< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدايي

87/08/22

بسم الله الرحمن الرحيم

از شرايط وجوب حد؛ بلوغ است و انسان بالغ اگر سرقت كرد حد قطع يد دارد[1] محل بحث مورد بچه‌اي كه به حد بلوغ نرسيده است اما خوب و بد را تشخيص مي‌دهد و مي‌فهمد دزدي يعني چه و مي‌داند مال مردم بردن درست نيست؛ اما در عين حال دزدي مي‌كند. بنابراين ميگوئيم در حکم سرقت صبي غير بالغ دو قول است.

قول اول: مشهور گفته‌اند حد ندارد. مرحوم امام در تحرير و نيز مرحوم محقق در شرايع گفتند حد بر او جاري نمي‌شود و هر چند دفعه که تکرار کند فقط به نظر و صلاحديد حاكم تعزير مي‌شود.

دليل قول اول: اصل، و نيز حديث رفع، دليل قول اول بود و خوانديم.

قول دوم: تفصيل بين مراتب بود و در اين تفصيل دو صورت مطرح بود.

صورت اول: کلام شيخ بود که فرمود دفعه اول بخشوده است دفعه دوم تعزير دفعه سوم حک انامل دفعه چهارم قطع انامل بود و در دفعه‌ي پنجم حکم به قطع يد مي‌دادند.

دو صورت بودن قول به تفصيل از اين جهت است که در حکم سرقت صبي در مرتبه‌ي اول دوم و سوم اختلاف است. صورت اول قول مرحوم شيخ و ديگر فقهاء است که يكجور تفصيل مي‌دهند و صورت دوم قول مرحوم آقاي خويي در مباني تكمله است که يكجور ديگر تفصيل مي‌دهد اما در مورد حکم مرحله پنجم هر دوصورت يک نظر دارند و به قطع يد مي‌رسند.

خلاصه‌ي قول دوم را ديروز بيان کرديم اما به لحاظ نکته‌اي که در ترجمه انامل مطرح است مجدداً قول دوم را از طريق متن تحرير که با عنوان«قيل»مطرح کرده است مرور مي‌کنيم. امام مي‌فرمايد«و قيل يعفي عنه اولاً»دفعه‌ي اول عفو مي‌كنند و به او توجه مي‌دهند كه دزدي كردي اما چون دفعه‌ي اول است عفوت مي‌كنيم كاري به تو نداريم«فان عاد ادب»اگر مرحله دوم تکرار کرد تعزير مي‌شود. (روي نظر مرحوم شيخ تعزير براي مرحله‌ي دوم است اما روي نظر مرحوم خوئي مرحله سوم تعزير مي‌شود)«فان عاد حكت انامله حتي تدمي»انامل جمع انمله است يعني سر انگشت بنابراين دفعه سوم اگر دزدي کرد سر انگشتهايش را به يك ديوار يا به چيز زبر و خشني مي‌کشند كه خراشيده بشود و خون بيفتد تدمي يعني خونين شود«فان عاد»دفعه چهارم اگر تكرار كرد«قطعت انامله»همان انامل را قطع مي‌كنند معناي انمله: در معناي انمله جاي ابهامي وجود دارد كه آيا مراد از انمله آن بند اول انگشت است در اين صورت قطعت يعني از آن مفصل بند اول قطع مي‌شود يا سر انگشت مراد است که در اين صورت سر انگشت قطع مي‌شود كه كمتر از يك بند انگشت است به هر حال ابهام در معناي انمله هر چه باشد[2] به ابهام در روايت برمي‌گردد يعني روايت هم ابهام دارد.«فان عاد»اگر دفعه‌ي پنجم که اين آخرين مرحله است؛ تكرار كرد«قطع كما يقطع الرجل»دستش مثل دست بزرگسال (چهار انگشت دست راست) قطع مي‌شود.

دليل قول شيخ طوسي: (صورت اول از تفصيل) روايات زيادي است که در بين آنها هم صحيحه و هم موثقه و معتبره و هم ضعيف وجود دارد اما خيلي از رواياتش صحيحه است.

مرحوم صاحب وسائل در ابواب حد سرقت باب حكم سرقت صبيان[3] حدود 16 روايت آورده است و چون صحاح در آن زياد است ضرورتي ندارد که تک تک بررسي سندي شود به همين جهت دو تا سه تا هم ضعيف باشد لطمه‌اي نمي‌زند و چنانچه قبلا گفتيم حتي در يک روايت به طور کامل تفصيل مرحوم شيخ نيامده است و تفصيل صورت دوم (قول مرحوم خوئي) نيز به طور کامل در يک روايت نيامده است بلکه آقايان از باب جمع بين اخبار اين تفصيل را استخراج کرده‌اند.

بررسي روايات سرقت صبي: در بررسي اين روايات مشکلات فراواني وجود دارد زيرا کلمه«قطع»در روايت آمده است اما اين پرسش مطرح است که آيا مي‌شود بگوييم غير بالغ اگر چهار مرتبه سرقت كرد دفعه‌ي پنجم مثل آدمهاي بزرگ حد بر او جاري مي‌شود و قطع يد دارد؟ و اگر بگوئيم اين تعذير است مي‌گوئيم ما رواياتي قبلاً خوانديم كه مي‌گويند التعزير مادون الحد تعزير هميشه كمتر از حد است در حاليکه لسان روايات باب اين است که دفعه‌ي سوم يا چهارم انامل از باب تعزير قطع مي‌شود و اين حد است و تعزير بايد مادون حد باشد.

اکنون به بررسي روايات مي‌پردازيم.

1- صحيحه‌ي عبدالله بن سنان[4]«قال سئلت اباعبدالله(ع) عن الصبي يسرق»عبدالله بن سنان مي‌گويد از امام صادق در مورد حکم بچه‌اي که دزدي مي‌کند پرسيدم«قال يعفي عنه مرة و مرتين»دفعه‌ي اول و دوم اگر دزدي كرد بخشوده است اينجا عبارت مجمل است چون در«يعفي عنه مرة و مرتين»اگر لفظ دوم يعني مرتين را ملاک قرار دهيم معنا مي‌شود اگر دو بار دزدي كرد عفو مي‌شود در اين صورت پرسش اين است که کلمه«مره»براي چه آمده است؟ به هر حال عبارت اين است«يعفي عنه مرة و مرتين»و از اين استفاده مي‌كنيم كه هم دفعه‌ي اول و هم دفعه‌ي دوم عفو مي‌شود«و يعزر في الثالثه»امام فرمود در دفعه‌ي سوم تعزير مي‌شود ملاحظه مي‌فرمايد اين خلاف آن چيزي است كه مرحوم شيخ مي‌فرمايد چون مرحوم شيخ فرمود دفعه‌ي اول عفو مي‌شود و دفعه‌ي دوم تعزير مي‌شود«فان عاد»اگر دفعه‌ي چهارم تكرار كرد«قطعت اطراف اصابعه»اطراف اصابع آخر انگشت را مي‌گويند يعني سر انگشتان را قطع مي‌كنند«فان عاد»اگر دفعه‌ي پنجم تكرار كرد«قطع اسفل من ذلك»پائين تر از سر انگشت قطع مي‌شود.

اين جا نيز روايت ابهام دارد که آيا پائين‌تر از سر انگشت بند اول انگشت است يا مراد از پايين‌تر از اصابع مفصل و بند انگشت است؟ روايت صحيحه هست اما روايت در چند جهت اجمال دارد و تفصيل مرحوم شيخ هم با اين روايت مطابقت ندارد چون روايت مي‌گويد دفعه اول و دوم عفو بشود اما مرحوم شيخ فرمود دفعه‌ي دوم تعزير بشود و نيز در مورد دفعه‌ي آخر مرحوم شيخ فرمود«قطع كما يقطع الرجل»اما اين روايت مي‌گويد دفعه‌ي چهارم يك مقدار پايينتر از سر انگشت قطع مي‌شود كه ابهام دارد پايينتر از سر انگشت يا از تمام انگشت باشد. پس ولو از نظر سند صحيح است حتي همان تفصيل را هم نمي‌شود از آن استفاده كرد.

2- صحيحه‌ي حلبي[5] عن ابي عبدالله(ع)«قال قال»حلبي گفت كه امام فرمودند«اذا سرق صبي عفا عنه»عفو مي‌كنند او ر«فان عاد عزر»دفعه‌ي دوم تعزير مي‌شود (مرحوم شيخ نيز همين‌ را گفته‌اند)«فان عاد قطع اطراف الاصابع»اگر دفعه سوم تكرار كرد سر انگشتان قطع مي‌شود«فان عاد قطع اسفل من ذلك»دفعه‌ي چهارم پايين‌تر از سر انگشت قطع مي‌شود.

ملاحظه مي‌فرمائيد اين روايت بيش از چهار مرحله ندارد پس مي‌شود كه بگوييم قول مرحوم شيخ يعني دفعه‌ي اول و حکم تعزير در دفعه‌ي دوم با روايت مطابقت دارد اما در مورد حکم دفعه‌ي سوم و چهارم کلام مرحوم شيخ با روايت تطبيق ندارد.

3- صحيحه‌ي محمد بن مسلم[6] عن احدهما(ع)«قال سئلته عن الصبي يسرق قال اذا سرق مرة و هو صغير عفي»محمد بن مسلم مي‌گويد يادم نيست از امام باقر يا امام صادق بود که در مورد بچه‌اي که دزدي کرده است پرسيدم امام فرمود اگر صغيري که به حد بلوغ نرسيده است دفعه‌ي اول سرقت كرد عفوش مي‌كنند«فان عاد عفي»و نيز اگر تكرار كرد دفعه‌ي دوم هم عفو مي‌شود پس دو مرتبه عفو مطرح است در حاليکه مرحوم شيخ فرمود دفعه‌ي دوم تعزير مي‌شود (مرحوم آقاي خويي که مي‌گويد دفعه‌ي دوم هم عفو مي‌شود مدركش مي‌تواند اين روايت باشد چون اين روايت مطابق با آن تفصيلي است كه مرحوم آقاي خويي مي‌گويد) اما اين روايت مطابق با مرحوم شيخ نيست«فان عاد قطع بنانه»بنان همان سر انگشت است يعني اگر دفعه سوم دزدي کرد بنان و سرانگشتانش قطع مي‌شود.

ملاحظه مي‌فرمائيد اين نيز ابهام دارد سر انگشت تا بند اول را بنان مي‌گويند كمترش را هم يك مقدار از سر انگشت كه به بند هم نمي‌رسد را نيز بنان مي‌گويند در نتيجه روايت اجمال دارد.«فان عاد»دفعه‌ي چهارم اگر تکرار کرد«قطع اسفل من ذلك»پايينتر از سر انگشت قطع مي‌شود اين جا نيز اجمال دارد يعني آيا سر انگشت به کمتر از مفصل مي‌گويند يا خود مفصل را نيز شامل مي‌شود.

4- صحيحه‌ي عبدالله بن سنان[7] (قبلاً هم يك صحيحه از عبدالله بن سنان خوانديم اين هم روايت دوم است) عن ابي عبدالله(ع) في الصبي يسرق«قال يعفي عنه مرة»دفعه‌ي اول عفوش مي‌كنند در روايت قبلي عبدالله بن سنان داشت«يعفي عنه مرة و مرتين»اما اينجا فقط مره اول را مي‌گويد«يعفي عنه مرة فان عاد قطعت انامله او حكت حتي تدمي»اگردفعه دوم دزدي کرد حکم تخييري دارد يعني دفعه‌ي دوم يا سر انگشت را قطع مي‌كنند (که اجمال دارد) يا خراش مي‌دهند تا خون بيافتد پس مرحله‌ي دوم تخيير است (مرحوم آقاي خويي براي دفعه سوم قائل به تخيير است و مي‌گويد دفعه‌ي اول عفو و دفعه‌ي دوم هم عفو و دفعه‌ي سوم تخيير)«فان عاد قطعت اصابعه»اگر دفعه‌ي چهارم دزدي كرد انگشتانش قطع مي‌شود«فان عاد قطع اسفل من ذلك»اگر دفعه‌ي پنجم دزدي كرد پائين تر از چهار انگشت يك مقدار از كف دست را قطع مي‌کنند.

5- موثقه اسحاق بن عمار[8] عن ابي الحسن(ع)«قال قلت الصبي يسرق قال يعفي عنه مرتين»دفعه‌ي اول و دوم عفو مي‌شود«فان عادت ثالثه قطعت انامله»دفعه‌ي سوم سر انگشتان را قطع مي‌كنيم«فان عاد قطع المفصل الثاني»دفعه‌ي چهارم مفصل دوم يعني از بند دوم انگشت را قطع مي‌كنيم«فان عاد قطع المفصل الثالث»در مرحله پنجم مفصل سومي كه بيخ انگشت است قطع مي‌شود«و تركت راحته و ابهامه»اما كف دست و انگشت شصت رها مي‌شود پس حد قطع كه قطع تمام انگشتان است در مرحله‌ي پنجم است.

اين روايت موثقه و قابل اعتماد و عمل است.

6- زراره قال سمعت اباجعفر[9] يقول أتي علي(ع) بغلام قد سرق نوجواني را نزد اميرالمومنين(ع) آوردند که سرقت كرده بود«فطرّف اصابعه»طرّف تطريف همان خضاب كردن است منتها مراد از خضاب كردن در اين روايت رنگين كردن است يعني خراش مي‌دهند تا با خون رنگين شود (البته روايت اجمال دارد كه آيا دفعه‌ي اول از سرقت بود که حکم تطريف داد يا مثلاً دفعه‌ي دوم يا سوم او بوده كه حضرت اينگونه بيان كردند«ثم قال»سپس اميرالمومنين خطاب به او فرمودند«اما لئن عدت لاقطعنّ»اگر تكرار كردي دستت را قطع مي‌كنم«ثم قال اما انه ما عمله الا رسول‌الله(ص) و ان»اينکه براي صغير حکم قطع انگشتان صادر شود جز رسول الله و من، هيچ کس نمي‌تواند چنين حکمي صادر کند.

إن قلت: حد شرط بلوغ دارد همه جا مي‌گوييم شخصي كه بالغ است اگر حرامي مرتكب شود چون حرام مرتكب شد حد دارد اما صغير مكلف نيست پس چگونه حد بر او جاري كنيم؟

قلت: لعل اين روايت مي‌گويد يك مصلحتي در آن مورد خاص هست كه لايفهمه الا معصوم لذا اميرالمومنين معصوم مي‌فرمايد اين عمل قطع يد صغير و اجراي حد در غير بالغ را کسي جز رسول خدا و من نمي‌تواند انجام دهد.

ملاحظه مي‌فرمائيد حتي با کنار هم گذاشتن مجموع اين روايات آن تفصيلي كه مرحوم شيخ مي‌فرمايد يا مرحوم آقاي خويي مي‌گويد در نمي‌آيد هركدام يك چيزي و خود اينها هم هركدام يك ابهامهايي داشتند در نتيجه مشهور از اين روايات اعراض كردند و به آن عمل نكردند.

7- عبدالرحمن بن ابي عبدالله عن ابي عبدالله(ع)[10]«قال اذا سرق الصبي و لم يحتلم»اگر صبي پيش از به حد بلوغ رسيدن دزدي کرد«قطعت اطراف اصابعه»ظاهرش اين است همان دفعه‌ي اول قطعت اطراف اصابعه«قال و قال علي(ع) لم يصنعه الا رسول‌الله(ص) و ان»اين روايت مثل آن روايت قبلي كه از زراره نقل كرديم است.

8- مضمره سماعه[11] قال اذا سرق الصبي و لم يبلغ الحلم قطعت انامله اگر صبي قبل از بلوغ سرقت کند سر انگشتانش قطع مي‌شود و قال ابوعبدالله(ع) در همان روايت راوي بخش اول را به صورت مضمره بيان کرد و نگفت از چه كسي نقل مي‌کند اما در بخش دوم از امام صادق نقل كرده است كه«أتي اميرالمومنين(ع) بغلام قدسرق و لم يبلغ الحلم فقطع من لحم اطراف اصابعه»نوجواني را که دزدي کرده بود دستگير و نزد اميرالمومنين بردند امام گوشت سر انگشتان او را قطع كردند«ثم قال ان عدت قُطِعَت يَدُك يا قَطَعْتَ يَدَك» حالا گوشت سر انگشتان را بريديم اما اگر تكرار كردي دستت قطع مي‌شود يا دستت را از دست مي‌دهي.

ملاحظه مي‌فرمائيد در اين روايت نامي از دفعه‌ي چهارم و پنجم نيست بلکه دفعه‌ي اول اطراف انامل را بريدند دفعه‌ي دوم مي‌فرمايد اگر تكرار كردي دستت را قطع مي‌كنيم با اينكه دو روايت داشتيم که گفت هم دفعه‌ي اول و هم دفعه‌ي دوم عفو مي‌شود.

9- اسحاق بن عمار قال قلت لابي ابراهيم(ع)[12]«الصبيان اذا أتي بهم علي(ع) قطع انامله»مي‌گويد به امام موسي بن جعفر(ع) عرض كردم به ما خبر رسيده است كه اگر بچه‌اي سرقت مي‌کرد و او را نزد اميرالمومنين(ع) مي‌آوردند اميرالمومنين(ع) سر انگشتانشان را قطع مي‌كرد حالا سوالش از موسي بن جعفر(ع) اين است كه«من اين قطع»اميرالمومنين(ع) انمله را از كجا قطع مي‌كرد«فقال من المفصل مفصل الانامل»حضرت فرمود از مفصل، مفصل انامل قطع مي‌کرد انامل سر انگشت است مفصلش همان بند اول است پس از روايت قطع انامل استفاده مي‌شود كه هرجا در روايات داشتيم قطع انامل مراد از انامل همان بند اول است نه سر انگشت كه بيخ ناخن است.

10- سكوني عن ابي عبدالله(ع)[13] «قال أتي علي(ع) بجارية»روايت سكوني معتبره است مي‌گويد دختر بچه‌اي را نزد اميرالمومنين(ع) آوردند«لم تحض»هنوز حيض نشده بود يعني به حد بلوغ نرسيده بود«قدسرقت»اين دختربچه دزدي كرده بود«فضربها اسواطا و لم يقطعه»اميرالمومنين(ع) او را شلاق زدند بااينکه حد سرقت قطع است ولي امام دستش را قطع نكرد هر چند در ديگر روايات تعزير خاص مطرح بود يعني سر انگشت را خراش بدهند خون بيايد يا گوشت سر انگشت را ببرند اما در اينجا تعزير به شلاق مطرح است و در اجراي حد نيز به قاضي تعليم مي‌داد كه تعزير بمايراه الحاكم است و خراش دادن سر انگشت با حد سرقت كه قطع انگشت است تناسب نيز دارد اما اينجا حکم اميرالمومنين(ع) در يك وادي ديگر واقع است.

11- محمد بن مسلم سئلت اباجعفر(ع)[14] «عن الصبي يسرق قال ان كان له تسع سنين»كه ميزان را سن و سال او قرار مي‌دهد اگر نه ساله است دستش را قطع مي‌كنيم«و لا يضيع حد من حدودالله»نبايد حدي از حدود الهي تضييع بشود پس ميزان نه سال اگر نه ساله است ولو ما مي‌گوييم پسر نه سال بالغ نيست اما مي‌فرمايد صبي اگر نه ساله شده حد الهي يعني همان قطع يد را جاري كنيد. ملاحظه مي‌فرمائيد مي‌گويد دفعه‌ي اول اگر نه سال دارد مثل آدم بالغ بايد با او عمل مي‌كنيم.

12- محمد بن مسلم سئلت اباجعفر(ع)[15] «عن الصبي فقال ان کان له سبع سنين او اقل رفع عنه»كاري با او نداريم از او مرفوع است«فان عاد بعد سبع سنين»تا هفت سال كاري به او نداريم تعزير هم نمي‌كنيم ولو ده مرتبه هم تكرار بكند تعزير نمي‌شود اگر بعد از هفت سال شدن دزدي کرد«قطعت بنانه او حكت حتي تدمي»به نحو تخيير يا سر انگشتان را قطع مي‌كنيم يا انگشتانش را خراش مي‌دهيم تا خون بيايد«فان عاد قطع منه اسفل من بنانه»پايين‌تر از سر انگشت را قطع مي‌كنيم«فان عاد بعد ذلك و قد بلغ تسع سنين قطع يده و لايضيع حد من حدودالله»اگر بعد از نه سال تكرار كرد حد الهي كه قطع يد است را جاري مي‌كنيم. در مجموع اين روايات که همه‌ي 16 روايت را نخوانديم يك دقتي بكنيد. ببينيم آيا مي‌توانيم جمع بين روايات بكنيم و اين تفصيل را دربياوريم يا قبول كنيم كه اين روايات اجمال دارد و فتاوايي كه به استناد اين روايات صادر گرديد نيز اجمال دارد و مشهور از اين روايات اعراض کرده است در نتيجه همان قول اول پذيرفته است؟ اين بحث فردا انشاءالله.

وصلي الله علي سيدنا محمد و آل محمد

[1] البته صبي مميز مراد است و بچه‌اي كه مميز نيست از محل بحث ما خارج است

[2] گفتني است انامل جمع انمله است و در ضبط انمله نه لغت وجود دارد به هر حال درترجمه انمله آمده است رأس الأصابع و قيل المفصل الأعلي الذي فيه الظفر انمله سر انگشتان را گويند. و برخي نيز گفتند انمله از جاي مفصل يعني يک بند انگشت است.

[3] الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج28، ص293، باب 28، ابواب حد سرقت، (باب حکم سرقة الصبيان اذا سرقوا)

[4] الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج28، ص293 باب 28، ابواب حد سرقت، ح 1

[5] الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج28، ص293 باب 28، ابواب حد سرقت، ح 2

[6] الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج28، ص294 باب 28، ابواب حد سرقت، ح 4

[7] الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج28، ص295 باب 28، ابواب حد سرقت، ح 7

[8] الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج28، ص293 باب 28، ابواب حد سرقت، ح 15

[9] الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج28، ص295، باب 28، ابواب حد سرقت، ح 8

[10] الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج28، ص296 باب 28، ابواب حد سرقت، ح 9

[11] الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج28، ص297 باب 28، ابواب حد سرقت، ح 14

[12] الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج28، ص294 باب 28، ابواب حد سرقت، ح 5

[13] الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج28، ص293 باب 28، ابواب حد سرقت، ح 6

[14] الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج28، ص296 باب 28، ابواب حد سرقت، ح 10

[15] الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج28، ص297 باب 28، ابواب حد سرقت، ح 12

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo