک» اگر یک محلی درب آن بسته نیست يا قفل ندارد يا مال اخفا نشده است «لایقطع به» دستش را قطع نمیکنند «و ان لایجوز الدخول الا باذنه» میخواهد حرف مرحوم شیخ را رد کند لذا ميفرمايد گرچه اگر کسی بخواهد در این منزل برود بايد اذن بگیرد ولی در عین حال اگر سرقت کرد چون حرز ندارد قطع ید ندارد لذا مثال هم میزند «ولو سرق شیئا من الاشیاء الظاهره فی دکان مفتوح» اگر از مغازهاي كه باز است و صاحب مغازه هم نیست پارچهای يا یک جنسی را برداشت و رفت «لمیقطع» دستش قطع نمیشود ولو دخولش در این مغازه بدون اذن جایز نبود چون از حرز سرقت نکرده است و اين همان قول مشهور است و فتوای امام هم همین است و مرحوم محقق در شرایع و صاحب جواهر و دیگران همین را میگویند البته از نظر عرف حرز هرچيز مناسب با خود اوست مثلا اگر طلا و جواهرات و اشیاء قیمتی است حرزش بايد قویتر باشد عرف میگوید اینگونه اشياء را نباید روي طاقچه اتاق بگذارد ولو در اتاق بسته است اما طلا و جواهر باید در یک صندوقی يا یک جائی مخفی باشد لباس در یک کمد باشد فرش را كه پهن میکنند حرزش همان در اتاق بودن است اگر درب اتاق را ببندند و بروند این حرز است عرف برای فرش و وسائل زندگی همان اتاق را حرز میداند حرز حیوان اصطبل است اگر حيوان در اصطبل بود و از اصطبل حیوان را دزدید برد از حرز برده است اما اگر کسی طلا و جواهرش را در اصطبل گذاشت یک کسی رفت دزدید از حرز ندزدیده است مگر اینکه شخصي جواهر را ببرد آنجا مخفی کند و بگوید کسی باورش نمیآید که طلا و چیز قیمتی را ببرند زیر کاه بکنند میرود زیر کاه و طویله مخفی میکند خوب این اخفاه خودش حرز است و نيز حرز ماشین پارکینگ است باید در پارکینگ باشد اگر کنار خیابان گذاشت درب ماشین هم باز بود و کسی ماشین را سوار شد رفت قطع ید ندارد پس حرز هر چیزی مناسب با خود اوست.
آيا قرار داشتن مال در معرض ديد مالك مصداق حرز است؟ مرحوم محقق[6] قولي را به شيخ[7] نسبت ميدهد میفرماید «قیل اذا کان المالک مراعیا له کان حرزا» اگر یک مالی را در مرعی و منظر گذاشتند و مالک بالای سر آن نشسته و مراقب است مثل اینها که بساط پهن میکنند کنار خیابان کنار کوچه یک فرشی یک چیزی پهن کرده اساسش را ریخته آنجا ولی مالک بالای سر آن نشسته و مراقب است کاملا نگاه میکند مرحوم شیخ میفرماید همین مراقب بودن مالک حرز است اگر کسی از این بساطی که پهن شده چيزي برداشت از حرز دزدیده است. یا یک گله گوسفند را براي چريدن در بیابان رها کردند و چوپان یک چوبی در دست دارد و اطراف این گله گوسفند دور ميزند مراقب آنهاست اگر کسی یکی از این گوسفندها را از بیابان دزدید دستش قطع میشود ولو بیابان است نه دری دارد نه قفلی دارد نه چیزی اما مراعات مالک که نظر دارد روی آن دقت میکند مراقب است این را میگویند این حرز است.
دلیل مسأله
مرحوم شيخ میفرماید
1- از نظر عرفی این را حرز میگوییم.
در جواب شيخ ميگوييم این حرز نيست بلكه اين را حراست میگویند چه آدم باهوشی كه مراقب و مواظب مالش است نه اینکه بگویند مالش را در حرز گذاشته است معنی حرز این است که مالي را در یک ظرفی میگذارند برای حفاظت حالا آن ظرف یک وقت کمد است یک وقت صندوق است یک وقت اتاق است یک وقت خانه است همه اینها ظرف است مالی را براي حفظ در آنجا قرار میدهند اما اینجا که اساس را پهن کرده وسط خیابان یا آن حیواناتش را رها کرده حرزی در كار نيست بلكه حراست است.
2- به روایتی که قبلا خواندیم تمسك ميكند (صفوان بن امیه) كه در مسجد عبایش را بردند و نزد پیامبر آمد پیامبر دستور دادند «اقطعوا یده» دست این سارق را ببرید با اینکه در مسجد دزدیده بود ولی چون مالک یعنی صفوان مراقب بود و با مراقبت شخص دزدید معلوم میشود در حرز بوده است.
در مورد روایت صفوان بن امیه هم ميگوئيم:
اولاً: به طرق مختلف نقل شده بود آنکه طریق صحیح بود و ما قبلا خواندیم این بود که صفوان در مسجد خوابیده بود بعد هم بلند شد عبا را گذاشت و براي قضاء حاجت رفت وقتی برگشت دید عبایش را دزد برده است فریاد زد عبای من کجاست بالاخره دزد را هم پیدا کرد پس این روایت با آن طریق صحیحی که نقل شده بود؛ مال جایی است که مالك غایب بود و در غیبت او عبا را دزدیدند.
ثانياً: سرقت صدق نمیکند فرض کنید یک کسی اثاثی را پهن کرده کنار خیابان در كنارش نشسته کاملا هم مراقب است اگر یک کسی برود با رعایت او در حالیکه او دارد نگاه میکند در حال نظر و مراقبت او یک چیزی را بردارد اين سرقت نيست بلكه سرقت آن است که مالی را در پنهانی بردارد در اينجا مالک یک چیزی را فروخت و دارد با آن مشتری بده بستان انجام ميدهد یک غفلتی کرد رویش را برگردانيد دزد از فرصت استفاده كرد و مال را برد. این استلاب و قاپيدن است و خلاف فرض ماست. فرض ما این است که در حال رعایت مالک یک چیزی را ببرد اگر در حال مراقبت برداشت سرقت نیست چون در خفا نبوده در حال غفلت مالک برداشت و اين استلاب است و حكم خاص خودش را دارد و قطع يد ندارد.
فکر کنم امروز روز آخر درس است فردا یک همایشی برای مبلغین در فيضيه گذاشتند که ظاهرا درسها تعطیل باشد زيرا در آن جلسه آیت الله جوادی تشریف میآورند آقای لاریجانی هم ميآيند براي فردا درس را تعطیل میکنیم بحث بعدي انشاءالله تا بعد از عاشورا.
از همه آقایان التماس دعا.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد
[1] الشیخ الطوسی، النهایه، ص714
[2] الشيخ الجواهري، ج41، ص499.
[3] ابن ادريس حلي، السرائر، ج3، ص484: « أما حده للحرز بما حده، فغير واضح لأنه قال - والحرز هو كل موضع لم يكن لغير المتصرف فيه الدخول إليه إلا بإذنه-، وهذا على إطلاقه غير مستقيم لأن دار الإنسان إذا لم يكن عليها باب، أو يكون عليها باب ولم تكن مغلقة ولا مقفلة، ودخلها إنسان وسرق منها شيئا، لا قطع عليه بلا خلاف، ولا خلاف أنه ليس لأحد الدخول إليها إلا بإذن مالكها، فلو كان الحد الذي قاله مستقيما لقطعنا من سرق في هذه الدار، لأنه ليس لأحد دخولها إلا بإذن صاحبها فهي حرز على حده رضي الله عنه»
[4] الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج28، ص276، باب18، ابواب حد سرقت، ح2
[5] العلامه الحلي، مختلف الشيعه، ج9، ص202: «ويحتمل أن يكون المراد بقوله: "ليس لغير المتصرف الدخول فيه" سلب القدرة لا الجواز الشرعي»
[6] المحقق الحلي، شرايع الاسلام، ج4، ص954.
[7] الشيخ الطوسي، المبسوط، ج8، ص23.