< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/06/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : آیا امارات یا اصول به جای قطع موضوعی می نشیند؟
 بحث امروز در حالی که نتیجه عملی ندارد البته نتیجه علمی دارد از مشکل ترین بحث ها در اصول است.
 مرحوم شیخ انصاری خیلی ساده از بحث رد شده اند اما مرحوم آخوند و شاگردهایشان بحث را جدا مشکل کرده اند.
 بحث این است که آیا امارات یا اصول، قواعد فقهیه یا اصول عملیه آیا می تواند به جای قطع موضوعی بنشیند یا نه؟
 گفته است اذا علمت بوجوب صلاه الجمعه یجب علیک السعی الیها، اذا نودی للصلاه من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله و شما گفتید که علم درج در حکم شده نماز جمعه واجب نیست، علم به نماز جمعه این واجب است حالا یا جزء الموضوع است یا تمام الموضوع است حالا این علم به وجوب نماز جمعه ندارد اما اماره روایت صحیح السند ظاهر الدلاله می گوید نماز جمعه واجب است یا استصحاب اگر استصحاب جاری بشود، زمان پیامبر اکرم نماز جمعه واجب بوده الان نمی دانم واجب است یا نه؟ استصحاب می کنم می گویم واجب است این اماره این استصحاب آیا می تواند جای اذا علمت بنشیند؟ اذا علمت بوجوب صلاه الجمعه یجب علیک السعی بگوییم که اماره جای علم است و اذا ظننت بوجوب صلاه الجمعه یجب علیک السعی یا وقتی استصحاب کردی استصحاب جای علم می نشیند و آن استصحاب به تو می گوید واجب است سعی الی صلاه الجمعه آیا می شود این کار را کرد؟ یعنی اگر علم درج در موضوع شده باشد به نحو جزء موضوع یا به نحو تمام موضوع، حالا امارات جای علم می تواند بنشیند یا نه؟ اصول عملیه مؤدایش البته به جای علم می تواند بنشیند یانه؟
 مرحوم شیخ انصاری خیلی ساده از بحث رد می شوند و می گویند مانعی ندارد برای خاطر این که اماره خودش یک نحو علم است و مؤدای اصول مثل استصحاب لا تنقض الیقین بالشک تعبدا می گوید تو یقین داری بنابر این حجت به جای حجت می نشیند، اگر فرائد یادتان باشد مرحوم شیخ انصاری دیگر فرق هم نمی گذارد بین این که آن علم که درج در موضوع شده علی نحو کاشفیت باشد یا علی نحو صفتیت برای این که توی تقسیم ها اگر یادتان باشد می گفتیم که شارع گاهی علم را به عنوان طریقیت گاهی به عنوان صفتیت انه یک حالت نفسانی صفه من الصفات مرحوم شیخ دیگر این ها را هم اهمیت نمی دهند و می فرمایند که مؤدایات امارات مؤدیات اصول مؤدیات قواعد همه همه به جای علمی که درج در موضوع شده یا درج در حکم شده می شود و آن اماره نزل منزله آن علم، آن استصحاب نزل منزله آن علم و سعی به سوی نماز جمعه می شود واجب ولو این که گفته اذا علمت اما حالا اذا ظننت است یا مؤدای اماره است اذا علمت به علم تعبدی علم استصحابی می فرماید که همین جور که اگر علم وجدانی داشته باشی نماز جمعه واجب بود الان هم که مؤدای اماره است یا مؤدای اصول است نماز جمعه واجب است خیلی مطلب صاف از قضیه می گذرند و ان قلت قلت هم خیلی ندارند و مسئله مسئله طلبگی خیلی هم واضح و هویدا.
 بالاخره آن اماره به ما می گوید که من جای علمم، این جای علمم را هم مرحوم شیخ انصاری دارند نزل منزلته آن مؤدای اصول آن هم می گوید من به جای علمم و همین طور که اگر علم داشتی باید نماز جمعه بروی حالا هم که اماره داری یا استصحاب داری باید نماز جمعه بروی خب این حرف مرحوم شیخ انصاری.
 مرحوم آخوند در کفایه همچنین استاد بزرگوار ما حضرت امام مخصوصا توی درس حرف مرحوم شیخ را می پذیرفتند فقط در استصحاب، می گفتند امارات نمی تواند جای علم بنشیند مطلقا ولو علم طریقی و مؤدای قواعد مؤدای اصول عملیه نمی تواند، اما استصحاب می تواند هر دو هم یک چیز می فرمایند هم مرحوم آخوند در کفایه در حاشیه بر فرائد هم استاد بزرگوار ما حضرت امام در درس این تقریراتی هم که از این فضلا ضبط شده در همین تقریرات هم هست.
 تقریبی که مرحوم آخوند در کفایه دارند استاد بزرگوار ما در درس داشتند می گفتند که در استصحاب نزل مستصحب منزله علم تنزیل تعبدی برای این که قضیه متیقنه می خواهیم دراستصحاب قضیه مشکوکه می خواهیم قضیه متیقنه باید عین مشکوکه باشد مشکوکه عین متیقنه باشد. لذا شارع مقدس قضیه مشکوکه را تنزیل می کند به جای قضیه متیقنه تعبدا و می گوید لا تنقض الیقین بالشک بل انقضه بیقین آخر.
 خب وقتی چنین باشد شارع مقدس تعبد کرده است به قول مرحوم آخوند نزل استصحاب را منزله علم، تنزیل کرده است به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام توی درس می فرمودند معنای لا تنقض الیقین بالشک معنایش این است تو یقین داری و تو یقین داری یعنی تعبدا اگر یقین داشتی چه می کردی؟ حالا هم که استصحاب داری همان کار را بکن و چون تنزیل است بنابر این استصحاب می تواند به جای قطع موضوعی بنشیند حالا آن قطع موضوعی جزء موضوع باشد یا تمام موضوع باشد حتی علی نحو صفتیت باشد یا علی نحو طریقیت باشد.
 حضرت امام می گفتند دیگر این ها فرق نمی کند برای این که مستصحب با لا تنقض الیقین بالشک نزل منزله مقطوع یا به عبارت بهتر مظنه نزل منزله قطع، شک نزل منزله قطع و لا تنقض الیقین بالشک یعنی انت ذو یقین تعبدا، وقتی انت ذو یقین اگر یقین داشتی چه می کردی؟ الان هم که یقین نداری و استصحاب داری همان کار را بکن.
 لذا مرحوم آخوند در کفایه بعضی از بزرگان من جمله استاد بزرگوار ما حضرت امام می فرمایند استصحاب می تواند جای قطع موضوعی بنشیند دیگر فرق هم نمی کند آن قطع درج در موضوع شده باشد یا در حکم، آن قطع درج علی نحو صفتیت باشد یا علی نحو موضوعیت این فرمایش این دو بزرگوار.
 اشکالی که در مسئله هست این است که لا تنقض الیقین بالشک می گوید که تو یقین داری یا می گوید تو متیقن داری؟
 مرحوم آخوند در کفایه در باب استصحاب می فرماید لا تنقض الیقین بالشک یعنی لا تنقض المتیقن بالمشکوک یعنی مشکوک را جای متیقن می گذارد نه شک را جای یقین.
 خب اگر متیقن به جای مشکوک باشد حرف مرحوم آخوند این جا و حرف استاد بزرگوار ما حضرت امام این جا درست نمی آید شارع مقدس نمی خواهد بگوید تو یقین داری، اصلا لا تنقض الیقین بالشک این را نمی خواهد بگوید اصلا تنزیل توی کار نیست.
 یک جمله مرحوم نایینی رضوان الله تعالی علیه دارند نه این جا جاهای دیگر جمله خیلی خوبی است مرحوم نایینی می فرمایند که همه باید طبق یقین عمل کنند این عقلشان می گوید که اگر کاری را می خواهی انجام بدهی طبق یقین عمل بکن خب معلوم است اما عقلاء می بینند که اگر طبق یقین بخواهند مردم عمل بکنند اختلال نظام لازم می آید برای این که 95 درصد کارها یقینی نیست اماره ای است اصلی است.
 لذا وقتی که دیدند نمی شود با یقین بیایی جلو مجبور شدند اماره را حجت کردند به قول مرحوم نایینی ولو این که خیلی از امارات هم مطابق با واقع نمی شود اما بالاخره از درد نا علاجی اماره را حجت کردند بعد دیدند باز هم نمی شود اگر بخواهند فقط علم و علمی باشد باز هم اختلال نظام لازم می آید قواعد فقهیه را حجت کردند مثل قاعده ید و قاعده اصاله الصحه و قاعده فراغ که خیلی قواعد هست به قول امام باقر علیه السلام می فرمایند اگر این قواعد فقهی نباشد لما کان للمسلمین سوق.
 مرحوم نایینی رضوان الله علیه می فرمایند که عقلا دیدندباز هم کم است یعنی علاوه بر این که قطع و قطعی و مؤدیات قواعد دیدند باز هم کم است اصول عملیه را حجت کردند راحت شدند، دیدند نظام می چرخد با قطع و قطعی و مؤدیات قواعد و مؤدیات اصول خیلی حرف خوبی است دیگر انصافا.
 وقتی که این کارها را می کردند این دیگر مال من است مال مرحوم نایینی نیست حرف مرحوم نایینی تمام شد این کارها را که می کردند هیچ کدام در نظر نداشتند هذا نزل منزله هذا فهو حجه، اصلا به نظر عقلا نمی آمد این ها را ما درست می کنیم که اول اماره را نازل منزله قطع بکنند ثم اماره را حجت بکنند این ها از توی مدرسه درآمده، قواعد فقهی را اول نازل منزله می کنند ثم چون نازل منزله بکنند آن به منزله آن است پس حجت کردند همچنین اصول عملیه.
 همه اصول عملیه را ما عقلایی می دانیم هم برائت و هم تخییر و هم اشتغال و هم استصحاب را، عقلاء دارند دیگر، عقلاء برائت دارند تخییر دارند اشتغال دارند استصحاب دارند شارع مقدس هم این ها را امضا کرده همه اش امضایی است همه اش هم برای خاطر همین است که تسهیلا للامر مثلا ببینید الان اگر ما قاعده ید نداشتیم یا قاعده طهارت نداشتیم خب نمی شد زندگی کنیم دیگر، نه می توانستیم عبادت کنیم نه می توانستیم معامله کنیم این ها تسهیلا للامر است با قطع نمی شود بیاییم جلو، قطعی را حجت کرد، باقطعی نمی شود باز هم کم دارد قواعد را حجت کرد قواعد را حجت کرد باز هم کم دارد برای رفاه برای نظام، نظام عرفی اصول عملیه را حجت کرد هیچ کدام نازل منزله توی کار نیست من جمله استصحاب، استصحاب یک امر عقلایی است و اگر هم امر عقلایی نگویید باز بگویید یک امر تعبدی است شارع مقدس این جور نکرد که لا تنقض الیقین بالشک اول شک را به جای یقین تنزیل کند ثم بگویداستصحاب حجت است این انت ذویقین و انت متیقن و امثال این ها برای تقریب به ذهن برای گفت و گفتار ما طلبه ها درست شده والا هیچ کدام عقلانیت ندارد وقتی چنین باشد این حرف مرحوم آخوند که استاد بزرگوار ما حضرت امام هم می فرماید که استصحاب جای قطع موضوعی می تواند بنشیند برای این که نزل استصحاب منزله قطع این حرف درست نیست نه تنزیل تعبدی هست نه تنزیل عقلایی، بنابر این یا مثل شیخ انصاری باید بگوییم مطلقا که ما می گوییم مطلقا، مثل شیخ انصاری بگوییم مطلقا امارات و اصول جای قطع موضوعی می نشیند یا باید بگوییم مطلقا نمی نشیند اما حرف مرحوم آخوند که امارات نه، استصحاب آری برای تنزیل، تنزیل تعبدی ظاهرا نمی شود درستش کرد.
 بحث ناقص است. گفتم اصلا قطع موضوعی در میان عرف نداریم در شریعت مقدس اسلام هم نداریم دلم می خواست که شماها یک هفت هشت ده تا مثال شما جوانید تازه واردید حسابی بانشاطید باید من می گویم نه شما هجوم بیاورید یک هفت هشت ده تا مثال بیاورید راجع به قطع موضوعی عرفا یا شرعا اما شماها که با من کار نمی کنید.
 حالا علی کل حال بحث ناقص است فردا این بحث علمی را نه عملی را درباره اش صحبت می کنیم انشاء الله.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo