< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/06/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : تقسیم مسائل اصول به قطع و ظن و شک
 دیروز عرض کردم مرحوم شیخ انصای برای این که بفهمانند به ما که در فرائد چه می خواهند بگویند به عبارت دیگر یک جمله ای به عنوان تعریف لفظی تقریب به ذهن فرموده اند گفتم جمله خیلی رسا جمله خیلی عالی و اگر اشکالی هم در آن باشد تعریف لفظی است تعریف لفظی ان قلت قلت ندارد اما نمی دانم چه شده مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه در کفایه این فرمایش مرحوم شیخ را پی گیری کرده اند و به جای این که مسئله را آسان کنند مسئله را مشکل کرده اند.
 آن که مرحوم شیخ فرموده این است المکلف اذا التفت الی حکم اما ان یحصل له العلم او الظن او الشک مجتهد وقتی توجه به حکمی پیدا کرد یا برایش قطع پیدا می شود یا برایش یک ظن معتبری اماره پیدا می شود یا اماره نیست قطع هم نیست نوبت می رسد به اصول عملیه و فرائد ما این جوری است درباره قطع و ظن معتبر و اصول عملیه صحبت می شود.
 مرحوم آخوند اولا گفته اند این تعریف ثلاثی را ما ثنائی می کنیم این که المکلف اذا التفت الی حکم اما ان یحصل له القطع او الظن او الشک گفته اند که ثنائی می کنیم این عبارت مرحوم آخوند است می فرمایند که المکلف اذا التفت الی حکم شرعی واقعی او ظاهری این را مرحوم شیخ ندارد شیخ می فرمایند اما ان یحصل له القطع او یحصل له الظن او الشک ایشان می فرمایند که اذا التفت الی حکم شرعی واقعی او ظاهری مرادشان از واقعی یعنی مقطوع مرادشان از ظاهری یعنی ظن معتبر که به آن می گویند حکم ظاهری.
 اذا التفت الی حکم شرعی واقعی او ظاهری اما ان یحصل له العلم او لا به آن حکم واقعی علم پیدا می کند یا به آن حکم ظاهری علم پیدا می کند یا نه علم پیدا نمی کند حالا که علم پیدا نکرد فعلی الثانی آن جا که علم پیدا نکند لا بد من انتهائه الی الظن الانسدادی دیگر باید مطلق مظنه را حجت کند و با آن مطلق مظنه حجت برود فتوی بدهد و الا اگر آن ظن انسدادی را حجت ندانست فالرجوع الی الاصول المقرره فالرجوع الی اصول العملیه.
 ما دیروز می گفتیم خب این دو سه تا اشکال دارد اشکال اول دیروز می گفتم این که شما می فرمایید اذا التفت الی حکم شرعی واقعی او ظاهری خب این معنایش این است که اما ان یحصل له القطع او الظن شما لفظ را عوض کردید همان است بعدش که می فرمایید که اگر علم نداشت ظن انسدادی حجت است خب آن ظن انسدادی هم اگر حجت شد همان حکم ظاهری است علم است چرا علم نباشد؟ برای این که آن کسانی که دلیل انسداد را حجت می دانند این جور می گویند می گویند می دانیم مکلفیم می دانیم مهمل نیستیم حالا که مکلفیم دسترسی به قطع نداریم احکام شرعی را بخواهیم با قطع و علم بیاییم جلو نداریم پس باید با مظنه برویم جلو و بگوییم مطلق مظنه حجت است.
 خب وقتی این جور می گوید ظن انسدادی برایش می شود حجت یقینا مثل ظن اماره ای است خبر واحد را نمی داند حجت است یا نه؟ مظنه آور است اما نمی داند حجت است یا نه؟ آن وقت یک صغری کبری درست می کند می گوید که خبر واحد را که مظنه است ولو مظنه حجت نیست الاصل عدم عمل بالظن الا ما اخرجه الدلیل مظنه حجت نیست اما سیره عقلاء عمل کردن به خبر واحد است در مرآی و منظر اهل بیت علیهم السلام این کار می شده این ها ردعی نکرده اند یا امضا کرده اند پس خبر واحد حجت است می شود حکم ظاهری، خبر واحد حجت است حکم ظاهری بلکه یک قدری بالاتر هم بگویید قطع آور هم هست قطع دارد به این که خبر واحد حجت است و الا اگر قطع نداشته باشد خبر واحد حجت است که نمی تواند به آن فتوی بدهد کی می تواند به احکام ظاهریه عمل بکند؟ به قول مرحوم آخوند وقتی که علم داشته باشد علم به حکم واقعی علم به حکم ظاهری می شود حجت، علم به دلیل انسداد می شود حجت، خود مرحوم آخوند می گوید دیگر یعنی اگر ما قطع و قطعی نداشته باشیم نوبت می رسد به ظنی ظنی حجت است یعنی مثل اخباری دیگر همه وسائل را می گوید حجت است چرا؟ حالا آن با آن مبنائی که دارد خبر ضعیف را قبول ندارد می گوید همه خبرها موثق است ولی دلیل انسدادی ها چه می گویند؟ خب من جمله خود مرحوم آخوند می فرماید که اول قطع بحث قطع را می کنند بعد هم می فرماید بعد بحث مظنه، یک قاعده درست می کنند مطلق مظنه حجت نیست الا ما اخرجه منه اول می گویند ظواهر حجت است خب ظنی است دیگر اما می گویند این قطعی است درست هم هست یعنی دلیلش قطعی است دیگر بعد هم نوبت می رسد به خبر واحد حالا اجماع را هم جزء آن می آورند بعد می رسند به اجماع بعد می فرمایند هذا کله بنابراین که ما ظنی را حجت بدانیم که درست کردیم حالا اگر کسی خبر واحد را نتواند درست بکند اجماع را نتواند دلیلش را درست بکند ظواهر را نتواند حجت بکند چکار باید بکند؟ باید ولش کند و نماز نخواند؟ می فرمایند نه خب حتما باید نماز بخواند حالا که باید نماز بخواند چکار بکند؟ می گوید عقل ما می گوید عمل به مظنه بکن لذا دلیل انسداد بنابر حکومت حجت است یا روایت می گوید عمل به مظنه بکن قاعده مثلا یسر می شود دلیل انسداد مثل خبر واحد خبر واحد شما می گویید که قطعی است خب آن دلیل انسداد هم قطعی است چه جوری شد که خبر واحد با دلیل حجت است اما مظنه ظن انسدادی با دلیل حجت نیست؟ اگر حجت است هر دو حجت است اگر حجت نیست هیچ کدام حجت نیست لذا این فرمایش مرحوم آخوند اولا این که می فرمایند اذا التفت الی حکم شرعی واقعی او ظاهری این همین حرف مرحوم شیخ است که فرمود اذا التفت الی حکم اما ان یحصل له القطع او الظن ایشان بجایش گفتند اذا التفت الی حکم شرعی واقعی او ظاهری اما ان یحصل له العلم او لا به عبارت دیگر همان خبر واحد در حالی که ظنی است اماره ای است اما قطعی است از نظر حکم ظاهری یعنی الان مجتهد که فتوی می دهد توی رساله مثلا جلسه استراحت واجب نیست خب اگر یقین نداشته باشد که نمی تواند بگوید لذا با روایت با دلیل با اصل می گوید که خبر واحد حجت است می شود قطعی می شود قطع به حکم ظاهری درست هم هست می حروم شیخ فرمودند اما ان یحصل له القطع یعنی مقطوعات اما ان یحصل له الظن یعنی مظنونات، مظنونات کدام است؟ احکام ظاهریه اسمش را می گذارند احکام ظاهریه مرحوم آخوند هم می فرمایند اما ان یحصل له العلم بالحکم الواقعی او الظاهری خب همان ثلاثی که مرحوم شیخ است ایشان هم ثلاثیش کرده اند بلکه رباعیش کرده اند، مرحوم شیخ دیگر دلیل انسداد را به آن اهمیت نداد و برد توی همان شک لذا گفت اما ان یحصل له العلم او الظن او الشک اگر قطع پیدا کرد عمل به قطع کند اگر ظن معتبر پیدا کرد عمل به ظن معتبر کند اگر عمل به ظن معتبر نتوانست بکند ظن معتبر نداشت نوبت می رسد به اصول عملیه، مرحوم آخوند همین را فرموده اند. بحث انسداد هم مسلم اگر دلیلش تمام باشد قطعی است اگر دلیلش ناتمام است این همه مرحوم آخوند توی دلیل انسداد برای چه صحبت کرد؟ می خواست ببیند می شود دلیل انسداد را مثل اماره اش کند یا نه؟ خب نتوانست وقتی نتوانست گفت که هیچ، ظن انسدادی هیچ، به جای ظن انسدادی چه؟ برائت یا اشتغال یا استصحاب و اگر کسی ظن انسدادی را حجت بداند دیگر می شود مثل ظواهر می شود مثل خبر ثقه همین طور که خبر ثقه را اسمش را می گذاریم حکم ظاهری این دلیل انسداد هم اسمش را می گذاریم حکم ظاهری به این دلیل انسداد هم اسمش را آن مودایش را می گوییم حکم ظاهری اگر هم حجتش ندانستیم مودایش را می گوییم هیچ مؤدایش باید برود طبق اصول عملیه به آن عمل بشود.
 لذا حالا این که من ایراد دارم دو تا ایراد است یک ثنائی نشد ثلاثی است برای این که آن الی حکم شرعی واقعی او ظاهری یعنی اما ان یحصل له القطع او الظن این ثنائی که نشد خب شد ثلاثی.
 یک حرف هم آمدیم سرمه چشمش کنیم کورش کردیم آمدیم ثنائیش کنیم رباعیش کردیم برای این که مرحوم آخوند رباعیش می کند می گوید اما ان یحصل له العلم او الظن اگر آن علم و ظن حجت نباشد می رویم روی دلیل انسداد اگر دلیل انسداد حجت باشد می گیریم اگر نه رابعا می رویم در اصول عملیه.
 نمی دانم چه شده؟ خب مرحوم آخوند دیگر شأن و مقامی دارد انصافا اما علی کل حال آن که می فهمیم حرف مرحوم شیخ تمام است حرف مرحوم آخوند این دو تا اشکالی که گفتم دارد.
 بعد می فرماید حالا می خواهند در مقابل شیخ که گفتند اما ان یحصل له العلم او الظن او الشک ثلاثی کردند اما اما را، ایشان گفتند نه دو تا اما داریم سه تا اما نداریم و یکی از اماها را درج کردند در امای اول و گفتند ثنائی حالا می گویند و ان ابیت عن ذلک و بخواهی ثلاثی کنی اگر می خواهی ثلاثی کنی باید این جور بگویی و ان ابیت الا ان یقال بالتثلیث فقل ان المکلف اما ان یحصل له القطع او لا و علی الثانی که لا اما ان یقوم له طریق معتبر اولا فمرجعه علی الاخیر القواعد المقرره یعنی اصول عملیه عین حرف مرحوم شیخ را آوردند برای خودشان یک تقسیم درست کردند فرقش این است که حرف مرحوم شیخ طلبه فهم بود حرف مرحوم آخوند آخوند فهم است و الا هیچ تفاوتی بین حرف مرحوم شیخ و مرحوم آخوند نیست خب مگر مرحوم شیخ چه فرمودند؟ فرمودند که المکلف اذا التفت الی حکم اما ان یحصل له القطع او الظن او الشک فان حصل له القطع عمل به و ان حصل له الظن عمل به و الا اصول عملیه، مرحوم آخوند چه می گویند؟ می فرمایند که ان المکلف اما ان یحصل له القطع او لا و علی الثانی که لا اما ان یقوم له طریق معتبر یعنی مظنه او لا اگر مظنه پیدا نکرد مرجعه الی القواعد المقرره عقلا او شرعا یعنی اصول عملیه و هیچ تفاوتی ندارد الا این که گفتم تفاوتش این است حرف مرحوم شیخ تعریف لفظی است و برای طلبه ها تفهیم و تفهم خیلی آسانتر خیلی بهتر است اما لبا هیچ تفاوت بین کلام مرحوم شیخ و کلام مرحوم آخوند نیست.
 علاوه بر این یک ایراد به مرحوم آخوند هست و این که ظن انسدادی را بردند توی شکوک و ظن انسدادی را خود مرحوم آخوند توی شکوک نبرده اند توی مظنه صحبت کرده اند دیگر یعنی مرحوم آخوند در جلد دوم کفایه اول بحث قطع را می کنند بعد هم بحث امارات را می کنند بعد هم بحث ظن انسدادی را می کنند ثم بحث اصول عملیه عقلا او شرعا خب این کفایه، این جا چه؟ این جا ظن انسدادی را بردند توی شکوک یعنی جای ظن انسدادی توی شکوک است نه توی مظنه در حالی که این جور نیست خب مظنه است دیگر، مظنه است جای آن هم بحثش توی مظنه است آن وقت فرقش این است که در خبر واحد اثبات می کنیم حجیتش را در ظن انسدادی نمی توانیم حجیتش را اثبات بکنیم لذا وجوده کالعدم می شود شک یعنی از نظر دلیل، شک و مظنه تفاوتی ندارد نوبت می رسد به اصول عملیه واین کاری که مرحوم شیخ کردند خود مرحوم آخوند در کفایه این کار را کرده اند و روی این تعریف باید ظن انسدادی را ببرندش توی اصل عملیه و همین جور که در برائت عقلی صحبت کرده اند در ظن انسدادی هم صحبت بکنند برای این که عبارت را ببینید چه جور است و ان ابیت الا ان یقال بالتثلیث فقل ان المکلف اما ان یحصل له القطع او لا حالا که لا و علی الثانی اما ان یقوم له طریق معتبر مثل خبر واحد او لا فمرجعه علی الاخیر الی القواعد المقرره یعنی آن جا که قطع نیست آن جا که یقوم طریق معتبر نیست باید در باب شکوک صحبت بشود من جمله دلیل انسدادی باید در باب شکوک صحبت بشود در حالی که در کفایه ظن انسدادی در باب ظنون صحبت شده نه در باب شکوک.
 و علی الظاهر اگر مرحوم آخوند اکتفا کرده بودند به همان فرمایش استاد عزیزشان مرحوم شیخ انصاری مخصوصا این که در تعریف لفظی اصلا یکی از شاهکارهای کفایه همین است که شما مثلا وقتی وارد قوانین بشوید در هر بحثی می بینید که مثلا مرحوم صاحب قوانین با آن دقتی که دارد هفت هشت ده سطر بعضی اوقات یک صفحه راجع به این که مانع اغیار است یا نیست؟ جامع افراد است یا نیست؟همچنین مثل صاحب فصول هدایه المسترشدین، قبلی ها خود مرحوم شیخ انصاری هم گاهی این جورها کرده اند مرحوم آخوند آمدند مسئله را حلش کرده از اول گفتند آقا این تعریف ها تعریف منطقی که نیست فلسفه که نمی خواهیم بخوانیم منطق که نمی خواهیم بخوانیم بگوییم تعریف جامع افراد است یا نه؟ مانع اغیار است یا نه؟ می خواهیم تعریف لفظی بکنیم می خواهیم تعریف تقریبی بکنیم می خواهیم تعریف لغوی بکنیم و تعریف لفظی می خواهد جامع افراد باشد می خواهد نباشد می خواهد مانع اغیار باشد می خواهد نباشد تبدیل لفظ به لفظ است برای تفهیم و تفهم خب این شاهکار مرحوم آخوند است انصافا هم عالی است خوب است دیگر بعد از مرحوم آخوند هم اصلا این ان قلت های جامع افراد است یا نه؟ مانع اغیار است یا نه؟ ورافتاد خود مرحوم آخوند هم خب در کفایه شاید بیش از 10 جا تا می رسند به این حرفها می گویند این ها تعریف لفظی است ان قلت قلت ندارد می خواهد جامع افراد باشد می خواهد نباشد می خواهد مانع اغیار باشد می خواهد نباشد خب به مرحوم آخوند می گوییم آقا اول کار حرف خودتان را شکستید مرحوم شیخ یک تعریف لفظی کردند برای تفهیم و تفهم شما هم بفرمایید این تعریف مرحوم شیخ خیلی خوب است چون تعریف منطقی نیست بنابراین می خواهد جامع افراد باشد یا نه می خواهد مانع اغیار باشد یا نه حرف مرحوم شیخ خیلی خوب است المکلف اذا التفت الی حکم اما ان یحصل له القطع او الشک او الظن کتاب من یعنی فرائد از این سه چیز تشکیل داده شده احکام این سه چیز گفته می شود می شود تعریف لفظی، مرحوم آخوند باید فرموده باشند که مرحوم آخوند خیلی اهمیت به شیخ انصاری می دهد شیخنا العلامه رضوان الله تعالی علیه این جور فرمودند خوب فرمودند اما نمی دانم چه شده است به جای این حرف من رفته اند توی قلمبه سلمبه های کفایه مثل این که می خواهند تعریف منطقی تعریف فلسفی بکنند و اتفاقا نشده نمی خواهیم هم بشود.
 بحث فردایمان یک بحث فوق العاده مشکلی است اما این مشکل یا غلط مشهور در میان اصحاب شده و آن این است که شیخ رضوان الله تعالی علیه می فرماید یک قاعده کلی بحث قطع می خواهد بکند می گوید القطع حجه لا تناله ید الجعل اثباتا و لا نفیا مسئله قطع حجیت دارد حجیت ذاتی ما نه می توانیم بگوییم قطع حجت نیست محال است برای این که پیش مقطوع دارد می بیند ما بگوییم نبین، نه می توانیم بگوییم حجت است برای این که تحصیل حاصل است خب قطع حجت است دیگر آن چه در جوی می رود آب است این را شیخ انصاری فرموده همه من جمله مرحوم آخوند متابعت کرده و ما روی این ایراد داریم می گوییم القطع کاشف اما القطع حجه لا تناله ید الجعل نه، بعضی اوقات شارع مقدس می تواند بگوید قطعی که کاشف است پیش من حجیت ندارد مثل قطع قیاسی، ندیدم کسی بگوید اما فردا یک قدری درباره اش صحبت می کنم انشاء الله.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo