< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/03/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : مقدمات حکمت
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 فصل سومی که در باب مطلق و مقید فرموده اند فرموده اند اطلاق گیری احتیاج دارد به مقدمات حکمت یعنی احتیاج دارد به یک مقدمات عقلی و تا آن مقدمات عقلی جاری نشود اطلاق گیری نمی شود.
 مشهور در میان اصحاب این مقدمات حکمت را دو چیز فرموده اند یکی مولا در مقام بیان مراد باشد یکی هم قرینه ای ذکر نکرده باشد گفته است اکرم بعالم در مقام بیان این هم هست که عالم اکرام بشود لذا می گویید مولا در مقام بیان مرادش است نگفته اکرم عالم متقی پس هر عالمی باشد متقی باشد یا فاسق لذا گفته اند اگر در مقام بیان مراد نباشد مهمله حکم است اطلاق گیری نمی توانیم بکنیم اگر هم قرینه ای باشد آن قرینه به ما می گوید که این عالم اطلاق ندارد
 مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه یک مقدمه اضافه کرده اند گفته اند باید قدر متیقن در مقام تخاطب هم نباشد لذا این مقدمات حکمت را دیگر سه درست کرده اند تا مقدمات حکمت هم جور بیاید دو تانیست سه تاست، مولا در مقام بیان مراد است قرینه ای ذکر نکرده قدر متیقن در مقام تخاطب نیست پس اطلاق اراده کرده است این خلاصه حرف است.
 الا این که یک ان قلت قلت ها یک ان قیل قیل ها در این جا گفته شده است.
 حرف اول مربوط به مرحوم حاج شیخ رضوان الله تعالی علیه است مرحوم حاج شیخ می فرماید مقدمه اول را این که مولا در مقام بیان مراد است این را لازم نداریم چرا لازم نداریم؟ مرحوم حاج شیخ در درر می فرمایند برای خاطر این که این در وقتی که می گوید جئنی برجل جئنی بعالم اگر مطلق اراده کرده باشد بالاصاله است اگر مقید اراده کرده باشد بالعرض است دوران امر است بین این که کلامش بالاصاله باشد یا بالعرض خب بالاصاله به ما می گوید که قیدی نیست اراده کرده است مطلق را لذا مرحوم حاج شیخ می فرماید این که مشهور شده یکی از مقدمات حکمت این که مولا در مقام بیان مراد باشد احتیاج به این مقدمه نداریم و همین مقدار که قیدی در کار نباشد دیگر نمی دانیم آیا این اکرم بعالم بالاصاله اراده شده یا بالتبع؟ عقلاء می گویند عقل ما می گوید بالاصاله اراده شده است این خلاصه حرف مرحوم حاج شیخ است.
 اما ظاهرا نزاع نزاع لفظی باشد بین قوم و بین مرحوم حاج شیخ، آنها که می گویند مولا در مقام بیان مراد است معنا این است که گفته اکرم بعالم این در مقام بیان مراد بوده این عمل بکند به این اکرم بعالم مهمله حکم نبوده است مرحوم حاج شیخ می فرماید که این که گفته اکرم بعالم بالاصاله اراده کرده است آن ماهیت لا بشرط را برای این که اگر ماهیت لا بشرط را نمی خواست اراده بکند باید قید بیاورد اگر قید می آورد اراده بالتبع می شد روی ماهیت لا بشرط یعنی از آن اراده می شد رجل متقی رجل عالم خب آن کسانی هم که می گویند مولا در مقام بیان مراد باید باشد همین است که بالاصاله می خواهد از این اکرم برجل اراده بکند رجل را، دیگر احتیاج به حرف مرحوم حاج شیخ اصلا نیست اما مرحوم حاج شیخ آن چه فرموده اند با آن چه قوم گفته اند تفاوتی ندارد قوم می گویند که اگر گفت اکرم برجل و ما نمی دانیم آیا رجل عالم یا مطلق رجل؟ می گوییم مطلق رجل چرا؟ در مقام بیان مرادش است می خواهد مرادش متحقق در خارج باشد
 مرحوم حاج شیخ به جای این می فرماید که اکرم برجل که گفته اگر رجل عالم اراده کرده باشد این رجل بالتبع گفته شده نه بالاصاله دوران امر است بین بالاصاله و بین بالتبع، بالاصاله مقدم است ظاهراً لفظ ها با هم تفاوت کرد هر دو یک حرف می خواهند بزنند و این است این حکم را که می دهد به عبد عمل بکند این حکم مطلق است یعنی قید ندارد در مقام بیان مرادش است می خواهد اراده اش را یعنی حکم را بگوید عمل بکنید، مقدمه دوم این که قید نیاورده پس مطلق اراده کرده چه بگوییم مولا در مقام بیان مراد است چه بگوییم این که این اکرم برجل اگر مطلق باشد اراده بالاصاله است اگر مقید باشد اراده بالعرض است دوران امر بین اراده بالاصاله یا اراده بالعرض اراده بالاصاله مقدم است این عباره اخرای این است که این باید در مقام مهمل گویی نباشد و خیلی جاها در مقام تشریع حکم است در مقام این است که مهمله حکم را بگوید از این جهت در مقام بیان خصوصیات نیست، در مقام مطلق گویی است یعنی مطلق هم نگویید در مقام بیان مهمل گویی است مثلا مثل الرجل خیر من المرأه آن که در نظر دارد می گوید مهمله حکم یعنی جنس رجل این بهتر از جنس زن است الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض دیگر ایراد به آن وارد نیست این که الرجل خیر من المرأه خیلی زنها بهتر از خیلی مردها، اگر اعتراض به او بکنند می گوید من در مقام بیان خصوصیات نبودم من در مقام بیان اصل این بودم که این جنس بهتر از این جنس و اما خصوصیات عوارض مشخصه آن را بهتر از آن بکند من اصلا در مقام بیان نبودم لذا اطلاق گیری نمی توانیم بکنیم برای این که مهمله حکم را گفته و در مقام بیان خصوصیات در مقام بیان اطلاق، سریان، جریان روی افراد اصلا نبوده. علی کل حال چه حرف مرحوم حاج شیخ چه حرف قوم این مقدمه از ضروریات است ما در وقتی می توانیم اطلاق بگیریم و حکم را ساری اگر یادتان باشد می گفتیم ساری نه اما مشهور این است که حکم ساری بعد از مقدمات حکمت مهمله حکم ساری می شود بالاخره وقتی می توانیم بگوییم از این مطلق اراده کرده هر فردی را، که در مقام بیان مرادش باشد به عبارت دیگر در مقام بیان خصوصیات باشد.
 مقدمه دوم گفته اند باید قرینه در کار نباشد اگر بگوید جئنی برجل عالم خب دیگر اطلاق گیری نمی توانیم بکنیم؟ برای این که قید آورده نگفته جئنی برجل گفته جئنی برجل عالم خب معلوم است این مقدمه هم ضروری است یعنی مولا در مقام بیان مراد است قید نیاورده چون قید نیاورده مطلق اراده کرده.
 خب همین طور که مقدمه اول ضروری است این مقدمه دوم هم ضروری است یعنی معلوم است اگر بگوید جئنی برجل عالم دیگر اطلاق گیری نمی توانیم بکنیم و بگوییم رجل اعم از عالم و غیر عالم،بله از جهات دیگر اطلاق گیری بکنیم بگوییم رجل اعم از فاسق و عادل اما دیگر قید علم که آمد این رجل را متخصصش کرد مقیدش کرد.
 مقدمه اول از ضروریات است حالا ولو عبارت مرحوم حاج شیخ هم بگوییم، مقدمه دوم هم از ضروریات است.
 استاد بزرگوار ما آقای بروجردی می فرمود این مقدمه هم لازم نیست.
 استاد بزرگوار ما حضرت امام هم از آقای بروجردی گرفتند و توی درس می گفتند توی تقریرات هم الان هست که این مقدمه لازم نیست چرا؟ آقای بروجردی می فرمودند برای این که این محقق برای حکم است محقق موضوع وقتی چیزی محقق موضوع شد دیگر لازم نیست بگوییم لذا اگر گفت که جئنی برجل چون قید نیاورده اطلاق دارد اما اگر گفت جئنی برجل عالم چون قید آورده موضوع ما ضیق است موضوع ما رجل عالم است اطلاق گیری دیگر نمی شود کرد بگوییم مولا در مقام بیان مراد است قید نیاورده پس اطلاق اراده کرده لذا آقای بروجردی می فرمودند این مقدمه دوم هم محقق موضوع است چون محقق موضوع است نباید بگوییم از مقدمات حکمت است.
 منفصله هم بر می گردد به متصله برای این که اگر گفت جئنی برجل بعد فردا، یک سال دیگر گفت جئنی برجل عالم حقیقتا جد مولا جئنی برجل عالم است حالا ولو این که متصل قید را نیاورده بعد که منفصل قید را می آورد می فهمیم جد مولا حکم مولا روی رجل عالم است نه روی مطلق رجل، اما آن که آقای بروجردی می فرمودند حضرت امام هم متابعت می کردند می فرمودند این جئنی برجل اگر بگوید جئنی برجل عالم خب این موضوع متحقق شده در رجل عالم اگر عالمش را نگوید موضوع متحقق شده در صرف رجل پس مقدمه دوم محقق از برای اطلاق گیری است به قول ایشان محقق موضوع است ضروری است اما ربطی به مقدمات حکمت ندارد.
 این را هم باید بگوییم باز نزاع نزاع لفظی است چرا؟ برای این کسی که می گوید اگر گفت جئنی برجل می گوییم مولا در مقام بیان مراد است قید نیاورده این می خواهند موضوع محقق بشود، می خواهند موضوع محقق بشود بگویند مولا در مقام بیان مراد است قید نیاورده پس مطلق اراده کرده لذا به جای این که بگوید که موضوع را متحققش کن گفته است باید قیدی در کار نباشد آن که می گوید که موضوع برای اطلاق گیری این است که قیدی در کار نباشد برای این که موضوع اطلاق آن جاست که قیدی نباشد آن آقا هم که می گوید مقدمات حکمت این است مولا در مقام بیان مراد قیدی نیاورده پس مطلق اراده کرده یعنی موضوع مطلق است یعنی موضوع قید ندارد.
 هر چه انسان فکر می کند نمی تواند این فرمایش مرحوم حاج شیخ را فرمایش آقای بروجردی را یک نزاع معنوی بگیرد ظاهرا نزاع لفظی است نزاع که لفظی شد این فرمایش قوم، مشهور خیلی عالی می شود بدون دردسر مولا در مقام بیان مرادش است قید ذکر نکرده پس مطلق اراده کرده گفته جئنی برجل می خواسته این عمل بکند قید هم نیاورده نگفته جئنی برجل عالم، در مقام بیان خصوصیات است قید نیاورده خصوصیت نیاورده پس مطلق اراده کرده است.
 لذا در وقتی که در مقام بیان خصوصیات نباشد اطلاق گیری نمی توانم بکنم می گوید الرجل خیر من المرأه در مقام خصوصیات نیست می خواهد بگوید این جنس بهتر از آن جنس مقدمات حکمت در این جا جاری نیست چرا جاری نیست؟ برای این که مولا در مقام بیان خصوصیات نیست حالا ما ببریمش توی زبان علمی که مرحوم حاج شیخ فرموده اند اگر مثلا گفت رجل این اصل اراده کرده رجل را، اگر بگوید رجل عالم این رجل دیگر بالتبع است بالاصاله نیست یا قیدش بالتبع است بالاصاله نیست پس بنابراین وقتی رجل می گوید یعنی مطلق خب این ها با آن حرف اول هیچ تفاوت نمی کند یعنی هر دو می گویند که وقتی می خواهیم اطلاق گیری بکنیم باید در مقام بیان خصوصیات باشد هر دو این را می گویند اگر در مقام بیان خصوصیات نباشد بخواهد بگوید که جئنی برجل در مقام این که زن نمی خواهم مرد می خواهم دیگر ما بخواهیم بگوییم هر مردی نمی توانم بگویم چرا؟ چون در مقام بیان خصوصیات نیست در مقام بیان این است که من یک کارگر می خواهم باید مرد باشد یک نویسنده می خواهم باید مرد باشد زن به دردم نمی خورد لذا اگر زن بیاورد بگوید تو گفتی مثلا جئنی برجل یا جئنی بفرد هر که می خواهد باشد می گوید من که در مقام بیان خصوصیات نبودم لذا این باید احراز بکنیم که این در مقام بیان خصوصیات است، از آن طرف هم قید باید نیاید بله این قید باید نیاید از واضحات است اما بالاخره محقق موضوع است مثل صغری و نتیجه گیری خب وقتی صغری و کبری را شما جمع می کنید ممکن است یک کسی بگوید ما صغری را لازم نداریم کبری را که گفتیم کفایت می کند اما برای این که نتیجه بگیریم می گوییم که صغری باید بیاید کبری باید بیاید ترتب باید باشد بعد ما نتیجه بگیریم از صغری و کبری ولو این که وقتی کبری را می گوییم صغری را نگوییم اشکال ندارد ممکن است نتیجه بگیریم اما بالاخره محقق کلام من این است که هم صغری ذکر بشود هم کبری بعد هم نتیجه بگیریم العالم حادث و کل حادث مثلا معدوم است فالعالم معدوم یک چنین چیزی، در این جا هم باید بگوییم مولا در مقام بیان مراد است گفته رجل و نگفته رجل عالم پس هر رجلی، می خواهد عالم باشد می خواهد جاهل باشد ظاهرا این فرمایش مرحوم حاج شیخ و فرمایش آقای بروجردی یک عبارتا اخرای آن چه است که قوم فرموده اند و راجع به هر دو مقدمه لازم است به آن می گوییم مقدمات حکمت مولا در مقام بیان مراد خصوصیات است اگر در مقام بیان مراد خصوصیات نباشد اطلاق گیری نمی توانم بکنم قید ذکر نکرده اگر قیدی آورده باشد نمی توانم نتیجه اطلاق بگیرم حالا که در مقام بیان خصوصیات است قید هم ندارد پس اطلاق هست.
 حالا مرحوم صاحب کفایه اضافه کرده اند یک مقدمه، دیگران ندارند این از مرحوم صاحب کفایه به بعد پیدا شده مقدمه سوم قدر متیقن در مقام تخاطب باید نباشد این قدر متیقن در مقام تخاطب باید نباشد یعنی چه؟ هر کسی چیزی گفته است متاسفانه خود مرحوم آخوند هم این جا شرحی نداده است لذا شاگردهای مرحوم آخوند هر کدامشان در این باره حرفی زده اند یک مطالعه دقیقی بکنید تا فردا انشاء الله.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo