< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/03/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : بدا
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث ما درباره بدا بود و ای کاش مرحوم آخوند این قضیه نسخ و قضیه بدا را در این جا نیاورده بودند برای این که به طور فشرده به طور اجمال از هر دو قضیه گذشته اند و مسئله مشکل شده است.
 مرحوم آخوند و خیلی ها که مرحوم شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه هم در عده فرموده اند خیلی مسئله عوامانه و از مسئله گذشته اند بدا یعنی ظهور بعد الاخفاء و پروردگار عالم در تکوین گاهی ظهور بعد الاخفاء دارد یا اظهار بعد الاخفاء دارد در تشریع هم همین طور است اگر در تشریع باشد اسمش را می گذاریم نسخ اگر در تکوین باشد اسمش را می گذاریم بدا و السلام علیکم و رحمه الله خب حرف هم حرف متینی است حرف هر طلبه پسندی است و مسئله بدا را مرحوم آخوند اخذا تبعا لشیخ طوسی این جور فرموده اند معمولا هم شاگردهای مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه همین جور ها مشی فرموده اند.
 در جلسه قبل می گفتم حرف خوبی است دیگر ان قلت قلت فلسفی و عرفانی و این ها هم ندارد بحث هم فلسفی و عرفانیش نمی کنیم نکرده اند و بدای در روایات را هم همین جور معنا کرده اند هم بدای تکوینی درست کرده اند هم بدای تشریعی درست کرده اند هم نسخ را معنا کرده اند و قضیه تمام شده.
 اما این فرمایش شیخ بزرگوار از قدماء مرحوم آخوند از متأخرین می گفتم با روایات اهل بیت نمی سازد برای این که روایات می گوید که هیچ پیامبری نشده از او اقرار نگیرند به قضیه بدا ما عظم الله امرا بمثل البدا هفت هشت ده تا این جور روایت داریم و ما بخواهیم بدائی که مرحوم شیخ طوسی، مرحوم آخوند فرموده اند این جور که فرموده اند معنا بکنیم با این روایت ها جور نمی آید برای این که این فرمایش مرحوم شیخ طوسی فرمایش مرحوم آخوند یک چیز ضروری یک چیز واضح یک چیز هویدا این دیگر انبیاء را قبل از نبوت از آنها اقرار بگیرند به قضیه بدا و هیچ امر بزرگی به مثل بدا نیست و امثال این ها جور نمی آید لذا بنا شد که شما عزیزان یک مطالعه ای داشته باشید ببینیم چه جوری جمع بین این روایات و قول شیخ طوسی و قول آخوند بکنیم حرف مرحوم شیخ طوسی حرف مرحوم آخوند فی نفسه خیلی حرف خوبی است روایاتی هم که در باب بدا آمده خیلی ظاهر الدلاله تواتر اجمالی دارد تواتر اجمالی هم قدر متیقن باید بگیریم قدر متیقنش این است مسئله بدا پیش ائمه طاهرین علیهم السلام خیلی بزرگ بوده است که ائمه طاهرین با اشاره فرموده اند شیعه به مسئله بدا خیلی باید اهمیت بدهد و مسئله بدا یک مسئله فوق العاده مهم در تشیع است.
 حرف دوم در بدا حرف فلاسفه است هم صدر المتألهین در اسفار دارد هم شیخ الرئیس در شفاء دارد، استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه هم هم درسا هم توی آن شبهای پنج شنبه و جمعه که جلسه خاص بود اصرار روی آن داشتند و آن هم یک مطلب دقیق فلسفی که با این روایت ها جور نمی آید و الا اصل مطلب آن مطلب هم عالی، این که پروردگار عالم به نسبت متعلق علمش گاهی علم دارد به علت تامه گاهی علم دارد به مقتضی برای این که این متقضی موجود می شود علت تامه اش موجود نمی شود موانع می آید جلو و مقتضی موجود است مانع مفقود نیست لذا اصلا موجود نمی شود معلوم خدا نمی شود لذا آن جا که علم ازلی به علت تامه باشد مسلم لا ینفک است نمی شود که علم ازلی باشد اما معلول موجود در خارج نشود اما گاهی پروردگار عالم علم به مقتضی دارد در ازل علم به مقتضی هست و معنای علم به مقتضی این است که مقدمات فراهم می شود ذی المقدمه فراهم نمی شود برای این که یا مانع توی کار است یا شرطی از شروط نیامده، نمی آید، و علامه طباطبایی در شبهای پنج شنبه و جمعه روی این پافشاری داشتند و همین مثالها را هم می زدند قضیه حضرت یونس این جوری شده، پروردگار عالم علم به عذاب نداشته چون عذاب اصلا واقع نمی شد، اما علم به مقتضی داشته یعنی مقتضی برای آمدن عذاب برای قوم یونس مسلم بوده است دیگر، حضرت یونس هم نمی دانسته است که این علم به مقتضی است مقتضی موجود می شود و مانع می آید جلو آن مقتضی لا یؤثر اثره حضرت یونس این علم را نداشته اما پروردگار عالم علم داشته علم به مقتضی، لذا پروردگار عالم فرموده که این ها معذب می شوند یونس هم ول کرد رفت بعد هم خدا یک گوشمالی عجیبی به حضرت یونس داد که چرا قومت را رها کردی؟ و بالاخره آنها هم مانع ایجاد کردند برای عذاب و آن توبه، توبه واقعی رفع عذاب چنانچه مثلا قوم لوط آنها پروردگار عالم به علم ازلی به علت تامه علم داشته لذا آن ملائکه ای که آمدند به حضرت ابراهیم گفتند ما داریم می رویم این ده قوم لوطم را وارونه کنیم بعدهم سنگ های آسمانی بیاید و اصلا کان لم یکن شیئا مذکورا که حضرت ابراهیم گفت که حضرت لوط و مریدهای حضرت لوط را چکار می کنی؟ گفت آن را هم فکرش را کرده ایم اول حضرت لوط و مریدها را بیرون می کنیم الا زنش را، زنش از این لوطی هاست بنابراین آن نه، اما مابقی را بیرون می کنیم خب رفتند و آن قضایای غریب و عجیب هم جلو آمد و بالاخره بعد از اذان صبح ده وارونه شد رفت توی زمین به طور کلی نابود شد بعد هم سنگ های آسمانی روی آن باریده شد کان لم یکن شیئا مذکورا علم ازلی بوده مانع جلو نیامده اثّر اثره لذا جهلی راجع به بدا برای پروردگار عالم جلو نمی آید برای این که پروردگار عالم گاهی علم به مقتضی دارد گاهی علم به علت تامه، راجع به حضرت یونس علم به مقتضی داشته برای این که اصلا عذاب واقع نمی شده، معلومی توی کار نبوده فقط معلوم مقتضی بوده نه معلول که سرچشمه از علت تامه بگیرد معلول توی کار نبوده مقتضی توی کار بوده خدا هم علم به مقتضی داشته اما در قضیه حضرت ابراهیم که ملائکه آمدند اول پیش حضرت ابراهیم که قرآن نقل می کند و بعد گفتند ما می خواهیم برویم قوم لوط را نابود بکنیم پروردگار عالم علم داشته به علت تامه نه به مقتضی یعنی علم به این داشته که حتما امشب این قوم لوط نابود خواهد شد و این بدا که به آن می گوییم ظهور بعد الاخفاء معنایش این است یعنی وقتی که قوم یونس ایمان آوردند آن وقت ما می فهمیم، نه، بالاتر، آن وقت حضرت یونس می فهمد که پروردگار عالم علم به مقتضی داشته نه علم به علت تامه.
 خب این در فلسفه هم مرحوم حاجی سبزواری هم یک اشاره دارند، مفصل نه، اما راجع به علم ربوبی این ها خیلی حرف زده اند خیلی، حتی می دانید اگر فلسفه خوانده باشید علم را منقسم کرده اند به 12 قسم و یکی همین علم مقتضی است دیگر، آن جاها مثل صدر المتألهین در اسفار، نه، بالاتر مرحوم شیخ الرئیس در شفا با آن قلمبه سلمبه های لفظی شان راجع به این معلوم پروردگار که گاهی مقتضی است گاهی علت تامه خیلی صحبت کرده اند.
 خب حرفها همه خوب است شکی نیست از فلسفه هم که بیاییم پایین بخواهیم فلسفه را فارسیش بکنیم باز همین طور است که چیزهایی که در عالم واقع می شود گاهی مقتضی اش هست و شرایطش موجود نمی شود یا مانع موجود می شود لذا آن مقتضی نمی تواند تأثیر خودش را بکند مثلا راجع به افعال ما این جور است تصور می کنیم خب این می گویند مقتضی حالا من که می گویم هر کدام این ها علت تامه برای بعد است حالا آقایان نگفته اند بالاخره تصور می کنیم تصدیق می کنیم شوق پیدا می شود عزم پیدا می شود اراده پیدا می شود وقتی اراده پیدا شد فعل پیدا می شود که اسمش را می گذارند اراده جزء اخیر علت تامه.
 اما خیلی اوقات تصور می کنیم تصدیق می کنیم عزم، شوق اما اراده نکرده پشیمان می شویم مهمان برایمان می آید می خواهیم از خانه برویم بیرون مهمان برایمان می آید زمین گیر می شویم خب مقتضی موجود شد معلول موجود نشد چرا؟ برای این که اراده روی آن نبود مقتضی موجود مانع مفقود آن وقت علت تامه اثّر اثره این خیلی جاهاست، شاید بتوانیم بگوییم که 50 درصد از کارها مقتضی اش موجود می شود نه علت تامه اش لذا آن علت تامه اش هم که موجود نمی شود گاهی دست ماست گاهی دست دیگران، دست اقتضائات است می خواهد مسافرت کند صبح پا می شود می بیند برف آمده خب منصرف می شود دیگر، خبر به او می دهند این که تو می خواهی بیایی ما داریم می آییم 50 درصد کارهایی که ما انجام می دهیم مقتضی اش موجود می شود اما آن معلول موجود نمی شود برای این که مقتضی موجود است مانع مفقود نیست یا شرطی از شروط باید بیاید آن شرط نمی اید همه شرطها را فراهم می کنم عرفت الله بفسخ العزائم و نقض الهمم چه جمله شیرینی امیر المؤمنین علی علیه السلام دارد خدا را از همین جا شناختیم که دست ما نیست عرفت الله بفسخ العزائم و نقض الهمم همین روایت هم ظاهرا صدر المتألهین است یا علامه طباطبائی توی درس ها الان شک کردم ظاهرا صدر المتألهین است به همین عرفت الله بفسخ العزائم و نقض الهمم هم تمسک می کنند.
 خب حرفها خیلی خوب است مخصوصا این 12 قسمی که به اعتبار متعلق علم برای خدا درست کرده اند هر 12 قسم بسیار عالی است بسیارمحتاج الیهاست و باید در نظرمان باشد لذا این حرفی هم که این جا شیخ الرئیس و صدر المتألهین و مرحوم حاجی و بعدش هم مثل علامه طباطبائی در نهایه و بعدش هم تفسیر شبهای پنج شنبه و جمعه با مثالها و با حرفهای جنبی خیلی خوب است اما فقط ایراد این است که این همه سروصدا شده برگشتش هم به این مطلب است که پروردگار عالم گاهی علم دارد به علت تامه گاهی علم دارد به مقتضی خب معلوم است آنچه در جوی می رود آب است اگر علم به مقتضی داشت معلول موجود نمی شود اگر علم به علت تامه داشت معلول موجود می شود.
 اما حالا امام باقر علیه السلام بگوید ما عظم الله امرا بمثل هذا الامری که فلاسفه گفته اند معلوم خدا گاهی مقتضی است گاهی علت تامه، نمی شود که، لذا این ایراد را چکارش بکنیم؟ باید بدا یک چیز مبهم مجملی باشد که ائمه طاهرین علیهم السلام این مبهم مشکل را حل کرده باشند بعد بفرمایند ما عظم الله امرا بمثل البدا بعد فرموده باشند که همه انبیاء اقرار گرفته شده اند به بدا بعد فرموده باشند هر که بدا را قبول ندارد از ما نیست بعد فرموده باشند هر که بدا را ندارد چیز سرش نمی شود.
 لذا این روایت ها که خیلی است نه با قول مرحوم آخوند جور می آید نه با قول شیخ الرئیس در حالی که قول مرحوم آخوند خیلی خوب است قول شیخ الرئیس و اقسام علم به 12 قسم خیلی خوب است اما بخواهیم به هم بچسبانیم بدائی که ائمه طاهرین گفته اند با این دو تا قولی که گفته شده.
 لذا دلمان می خواست از شماها در این باره استفاده بکنیم حرف سوم را بزنم چون که مسئله فلسفی شد و مشکل بود دیگر تمام بکنیم بگذاریم برای بعد اما حرف سوم را هم بزنم خلاصه اش را، فردا انشاء الله تکرار بکنم.
 عرفا و من جمله مرحوم آقای شاه آبادی بنابر آن چه حضرت امام نقل می کردند و خود حضرت امام رضوان الله تعالی علیه در خیلی از این کتابهای عرفانیشان ایشان راجع به بدا یک بحث دیگری دارند و خلاصه آن بحث این است که پروردگار عالم علم ازلی داشته است به ما سوی الله و این علم ازلی را به ما سوی الله می خواسته بنمایاند عالم را خلق کرده است برای این که آن علم ازلی هویدا بشود بدا یعنی ظهور ما سوی الله تجلی خدا و خلقت ما سوی الله برای بیان آن علم ازلی، یک روایت داریم حضرت امام خیلی روی این روایت پافشاری داشتند که مشهور هم هست کنت کنزا مخفیا فاجببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف ایشان می گفتند معنایش همین است که علم ازلی داشتند همین طور که وجود خدا در ازل علم خدا هم ازلی، دیگر صفات خدا عین ذات خداست دیگر، قدرت ازلی علم ازلی حالا من جمله علم ازلی کنت کنزا مخفیا من خدا بودم کسی مرا نمی شناخت می خواستم من شناخته بشوم این می خواستم هم واجب بود لازم بود قاعده لطف می گوید که خدا باید هویدا بشود لذا ما سوی الله را خلق کرد حالا این ها اسمش را می گذارند تجلی، یک تجلی فعلی شد ما سوی الله، وقتی آن تجلی علمی شد ما سوی الله یعنی بدو یعنی ظهور بعد الاخفاء خفایش آن علم ازلی ظهورش آن تجلی علمی، این هم قول عرفاست که می نازند هم به این حرف و خیلی درباره اش حرف زده اند و خیلی حرف می زنند و این روایتی که خواندم نظیرش هم زیاد است کنت کنزا مخفیا فاجببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف.
 خب دیگر حالا بس است ما را فردا این قول حضرت امام را که گرفته شد از حرفهای مرحوم آقای شاه آبادی است مرحوم صدر المتألهین دارند اما حالا نسبت نمی دهیم می خواهیم همین حرف آقای شاه آبادی باشد و حرف حضرت امام انشاء الله فردا یک قدری بیشتر تفصیلش می دهم امیدواریم بتوانیم از شما هم استفاده بکنم.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo