< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/06/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : آیا موافقت التزامیه در احکام واجب است؟
 مسئله قبل ما در حالی که مسئله آسانی است اما موجب شبهه شد در جلسه قبل. لذا می گفتم اصلا باید بگوییم مسئله از متشابهات علم اصول است و بنا شد از شما عزیزان استفاده کنیم این تشابه را بگیرید و از محکماتش بکنید.
 مسئله این بود که آیا التزام به احکام مثل عمل به احکام است؟ یا نه التزام به احکام واجب نیست؟ موافقت التزامیه آیا کالموافقه العملیه ام لا؟
 مرحوم شیخ می فرمایند نه، مرحوم آخوند می فرمایند نه، مرحوم آخوند می فرمایند آخر اگر ما بخواهیم بگوییم التزام اعتقادی هم می خواهیم لازم می آید دو تا عقاب و لازم می آید استحقاق عقوبت اگر کسی ملتزم نشود و مسلم است و قطعی است که موافقت التزامیه واجب نیست لازم نیست، می داند نماز واجب است این هم نماز واجب را به جا می آورد حالا می خواهد موافقت التزامیه داشته باشد عقیده به این واجب داشته باشد یا نداشته باشد بعد هم توی ضمن صحبت ها اگر کفایه را مطالعه کرده باشید دو سه جا این اعتقاد را ایشان به کار می برد و بالاخره مرحوم شیخ مرحوم آخوند بحث را تمام می کنند به این که موافقت التزامیه لازم نیست وآن چه لازم است موافقت عملیه است.
 گفته اند نماز اخوان، نماز بخوان، گفته اند هم گناه نکن گناه نکن، گفته اند نماز شب بخوان نماز شب بخوان اما حالا اعتقاد به وجوب ملتزم شدن به وجوب این دیگر لازم نیست، می خواهی ملتزم بشو می خواهی ملتزم نشو، دیگر عقاب روی این نیست بعد هم مرحوم آخوند ادعای سیره هم می کند عقلاء آن چه واجب می دانند موافقت عملیه است نه موافقت التزامیه هم قضیه این که اگر بخواهیم بگوییم موافقت التزامیه، لازم است اگر کسی نماز را نخواند باید دو تا کتک بخورد کسی نگفته، نمی شود گفت هم سیره عقلاست بر این که موافقت التزامیه لازم نیست موافقت عملیه لازم است.
 ما اشکالمان این بود که می گفتیم از متشابهات است اصلا نمی فهمیم که مرحوم شیخ مرحوم آخوند چه می خواهند بگویند؟ مراد از این موافقت التزامیه یعنی چه؟ برای خاطر این که اگر معنایش این است که همین طور که ظاهر کفایه ظاهر رسائل این است که انسان ملتزم بشود به وجوب، می گوییم خب اگر بداند واجب است مگر می شود ملتزم نشد به وجوب؟ اگر می داند حرام است مگر می شود ملتزم نشد به حرام؟ می دانم نماز ظهر و عصر واجب است خب می دانم واجب است یعنی چه؟ یعنی ملتزمم به این که نماز ظهر و عصر واجب است آن التزام هم موجب می شود من نماز ظهر و عصر بخوانم، حالا من نماز ظهر و عصر بخوانم اما ملتزم بشوم به این که واجب نیست این یعنی چه؟ گفتم بعضی آقایان گفته اند مشهور هست ما تشریع داریم گفته اند هم تشریع حرام است در جلسه قبل می گفتیم ما بدعت داریم نه تشریع، تشریع ممکن نیست یک کسی که می داند نماز صبح واجب است به مردم بگوید نماز صبح واجب نیست، این خلاف عقیده اش دارد حرف می زند بدعت کرده گناهش بزرگ است و اگر کسی نماز صبح نخواند به گردن این هم هست.
 و اما یک کسی بداند نماز صبح واجب است اما تشریع کند یعنی تشریع از نظر قلب بگوید نماز صبح واجب نیست خب محال است، مگر تشکیک بکند توی عقیده بگوید بی خود گفتم نماز صبح واجب است آن یک مسئله دیگر می شود.
 و اما تشریع مالیس فی الدین اعتقاد بکند از دین است یا ما کان فی الدین ملتزم بشود عقیده پیدا کند از دین نیست خب هر دو محال است خب قطع است دیگر ما گفتیم قطع کاشفیت که دارد این می داند نماز ظهر واجب است بخواهد نخواهد ملتزم می شود نماز ظهر واجب است، می داند نماز شب مستحب است حالا ملتزم بشود به این که نماز شب واجب است و نماز شب را بخواند خب محال است، نماز شب را می تواند بخواند اما ملتزم بشود به این که واجب است محال است. لذا آن که آقایان فرمودند ما می گوییم اصلا محال است.
 یکی از فضلای جلسه مثال می زد برای حرف خودش می گفت که دوران امر بین محذورین شما در آن جا چه می گویید؟ خب در آن جا هم همین را می گوییم دیگر، نمی داند واجب است یا حرام؟ ملتزم بشود به وجوب نمی شود، ملتزم بشود به حرام نمی شود، بله ملتزم بشود بما له فی الواقع آن یک حرف دیگر است، از نظر عمل چه کار بکند؟
 خب عقل می گوید مخیری می خواهی به جا بیاور می خواهی نیاور، این می خواهی به جا بیاور می خواهی به جا نیاور یک اصل عقلی است عقل به ما می گوید حالا که نمی دانی واجب است یا حرام؟ تو از نظر تکوین یا فاعلی یا تارک.
 بنابر این به جا آوردی آوردی، نیاوردی نیاوردی برای این که غیر از این چاره ای نداری این ظهور است این اصل است مثل رفع ما لا یعلمون است حکم را نمی داند شارع به او گفته است که ملتزم بشو به این که کل شیئ طاهر حالا ملتزم بشود به کل شیئ طاهر این که همه چیز واجب است بگوییم طاهر است خب این هم محال است، نمی دانم واجب است یا واجب نیست.
 بله دستور العمل تعیین وظیفع در ظرف شک، این را می دانم تعیین وظیفه در ظرف شک به من گفته اند که کل شیئ طاهر حالا همین تعیین وظیفه در ظرف شک را که من یقین دارم بگویم تعیین وظیفه در ظرف شک واجب است مثل اخباری که می گوید خب نمی شود دیگر، اخباری می گوید تعیین وظیفه در ظرف شک واجب است ملتزم به وجوبش هم هست ما می گوییم تعیین وظیفه در ظرف شک مباح است یا جایز است ملتزم به جوازش هم هستیم.
 تعبدی داریم توصلی داریم که آن احتمال بعد است که من داده ام که قصد قربت می خواهد حالا یک کسی در توصلیات که می داند قصد قربت نمی خواهد ملتزم بشود به این که توصلیات با قصد قربت باید بیاید و بیاورد با قصد قربت، می شود؟ توصلی را می شود بیاوری اما توصلی با قصد قربت متشرعا محال است، بدعتش ممکن است یعنی آوردن توی خارج، اما تشریعش، ملتزم شدن، ملتزم شدن به چیزی که توصلی است بگوییم تعبدی است، به چیزی که تعبدی است بگوییم توصلی است محال است به عبارت دیگر انسان خلاف قطعش بخواهد عمل بکند خب محال است لا تناله ید الجعل اثباتا و لا نفیا که سابقا گفتند خب همین معنایش است دیگر القطع حجه حالا ما گفتیم القطع کاشف لا تناله ید الجعل اثباتا و لا نفیا این قطع دارد می نمایاند حالا که دارد عکس من توی آیینه من ملتزم بشوم عکسم توی آیینه نیست در حالی که می بینم عکسم توی آیینه هست.
 لذا در تعبدی و توصلی هم همین است چیزی که بدانم توصلی است تعبد پیدا بکنم ملتزم بشوم به این که تعبدی است محال است چیزی که می دانم تعبدی است بیاورم و ملتزم بشوم به توصلیتش محال است.
 بله توی خارج می توانم یک کارهایی بکنم به آن می گوییم بدعت اما آن موافقت التزامیه نیست آن یک چیز دیگر است برای خودش، از همین جهت گفتم تشریع محال است، بدعت ممکن است، حرام است گناهش بزرگ است اما می شود در خارج موجود بشود، این یک مطلب است.
 سقیفه بنی ساعده که تشکیل شد همه می دانستند امیرالمومنین علی علیه السلام ولایت مطلقه امام بعد از پیامبر است همه می دانستند اما چه جور شد این طور؟ خب حب ریاست و حسد و جاه طلبی و دشمنی و صرفیین چنین کردند ما هم می کنیم و همین جور رفتند جلو، اما ملتزم بشوند به این که امیرالمومنین امام نیست خب محال است، می دانستند آخر دو ماه قبل.
 لذا رفتند روی توجیه گری و پیامبر اشتباه کرد و ما صلاح دانستیم این جور باشد و عوام مردم هم که اصلا این حرفها سرشان نمی شود، یک دستی که جلو افتادند منابحه و محاکات آنها هم به دنبال، ناگهان می بینید خاک برسرخودشان کردند اما ملتزم بشوند این که علی امام نیست اگر یک غیر مسلمان باشد خب بله، و اما اگر مسلمان است و شک هم ندارد که امیرالمومنین منصوب به خلافت شده یعنی چه ملتزم بشود؟ عملا می شود، علی را خانه نشین کردند اما ملتزم بشود امیرالمومنین امام نیست حالا آن جا که به عکس شد یعنی از نظر عمل گفتند علی نه، از نظر عقیده گفتند علی آری، بحث ما نیست بحث ما عکس است این است که عمر آری امام است، علی نه امام نیست.
 خب مسلم نیست هیچ کس این جور، الان هم سنی این را نمی گوید می گوید که علی امام نیست العیاذ بالله برای خاطر این که بیعت کار می کند انتخابات است و انتخابات هر کس را تعیین کرد دیگر درست است حالا معاویه باشد خب معاویه باشد، دیگر بیعت است، انتخابات است، و خیال نمی کنم بتوانید یک جایی پیدا بکنید اگر بتوانید این شبهه را رفعش بکنید خیلی عالی است برمی گردد به همان تشریع و بدعت، اگر بتوانید تشریع درست بکنید که آقای داماد رضوان الله تعالی علیه می فرمودند که مرحوم حاج شیخ خیلی این طرف و آن طرف می زدند به قول ایشان این که حرف مرحوم آخوند را درست کنند آخر به عنوان تجزم همین که ایشان هم اشاره می کنند انسان به خود بقبولاند چیزی که نیست بگوید هست این با تخیل ها و این ها خیلی شباهت دارد.
 یعنی مثلا مردم می ترسند بروند روی قبرستان اما اگر یک وقت رفت توی قبرستان می بیند مرده از قبر آمد بیرون، راستی می بیند مرده را، یک دفعه مرده بنا می کند بیاید جلو، آی بایست ببینم این فرار می کند یک دفعه می بیند مرده گرفتش غش می کند در حالی که نه مرده از قبر بیرون آمد نه مرده با این حرف زد و نه مرده این را گرفت، تخیل این را به این دردسرها گرفتارش کرد.
 بله حالا آن تخیل ها و توهم ها و آنها یک حرفهای دیگری است.
 حرف ما این است ما الان می دانیم نماز پنجگانه داریم صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا این ها واجب است نیاورم گناهش بزرگ است ملتزم بشوم به عدم وجوب اما نمازها را بخوانم می گویم این که می گویی ملتزم بشوم به عدم وجوب یعنی چه؟ مرحوم حاج شیخ گفته بودند به خود بستگی می شود باشد همین طور که بعضی اوقات باور می کند حالا این جا بباوراند به خودش این که نماز صبح واجب نیست اما بیاورد حالا چه توصلی چه تعبدی آن هم فرقی نمی کند ما که نمی توانیم درستش بکنیم و اگر بتوانید درست بکنید یک چیز معتنابهی که راستی بشود حرف مرحوم آخوند را درستش بکنیم خب این بحث اصولی ما که مثل این که یک نحو تسلم روی آن است خیلی کار برایش کرده ایم.
 آن التزام است که وا می دارد عمل می کنم اصلا معقول نیست مگر بدعت، معقول نیست یک کسی ملتزم بشود به عدم وجوب و نماز را بخواند، بدعت می شود اما تنها، ملتزم به عدم وجوب است اما نماز را بخواند اما عمل را بیاورد، آن از آن سرچشمه می گیرد نه التزام از عمل سرچشمه بگیرد.
 صورت دوم یک کسی بگوید همین حرفی که ایشان می زند بگوید آقا این اصلا مربوط به تعبدیات است مربوط به توصلیات نیست مراد قصد قربت است.
 خب اگر کسی این را بگوید این حرف خودش است این را بزرگان نفرموده اند شیخ نفرموده مرحوم آخوند نفرموده اند که مراد از موافقت التزامیه یعنی قصد قربت در تعبدیات و یک چیز دیگر می شود برای خودش برمی گردد به این که ما در توصلیات قصد قربت لازم نداریم در تعبدیات قصد قربت لازم داریم باید بیاورد برای خدا باید بگوید دو رکعت نماز به جا می آورم برای خدا قربتا الی الله.
 این اصلا بحث ما نیست، این اصلا برنمی گردد به موافقت التزامیه یا مخالفت التزامیه برمی گردد به این که تعبدیات یک شرط دارد و آن شرط قصد قربت است این را هم ظاهرا نمی شود درستش کرد مرادشان هم نیست یعنی احتمالش را می دهیم اما یک کسی بگوید مرادمان از موافقت التزامیه یعنی قصد قربت آن هم نمی شود.
 حرف سوم استمرار حکمی مراد باشد و این زیاد است یعنی کم پیدا می شود یک کسی نماز ظهر را بخواند از اول تا آخر توجه به نماز داشته باشد یا توجه به قصد قربت داشته باشد معمولا کم پیدا می شود کسی توی نماز باشد توجه به نماز توجه به قصد قربت.
 اول که می خواهد وارد بشود خب این نیت حقیقی است یعنی توجه دارد می خواهد نماز بخواند توجه دارد برای خدا باید بخواند.
 لذا می گوید نماز ظهر قربتا الی الله اسمش را بگذارید موافقت التزامیه هم موافقت التزامیه است هم موافقت عملیه.
 می گوید الله اکبر اما بعدش دیگر 99 درصد مردم از نماز می آیند بیرون اگر از او بپرسند چکار می کنی؟ می گوید نماز می خوانم والا متوجه، خودکار، خودکار نماز را می خواند اسمش را می گذارند استدامه حکمیه و می گویند کفایت می کند می گویند آن توجه اول لازم نیست، استدامه آن توجه ولو غفلتا تا آن وقتی که می گوید السلام علیکم و رحمه الله و برکاته متوجه می شود نماز تمام شد و این استدامه حکمی همین چیزی است که اسمش را می گذارند حضور قلب البته مراتب دارد مرتبه اولش این حضور قلب است.
 لذا این جوری است یعنی همه ما یکی از بزرگان می گفت در مدت عمرم دو رکعت نماز نخواندم که از اول تا آخر حضور قلب توی آن باشد، خیلی مرد می خواهد.
 همان آقا دید که روایت داریم هر کسی دو رکعت نماز بخواند و بعد از نماز هر حاجتی داشته باشد خدا حاجتش را برمی آورد این یک گرفتاری داشت تعجب کرد این که ما نماز می خوانیم چرا گرفتاری رفع نمی شود؟ بالاخره آمد توی مسجدش و قبل ار وقت آمد در مسجد را هم بست و هیچ کس نبود توی مسجد دو رکعت نماز بخواند با حضور قلب از اول تا آخر، تا گفت الله اکبر رفت توی ذهنش که این مسجد ما گلدسته ندارد بنّایش کی؟ توی ذهن بنا را درست کرد عمله ها کی؟ ما هم کمک می کنیم مردم هم می آیند، آجرها کی؟ هی درست کرد درست کرد تا بالاخره گلدسته ساخته شد گفت السلام علیکم و رحمه الله و برکاته دست بالا کرد یا الله یا رحمان یا رحیم آمد بگوید خدایا حاجتم را بده توجهش آمد باباجان روایت این بود هر کس بعد از نماز حاجت بخواهد، بعد از گلدسته ساختن که نداشتیم هر که حاجت بخواهد، تو گلدسته می ساختی نه نماز، و این دیگر کلکم ملا قلی.
 همه ما همین هستیم یک کسی بتواند حضور قلب از اول نماز تا آخر نماز، بگوییم مرادشان این است می گویند موافقت التزامیه لازم نیست یعنی نیت حکمی کفایت می کند اگر کسی این را بگوید می شود درستش کرد یا یک کسی بگوید مراد اصلا تعبدیات است قصد قربت.
 خب این هم یک چیز من در آوری است آن که شیخ گفته آن که آخوند گفته نمی شود بنابر این آن چه مرحوم آخوند و مرحوم شیخ می گویند نمی فهمیم چه جوری درستش کنیم آن چه ما می گوییم که بهترین چیزهایش آن است که در جلسه قبل گفتم که مراد از این موافقت التزامیه یعنی مقام عبودیت آن یک مسئله دیگر می شود که آن اگر باشد ما می گوییم واجب هم هست تهذیب نفس واجب است به دست آوردن مقام عبودیت واجب است.
 بنابراین چهار تا احتمال آن احتمالش که توی کفایه و توی رسائل است را نمی توانیم درستش بکنیم آن سه تا احتمال هم بعید است مراد باشد. بنابراین در حالی که بحث خیلی روشن است از متشابهات است و اگر بتوانید رفع این تشابه را از ما بکنید خیلی خوب است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo