< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/06/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : قطع موضوعی
 بحث مفصلی که مرحوم شیخ انصاری و بعدش هم دیگران حتی مثل مرحوم آخوند که بنایشان بر ایجاز است مفصل صحبت کرده اند قطع موضوعی است و ما مصداق برای این قطع موضوعی تا حال پیدا نکرده ایم اگر شما بتوانید بگردید یک جایی پیدا بکنید که شارع مقدس قطع را درج در موضوع کرده باشد یک خدمت بالایی به من کرده اید و من کنجکاوی هم کرده ام تفحص هم کرده ام و پیدا نکردم جایی که شارع مقدس قطع را درج در موضوع یا درج در حکم کرده باشد لذا بحث که می خواهیم بکنیم به قول عوام سر بی صاحب می خواهیم بتراشیم یک مسئله ای که مصداق توی فقه ندارد اما هر چه مصداق توی فقه ندارد یا مصداق شاذ دارد خیلی مفصل در این باره صحبت شده لذا ما هم طلبه های شیخ انصاری طلبه های مرحوم آخوند خراسانی هستیم و باید نه به آن مفصلی برای این که بنایمان ایجاز در اصول است یک دو سه روز در این باره صحبت بکنیم حالا به قول شما طلبه ها اگر نتیجه عملی ندارد اما نتیجه علمی که دارد و ما طلبه ها هم می خواهیم مجتهد بشویم حالا نباید فکر این را بکنیم که نتیجه عملی دارد یا نه؟ برای مجتهد کردن ما این گونه مسائل خیلی خوب است لذا باید بگوییم برای ما طلبه ها بحث دارای نتیجه است ولی تقاضا دارم از همه شما مخصوصا از فضلای جلسه یک قدری تفحص کنید ببینید که آیا جایی داریم که شارع مقدس قطع را درج در موضوع یا درج در حکم کرده باشد یا نه؟
 عنوان بحث این است که می گویند شارع مقدس گاهی واقع را می خواهد اما گاهی واقع را نمی خواهد معلوم الواقع را می خواهد می گوید اذا علمت بنجاسه بول فهو نجس یعنی بول من حیث هو هو این نجس نیست بلکه علم هم دخالت دارد معلوم البول نجس است تمسک هم کرده اند به این روایت شریف از امیر المؤمنین سلام الله علیه که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی به تناسب ( نه این تناسب قطع موضوعی ) توی فقه بعضی اوقات تمسک به این روایت می کردند که لا ابالی اصاب ثوبی بول ام ماء اذا لم اعلم فرق برایم نمی کند بول به لباسم بریزد یا آب وقتی که من ندانم گفتند این علم درج در موضوع شده و امیر المؤمنین می خواهند بفرمایند که آن که نجس است بول نیست معلوم البول است این را می گویند درج کرده اند علم را در موضوع حکم شرعی اسمش را هم گذاشته اند قطع موضوعی در مقابل قطع طریقی یعنی معمولا ما احکام شارع مقدس را از چه راه به دست می آوریم؟ خب یا از راه قطع یا از راه قطعی، قطعی یعنی امارات یا مؤدای اصول، وقتی که دیدیم بچه بول کرد می گوییم که بول نجس است پس این جا نجس شد به چه دلیل می گویی این جا نجس است؟ بچه بول کرد، به چه دلیل می گویی بچه بول کرد؟ می گویی دیدم یعنی قطع شما طریق شد دلیل شد برای این که موضوع حکم پیدا بشود بگویی که هذا المورد هذا الموضع نجس به این می گویند قطع طریقی، گاهی قطع طریقی نداریم، اماره است شاهد عادلی شهادت می دهد حالا یا عدلین یا عدل واحد که بچه این جا بول کرد، گاهی مؤدای اماره است یا مؤدای قواعد است مثل این که ذو الید می گوید این جا بچه بول کرده نجس است یا این که بچه بول کرده نمی دانیم تطهیر کرده یا نه؟ استصحاب می گوید این جا نجس است همه اش را به آن می گویند قطعی، قطع و قطعی برای اثبات احکام شرعیه لذا ما احکام شرعیه را همه اش را از راه قطع به دست می آوریم یا از راه قطعی، البته این را هم باید توجه کنیم از راه قطع توی فقه ما خیلی کم است معمولا از راه قطعی احکام به دست می آید موضوعات اثبات می شود یعنی به واسطه مؤدای امارات یا مؤدای قواعد یا مؤدای اصول، فقه ما، فقه عامه هم همین طور است در حالی که قطع معلوم است بالاترین اشرفترین همه امارات است همه طرق است اما معلوم است توی فقه خیلی کم داریم که به واسطه قطع حکم را اثبات بکنیم یا موضوع را اثبات بکنیم مثلا اگر بخواهیم حکمی را اثبات بکنیم باید تواتر روایات باشد آن هم نمی دانم با تواتر روایات این را اسمش را قطع می گذارند یا قطعی؟ علی کل حال به واسطه قطع احکام اثبات بشود موضوعات اثبات بشود خیلی کم است معمولا احکام اسلام احکام عقلاء همه همچنین موضوعات احکام در اسلام در عرفیات به واسطه قطعی است نه به واسطه قطع یعنی چیزی که جای قطع نشسته، آن امارات است و قواعد است و اصول عملیه. خب پس بنابراین بحث ما در قطع طریقی نیست گرچه قطع طریقی همه جا کم است، بحث ما در قطعیات هم نیست که فقه ما روی قطعیات می گردد.
 بحث ما این است که شارع مقدس موضوع حکم را قطع قرار بدهد یا جزء موضوع یا تمام موضوع و بگوید که بول نجس نیست معلوم البول نجس است یا در حکم بگوید که حکم از راه قطع و قطعی نه، بلکه حکم جزء موضوعش علم توست مثال می زنند به اذا علمت بوجوب صلاه الجمعه یجب السعی الیها وقتی بدانی روز جمعه است و بدانی نماز جمعه به پا شده گفته اند این علم علم موضوعی است و علم درج در حکم شده خب این مطلب اول یعنی موضوع بحث ما.
 این قطع موضوعی را منقسم کرده اند به اقسامی اگر شما ریاضیتان خوب باشد بیش از 100 قسم می توانید درست بکنید بیش از 100 قسم، 200 قسم می توانید درست بکنید اما عمده این است که مرحوم آخوند هم در کفایه آورده تبعا لمرحوم شیخ انصاری و آن این است که قطع گاهی درج در موضوع می شود گاهی درج در حکم می شود آن هم یا جزء موضوع یا تمام موضوع، یک دفعه اصلا علم من حیث هو علم موضوع حکم واقع می شود کاری به واقع اصلا نداریم گاهی واقع و علم شما دو تا موضوع واقع می شود می گویند جزء الحکم، آن جا که واقع باشد تمام حکم، آن جا که جزء موضوع باشد مرکب یعنی موضوع حکم شارع روی قطع ما و روی واقع، معلوم البول نجس است بول من حیث هو نجس نیست علم شما من حیث هو نجس نیست بلکه علم شما با واقع این دو تا با هم یعنی علم و بول به آن می گویند معلوم البولیه معلوم النجاسه این موضوع واقع شده که صاحب حدائق در حدائق خیلی مفصل در این باره صحبت می کند و در باب طهارات در باب نجاسات ایشان می خواهند بگویند که باب طهارات و نجاسات واقع موضوع نیست بلکه معلوم الواقع، لذا معلوم البولیه نجس است معلوم الدمیه نجس است دم نجس نیست آن علم هم نجس نیست دو تا با هم به آن می گوییم معلوم، دیگر نباید هم گفته باشد معلوم البولیه برای این که خود این معلوم یک مشتق است دیگر مشتق هم بسیط است دیگر اگر یادتان باشد سابقا خواندیم باید بگوید موضوع معلوم است، حالا معلوم البولیه یعنی بول نه، علم نه، آن اسم مفعول. مرحوم صاحب حدائق دلیل می آورد که معلوم البولیه نجس است نه بول، از کجا بگوییم حدائق را مطالعه کنیم ببینیم درست می گوید یا درست نمی گوید حالا باز هم درباره اش صحبت می کنیم چون که مرحوم نایینی رضوان الله تعالی علیه در این جا دو تا مثال پیدا کرده اند نه راجع به طهارت و نجاست، راجع به جهر و اخفات و راجع به قصر و تمام مرحوم نایینی می خواهند بگویند که علم دخالت در موضوع دارد حالا این را بعد می رسیم الان بحثمان نیست بحث مرحوم نایینی، می رسیم که ما قبول نداریم حرف مرحوم نایینی را اما مرحوم نایینی می خواهند دو تا مثال پیدا بکنند برای قطع موضوعی به جهر و اخفات و قصر و تمام مثال می زنند اذا علمت به این که نماز مغرب و عشا را حمد و سوره اش را باید بلند بخوانی آن وقت برایت واجب می شود و اما اگر علم نداشته باشی ایشان می فرمایند واجب نیست، علم درج در موضوع شده.
 ما وقتی وارد بحث شدیم برای این که شما از این حرفها نزنید ما گفتیم ای آقایان، فضلاء ما نداریم جایی که حکمی باشد موضوع حکم علم درج در آن شده باشد بنابراین این بحث قطع موضوعی در مقابل قطع طریقی یک بحث علمی است نه عملی لذا تقاضا هم کردیم از مثل آقا، از مثل آن آقا که حالا دارد حرف می زند و گوش نمی دهد به حرف من لذا از این آقا و از آن آقا هم تقاضا کردیم که بابا یک قدری بگردید مرحوم نایینی خب مرحوم نایینی انصافا مرد بزرگی بوده است ایشان خیلی گشته است دو تا مثال پیدا کرده یکی جهر و اخفات یکی قصر و تمام گفته این علم درج در موضوع شده خب چرا ما را این طرف و آن طرف می کشانید ما داریم توی تقسیم حرف می زنیم.
 لذا این جور می شود که علم گاهی درج در موضوع حکم می شود گاهی درج در خود حکم می شود گاهی علم فقط یعنی تمام موضوع گاهی هم جزء موضوع این خیلی پافشاری روی آن دارند، جزء موضوع حکم علم است یا جزء حکم علم است تمام موضوع نیست جزء الموضوع است، گاهی هم این قطع موضوعی این قطع موضوعی به عنوان صفیتیت درج در موضوع می شود گاهی به عنوان ارائه الطریق طریقیت، یعنی گاهی قطع طریقی را گاهی اصلا کاری به طریقش ندارد چون قطع خودش شرافت دارد درج در موضوع کرده یا درج در حکم کرده به آن می گویند به عنوان صفتیت یا به عنوان طریقیت و امثال این ها که مرحوم آخوند 5، 6 قسمش را می فرمایند مرحوم شیخ بیشتر بعضی از بزرگان هم که ریاضیشان خوب بوده یک 100 تا قسم این قطع موضوعی را تقسیمش می کنند خب این مطلب دوم که مراد از قطع موضوعی این است و این قطع موضوعی یعنی دخالت در حکم یا دخالت در موضوع دارد مختص به موضوع نیست به قول مرحوم آخوند گاهی اصلا قطع را با حکم دوتا را موضوع قرار می دهند برای یک حکم دیگری، گفتم اگر بخواهید تقسیم بکنید با جمع کردن بیش از 100 قسم این موضوعی تقسیم می شود مصداق پیدا می کند این هم مطلب دوم راجع به قطع موضوعی.
 حرف سوم راجع به قطع موضوعی این است که ما اصلا توی اسلام چیزی داریم به نام قطع موضوعی؟ تا حالا ما حرف روی آن بزنیم نفیا اثباتا قبول بکنیم، قبول نکنیم؟
 مرحوم نایینی رضوان الله تعالی علیه راجع به جهر و اخفات گفته اند این درج در موضوع شده علم درج در موضوع شده برای این که در روایات داریم الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین جهر و اخفات به جای یک دیگر، تمام به جای قصر این مسلم پیش اصحاب است نماز ظهر و عصر را باید حمد و سوره اش را مردها آهسته بخوانند یک کسی نمی دانست و این را بلند خواند گفته اند نمازش درست است اما اگر حمد و سوره را غلط خواند و نمی دانست گفته اند نمازش باطل است چرا؟ گفته اند جاهل مقصر در آن جا معذور است در آن جا معذور نیست، یک کسی نمی دانست که در مسافرت نمازش را باید شکسته بخواند تمام خواند گفته اند نمازش درست است اما همین آقا اگر نمی دانست که نمازش را باید جلسه استراحت را در نماز باید مراعات بکند جلسه استراحت را مراعات نکرد گفته اند اگر جاهل مقصر باشد نمازش باطل است مرحوم نایینی می فرمایند ببین همه جا قطع طریقی است مگر در جهر و اخفات و در قصر و تمام که علم درج در موضوع شده گفته اذا علمت بوجوب جهر در نماز صبح و مغرب و عشاء یجب علیک الجهر یک روایت دیگر می گوید اما اگر علم نداشته باشی نمازت درست است ولو جاهل مقصر باشی مرحوم نایینی می فرمایند این که ولو جاهل مقصر باشی معنایش همین است که اگر حمد و سوره را که جهرا باید بخوانی اخفاتا خواندی نمازت درست است چرا نمازت درست است؟ برای این که جهر و اخفات موضوع نیست علم به جهر و اخفات موضوع است، در قصر و تمام مرحوم نایینی می فرمایند که اگر نمازت را در مسافرت تمام خواندی این نمازت درست است اگر جاهل باشی، این اگر جاهل باشی معنایش این است که علم به این که در مسافرت نماز را باید قصر بخوانی این واجب است و مسلم در جلسه ما فضلایی هستند که قبلا تقریرات مرحوم نایینی را دیده اند حالا یا از مرحوم آقای خویی یا از آن که قلمش خیلی رساست مرحوم آقای کاظمینی مخصوصا مرحوم آقای کاظمینی چند صفحه از درس ایشان نقل می کند که ایشان پافشاری دارند به این که ما قطع موضوعی داریم و مثالش هم جهر و اخفات است و مثالش قصر و تمام اما تمام به جای قصر.
 ولی به مرحوم نایینی عرض می کنیم آقا این اولا الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین ما این را قبول نداریم دلیل هم برایش نتوانستیم پیدا بکنیم و الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین نه، الجاهل المقصر رفع ما لا یعلمون حکومت دارد بر احکام برای این و حکومت معنایش این است این جهر و اخفات اصلا برایش واجب نیست نه علم دخالت دارد، در مسافرت برای جاهل مقصر مثل جاهل قاصر است اصلا نماز قصر واجب نیست برای این، نماز تمام واجب است حدیث رفع همین طور که رفع النسیان مثل شماها می دانید که باید نماز صبح را حمد و سوره اش را بلند بخوانید آهسته خواندید نسیانا نمازتان درست است مأمور به نیامده اما نماز درست است چرا نماز درست است؟ رفع النسیان، رفع النسیان حکومت دارد معنای حکومت این است که برای تو که نسیان کردی اصلا جهر واجب نیست خب راجع به جهر و اخفات همین را می گوییم راجع به قصر و تمام همین را می گوییم راجع به همه جاهل های مقصر هم همین را می گوییم فرقش این است که جاهل قاصر کتک ندارد جاهل مقصر کتک می خورد چرا نرفتی یاد بگیری؟ کتک هم روی آن جهلش می خورد، واجب است برود احکام را یاد بگیرد اگر احکام را یاد نگرفت کتک می خورد چرا نرفتی احکام را یاد بگیری و اما آن که به جا آورده رفع ما لا یعلمون می گوید صحیح است همین جور که رفع النسیان می گوید صحیح است و فرق بگذاریم بین رفع ما لا یعلمون و رفع النسیان این یک ترجیح بلامرجح است. وقت تمام شد باید فردا تکرار کنم تقاضا دارم روی آن فکر بکنید انشاء الله از شما استفاده کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo