< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/04/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : مقدمات حکمت
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 مرحوم آخوند در کفایه می فرمایند مقدمات حکمت گاهی نتیجه استیعاب می دهد، استغراق، گاهی نتیجه عام بدلی می دهد، گاهی هم تضییق می کند اصلا نه اطلاق نه عموم بلکه تضییق، تضییق دائره کمش می کند.
 سه تا مثال هم می زنند می فرماید آن جا که استیعاب بکند احل الله البیع و حرم الربا مقدمات حکمت جاری می کنیم از احل الله البیع الف و لام جنس اراده می کنیم همه بیع ها را، با مقدمات حکمت استیعاب درست کردیم همه بیع ها حلال است همه رباها حرام است.
 می گویند گاهی هم عام بدلی درست می کند مثال می زنند به جئنی برجل می فرماید این رجل مثل الرجل نیست الرجل استیعاب دارد رجل استیعاب ندارد اما مثل ایّ در عام عام بدلی است یعنی یک مرد، آن مثال اول می گوید جنس مرد، این مثال دوم می گوید یک مرد، استیعاب نه، نتیجه الاستیعاب آری.
 می فرمایند گاهی تضییق می کند مثال می زنند می فرمایند که اطلاق صیغه افعل و ما بمعناها اقتضا می کند واجب نفسی است نه غیری، تعیینی است نه تخییری، عینی است نه کفایی، با مقدمات حکمت واجب عینی درست کردم نه کفایی، واجب تعیینی درست کردم نه تخییری، واجب نفسی درست کردم نه غیری می فرمایند مقدمات حکمت به جای این که استیعاب بکند تضییق کرده است معمولا مقدمات حکمت درست می کنم مطلق درست بکنم بگویم این صیغه افعل و ما بمعناها هم واجب تخییری است هم واجب تعیینی هم واجب نفسی است هم واجب غیری و هم واجب عینی است هم واجب کفایی، می فرمایند اما نه می گویم مولا در مقام بیان مراد است قید تخییریت نیاورده تعیین است، قید کفایی نیاورده عینی است قید غیری نیاورده نفسی است این فرمایش مرحوم آخوند.
 و ما به سرتای پای این کلام اشکال داریم و ما دلمان می خواهد شماها این اشکالها را رفعش بکنید و ما تحشیه کنیم جزوه ای که در آن اشکال داریم اما متأسفانهما تحشیه از شما یا ندیدیم یا کم دیدیم.
 ایراد اول ما به مرحوم آخوند این است که ایشان می فرمایند که اطلاق به ما می گوید استیعاب، اطلاق به ما می گوید عام بدلی در حالی که اطلاق به ما می گوید ماهیت لا بشرط لا یکون استیعابا و لا بدلیا، معنای اطلاق این بود که مولا در مقام بیان مراد است ماهیت را آورده زیر حکمش قرینه نیاورده پس مطلق اراده کرده، مطلق که استیعاب نیست مطلق که عام بدلی نیست مطلق همان ماهیت لا بشرط ماهیت من حیث هی هی لیس الا هی که یادتان باشد سابقا گفتم وجود خارجی هم ندارد، این را نگفته اند این ها را من به شما می گویم شما باید اشکال به من بکنید چون که نگفته اند این ها را باید شما حسابی مبنا درست بکنید اشکال بکنید به من و این حرفهای من را باید حسابی رد بکنید و بالاخره ماهیت لا بشرط این وضع دارد اما استعمال ندارد برای این که ماهیت لا بشرط آن ست که موضوع برای علم منطق است موضوع برای علم فلسفه است و موضوع برای خیلی از مباحث اصول ماست و اما اگر بخواهد بیاید توی خارج یا باید الف و لام باشد یا تنوین باشد یا اضافه، شیئ، رجل بدون تنوین بدون اضافه بدون الف و لام توی خارج نمی شود بیاید، نداریم دیگر، اگر این رجل را ما بخواهیم مبتدایش قرار بدهیم خبرش قرار بدهیم فاعلش قرار بدهیم مفعولش قرار بدهیم باید یک چیزی به آن اضافه کنیم تا آن موضوع له بیاید توی خارج یا تنوین است یا الف و لام است یا اضافه است لذا مثلا باید بگوییم که جئنی برجلٍ و اما جئنی برجل خب از نظر ادبیت غلط است، یا باید بگوییم جئنی بالرجل و الا جئنی برجل بدون الف و لام نمی شود بله گاهی اضافه اش می کنم مثل جئنی بغلام زید جئنی بغلام عالم و امثال این ها آن خوب است اما همان راهم که اضافه می کنم بالاخره یک خصوصیتی پیدا می کند تا اضافه می کنیم وقتی چنین باشد این که مرحوم آخوند می فرمایند که ماهیت استیعابی ما ماهیت استیعابی نداریم، مطلق استیعابی، مطلق بدلی، اگر شما استیعاب درست بکنید از الف و لام با الف و لام درست می کنید تعدد مطلوب است الف و لام را می آورید الف و لام الف و لام جنس است اسمش را می گذارید تعریف جنس الف و لام اشاره می کند به جنس، الف و لام استیعاب جنسی درست می کنید چنانچه اگر بگویید جئنی برجلٍ اسمش را می گذارند تنوین تنکیر تنوین است برای شما بدل درست می کنید یعنی یک، آن جئنی بالرجل یعنی همه آنها، آن جئنی برجل یعنی یکی از آنها، اگر همه آنهاست الف و لام درست می کند اگر یکی از آنهاست تنوین درست می کند.
 از همین جهت اگر یادتان باشد می گفتم این قضیه که مشهور شده مطلق قبل از مقدمات حکمت مهمله، بعد از مقدمات حکمت ساریه، نه، سریان و جریان با مقدمات حکمت توی منطق نمی آید بلکه مقدمات حکمت به ما می گوید ماهیت من حیث هی هی است قید ندارد لذا اگر مقدمات حکمت درست کردیم به ما می گوید جئنی برجل عالم نیست که اگر یادتان باشد نقل می کردم از استاد بزرگوارم آقای بروجردی همچنین از حضرت امام رضوان الله تعالی علیهما که این دو تا اصلا می فرمودند مقدمات حکمت آن مقدمه دوم لازم نیست چرا؟ برای این که محقق موضوع است، بر می گردد حرف به این که مقدمات حکمت گاهی استیعاب درست می کند گاهی بدل می گوییم نه، این کلاه صدر اعظم است سر نوکر گذاشته اید، استیعاب را الف و لام درست می کند نه مطلق، بدل را هم تنوین درست می کند نه مطلق، مطلق بدون تنوین و مطلق بدون الف و لام اصلا وجود خارجی ندارد، این ایراد اول من به مرحوم آخوند تقاضا دارم روی آن فکر بکنید ببینیم که می شود از شما استفاده بکنیم یا نه؟
 و اما حرف دوم حرف دوم را همه محشین به مرحوم آخوند اشکال کرده اند هم مرحوم آقای کمپانی رضوان الله تعالی علیه هم شاگردهایشان مرحوم نایینی هم مرحوم آقا ضیاء هم اساتید ما که من جمله مرحوم حاج شیخ شاگردهای مرحوم آخوند و شاگردهای شاگرد مثل آقای داماد حضرت امام، آقای بروجردی شاگرد مرحوم آخوند همه به مرحوم آخوند گفته ا ند این فرمایش شما که می فرمایید که مطلق تضییق درست می کند درست نیست و این از عجایب هم هست اگر این قدر شهرت داشته چرا این توی کفایه آمده؟ مرحوم آخوند مقید بوده اند این طور که مشهور است که جزوه ای داشته اند درسش را دو سه دوره گفته اند بعد زا دو سه دور لجنه داشته داند بعضی از بزرگان به من می گفتند ما در آن لجنه بودیم در آن جا ان قلت قلت و این کفایه شد پخشش کردند ما هم گله بزرگی از این لجنه داریم که این قلمبه سلمبه ها چرا؟ یعنی چرا صاف حرف نزدید؟ کفایه رسمش هر کجا مطلب مشکل است خب مطلب مشکل است آن جا که مطلب مشکل نیست لفظ مشکل شده یعنی کفایه شده سرتاپا مشکل، آن لجنه باید با زبان عربی سالم طلبه پسند این دو جلد کفایه را سه جلد کرده باشد حسابی عالی، برای این که مبانی خیلی مهم خیلی دقیق.
 حالا مرادم این جاست همه ایراد کرده اند اما باز هم توی کفایه آمده و ایرادشان این است می گویند آقا این که شما می گویید واجب است اطلاق، یعنی مقدمات حکمت مولا در مقام بیان مراد است نگفته غیری پس نفسی، خب عکسش را هم بگو نگفته نفسی پس غیری، این را از کجا درست کردی که مولا در مقام بیان مراد است نگفته غیری پس نفسی؟، نگفته تخییری پس تعیینی؟ نگفته عینی پس کفایی؟ این را از کجا درست می کنی؟ این چه اطلاق است؟ این مقدمات حکمت چرا این جوری؟ چرا تضییق می کند؟ مقدمات حکمت باید بگوید که مولا در مقام بیان مراد است قید نیست پس مطلق اراده کرده خب این جا هم همین را بگو، بگو مولا در مقام بیان مراد است قید نفسیت قید غیریت نیاورده پس نه نفسی نه غیری می شود همان مطلق، تضییق دیگر نیست، نه تعیینی نه تخییری قید است هر دو دیگر یعنی آن ماهیت تقسیم هم می کنیم الواجب اما نفسی او غیری و اما تخییری او تعیینی و اما عینی او کفایی خب این ها تقسیم هایی که مرحوم آخوند توی اول اوامر به ما یاد داده اند.
 حالا عجب این جاست که این فرمایش مرحوم آخوند تکراری هم هست توی باب اوامر همین را فرمودند، فرمودند صیغه افعل و ما بمعناها اطلاق صیغه افعل و ما بمعناها یقتضی النفسیه و العینیه و التعیینیه همان جا هم ما ایراد کردیم به مرحوم آخوند که آقا اطلاق یعنی بدون قید، معنای بدون قید نه نفسیت است نه غیریت، نه تخییریت است نه تعیینیت، نه کفائیت است نه عینیت، اطلاق، مقدمات حکمت به ما اطلاق می دهد نه مقدمات حکمت به ما تضییق بدهد، این خلاصه حرف است.
 آقایان همه این ایراد را به مرحوم آخوند دارند هم آن جا توی اطلاق صیغه افعل یقتضی کذلک دارد هم این جا همه آنها می فرمایند این که می گویی مطلق تضییقی، مقدمات حکمت برای ما مطلق تضییقی درست می کند این درست نیست.
 کاری به روایات نداریم توی مردم، مردم هم همین طورند. این خلاصه حرف است.
 آن وقت ما در باب اوامر یک حرفی داشتیم گفتیم که این اصل حرف درست است یعنی اگر امر کرد مولا یک کسی بگوید این امر غیری است دیگری هم می تواند به جا بیاورد و نیاورد کتک می خورد، بگوید این کفایی است من هم به جا نیاورم طوری نیست کتک می خورد، تعیینیت و نفسیت و عینیت این ها عقلاء وقتی امر را بگویند می گویند امر یعنی این.
 استاد بزرگوار ما حضرت امام رضوان الله تعالی علیه توی آن باب اوامر می گفتند که این ظهور است همین حرفی که ایشان می گویند، عقلاء این جور می فهمند، این غیر از اطلاق است اصلا مقدمات حکمت جاری نیست، اطلاق، ما می گفتیم خب اگر ظهور است وضع است اصلا وضع یعنی چه؟ ظهور لفظ دلالت می کند بر معنا اسمش را می گذارید وضع لذا ما آن جا می گفتیم که اطلاق امر یقتضی النفسیه للوضع، غیریت قرینه می خواهد برای این که موضوع له نیست مجاز است همچنین یقتضی تعیینیت، تخییریت دلیل می خواهد و الا مجاز است دلیلش هم همان که قرینه هست قرینه یعنی مجاز، حالا فرقی نیست بین حرف من و حضرت امام، حضرت امام رضوان الله تعالی علیه وضع را نمی گفتند من اتفاقا به ایشان هم عرض می کردم آقا این که شما می گویید ظهور دارد حرف خوبی است اما ظهور کاشف از وضع است و بگویید اصلا صیغه افعل و ما بمعناها وضع شده برای نفسیت، وضع شده برای تعیینیت، وضع شده برای عینیت ما بقی قرینه می خواهد، ایشان هم چیزی نمی فرمودند ولی علی کل حال حرف مرحوم آخوند درست نیست ولی حالا این درست نیست از من و حضرت امام نیست همه شاگردهای مرحوم آخوند می گویند فرمایش مرحوم آخوند درست نیست همین شاگردها این کفایه را تاییدش کردند درستش کردند دادند دست مردم حالا به این جا که می رسند می گویند درست نیست حرف مرحوم آخوند درست نیست و اطلاق صیغه اقتضا می کند تعیینیت را نه غیریت را، نفسیت را نه غیریت را، عینیت را نه کفائیت را این درست نیست لذا این فرمایش مرحوم آخوند، این مسئله مسئله آخر هم هست در مطلق و مقید این فرمایش مرحوم آخوند سرتاپا درست نیست.
 یک حرف دیگر هم هست این حرف را تقاضا دارم روی آن فکر بکنید مرحوم آخوند چند روز قبل می گفتند که انشائات قابل تقیید نیست پس مقدمات حکمت در آن جاری نیست امروز این جا می فرمایند اطلاق صیغه امر یقتضی التعیینیه و مقدمات حکمت را جاری می کنند در حالی که صیغه افعل و ما بمعناها معانی حرفی است دیگر انشاء است، سابقا می گفتند اطلاق یوخدور حالا می گویند اطلاق آن هم چه اطلاق گنده ای.
 اگر بتوانید جواب بدهید یک امتیاز حسابی هر که جواب بیاورد به او می دهم.
 باب مطلق و مقید تمام شد شنبه راجع به مجمل و مبین انشاء الله.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo