< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/06/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : تجری + فعل متجری به
 بحث ما درباره تجری بود و معنای تجری این شد که یک کسی به حسب ظاهر به حسب عقیده گناه می کند در حالی که در واقع گناه نیست، آب را می خورد به عنوان شراب در حالی که آب است شراب نیست، مقاربت با زنی می کند به عنوان این که بیگانه است بعد می فهمد زنش است، غذا را به عنوان حرام تخیل می کند مال غیر است بعد فهمیده می شود که نه، از پول خودش غذا را گرفته اند این ها آیا حرام است یا نه؟ شیخ بزرگوار فرمودند نه، مرحوم آخوند فرمودند استحقاق عقوبت دارد و ما در بحثهایمان بالاخره رسیدیم به این جا که تجری عقلا کتابا سنتا اجماعا حرام است صرف استحقاق عقوبت نیست، نه، حرمت دارد، بله کسی که آب بخورد به عنوان شراب ولو مست نمی شود ولو حد هم نمی خورد برای این که شراب نخورده اما کار حرام به جا آورده چرا؟ برای این که عقل ما همین جور که مرحوم آخوند می گویند عقل ما می گوید که این کار کار حرامی است، پسر مولا را می خواسته بکشد نشده است عقلاء اگر مولا این را عقابش بکند نمی گویند که بی جا عقوبت کردی یعنی علاوه بر استحقاق عقوبت اگر عقوبت بالفعل شد عقلاء می گویند وقع فی محله، از نظر قرآن هم گفتیم قرآن می فرماید که ان تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله فیغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء، از نظر روایات هم می گویند من رضی بفعل کفاعله، از نظر اجماع هم می گویند هر که مسافرت کند برای این که گناه کند اما دسترسی به گناه پیدا نکرد این سفر سفر معصیت است باید نمازهایش را تمام بخواند از فقهاء نداریم یک کسی که بگوید نمازش شکسته است همه می گویند این مسافرت مسافرت حرام است در حالی که حرمتی به جا نیاورده، رفته نمام و سخن چینی کند دسترسی به او پیدا نکرده، رفته او را بکشد دسترسی به او پیدا نکرده حالا اگر توبه نکرده باشد دیگر باید نمازهایش را تمام بخواند، نه، آن وقت هم که دارد می رود نمازهایش را باید تمام بخواند، مال خودش را بخورد به عنوان مال دیگری گفته اند کار حرام کرده، راجع به مقدمه حرام که رفته است برای این که برود خانه کسی را آتش بزند موفق نشده خب می گویند این کار این قدمها که برداشتی حرام است مگر کسی مقدمه موصله بگوید مثل صاحب فصول که آن را هم معمولا قبول نکرده اند وقتی قبول نکرده اند دیگر خواه ناخواه این قدمها را باید بگویند که حرام است این خلاصه حرف تجری شد که سه تا قول گفتم توی مسئله هست یکی قول مرحوم شیخ، شیخ نسبت به شهرت هم می دهد حرام نیست، روی استحقاق عقوبتش هم ایشان قبول ندارد می گوید مذمت می شود نه استحقاق عقوبت، قول دوم قول مرحوم آخوند است حرام نه برای این که حرام دائر مدار مفاسد نفس الامری است مفاسد نفس الامری نبوده پس استحقاق عقوبت آری حرمت نه که ما گفتیم هم استحقاق عقوبت دارد حساب مذمت نیست هم مفسده نفس الامری دارد یعنی این کار مفسده نفس الامری دارد دلیلش هم بنای عقلا شارع مقدس نه ردع نکرده امضا کرده.
 کم کم مسئله رسید به یک جای حساس و آن این که تهذیب نفس آیا واجب است یا نه؟ و اگر کسی صفات رذیله دارد باید مبارزه کند یا نه؟ خب مشهور در میان بزرگان گفته اند که نه، تهذیب نفس واجب نیست ترتب عمل بر آن حرام است و تا عمل بار بر آن نشود صفات کامنه در نفس واجب الارتفاع نیست، یک کسی متکبر است اما تکبرش را اعمال نمی کند این آیا کار حرامی کرده که نرفته دنبال این که این تکبر را رفع بکند یا نه؟ مشهور گفته اند نه، باز این صفت حرف مذموم را دیگر مرحوم آخوند هم این جا رفته توی کپه آنها لذا مرحوم آخوند هم باز در کفایه می فرمایند صفات کامنه در نفس اگر رفع نکرد مذموم است اما این که حرام باشد یا رفع آن واجب باشد مرحوم آخوند می فرمایند نه، و این کم کم توی فقه ما یک رسمیت عجیبی پیدا کرده روایت صحیح السند است می خواهند به آن عمل نکنند می گویند آقا این یک امر اخلاقی است یک قدری برو بالاتر اگر مربوط به اخلاق و اخلاقیات باشد روایت مشهور است روایت صحیح السند است می گویند آقا این اخلاقی است حملش بکن بر استحباب برای این که تهذیب نفس مستحب است نه واجب، عدم تهذیب نفس مذموم عند العقلاست مذموم در شرع مقدس است، اما این که حرام باشد این بودش در نفس، واجب باشد این صفت را رفع بکند نه، نه حرامی هست نه رفع آن واجب است.
 و این اخلاق را زمین زده است از همین جهت هم ما طلبه ها دیگر دنبال اخلاق و اگر خیلی مرد باشیم متقی هستیم یعنی گناه نمی کنیم اهمیت به واجبات اهمیت به مستحبات اجتناب از گناه اما این که این ملکه باشد و اما این که این واجب باشد ما این ملکه را پیدا کنیم و اینها خب معمولا درصدد نیستیم دیگر مخصوصا این که اگر مثل مرحوم محقق همدانی و امثال این ها بگویید که اصلا ما ملکه نمی خواهیم همین حسن ظاهر کفایت می کند حسن ظاهر را هم معنا بکنید یعنی اهمیت به واجبات اجتناب از گناه و این کسی که وارد در قرآن و روایات اهل بیت بشود می بیند که خلاف عقل است یعنی قرآن، روایات، عقل مثلا چه جوری عقل ما بگوید یک کسی که حسود است واجب نیست این حسادتش را رفع بکند قرآن با این همه سفارش که اصلا قرآن کتاب اخلاق است دیگر قرآن تبیانا لکل شیئ است همه چیز دارد علوم طبیعی دارد اما کتاب علوم طبیعی نیست فلسفه دارد عرفان دارد فقه دارد و امثال این ها همه علوم، همه علوم را قرآن دارد تبیانا لکل شیئ ما فرطنا فی الکتاب من شیئ اما هیچ کدام کتاب نیست خود قرآن معرفی می کند من کتاب اخلاقم و شما فقهاء شما فضلاء می گویید که اخلاق یک امر مستحبی است باید بگویید کتاب قرآن آمده برای مستحبات و نمی دانم چه جور باید درستش کرد؟ اما هست این حرف همین الان در کفایه دیگر وقتی که کفایه را مطالعه می کنیم می بینیم که مرحوم آخوند تجری را می گوید که حرام نه، استحقاق عقوبت و استحقاق عقاب آری راجع به صفات کامنه در نفس هم می فرماید این رفعش واجب نیست بلکه مذموم است واگر کسی رفع بکند آدم خوبی است.
 و حق مطلب این است که ما بگوییم تهذیب نفس از اوجب واجبات است چنانچه صفات کامنه در نفس این واجب الرفع است البته مشکل است اما لااقل آتش زیر خاکستر باشد شعله ور نباشد و الا اگر صفت رذیله شعله ور باشد چه جور انسان می تواند در مقابلش قد علم بکند؟ هیچ کس نمی تواند قرآن می فرماید و الا تصرف عنی کیدهن اصب الیهن قرآن می فرماید و لقد همت به و هم بها لو لا ان رای برهان ربه کی می تواند در مقابل صفات نفس قد علم بکند؟ باید مبارزه کرد حالا یک دفعه نشد نشد اما بالاخره ما کار خودمان را باید بکنیم دیگر، ما باید کار خودمان را بکنیم در صدد باشیم صفات رذیله را رفع بکنیم حالا اگر نشد لااقل کم رنگش کنیم لا اقل آتش زیر خاکسترش کنیم لا اقل همیشه از خدا بخواهیم این دعا دعای خیلی بالایی است که اللهم جنبنی منکرات الاخلاق چقدر دعای خوبی است اللهم خلقنا باخلاقک اللهم اهدنا بهدایتک این خلاصه حرف این دو سه روز است اگر کسی در مقابل این حرفها حرف دارد غیر از آن که مرحوم شیخ یا مرحوم آخوند گفته دیگر بگوید تا تکرارش کنیم اگر نه ما قائلیم به این که تجری حرام است علاوه بر این که استحقاق عقوبت دارد تجری حرام است مفسده نفس الامری دارد و شارع مقدس آن را حرامش کرده و دیگر مسئله بعدش هم که همان تجری است صفات رذیله است این هست و باید رفعش بکنیم ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی و رحم ربی برای کیست؟ آن کسی که در اخلاق کار بکند آن هم اخلاق علمی نه، اخلاق عملی راستی درصدد باشد صفات رذیله را رفع بکند.
 مسئله آخر ما در فعل متجری به است یعنی این آب، آن تجری و کار آن و این ها درباره اش صحبت کردیم اما آن فعلی که به واسطه آن تجری می شود این حرام است یا نه؟ یعنی حالا این آب را خورده این آب حرام است؟ خب این دیگر نه، آب آب است، آن عنوانی که بار بر این شده آن حرام است لذا اسمش را می گذاریم تجری حرام است، فعل متجری به دیگر حرام نیست از همین جهت هم آثار بار بر آن نیست همین مثالهایی که زدم یک کسی نزدیکی می کند با یک زنی به عنوان اجنبیه اتفاقا زن خودش از کار در می آید خب این تجری کرده حرام است اما این مقاربت حرام است یا نه؟ نه، از همین جهت هم اگر عرق کرده باشد عرق جنب از حرام نیست و اگر مقاربت کرده باشد دیگر حد نیست اگر تعزیر باشد برای خاطر تجریش است نه برای مقاربتش، آن سفر معصیت هم که ما گفتیم این رفتن تا آن جا این قدمها این حرام نیست آن عنوانی که بار بر این قدمها شده یعنی رفتن برای قتل رفتن برای نمام و سخن چینی آن عنوان ثانوی که بار بر این شده که به آن می گویند تجری آن عنوان ثانوی حرام است اما خود معنون که به آن می گوییم فعل متجری به این دیگر معلوم است حرام نیست چرا حرام نیست؟ برای این که مفسده نفس الامری ندارد مکروه هم نیست علی ما وقع علیه آب آب است.
 لذا این قدمها که بر می دارد ما بگوییم این قدمها حرام است این وجه ندارد اما قدمها برای معصیت آن عنوان ثانوی، آن عنوان ثانوی همان است که آیا حرام است یا نه؟ مشهور می گویند نه، ما گفتیم حرام است پس می گوییم فعل متجری به دیگر معلوم است حرام نیست ظاهرا اجماع هم روی مسئله هست واضح هم هست عقلا حرام نیست برای این که مفسده ندارد، شرعا حرام نیست برای این که شراب حرام است نه آب، اجماعا هم حرام نیست برای این که فعل متجری به ذاتا یا مصلحت دارد یا مفسده و در این جا نه مصلحت هست نه مفسده.
 یک جمله ندیدم کسی بگوید شما اگر بگویید فعل متجری به را هم حرامش می کنید و آن این است که این به عنوان اولی حلال است اما به عنوان ثانوی حرام است و خیلی چیزها ما داریم به عنوان اولی مباح است به عنوان ثانوی حرام است به عنوانی اولی حرام است به عنوان ثانوی حلال است به عنوان اولی واجب است به عنوان ثانوی واجب نیست حتی ممکن است حرام هم باشد خیلی توی فقه ما هست یک چیزهایی که به عناوین اولیه یک حکم دارد اما به عناوین ثانویه حکم دیگری پیدا می کند این فرمایش حضرت امام رضوان الله تعالی علیه در وصیت سیاسی الهی خیلی جمله خوبی است که زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در فقه ما بعد خودشان معنا می کنند که بعضی اوقات زمان برای ما موضوع حکم درست می کند مکان برای ما موضوع حکم درست می کند یا می شود مصداق یا می شود عنوان ثانوی مثلا این مثالی که دیگر همه ما بلدیم و می دانیم قاعده حرج قاعده ضرر خب قاعده حرج قاعده ضرر برای ما خیلی از واجبات را از کار می اندازد خیلی از محرمات را از کار می اندازد حالا یا مبدل به مستحبش می کند یا مبدل به مباحش می کند بعضی اوقات واجب است مبدل به حرامش می کند حرام است مبدل به واجبش می کند اما به عنوان ثانوی، یک کسی بگوید شما که تجری را حرام دانستید فعل متجری به را هم حرام بدانید چرا؟ تجری حرام است به عنوان اولی فعل متجری به حرام است به عنوان ثانوی من خیال می کنم حرف خوبی باشد حالا شما یک مقدار روی آن فکر بکنید اگر ایراد ندارید خب بگویید که تجری و فعل متجری به هر دو حرام است یکی به عنوان اولی یکی به عنوان ثانوی اگر حرف مرا قبول ندارید بگویید تجری حرام است اما فعل متجری به دیگر حرام نیست علی ما هو علیه من الحکم الواقعی.
 حالا روی آن فکر بکنید اگر چیزی نداشتیم بحث فردایمان که خیلی هم سروصدا دارد و هیچ نتیجه هم ندارد این قطع موضوعی است تقاضا دارم کفایه را مطالعه کنید راجع به این قطع موضوعی فردا صحبت کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo