< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : دوران امر بین تخصیص و نسخ
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث این بود اگر چیزی داشته باشیم و شک کنیم آیا ناسخ است یا مخصص آیا می توانیم بگوییم مخصص است نه ناسخ مطلقا؟ یا بگوییم که تفصیل قائل بشویم؟ یا بمانیم توی آن و مراجعه کنیم به اصل عملی؟ در مسئله اختلاف است اما می توانیم از قول فقهاء به دست بیاوریم این که هر کجا این شک را بکنیم بگوییم مخصص است نه ناسخ شاید کسی بتواند این ادعا را بکند راجع به گفته بزرگان اما علی کل حال مرحوم آخوند و دیگران مسئله را منقسم کرده اند به چهار قسم و دو قسمش را دیروز عرض کردم
 یک دفعه عامی گفته شده خاصی هم گفته شده و تأخیر بیان از وقت حاجت هم نیست اصلا باید بگوییم شک نمی کنیم که این جا ناسخ باشد، مخصص است حتما. اما اگر تأخیر بیان از وقت حاجت شده باشد در این جا احتمال داده شده ناسخ است نه مخصص چرا؟ تأخیر بیان از وقت حاجت محال است لا اقل قبیح است.
 که دیروز عرض می کردم اگر این حرف درست باشد لازمه اش این است ما به واسطه روایات اهل بیت نتوانیم تخصیص قرآن بدهیم بلکه مدعی بشویم به واسطه روایات اهل بیت قرآن نسخ شده و این بدیهی البطلان است لذا می گفتیم این تأخیر بیان از وقت حاجت که مرحوم صاحب معالم و مرحوم صاحب قوانین و صاحب فصول و خیلی ها تأخیر بیان از وقت حاجت محال است لا اقل قبیح است می گفتیم این در محاورات شخصی است نه در قرآن و روایات اهل بیت که ضربا للقانون است، در قوانین نیست، در محاورات شخصی هست برای این که در محاورات شخصی اصلا حمل عام بر خاص نیست لذا مثلا اگر شیخ انصاری با آن تصحیح نشده فرائد، فرائد که ویرایش نشده مرحوم شیخ یک چیزی نوشته اند بعد هم بعد از مرحوم شیخ همه را چاپ کرده اند ولی همین مرحوم شیخ اگر اول فرائد یک عامی بگوید آخر فرائد یک خاصی بگوید شما حمل عام بر خاص نمی کنید شما می گویید که این شیخ انصاری تناقض گفته، چرا؟ برای این که در مکاتبات و محاورات و گفتگوها حمل عام بر خاص اصلا نیست وقتی حمل عام بر خاص نشد لذا تأخیر بیان از وقت حاجت بگویید قبیح است و معمولا اگر یک تهافتی باشد دومی را می گیریم نه اولی را، خب آن جاها می شود گفت.
 و اما در باب قوانین اصلا همه جا تأخیر بیان از وقت حاجت است خب زیاد روایت داریم که روایت را پیامبر اکرم فرموده خاصش را امام صادق علیه السلام فرموده تأخیر بیان از وقت حاجت، شما حمل عام بر خاص می کنید حتی خیلی جاها اول خاص گفته شده که حالا بعد فرض سوم ماست اول خاص گفته شده بعد عام گفته شده خاص را امام باقر علیه السلام فرموده اند عام را امام صادق علیه السلام فرموده اند شما حمل عام بر خاص می کنید لذا تأخیر بیان از وقت حاجت اصلا در باب قوانین نیست و تأخیر بیان از وقت حاجت هم جایز است، نه جایز است فراوان است اگر بخواهیم بگوییم نه اختلال فقه لازم می آید اختلال نظام لازم می آید هذا کله این که عام اول خاص بعد.
 اگر قضیه عکس شد خاص را گفته بعد عام را گفته این هم دو صورت دارد گاهی هنوز حاجت به عمل به خاص نرسیده تأخیر بیان از وقت حاجت نشده مسلم است پیش اصحاب حمل عام بر خاص می کنیم ولو این که خاص اول است عام بعد است حتی خاص در زمان رسول الله است، عام در زمان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه است اما دیگر فکر این که کدام مقدم است و کدام مؤخر نمی کنیم و مسلم حمل عام بر خاص می کنیم حالا این جا فرض هم این است تأخیر بیان از وقت حاجت هم نیست حالا اگر هم تأخیر بیان از وقت حاجت هم باشد باز هم همان حرف می آید جلو که تأخیر بیان از وقت حاجت مربوط به مکالمات است مربوط به محاورات است و اصلا در قوانین تقدم و تأخر و تأخیر بیان از وقت حاجت و این ها اصلا راه ندارد لذا خاص ما اول عام ما بعد، تأخیر بیان از وقت حاجت هم نیست خب مسلم است حمل عام، عام متأخر را تخصیص می دهیم به خاص متأخر و این در روایات ما زیاد است در قرآن و روایات هم زیاد است حتی در قرآن هم زیاد است و فکر تقدم و تأخر هم نمی کنند فکر تأخیر بیان از وقت حاجت و امثال این ها هم نمی کنند که آن حرف چهارم است
 قسم چهارم این که خاص اول عام بعد اما تأخیر بیان از وقت حاجت هم هست به خاص عمل شده، یک مدتی به خاص عمل شده گفته اکرم زیدا العالم و یک مدتی هم زید را اکرام می کنی حالا می گوید اکرم العلماء خب معلوم است دیگر اکرم العلماء اکرم زیدا العالم را از بین نمی برد آن به حال خود باقی است یک قدری توسعه پیدا می کند می شود اکرم العلماء همه آنها اگر مثبتین باشد.
 و اما اگر بگوید اکرم زیدا بعد بگوید اکرم العلماء الا زیدا خب این هم معلوم است چون متصل است اصلا زید را بیرون کرده، اما حالا منفصلش اکرم زیدا العالم یک سال طول کشید بعد گفت که اکرم العلماء آیا عام آن خاص را از بین می برد تا بگوییم نسخ است؟ یا آن خاص این عام را از بین می برد تا بگوییم اکرم العلماء الا زیدا؟ این هم باز فرموده اند چون که تأخیر بیان از وقت حاجت است بگو نسخ است البته قیل بعد هم جواب داده اند نه بابا این تقدم و تأخر در این جاها نیست و عام ما متخصص می شود به خاص ولو این که مدتی عمل به این خاص هم شده باشد چرایش را خب همین عرض ما این که دیروز گفتم یک قاعده کلی اذا دار الامر بین تخصیص و نسخ تخصیص مقدم است چرا تخصیص مقدم است؟ لشهرته، چرا نسخ متأخر است؟ لعدم شهرته وقتی که یک عام و خاص پیدا بکنیم ذهن عرف می رود روی تخصیص، ذهن عرف نمی رود روی نسخ همین که ذهن عرف نمی روی نسخ معنایش این است که اطمینان هست به تخصیص اما نسخش نه اطمینان نیست ظن غیر حجت است یعنی ظن نادر است ظن شاذ است ظن غیر معتنا به است که دیروز می گفتم اصلا در باب خبر واحد یا ظهورات همه این ها مظنه است اما احتمال خلافش شاذ است چون احتمال خلاف شاذ است اسمش را می گذاریم ظن متآخم با علم یعنی اطمینان یعنی علم عادی حجت است خب راجع به نسخ و تخصیص هم همین است، نسخ کم است آن کسانی که بعد درباره اش صحبت می کنیم آن کسانی که قائل به نسخ در قرآن شده اند همان ها قائل به نسخ در روایات نشده اند آن وقت این طرف بگرد آن طرف بگرد 64 تا آیه پیدا کرده اند که این آیات نسخ شده و وقتی که دقت توی آیات بکنیم می بینیم همه اش عام و خاص است الا شاذا همه اش مطلق و مقید است و من خیال می کنم یک اصطلاح بوده، اصطلاح بوده در میان قدماء مخصوصا اخباریین مخصوصا مفسرین اسم عام و خاص را می گذاشتند ناسخ و منسوخ البته اشتباه بوده اما زیاد داریم بعد درباره اش صحبت می کنیم کلمات بزرگان که می بینیم حمل عام بر خاص است اسمش را گذاشته اند این آیه آن آیه را نسخ کرده یعنی نسخ عمومی، عامش را گرفته، نسخ اطلاقی یعنی مقیدش کرده و الا اصلا ما قائلیم در قرآن نسخ نداریم در حالی که از نظر ثبوت بعد صحبت می کنیم اشکال ندارد کسی بگوید در قرآن هم نسخ هست برای این که نسخ همان تخصیص است فرقش این است آن در افراد است آن در ازمان است فرقی با هم ندارد اما چون استیحاش روی آن است ما بتوانیم این استیحاش را برداریم یک امتیازی برای قرآن است و مخصوصا زمان ما که زمان شبهه است بعضی از بی ادبها که این ها آدمهای حسابی اولشان هم ناحسابی بودند معلوم می شود، آدمهای حسابی بودند حالا برای خاطر این که مطرود از انقلاب شده اند، شده اند ضد انقلاب کم کم شده اند ضد قرآن ضد روایات اهل بیت و ما از این جا ناراحتیم خیلی که آقا تواگر از نظام اشکال داری چکار به اسلام عزیز داری؟ چکار به تشیع داری؟ چکار به قرآن داری؟ اما شده دیگر، عقده موجب شده که راجع به قرآن حرف بزند اشکال بکند و یکی از اشکالها همین قضیه تحریف است که بعد درباره اش صحبت می کنم خیلی حرفها زده شده و این که قرآن تحریف شده در حالی که بزرگان قدماء همه همه می فرمایند اجتمعت الاصحاب حتی سنی ها بر این که قرآن تحریف نشده نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد.
 این جا مرادم است که اگر ما بتوانیم این حرف را اثبات بکنیم به کرسی بنشانیم که تحریف در قرآن نیست و من جمله حرفها همین است که اصلا تحریف یک امری است که اگر بود باید حسابی شیوع پیدا کرده باشد همین که بعضی اوقات شما می فرمایید مرحوم آخوند در کفایه راجع به قصد وجه و قصد تمیز و امثال این ها می فرمایند که قصد وجه قصد تمیز و هر چه مثل این هاست واجب نیست چرا واجب نیست؟ برای این که عام البلواست و در روایات ما سؤالا وجوابا نیامده اگر بود باید آمده باشد حیث نیامده معلوم می شود نیست، اگر بود لشاع و چون که شیوع پیدا نکرده همین عدم الدلیل دلیل العدم است همین جاهاست همین که نیست در روایات ما دلیل بر این است که واجب نیست.
 راجع به نسخ هم همین است نسخ یک چیزی است که استنکار روی آن است وحشت روی آن است که قرآن شریف حکمش موقت باشد البته نه همه، بعضی از احکامش موقت باشد خب این گفتنش طوری نیست ثبوتا آن اشکال ندارد مانعی ندارد که بعضی از آیات شریف موقت باشد در زمان پیامبر اکرم مثلا دو سال سه سال بود بعد پیامبر اکرم فرمودند دیگر نیست تخصیص زمان است نسخش کردند طوری نیست اما اگر ما بتوانیم این حرف را از قرآن این غبار را از قرآن بزداییم بگوییم که یک آیه هم در قرآن به عنوان نسخ نداریم که بگوییم قرآن الی یوم القیامه الا توی این آیه، اگر بتوانیم این حرف را رد بکنیم من خیال می کنم که خدمتی به قرآن کرده ایم.
 و علی کل حال در مسئله ما این مسلم است نسخ نادر است در میان مردم هم نادر است در قوانین هم نادر است نسخ نادر است اما تخصیص اصلا ما عامی نداریم که تخصیص نخورده باشد الا عامهای عقلی که مثل این که صاحب قوانین است می فرماید ما من عام الا و قد خص می گوید خب این عمومات عقلی، عمومات عقلی تخصیص نخورده می گوید همین عام است که تخصیص خورده بارک الله به صاحب قوانین، لذا ما اصلا عامی پیدا نمی کنیم که تخصیص نخورده باشد، همه جا عامها تخصیص خورده البته نه عامهای محاوره ای، عامهای ضربا للقانون یعنی عامهایی که در قرآن شریف است عامهایی که در روایات اهل بیت است نسخ نادر است الشاذ کالنادر و النادر کالمعدوم.
 اما عام زیاد است و چون عام زید است در این که شک می کنیم آیا تخصیص است یا نسخ؟ می گوییم تخصیص است چرا؟ برای این که اطمینان پیدا می کنیم به این که تخصیص است، نسخ چون نادر است اصلا به ذهن نمی آید احتمالش نیش غول است احتمالش شاذ است احتمال ضعیف است فوق العاده، به احتمال ضعیف شارع مقدس ترتیب اثر نداده الا شاذا آن جا که محتمل قوی باشد خب مسئله تمام شد.
 یک حرفی مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه دارند این حرف به ساحت مقدس ایشان نمی خورد و آن این است که ایشان می فرمایند اذا دار الامر بین تخصیص و نسخ می فرمایند تخصیص مقدم است به قاعده اظهر و ظاهر برای این که خاص ما اظهر است عام ما ظاهر است و چون چنین است حمل ظاهر بر اظهر می کنم و هر کجا شک بکنیم آیا تخصیص است یا نه؟ آیا نسخ است یا نه؟ به قاعده حمل ظاهر بر اظهر می گویم تخصیص است نه نسخ.
 بعد هم این جمله ای که عرض کردم ایشان با اشاره فرموده اند همین جا فرموده اند که نسخ نادر است اما تخصیص مشهور است به قاعده آن شهرت اگر شک بکنیم آن شهرت ما آن شک را رفعش می کند هر کجا شک بکنیم آیا نسخ است یا تخصیص؟ می گوییم تخصیص است نه نسخ.
 تأخیر بیان از وقت حاجت هم توی کلماتشان و ایراد هایی که به مرحوم آخوند همان مرحوم آخوند یاد ما داده خودشان یاد داده اند این که حمل عام بر خاص از باب اظهر و ظاهر که نیست خب خود مرحوم آخوند در باب عام و خاص تصریح فرموده اند در مقابل آن کسانی که گفته اند حمل عام بر خاص از باب اظهر و ظاهر است ایشان می فرمودند نه، رد مرحوم صاحب معالم، حمل عام بر خاص ضربا للقانون است رسم در میان عقلاست نه از باب اظهر و ظاهر ممکن است به قول ایشان خیلی جاها عام ما اظهر باشد خاص ما ظاهر باشد باز هم حمل عام بر خاص است چرا؟ لسیره العقلاء در قوانینشان ضربا للقانون اول کلی می گویند بعد جزئی می گویند اول عام می گویند بعد خاص می گویند اول کلی حرف می زنند بعد تبصره ها را می گویند و حمل عام بر خاص از باب سیره عقلاست نه از باب اظهر و ظاهر، در حالی که این فرمایش را از ایشان یاد گرفته ایم در باب عام و خاص اما این جا می فرمایند به قاعده اظهر و ظاهر می گوییم که این جا حمل عام و خاص است نه حمل عام بر نسخ.
 یکی هم این تأخیر بیان از وقت حاجت را خب دیروز صحبت کردیم امروز هم صحبت کردیم آقا تأخیر بیان از وقت حاجت این در محاورات است و الا تأخیر بیان از وقت حاجت که در روایات ما در قرآن زیاد است همه تخصیص های قرآن تأخیر بیان از وقت حاجت است شما اصلا نمی توانید پیدا بکنید در قرآن که تأخیر بیان از وقت حاجت نباشد برای این که تا آیه شریفه آمد مردم باید به آن عمل کنند می کردند آن وقت گاهی زمان پیامبر اکرم یا در قرآن یا در لسان پیامبر تخصیص داده می شد اصلا گفتار امام صادق علیه السلام گفتار امام باقر علیه السلام 90 درصدش بلکه بیشتر حمل عام بر خاص است عامش چیست؟ کتابی، عام را قرآن گفته، ائمه طاهرین هفت هشت ده تا تخصیص به این عام زده اند تأخیر بیان از وقت حاجت لذا تأخیر بیان از وقت حاجت اشکال ندارد نه محال است نه قبیح است بلکه سیره روی آن است.
 یعنی در قرآن شریف آیه شریفه آمد به نحو عموم حالا آیه که آمد مثلا نماز بخوانید شرایط این نماز چیست؟ نمی دانم یا اجزای این نماز چیست؟ نمی دانم یا فی الجمله می دانم این نماز ما کی؟ کجا؟ برای چه؟ نمی دانم خب یک عامی آمده در قرآن این جوری بعضی را پیامبر اکرم بعد از نزول آن هم یک ماه یک سال دو سال در عرض این 10 سال فرموده بعدش هم ائمه طاهرین مخصوصا صادقین علیهما السلام امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام گفتارشان تخصیص قرآن است تبیین قرآن است تفسیر قرآن است تأخیر بیان از وقت حاجت است خب هیچ طوری نیست برای این که یک مدتی آنها عمل به عام کردند اما واقعیت نداشته نمی توانیم بگوییم که واقعیت داشته اگر بگوییم واقعیت داشته لازمه اش نسخ است دیگر، نمی شود که بگوییم تا زمان امام صادق علیه السلام عمل به این عام واقعیت راستی واجب بوده برای این ها از زمان امام صادق علیه السلام به بعد که خاص آمده برایشان واجب نیست خب معنای نسخ همین است دیگر و نمی توانیم بگوییم به واسطه روایات اهل بیت قرآن تخصیص خورد پس باید بگوییم که مصلحت در این بوده که این ظاهررا به آن عمل بکنند نه این که واقع دیروز می گفتم اصلا چاره ای نبوده، چاره ای نبوده مجبور بودند عمل بکنند اما واقعیت نداشته، خدا ثواب می دهد خدا پاداش می دهد اگر منهیات باشد خدا عقاب نمی کند خب تا وقتی که خاصش بیاید وقتی خاص آمد تخصیص می خورد تأخیر بیان از وقت حاجت است حالا یا جبر است یا زمان است یا امر طبیعی در قوانین است هر چه می خواهید بگویید و این تأخیر بیان از وقت حاجت در قوانین قبیح است محال است نه قبیح است نه محال است بلکه بسیار شایع است هم در روایات هم در قرآن هم به واسطه روایات تبیین کردن تفسیر کردن تخصیص دادن قرآن شریف.
 دیگر حالا باز هم چیز دارد می خواستیم امروز تمام کنیم نشد، فردا هم به تناسب شهادت مباحثه ها تعطیل است انشاء الله روز چهارشنبه که آن هم درس اخلاق است روز شنبه در این باره صحبت می کنم.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo